ششمین یادداشت«مهار بیابان زایی» در طبیعت بختیاری

این مطلب دراین تاریخ ارسال شده است سه شنبه, ۵ بهمن, ۱۳۸۹ در ساعت ۲۳:۲۰

ششمین یادداشتی که محمد درویش (نویسنده وبلاگ دربند مهار بیابان زایی) برای دیده بان طبیعت بختیاری فرستاده است تا منتشر شود؛ مربوط به ماجرای فازهای جدید میدان‌های نفتی و گازی پارس جنوبی  – عسلویه – در سواحل خلیج فارس و تهدید جدی پایداری سرزمین بوشهر است!

محمد درویش:

طبیعت عسلویه و سواحل خلیج فارس را ارزان نفروشیم!

کمتر نقطه‌ای در ایران را شاید بتوان برشمرد که حجم سرمایه گذاری‌های صورت گرفته در آن در طول پانزده سال اخیر به اندازه عسلویه باشد. کافی است به تصاویر ماهواره‌ای سواحل خلیج فارس در استان بوشهر در حد فاصل کنگان، بندر طاهری، جم و ریز تا عسلویه در منتها الیه خاوری استان بوشهر بنگرید تا دریابید که حجم تظاهرات دیداری سرزمین و تغییرات شگرف رخ داده، چگونه سیمای سواحل خلیج فارس را به ضرب تزریق ۵۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در عسلویه تغییر داده است؛ روندی که قرار است در دوران زمامداری دولت دهم، همچنان ادامه یافته و ۴۳ میلیارد دلار دیگر هم در این منطقه سرمایه گذاری شود.

شگفتا که با این وجود و به رغم چنین حجم انبوهی از سرمایه گذاری ارزی و ریالی در منطقه، استان بوشهر همچنان در شمار پنج استانی در کشور قرار دارد که از بالاترین نرخ بیکاری رنج می‌برند و شرایط به نحوی است که رشد بیکاری در طول سال گذشته در این استان، تقریباً دو برابر متوسط کشور بوده است.

این در حالی است که استان بوشهر پس از هرمزگان با ۶۰۰ کیلومتر مرز ساحلی با خلیج فارس، دارای بیشترین همجواری با دریاست و به همین سبب از اهمیت راهبردی و اقتصادی زیادی برخوردار است. افزون بر آن، وجود عظیم‌‌‌ترین منبع گازی جهان در مناطق کنگان و عسلویه، یعنی منطقه ویژه اقتصادی پارس‌جنوبی، بوشهر را به یکی از مستعد‌‌‌ترین و مهم‌‌‌ترین استان‌های جنوبی کشورمان بدل کرده است؛ با این وجود باید اعتراف کرد که نه تنها تاکنون مردم شریف بوشهر از خوان این نعمت ناهمتا به نحوی سزاوارانه و درخور، بهره‌مند نبوده‌اند، بلکه به دلیل غلظت عملیات تکنوژنیک و فشارهای انسانی وارده بر سرزمین، به جرأت می‌توان گفت که استان بوشهر از نظر شدت ناپایداری سرزمین در ایران، می‌تواند کاملاً سرآمد باشد.


تخریب گسترده رویشگاه‌های گونه‌های درختی بومی منطقه، به ویژه کنار و کهور در سواحل خلیج فارس، تزریق مستقیم پساب‌ها و پسماندهای صنعتی و شهری به خلیج فارس، ویرانی شتابان پارک ملّی نایبند و پس‌رفت نگران‌کننده زیگونگی ارزشمند منطقه (تنوع زیستی)، به ویژه پرندگان کنارآبزی و سرانجام نابودی کشاورزی منطقه، تشدید آلودگی هوا، آب و خاک و برهم زدن بافت توپوگرافی سواحل از جمله آشکارترین عقوبت‌های گران سرمایه گذاری حدود ۱۰۰ میلیارد دلاری در بوشهر بوده است.

تصاویری که ملاحظه می‌کنید، مربوط به آذرماه گذشته است که نشان می‌دهد لودرها و ماشین‌آلات سنگین چگونه مشغول پاک‌تراشی تپه‌ها و هموارکردن کوه‌ها و انتقال خاک آنها به داخل خلیج فارس در منطقه کوه اخترهستند! آن هم در شرایطی که در جنب این منطقه (واقع در غرب عسلویه و پیش از بندر طاهری) زمین های هموار فراوانی وجود دارد.

(حمل خاک و سنگ تپه ها به سوی خلیج فارس و به حجم بیش از ۸ میلیون متر مکعب!)

و تأسف‌آورتر آن که این همه در برابر چشمان سازمان حفاظت محیط زیست کشور و تقریباً سکوت مطلق یا انفعال کامل آنها در حال شکل‌گیری است؛ چرا که رییس سازمان در عسلویه گفته است: دیگر دوره نه گفتن به سرآمده است!

