بایگانی بهمن, ۱۳۸۹

گفتگوی داغ سبز به بام ایران رسید

چهارشنبه, ۲۷ بهمن, ۱۳۸۹

قرار است نگارنده در بیست و هشتمین برنامه از سری گفتگوی داغ سبز که فردا – بیست و هشتمین روز بهمن ماه – پخش می شود حضور یافته تا به همراه کارشناسان گرانقدر این برنامه به بحث در باره ی محیط زیست و منابع طبیعی بام ایران – چهار محال و بختیاری – بپردازیم.

در این برنامه ی محیط زیستی که در ساعت ۱۵ از استودیو ایران صدا پخش می شود مدیران کل منابع طبیعی و محیط زیست استان چهار محال و بختیاری میهمانان تلفنی برنامه بوده تا در گفتگویی صمیمانه به ظرفیت ها و تهدیدهای منابع طبیعی و محیط زیست این زیست بوم کم همتا پرداخته و طرح ها و راهکارهای پیش روی برای برون رفت از بحران های احتمالی و تبدیل چالش ها به فرصت به بحث گذاشته شود.

گفتگوی داغ سبز را می‌توانید مطابق چند هفته گذشته از ساعت ۱۵ به مدت یک ساعت در برنامه ی “تارنمای فارسی” بر روی صفحه نخست درگاه مجازی رادیو اینترنتی ایران صدا ببینید و بشنوید.

شما می‌توانید از طریق شماره تلفن ۲۲۰۱۳۷۶۶ با گفتگوی داغ سبز تماس گرفته و یا با ارسال پیامک از طریق پیام گیر ۳۰۰۰۰۱۳۸۶ دیدگاه‌ها، خبرها و اظهار نظرهای خویش در باره محیط زیست و منابع طبیعی دیار بختیاری را مطرح کنید.

شیرهای در اسارت در بام ایران

یکشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۳۸۹

خبر حمله یک شیر در اسارت به نوجوانی که به قصد عکس گرفتن مخفیانه وارد محوطه نگهداری آن ها شده بود سبب گردید که نگارنده نیز به مانند برخی مردم بام ایران – بروجن – از نگهداری سلاطین جنگل در این دیار مطلع شود. به نظر می رسد چندین سال است که پهلوانی در این دیار به همراه شیری که در اسارت دارد گهگاهی نمایشی برپا می کند و درآمد ناچیزی از این راه به دست می آورد. اکنون تعدا شیرهای در اسارت در بام ایران به ۳ قلاده رسیده است. هرچند که سرزمین بختیاری در سال های دور به عنوان یکی از زیستگاه های شیر محسوب می شده و نگهداری این گربه سانان شکوهمند از قدیم الایام در میان پهلوانان سرزمین زاگرس رواج داشته است اما بیش از دویست سال است که دیگر کسی صدای غرش شیری را در کوهپایه های زاگرس نشنیده است.

بربنیاد قانون شکار و صید مصوب سال ۱۳۴۶ و اصلاحات بعدی آن «خرید و فروش و عرضه و نگهداری و حمل و صدور کلیه جانوران وحشی زنده بودن تحصیل پروانه انتفاعی ممنوع است». بنابراین نظارت بر شرایط محیطی مکان نگهداری جانوران وحشی دارای پروانه انتفاعی بر عهده سازمان حفاظت محیط زیست کشور بوده و عمدتا” اینگونه گربه‌سانان بزرگ‌جثه در باغ وحش هایی که زیر نظر ادارات حفاظت محیط زیست استان ها اداره می شوند نگهداری می گردند. بر بنیاد قوانین و مقررات مربوطه شرایط محیطی نگهداری و تغذیه این جانوران وحشی در اسارت چه در باغ وحش و چه در مراکز دیگر نباید غیر استاندارد و غیر بهداشتی باشد.

شوربختانه شرایط محیطی نگهداری و تغذیه این ۳ قلاده شیر در بام ایران نیز به مانند دیگر تجربه های ناموفق در سایر شهرهای کشورمان غیر استاندارد و فاقد ضوابط بهداشتی بوده و به نظر می رسد نهادهای متولی نیز نظارت لازم بر وضعیت بهداشت غذایی و محیط نگهداری این سلاطین جنگل در بام ایران ندارند. در قفس ها و محیطی کاملا” غیر بهداشتی و غیراستاندارد نگهداری می شوند و حتا گفته می شود غذای آن ها از مرغ های تلف شده در مرغداری های منطقه تهیه شده و دامپزشکی و محیط زیست نیز نظارت سزاواری اعمال نمی کنند.

