کاهش تصدیگری دولت از جنگلها و محیطزیست / رویه ۵۰ ساله متوقف میشود؟
هیأت دولت روز چهارشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۴ به ریاست دکتر حسن روحانی رییس جمهوری تشکیل جلسه داد و اعضای دولت در خصوص مهمترین مسائل جاری کشور با یکدیگر بحث و تبادلنظر کردند. در این جلسه خشکیدگی جنگلهای زاگرس یکی از موضوعات مطرحشده بوده است که رییسجمهور در خصوص نحوه مدیریت جنگلهای کشور بیاناتی را داشتهاند. به همین بهانه در گفتگویی با خبرنگار روزنامه ایران شرکت کردهام که در شماره ۵۹۰۱ روز شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۴ روزنامه ایران منتشرشده و در زیر با شما خوانندگان ارجمند طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته میشود:
روزنامه ایران؛ سومین جلسه هیأت دولت در سال جدید بازهم رنگ و بوی محیط زیستی داشت. رئیسجمهوری در آخرین سخنان خود گریزی به مسأله مهم حفاظت از جنگلها و محیطزیست زد و خواستار این شد تا تصدی جنگلها و محیطزیست به مردم واگذار شود: «جنگلهایی که مورد تردد مردم بوده، بهتر محافظتشده است؛ بنابراین دولت باید حفظ جنگل و محیطزیست را به مردم واگذار کند و خود نظارت کلی بر آن داشته باشد.»
از سالی که قانون حفاظت از جنگلها و مراتع تصویب شد بیش از نیم قرن میگذرد، از آن زمان تا همین یک دهه پیش، همه رویکردها از برنامهریزیها گرفته تا طرحهای حفاظتی، غیر مشارکتی و بدون حضور مردم پیش میرفت تا جایی که در این تاریخ ۵۰ ساله، همه قوانین محیط زیستی و منابع طبیعی نگاه حاکمیتی و دولتی داشت. بر همین مبنا مسئولان متولی سعی میکردند در کنار پرداختن به بحث حفاظت از منابع طبیعی و محیطزیست، بهرهبرداران و منابع طبیعی را هم مدیریت کنند؛ اما این رویکرد به وضعیتی منجر شد که حالا به نام تخریب جنگلها و محیطزیست شناخته میشود. خشک شدن تالابها، از بین رفتن جنگلها و سوءاستفادههای کلان از اراضی ملی و طبیعی همه و همه در حقیقت مسئول نگاهی بود که احساس وابستگی و تعلقخاطر جوامع محلی را از محیط اطرافشان کاهش داده و یک فضای رقابتی ناعادلانه و غیرمسئولانه را برای بهرهبرداران ایجاد کرده بود. آنقدرها که دستدرازی به طبیعت به یک مسابقه پرهیجان تبدیلشده بود تا نهفقط محلیها که حتی دستگاهها و نهادهای دولتی و غیردولتی هم که متصدی توسعه کشور بودند پا را به میدان رقابت بگذارند. اما پایان این مسابقه که بدون هیچ ملاحظه محیط زیستی و اکولوژیکی در حال انجام بود، به سرنوشت نگرانکنندهای ختم شد که امروز با آن مواجهیم.
هومان خاکپور، فعال محیطزیست بااینحال معتقد است که در یک دهه اخیر پای محافل علمی و دستگاههای مسئول به بحث مشارکتهای مردمی بازشده و هماکنون بحث برونسپاری مأموریتها و فعالیتهای دولتی به مردم داغتر از همیشه است. اما باید همه حواسمان باشد تا چشمبسته از نقطه صفری که درگذشته داشتیم به نقطه ۱۰۰ نرسیم. چراکه هنوز در جوامع محلی و بومی و حتی تشکلهای غیردولتی و مردمنهاد زیرساختهای لازم فراهم نشده و ابتدا باید زمینه واگذاری تصدیگریها ایجاد شود، البته باید بدانیم که همه وظایف و مأموریتهای دولت قابلواگذاری نیست و تنها میتوان امور تصدیگری را به مردم سپرد نه امور حاکمیتی را!
به گفته او، حتی در کشورهای توسعهیافته هم در کنار تأمین زیرساختها، امنیت خاطر و باور تعلق مردم و جوامع محلی به عرصههای طبیعی را بالا میبرند و دولتها هم در برابر سودجوییها و سوءاستفادهها، برخورد سخت و بدون ملاحظهای دارند.
اما این زیرساختها چگونه معنا میشوند؟
خاکپور میگوید: زمانی که مردم از دانش و آگاهی کافی در حوزه شناخت و بهرهبرداری مسئولانه از جنگلها و منابع طبیعی برخوردار شدند، میتوانیم امیدوار باشیم که مشارکت آگاهانه و متوازن صورت گرفته است. او در این زمینه به یک تجربه نزدیک اشارهکرده و میگوید: در حوزه جنگلها و مراتع بیش از دو دهه است که سابقه طرحهای مدیریت منابع طبیعی وجود دارد و میتوان گفت که نزدیک به یک دهه هم میشود که مبنای این طرحها بر مبنای مشارکت مردمی گذاشتهشده، مثل اجرای طرحهای صیانت از جنگلهای زاگرس و جنگلهای شمال کشور یا طرحهای مرتعداری که بر مبنای آن یکسوم مراتع کشور مردمی اداره میشود. در همه این طرحها، رویکرد مشارکت بهرهبرداران و در بخش مراتع حتی صدور اسناد مالکیت مراتع هم به نام بهرهبرداران بوده، اما حقیقت این است توفیقاتی که مدنظر بوده، حاصل نشده است.
به گفته وی باوجودآنکه در طرحهای مرتعداری اسناد به نام بهرهبرداران و دامداران صادرشده، اما تعلقخاطری که آنها پیش از ملی شدن قانون جنگلها و مراتع نسبت به مراتعشان داشتند، به وجود نیامد و اشکال شاید اینجا باشد که آنها در زمینه تهیه این طرحها و نحوه واگذاری مشارکت نداشتهاند. از طرفی زیرساختهای لازم در حوزه آموزش جوامع محلی به وجود نیامد. درحالیکه در هرجایی که آموزش و البته منافع برای مردم تعریف شد به نتیجه رسیدیم. در حقیقت ما زمانی میتوانیم شاهد مشارکت واقعی بدون سودجویی باشیم که منافع پایدار برای مردم تعریف کنیم. مثل تجربه موفق تالاب «کانیبرازان آذربایجان غربی» یا تالاب «گندمان چهارمحال و بختیاری». و البته باید وابستگی معیشتی و بارگذاری اجباری اشتغال که مشکل فعلی بسیاری از استانهای کشور است را هم حل کنیم، چون توان تولیدی عرصه طبیعی باید با بارگذاری اشتغال در تعادل باشد.