شایان توجه آن که فعالان محیط زیست و علاقه مندان به طبیعت ایران، هرگز مخالف توسعه نبوده و نیستند، اما این پرسش جدی را در عسلویه قابل طرح می‌دانند که آیا امکان نداشت میدان‌های نفتی و گازی پارس جنوبی و شمالی گسترش یافته و توسعه یابند، بدون آن که پوشش سبز منطقه آسیب دیده و تخریبی هنگفت در آب و خاک و هوای سرزمین رخ بنماید؟ تنها کافی بود تا یک هزارم درصد از این حجم عظیم سرمایه‌گذاری به مصرف مطالعات ارزیابی محیط زیستی اختصاص می‌یافت و پیمانکاران شرکت نفت و گاز مؤظف می‌شدند تا چند برابر فضای سبزی را که تخریب کرده‌اند، از نو بازسازی کرده و بیافرینند. به علاوه، رویشگاه منحصر به فرد مانگرو در نایبند می‌توانست وظیفه بالانس بوم‌شناختی منطقه را انجام داده و مصداق ریه‌های عسلویه باشد؛ به نحوی که از شدت آلودگی‌ها در آب و هوا و خاک بکاهد. اما افسوس که آنچه مورد عنایت قرار نگرفت، همانا ملاحظات منطقی و خردمندانه محیط زیستی بود؛ همان آموزه‌هایی که در اصل ۵۰ قانون اساسی، عدم توجه به آنها برابر با توقف حیات اجتماعی روبه رشد مردم ایران، معرفی شده است و چهره امروز بوشهر در حوزه امنیت و اقتصاد آشکارا آن را تأیید می‌کند! نمی‌کند؟

باشد که در فرصت باقیمانده، سازمان حفاظت محیط زیست بتواند از مسئولیت نظارتی و قدرت قانونی خویش برای مهار طبیعت‌ستیزی بی‌سابقه در عسلویه استفاده کرده و جلوی یک فاجعه بزرگ و غیرقابل جبران در کرانه‌های مرکزی خلیج فارس را بگیرد.



۷ دیدگاه لـ ششمین یادداشت«مهار بیابان زایی» در طبیعت بختیاری

  1. بابک گفته است:

    ۷ بهمن, ۱۳۸۹ در ساعت ۱۷:۵۲

    درست شد!

    پاسخ:
    ممنون بابک جان …

  2. miri گفته است:

    ۷ بهمن, ۱۳۸۹ در ساعت ۲۲:۳۰

    سلام . نه تنها معضلات محیط زیستی ، بلکه معضلات اجتماعی نیز گریبانگیر این منطقه شده است .قبل از اینکه پروژه پارس جنوبی در عسلویه آغاز گردد ،حدود ۲۴ هزار نفر در آنجا ساکن بودند و از طریق دامداری . کشاورزی ،تجارت و دریا امرار معاش می نمودند .در حال حاضر اکثر زمینهای کشاورزی نابود شده و دامداری بومی به طور کامل نابود شده است. شرکتهای نفتی فعال جوانان عسلویه را به بهانه نداشتن مهارت استخدام نمی‌کنند. بیکاری مهمترین عامل اعتیاد جوانان در این منطقه میباشد . و دردناک است که بدانیم اکنون عسلویه با ۳۰ هزار نفر جمعیت بومی و ۵۰ هزار کارگر غیر بومی فقط دارای یک درمانگاه است ، انهم در حد معالجه سرپایی!!! بنا بر این میبینیم قدرت طبیعت ستیزان نه تنها طبیعت عسلویه بلکه در موازات ان زخمی عمیق به پیکر جامعه انسانی مستقر در عسلویه هم زده است .

  3. دانش گفته است:

    ۸ بهمن, ۱۳۸۹ در ساعت ۰۲:۱۴

    آقای درویش عزیز,
    مدیران بی لیاقت و غارتگران وابسته به آنها که همگی دستشان در یک کاسه است, به فکر محیط زیست, زادبوم ما, مردم و آیندگان این آب و خاک نیستند و انجام هر کاری را فقط بسته به این میدانند که آیا منافعی برایشان دارد یا خیر؟ این ملاحظات محیط زیستی “منطقی و خردمندانه” که شما بارها به درستی راجع به آنها نوشته اید, حتما” برای آن دزدان “بی همه چیز”, سودی ندارد, وگرنه اگر منافعی هر چند اندک هم میداشت, مطمئنا” تا به حال انجام شده بود.

  4. محمد درویش گفته است:

    ۸ بهمن, ۱۳۸۹ در ساعت ۱۵:۳۳

    درود بر دانش و میری عزیز.
    خوشحالم که مشکل کامنتینگ این وبلاگ حل شد.

  5. مسعود گفته است:

    ۹ بهمن, ۱۳۸۹ در ساعت ۰۸:۴۹

    بدا به حال مردمان آن دیار که رنج مدرنیزه شدن را تحمل می کنند و خیرش را نمی بینند که هیچ ؛
    مام ِ طبیعتشان را هم زخمی و دردآلود می بینند

    دلم می خواست می شد به آن امیدواری پایان نوشته تان ، امیدوار بودم!

  6. محمد درويش گفته است:

    ۹ بهمن, ۱۳۸۹ در ساعت ۱۱:۱۸

    آدم با امید زنده است مسعود جان.
    من هم دلم می خواهد …
    درود …

  7. رسول کریمی گفته است:

    ۲۰ بهمن, ۱۳۸۹ در ساعت ۲۱:۴۶

    نمیدونم چی بگم…
    فقط متاسفم…

Leave a comment