اینگونه مراگز نگهداری جانوران وحشی نیازمند توجه بیشتر نهادهای متولی است. هزینه سرسام آور تهیه غذای این گربه‌سانان بزرگ‌جثه – که بر بنیاد گزارش خبرگزاری ابرن از قدیمی ترین باغ وحش کشور در شیراز ماهیانه برای هر قلاده از این شیرها بالغ بر ۴ میلیون تومان اعلام شده است (روزانه لاشه یک بز به جای گوشت گوساله) – و هم چنین درآمد بسیار پائین ناشی از برگزاری نمایش با این شیرها سبب می گردد تا نگهدارندگان اینگونه جانوران وحشی مجبور به تأمین غذای آن ها از گوشت های غیر بهداشتی و تنها در حد زنده مانی باشد. نداشتن سرمایه لازم جهت ایجاد محیطی مناسب نیز منجر به نگهداری این جانوران اسیر شده در فضاهای غیر بهداشتی و نامناسب میگردد.

جا دارد اکنون که این سلاطین جنگل میهمان بام ایران گردیده اند؛ در صورتیکه نگهداری این جانوران وحشی بر مبنای حصول پروانه انتفاعی لازم می باشد، در راستای تأمین شرایط محیطی استاندارد و غذای بهداشتی حمایت های لازم صورت گرفته و ادارات محیط زیست و دامپزشکی استان نیز بر اساس وظایف قانونی و منطبق بر آئین نامه های مربوطه نظارت درخوری بر شرایط محیطی نگهداری و تغذیه بهداشتی این میهمانان اعمال نمایند.

هفتمین یادداشت«مهاربیابان زایی»در طبیعت بختیاری

پنجشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۳۸۹

در هفتمین یادداشتی که محمد درویش (نویسنده وبلاگ دربند مهار بیابان زایی) برای دیده بان طبیعت بختیاری فرستاده است تا منتشر شود؛ خردمندانه به آثار شاخص جمعیت در سنجش پایداری سرزمین پرداخته شده است.

در این نوشتار هرچند افزایش شمار انسان ها، به خودی خود عاملی تهدیدکننده و تحدیدکننده برای پایداری زیست و برخورداری از کمینه فضای مورد نیاز زندگی محسوب می‌شود، اما آنچه که به نظر نویسنده، به مراتب خطری بیشتر، آنی تر و بزرگ تر از افزایش شمار فیزیکی انسان ها برای پایداری حیات در کره خاک دارد، همانا روح آزمندی و نابخردی حاکم بر مدیریت سرزمین و نگاه طلبکارانه و سلوک سلطه‌جویانه، مسئولیت‌گریزانه و منفعت طلبانه افراطی بشر به مواهب طبیعی می باشد که نهایتا” به مدیریتی ناسازگار با قوانین طبیعی منجر شده و می تواند به مراتب عقوبتی مهلک‌تر از افزایش عددی شمار آدم‌ها را در هر زیست بومی به همراه داشته باشد. محمد درویش بر این باور است که شاهد این مدعا را می‌توان در کشورهایی نظیر ایران بیشتر از هر کشور دیگری لمس و مشاهده کرد؛ کشوری که سرانه شمار جمعیت آن در واحد سطح از سه چهارم کشورهای جهان کمتر است و منابع در اختیار آن هم از سه چهارم کشورهای جهان بیشتر است، اما در بسیاری از شاخص های معرف پایداری سرزمین، در شمار یک چهارم پایین جدول مربوطه قرار دارد.

محمد درویش:

جمعیت؛ مؤلفه‌ای که بر پایداری می‌افزاید یا از آن می‌کاهد؟

هفته گذشته در جریان برگزاری هفتاد و یکمین نشست کمیته محیط زیست و توسعه پایدار سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، دکتر فرزام پوراصغر، کارشناس مرکز ملی آمایش سرزمین معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری به ایراد سخن پرداخت و کوشید تا به شرح روشی برای انتخاب مؤثرترین شاخص‌ها و معیارهای مورد نیاز در سنجش پایداری سرزمین بپردازد.

پوراصغر در این ارایه، دست کم در دو جا به شاخص‌های جمعیتی، نظیر تراکم حیاتی (نسبت جمعیت به مساحت اراضی تحت کشت سالانه) و تراکم نسبی جمعیت اشاره کرد و از آن به عنوان شاخص‌هایی که نسبت مستقیم با کاهش پایداری سرزمین دارد، نام برد.

به دیگر سخن، یکی از کارشناسان باسابقه در معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری، آشکارا بر این دانستگی تأکید داشت که افزایش شمار آدم‌ها در هر سکونت‌گاهی می‌تواند به نمادی بازدارنده برای دستیابی به پایداری و رفاه بیانجامد؛ موضوعی که البته واقعیت جدیدی نیست و تقریباً اغلب قریب به اتفاق تحلیل‌گران مسایل جمعیتی و بوم‌شناختی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله ایران آن را بارها مورد تأکید و تأیید قرار داده‌اند. منتها موضوع از آنجا می‌توانست حایز اهمیت باشد که پوراصغر، پژوهشگری تصمیم‌ساز و شاغل در نهادی است که علی‌القاعده باید بیشترین خدمات علمی و فنی راهبردی و ستاده‌های منتج از آنها را در اختیار رییس دولت و مشاورین ارشدش قرار دهد. در حالی که ملاحظه می‌شود، رییس جمهور ظاهراً در سخنان و برنامه‌های دولت متبوعش، نه‌تنها بر بنیاد این آموزه حرکت نمی‌کند، بلکه آشکارا چنین محدودیتی برای رشد جمعیت در ایران را نمی‌پذیرد.

چنین بود که نگارنده تصمیم گرفت تا ماجرای اسرارآمیز این ستیز ناسازه‌ها (پارادوکس) را از فرزام پوراصغر در انتهای سخنرانی‌اش جویا شود؛ این که مگر معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی (یا همان سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی سابق) مهم‌ترین بازوی مشورتی رییس‌جمهور نیست؟ و مگر نباید که ردپای آموزه‌ها و یافته‌های مطالعاتی و پژوهشی این نهاد برنامه‌ریز و کلان کشور را بتوان در سخنان عالی‌ترین مقام جمهور کشور ره‌گیری کرد؟ پس چرا با این وجود، در حالی که این معاونت پیوسته در گزارش‌های مختلف و از زبان تحلیل‌گران نخبه‌اش از خطر افزایش جمعیت به عنوان یک عامل ناپایدارکننده سرزمین یاد می‌کند، دکتر احمدی‌نژاد پیوسته سیاست‌های انقباضی را در مهار رشد جمعیت نفی کرده و آن را توطئه‌ی دشمنان ملت و کشور ایران می‌‌نامد؟ پرسش این است که به راستی منابع اطلاعاتی آقای رییس جمهور چیست؟

در پاسخ، پوراصغر پس از تأملی معنادار گفت: درست است که با تولد هر انسان، دهان جدیدی اضافه شده و اصطلاحاً نرخ مصرف افزایش خواهد یافت؛ منتها نباید فراموش کنیم که هر انسان تازه متولد شده، علاوه بر دهان، بازو و مغز هم دارد و چه بسا بتواند با مددگرفتن از توانایی‌های نرم‌افزاری‌اش به افزایش تولید در واحد سطح کمک کند. از طرفی الان در کشورهای اروپایی، سیاست‌های تشویقی برای افزایش رشد جمعیت از طرف دولت‌ها شدیداً اعمال و حمایت می‌شود.

آنچه که این کارشناس مرکز ملی آمایش سرزمین در مقام پاسخ ارایه داد، البته غلط نیستند، هرچند که دقیق هم نیست! هست؟

زیرا اولاً در آن کشورهای اروپایی مورد اشاره، سالهاست که رشد جمعیت عملاً صفر یا منفی شده و نه مانند جامعه ایران که یکی از جوان‌ترین جوامع جهان به شمار می‌رود و در کمربند خشک جهان زندگی می‌کند نه در عرض ۶۰ درجه شمالی یا کمربند مطلوب اقلیمی کره زمین. درثانی، با فرض درست بودن این نظریه، ناسازه‌ی  اصلی این است که چرا این تحلیل‌ها در ارایه روش‌ها، ساخت ماتریس‌ها و معرفی شاخص‌های پیشنهادی آن معاونت راهبردی، عملاً به کار گرفته نمی‌شود؟ و چرا در روش‌های ارایه شده همچنان این افزایش جمعیت است که به فزونی ناپایداری سرزمین کمک می‌کند و نه برعکس؟!

پیش‌تر هم البته نگارنده در یک یادداشت دیگر با عنوان: “جمعیت ایران در آستانه ورود به دو مرز!” و از منظر ملاحظات و تنگناهای مرتبط با سرانه آب قابل دسترس کشور، به موضوع پرداخته و تأکید کرده بود که کوبیدن بر طبل افزایش جمعیت در ایران می‌تواند به بزرگترین بحران کاهنده‌ی توسعه و تشدیدکننده ناپایداری کشور شتاب بخشد و ایران را به مرحله تنش آبی فروبرد.

عموم جمعیت‌شناسان و بوم‌شناسان هم با توجه به دو مفهوم اورشوت (overshoot) و ردپای اکولوژیک بر این گمان تأکید دارند که زمین کنونی ما، از سال ۱۹۸۰ به این سو، بالانس تولیدی خود را از دست داده و هم‌اکنون کار به جایی رسیده که مجموع تولید کره زمین در ماه سپتامبر به پایان می‌رسد (مرز اور شوت).

چنین است که به نظر می‌رسد یا معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رییس جمهور باید بتواند عالی‌ترین مقام اجرایی کشور را با آموزه‌ها و یافته‌های علمی‌اش هم‌آهنگ سازد و یا خود، هماهنگ با منویات ریاست جمهوری، شاخص‌ها و معیارهای پایداری سرزمین را در ماتریس‌هایی ارایه شده‌اش تغییر دهد.

راست آن است، محیطی که در آن زیست می‌کنیم، منبعی است کمیاب که نشاط، تفریح و شادی را در بخش مصرف عرضه می‌کند. دلیل برخورداری محیط زیست از صفت «کمیابی» را هم باید در کیفیت منحصر به فرد و درجه خلوص تمامی منابع موجود در آن دانست. آب و هوای پاک، چشم اندازهای ناهمتا، آبشارهای دیدنی، گردشگاه‌های طبیعی، طنین‌های شنیداری هوش ربا و… در شمار کالاهای زیست محیطی جای می‌گیرند که منبع اصلی تامین و عرضه نشاط، شادابی و آرامش موجودات زنده، به ویژه انسان محسوب شده و کیفیت برخورداری از آنها، شناسه‌ای است که عیار رفاه جامعه را نشان داده و محک می زند؛ شناسه‌ای که در هنگام محدودیت منابع و رشد مصرف، اثر خود را به خوبی آشکار می کند. چه، در جهانی با منابع نامحدود می‌توان به درستی انتظار داشت انتخابی که یک فرد یا جامعه انجام می‌دهد، کاملاً عاری از مشکل و بازخوردهای دردسرآفرین باشد، اما مشکل دقیقاً از آنجا آغاز می‌شود که چنین جهانی تنها در عالم خیال است که عینیت می‌یابد و به مجرد گام نهادن در سرای واقعی، محدودیت منابع، نخستین حقیقتی است که ناگزیر از پذیرش آن هستیم. از این رو، ناگزیر هر انتخابی، هزینه خاص خود را طلب می‌کند؛ هزینه‌ای که در علم اقتصاد از آن با عنوان «هزینه فرصت» یاد می‌کنند و باید اعتراف کرد که قدر مطلق این هزینه با افزایش حسابی شمار انسان‌ها، به شیوه‌ای هندسی و تصاعدی در حال افزایش است.

در این میان، آنچه که حتی نگران کننده تر به نظر می‌رسد، وجود برخی باورها و انگاره‌های ایدئولوژیک است که به طبع آزمند آدمی مجوزی مقبول برای درازدستی های بیشتر به زیست بوم می‌دهد. به عنوان مثال، کافی است به اصل هشتم از منشور ۳۲ ماده ای باروخ اسپینوزا (۱۶۷۷-۱۶۳۲ میلادی) بنگریم که از قضا نام آن را «شرط زندگی بافضیلت» نهاده است. وی می‌گوید؛ «ما مختاریم هرچیزی را در طبیعت بد می شماریم، یا مانعی برای بقای خود و تنعم از یک زندگی عقلانی می دانیم، به هر طریقی که در نظر ما موثرتر است، از خود دور سازیم و محققاً هر کس به موجب عالی ترین حق طبیعت، مجاز است به کاری دست زند که آن را به نفع خود می داند.» متاسفانه رواج چنین پندارهایی در طول سه سده گذشته راه را بر گستاخی بشر در چپاول روزافزون سرمایه های طبیعی هموار کرد.

فرازنای کلام آن که هرچند افزایش شمار انسان ها، به خودی خود عاملی تهدیدکننده و تحدیدکننده برای پایداری زیست و برخورداری از کمینه فضای مورد نیاز زندگی محسوب می‌شود، اما آنچه که به نظر می‌رسد، به مراتب خطری بیشتر، آنی تر و بزرگ تر از افزایش شمار فیزیکی انسان ها برای پایداری حیات در کره خاک دارد، همانا روح آزمندی و نابخردی حاکم بر مدیریت سرزمین و نگاه طلبکارانه و سلوک سلطه‌جویانه، مسئولیت‌گریزانه و منفعت طلبانه افراطی بشر به مواهب طبیعی باشد. شاهد این مدعا را می‌توان در کشورهایی نظیر ایران بیشتر از هر کشور دیگری لمس و مشاهده کرد؛ کشوری که سرانه شمار جمعیت آن در واحد سطح از سه چهارم کشورهای جهان کمتر است و منابع در اختیار آن هم از سه چهارم کشورهای جهان بیشتر است، اما در بسیاری از شاخص های معرف پایداری سرزمین، در شمار یک چهارم پایین جدول مربوطه قرار دارد، مرگ شتابان پارک های ملی کشور در خجیر، سرخه حصار، گلستان، نایبند، عقب نشینی تالاب ها به سوی نقطه صفر، فزونی نرخ جابه جایی خاک تا آستانه پنج میلیارد تن در سال، در خطر انقراض قرار گرفتن بیش از دوهزار گونه گیاهی و جانوری ارزشمند ایران زمین، تراز منفی بیش از شش میلیارد متر مکعب در سال برای سفره های آب زیرزمینی کشور و فرونشست‌های پیامد آن و ده ها و ده ها مورد نظیر آن نشان می دهد که خطر مدیریت ناسازگار با قوانین طبیعی، می تواند به مراتب عقوبتی مهلک‌تر از افزایش عددی شمار آدم‌ها به همراه داشته باشد.

پیشنهادی برای ارتقای کیفی گرین بلاگ

چهارشنبه, ۲۰ بهمن, ۱۳۸۹

ضمن خسته نباشی و قدردانی از دکتر مهدی اشراقی عزیز به پاس تلاش های صادقانه و مسئولیت‌شناسانه در راستای حرفه ای تر نمودن و ارتقای فضای کیفی گرین بلاگ و ایجاد تغییرات در قالب و خریداری هاست جدید؛ به منظور ارتقای کیفی این وبلاگ خوان محیط زیستی پیشهاد نگارنده این است که روزانه از هر وبلاگی فقط یک مطلب در صفحه اول به نمایش گذاشته شود. بهتر است وبلاگ هایی که در یک روز اقدام به انتشار بیش از یک مطلب می کنند فقط آخرین مطلب شان در صفحه اول گرین بلاگ بیاید تا حق بقیه دوستان در این وبلاگستان سبز ضایع نشود.

و اما یک خواهش از برخی دوستان و اعضای گرین بلاگ اینکه سعی کنیم  تا آنجا که می شود خودمان تولید محتوا بنمائیم نه اینکه با کپی مطالب دیگران و یا گذاشتن لینک نوشتار دیگران بخواهیم مطلب تولید کنیم. سزاوار آن است که با تحلیل سایر نوشتارها و لینک ها خود بر کیفیت محتوای وبلاگستان سبز بیافزائیم و از کپی و تنها لینک دادن به مطالب دیگران پرهیز کنیم.

روز جهانی تالاب‌ها در بام ایران

پنجشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۳۸۹

به پاس نخستین اجلاس زیست محیطی سران کشورهای جهان در ۱۳ بهمن ماه سال ۱۳۴۹، مراسم امسال «روز جهانی تالاب‌ها» به همت اداره حفاظت محیط زیست و بخشداری منطقه و با حضور فرماندار- فتاح کرمی، امام جمعه – حاج آقا زمانی، برخی مسئولین و کارشناسان محلی و دهیاران و اعضای شورای اسلامی روستاهای اطراف تالاب گندمان – با شعار «جنگل ها برای آب و تالاب ها» – در بام ایران نیز برگزار گردید. واقع شدن تالاب های چهارگانه ی گندمان، چغاخور، علی آباد و سولقان در گستره ای به وسعت ۲۰ هزار هکتار از سرزمین بام ایران – بروجن – شرایطی ویژه و منحصر به فردی را برای این قطعه از طبیعت وطن به لحاظ ارزش های زیست محیطی و ظرفیت های اکوتوریسمی به ارمغان آورده است.

تالاب های چهارگانه ای که به صورت زنجیروار از ضلع جنوبی شهرستان بروجن، در امتداد کوه کلار به طرف غرب منطقه گسترده شده و با ایجاد یک مجموعه بزرگ زیستی، زیستگاه های کم همتای زمستان گذرانی پرندگان مهاجر را بنا نهاده اند. این مجموعه تالابی بزرگ و ارزشمند، بام ایران را به یکی از شاه راههای عبور پرندگان مهاجر و آبزی از کشورهای اروپایی و روسیه و استان های شمالی کشورمان به سمت کشورهای حوضه خلیج فارس تبدیل کرده است.

از جمله نکات ارزشمند و قابل تأمل در سخنان امام جمعه و فرماندار منطقه، تأکید بر ضرورت توجه بیشتر به اقدامات پیشگیرانه و حفاظتی، شناساندن ارزش ها و کارکردهای تالاب ها به مردم و مسئولین، تلاش جهت تشکیل نهادهای محیط زیستی غیردولتی در منطقه و اعمال مدیریتی صحیح با رویکردی پایدار بر روی تالاب های بام ایران بود. نگارنده امیدوار است مسئولین محیط زیست با پیگیری های جدی این پشتیبانی های کلامی مقامات محلی را عملی و با این پشتوانه های ارزشمند سیاسی و مذهبی، مدیریتی خردمندانه و پایدار با رویکردی جامع بر تالاب های منطقه حاکم نمایند.

همچنانکه نگارنده در مطالب قبلی اظهار نگرانی کرده است، در حال حاضر برخی عوامل طبیعی و انسانی حیات تالاب های بام ایران را تهدید می نماید که تالاب گندمان در وضعیت بحرانی تری نسبت به تالاب های چغاخور، علی آباد و سولقان قرار دارد. خشکسالی سال های اخیر، درجه حرارت و افزایش تبخیر از جمله تهدیدهای طبیعی بوده که تالاب گندمان را در برابر تهدیدهای انسانی بسیار حساس و شکننده نموده است. احداث سد بر روی تالاب چغاخور و عدم رعایت حق آبه زیستگاه ها و رویشگاه های پائین دست، حفر چاه های کشاورزی غیر مجاز و برداشت های غیر قانونی ناشی از برقی شدن چاه ها، تخریب و تصرف عدوانی رویشگاه های حاشیه تالاب ها، زهکش اراضی کشاورزی و حضور بیش از ظرفیت و چرای مفرط دام از جمله تهدیدهای انسانی بوده که در دهه های اخیر خسارت های جبران ناپذیری را به این تالاب های ارزشمند و حیاتی وارد کرده است.

انتظار است مسئولین و کارشناسان پرتلاش و دلسوز محیط زیست استان با بهره گیری از تمامی ظرفیت های استانی و ملی گام های محکم و مؤثری در زمینه کنترل و مهار این تهدید های طبیعی و انسانی برداشته و مدیریتی خردمندانه همراه با توسعه ای پایدار بر تالاب های بام ایران حکم فرما کند. در این راستا فعالیت های ترویجی و بیان ارزش و کارکردهای تالاب ها به منظور جلب مشارکت جوامع محلی، پیگیری حق آبه تالاب ها، الزام دستگاه های متولی جهت نظارت بر میزان مجاز برداشت آب و برخورد قانونی با چاه های غیرمجاز، جلوگیری از حضور دام های غیر محاز، احداث کمربندهای حفاظتی به منظور جلوگیری از تجاوز به رویشگاه های حاشیه تالاب، تجهیز ناوگان اطفاء حریق محیط زیست و نهایتا” تهیه برنامه ای مدون برای مدیریت بر تالاب ها اجتناب ناپذیر می باشد.

شرایط بسیار بحرانی و سیطره خشکسالی در تمام گستره ایران زمین

سه شنبه, ۱۲ بهمن, ۱۳۸۹

یکی از اقدامات ارزنده تارنمای مهاربیابان زایی در طی ۲ سال گذشته؛ انتشار تازه‌ترین یافته‌های آب و هوایی منتج از نقشه‌های خشکسالی کشور بود که توسط دکتر مرتضی خداقلی و همکارانش در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان تهیه می شده است. برای دسترسی خوانندگان عزیز مهاربیابان زایی به این گزارشات ارزشمند و آگاهی از وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور، از این پس و تا رهایی تارنمای دربند مهاربیابان زایی؛ مشروح تازه ترین گزارشات تیم سختکوش این پایگاه در این کلبه مجازی منتشر خواهد شد.

ضمن قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکاران‌شان در پایگاه مدیریت خشکسالی استان اصفهان به پاس همکاری صادقانه با مهار بیابان زایی و همراهی مسئولیت‌شناسانه با خوانندگان آن تارنمای دربند، توجه شما را به مشروح گزارش ۴ ماهه ی اول سال آبی ۱۳۹۰-۱۳۸۹ این پایگاه جلب می‌کنم:

وضعیت خشکسالی ایران از ابتدای مهرماه تا پایان دی­ماه ۱۳۸۹

نتایج دیده بانی، پایش و تحلیل آخرین نقشه­های ترسیم شده در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی از ابتدای سال آبی جاری (مهرماه ۱۳۸۹) تا پایان دی­ماه، نشان از شرایط بسیار بحرانی و سیطره خشکسالی در تمام گستره ایران زمین دارد، بطوری که در تمام سطح کشور مقدار بارش کمتر از میانگین دراز مدت بوده و به سخن دیگر خشکسالی خفیف تا بسیار شدید در تمام نقاط آن غالب می­باشد. در این رابطه در حدود ۶۰ درصد از مساحت کشور در وضعیت خشکسالی بسیار شدید قرار گرفته که خود گویای وضعیت بحرانی بارندگی در کل کشور است. اگرچه وضعیت نسبت به ماه قبل که ۸۱ درصد از مساحت ایران در وضعیت خشکسالی بسیار شدید قرار داشت کمی بهبود ی پیدا کرده است ولی کماکان خشکسالی جدی است و مسئولین اجرایی باید از هم اکنون اقدامات و راهکارهای لازم برای کاهش اثرات خشکسالی را بکار گیرند.

مقایسه­ بین وضعیت خشکسالی تا پایان دی­ماه در سال گذشته و سال جاری نشان می­دهد که وضعیت خشکسالی نسبت به سال قبل بسیار وخیم­تر شده است، به نحوی که درصد مساحت مناطق تحت خشکسالی در حدود ۵۵ درصد افزایش یافته است. به عبارت دیگر در سال گذشته تا آخر دی­ماه، ۴۵ درصد از سطح کشور در خشکسالی قرار داشت ولی متاسفانه در حال حاضر سیطره خشکسالی گسترش یافته و به تمام سطح کشور ( ۱۰۰ درصد ) کشیده شده است (نمودار شماره ۱).

نمودار شماره(۱): درصد هر یک از کلاس­های خشکسالی از ابتدای مهرماه تا پایان دی ماه ۱۳۸۹ در ایران

چنانچه تغییرات بارش ۴ ماهه گذشته بصورت ماهانه و تجمعی در ایستگاههای سینوپتیک کشور ردیابی شود به این صورت است که مجموع ریزش های جوی کشور در پایان مهرماه سال جاری معادل ۸/۵ میلیمتر بوده است در شرایطی که متوسط درازمدت آن طی این مدت ۱۵/۵ میلیمتر می­باشد که حاکی از کاهش ۴۵/۵ درصدی بارش در این ماه و وقوع خشکسالی فراگیر در اغلب نقاط کشور است. ریزش­های جوی پراکنده و نه­چندان چشمگیر در برخی نقاط کشور در آبان­ماه نه تنها نتوانست آثار کاهش بارندگی در مهرماه را جبران کند، بلکه بر میزان خشکسالی در کشور در این ماه نیز افزوده شد و میزان بارندگی جاری ۵۱/۱ درصد نسبت به میانگین درازمدت آن کاهش یافت. با بررسی آمار ریزش­های جوی در آذرماه مشخص گردید این ماه در سال جاری با کاهش بسیار شدیدی در بارش­های جوی مواجه شده به نحوی که میزان نزولات جوی ۲۴/۱ میلیمتر رسیده که در مقایسه با بارش درازمدت آن طی همین مدت که معادل ۶۱/۱ میلیمتر بوده است حدود ۲/۵ برابر کاهش یافته است.

به طور کلی پاییز سال آبی جاری به عنوان یکی از خشک­ترین پاییزها در سال­های اخیر به­حساب می­آید به نحوی که در تمام ماه­های این فصل کمتر  نقطه­ای را می­توان در کل کشور مشاهده نمود که بارش دریافتی آن مساوی و یا بیشتر از بارش درازمدت آن باشد. و حتی در شرایط ترسالی خفیف باشد. برای مثال بارش دریافتی استان آذربایجان غربی که یکی از پرباران­ترین استان­های کشور می­باشد تا پایان آذرماه ۱۳۸۹، ۳۳ میلیمتر ثبت شده است که در مقایسه با آمار درازمدت آن که معادل ۱۱۰ میلیمتر است بسیار کمتر و کاهشی نگران کننده و کم سابقه داشته است.

با شروع فصل زمستان انتظار می­رفت با افزایش ریزش­ها، ضمن کاهش آثار زیانبار خشکی شدید پاییز، ریزش­های جامد در ارتفاعات، پشتوانه­ای برای چشمه­ها و رودخانه­ها در بهار باشد. اما مجموع بارش ثبت شده در ایستگاه­های کشور تا پایان دی­ماه نشان داد که خشکسالی کماکان بر مناطق مختلف کشور سیطره دارد(شکل شماره۱).

ادامه مطلب»

نگرانی مردم لردگان از دست کاری چشمه برم !

پنجشنبه, ۷ بهمن, ۱۳۸۹

“برم” یکی از چشمه های مشهور و پرآب سرزمین بختیاری است که در کنار قلعه ای باستانی و مربوط به لر بزرگ در مرکز شهر لردگان؛ جنوبی ترین شهر چهار محال و بختیاری از دل زمین جوشیده و ماندگاری لردگان به عنوان مرکز داد و ستد روستائیان و عشایر منطقه را در دل تاریخ کهن بختیاری رغم زده است.

این چشمه با متوسط دبی آب ۲۴۰۰ لیتر در ثانیه یکی از سرشاخه‌های کارون بزرگ به شمار می‌‌رود که حتی در بحران خشکسالی و کاهش آبدهی چند سال اخیر اکثر چشمه های منطقه، باز هم هرگز دبی اش از ۱۶۷۰ لیتر بر ثانیه کمتر نشده و در حال حاضر حیات بیش از دو هزار هکتار از اراضی کشاورزی و شالیزار‌های لردگان، مدیون جوشش های آن است.

چشمه برم علاوه بر آبدهی بالا و دائمی اش، به دلیل چشم‌اندازهای جذاب و برکه‌ی پرآبی که آفریده، ظرفیت گردشگری کم نظیری را در شهر لردگان ایجاد کرده است. کم توجهی مسئولان شهر لردگان و انباشت زباله های فراوان در این برکه، همواره اسباب نگرانی دوستداران و فعالان محیط زیست منطقه را فراهم کرده که نشان از کم توجه ای مدیران شهری لردگان دارد! در حالی که تنها کافی بود شهرداری و سازمان میراث فرهنگی و جهانگردی دستی بر سر و گوش این قطب گردشگری می کشیدند تا جذابیت های گردشگری اش دوباره خودنمایی می کردند.

ادامه مطلب»

ششمین یادداشت«مهار بیابان زایی» در طبیعت بختیاری

سه شنبه, ۵ بهمن, ۱۳۸۹

ششمین یادداشتی که محمد درویش (نویسنده وبلاگ دربند مهار بیابان زایی) برای دیده بان طبیعت بختیاری فرستاده است تا منتشر شود؛ مربوط به ماجرای فازهای جدید میدان‌های نفتی و گازی پارس جنوبی  – عسلویه – در سواحل خلیج فارس و تهدید جدی پایداری سرزمین بوشهر است!

محمد درویش:

طبیعت عسلویه و سواحل خلیج فارس را ارزان نفروشیم!

کمتر نقطه‌ای در ایران را شاید بتوان برشمرد که حجم سرمایه گذاری‌های صورت گرفته در آن در طول پانزده سال اخیر به اندازه عسلویه باشد. کافی است به تصاویر ماهواره‌ای سواحل خلیج فارس در استان بوشهر در حد فاصل کنگان، بندر طاهری، جم و ریز تا عسلویه در منتها الیه خاوری استان بوشهر بنگرید تا دریابید که حجم تظاهرات دیداری سرزمین و تغییرات شگرف رخ داده، چگونه سیمای سواحل خلیج فارس را به ضرب تزریق ۵۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در عسلویه تغییر داده است؛ روندی که قرار است در دوران زمامداری دولت دهم، همچنان ادامه یافته و ۴۳ میلیارد دلار دیگر هم در این منطقه سرمایه گذاری شود.

شگفتا که با این وجود و به رغم چنین حجم انبوهی از سرمایه گذاری ارزی و ریالی در منطقه، استان بوشهر همچنان در شمار پنج استانی در کشور قرار دارد که از بالاترین نرخ بیکاری رنج می‌برند و شرایط به نحوی است که رشد بیکاری در طول سال گذشته در این استان، تقریباً دو برابر متوسط کشور بوده است.

این در حالی است که استان بوشهر پس از هرمزگان با ۶۰۰ کیلومتر مرز ساحلی با خلیج فارس، دارای بیشترین همجواری با دریاست و به همین سبب از اهمیت راهبردی و اقتصادی زیادی برخوردار است. افزون بر آن، وجود عظیم‌‌‌ترین منبع گازی جهان در مناطق کنگان و عسلویه، یعنی منطقه ویژه اقتصادی پارس‌جنوبی، بوشهر را به یکی از مستعد‌‌‌ترین و مهم‌‌‌ترین استان‌های جنوبی کشورمان بدل کرده است؛ با این وجود باید اعتراف کرد که نه تنها تاکنون مردم شریف بوشهر از خوان این نعمت ناهمتا به نحوی سزاوارانه و درخور، بهره‌مند نبوده‌اند، بلکه به دلیل غلظت عملیات تکنوژنیک و فشارهای انسانی وارده بر سرزمین، به جرأت می‌توان گفت که استان بوشهر از نظر شدت ناپایداری سرزمین در ایران، می‌تواند کاملاً سرآمد باشد.

ادامه مطلب»