بایگانی بهمن, ۱۳۹۰

تورهای علمی سبب افزایش آگاهی و حساسیت دانشجویان می شود

یکشنبه, ۳۰ بهمن, ۱۳۹۰

در مواجه با بخش عمده دانشجویان و فارغ التحصیلان رشته های منابع طبیعی و محیط زیست کشور؛ نبود انگیزه های کاری لازم، کمینه حساسیت به رخدادهای تلخ محیط زیستی و پائین بودن سطح آگاهی های عملی و اجرائی آنان، نقیصه ای بوده که همواره ساختار آموزشی مراکز دانشگاهی را به چالش کشانده و متولیان حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور را دل نگران کرده است.

در راستای تحقق ضرورت افزایش سطح ارتباطی و هم گامی بخش های دانشگاهی و اجرایی حوزه منابع طبیعی، برگزاری تورهای علمی دانشجویی، با اهداف مواجه مستقیم دانشجویان با بهره برداران و شناخت عینی آنان از مؤلفه های تخریب عرصه های منابع طبیعی، وضعیت معیشتی و ساختارهای اجتماعی جوامع محلی می تواند یکی از مؤثرترین راه های افزایش سطح آگاهی و حساسیت دانشجویان و ایجاد انگیزه های کاری در بین آنان به عنوان دست اندرکاران و متولیان آینده طبیعت کشور باشد.

البته فراموش نکنیم که این ماجرای پائین  بودن سطح حساسیت ها و انگیزه های حمایت از منابع طبیعی کشور محدود به مراکز دانشگاهی نمی شود و وضعیت آن در میان دیگر شهروندان ما غم بارتر است! شوربختانه با نظری به محتوای کتاب های درسی مقاطع ابتدایی و متوسطه آموزش و پرورش کشورمان هم در می یابیم که حجم آموزش‌های مربوط به حوزه منابع طبیعی و محیط زیست در این کتاب‌ها که به کودکان و نوجوانان ما آموزش داده می شود تا چه اندازه ناچیز و در کمینه ممکن قرار دارد.

رسانه ملی هرگز به شکلی سزاوار و مسئولانه، در برنامه هایی مستمر به بیان ارزش های منابع طبیعی و تحلیل مسایل حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور نپرداخته، روزنامه ها و رسانه های نوشتاری محلی و کشوری فاقد یک صفحه ثابت محیط زیستی هستند، ردپای مشخص و درخوری از آموزش ها و دغدغه های محیط زیستی در سریال ها و فیلم های سینمائی ما دیده نمی شود و خلاصه این که برنامه های مدون و جامعی که دارای توانمندی های ظرفیت سازی اطلاعاتی و فرهنگی در جامعه باشد، در برنامه های میان مدت و بلند مدت توسعه ای کشور کمتر دیده می شود تا در این رهیافت شاهد افزایش حساسیت ها و علاقه روزافزون مردم کشورمان در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست باشیم!

نگارنده دیروز – ۲۹ بهمن ۱۳۹۰ – در یک تور علمی فشرده یک روزه که به همت روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و دانشکده منابع طبیعی شهرکرد ترتیب داده شده بود، دانشجویان را برای بازدید از پروژه های در دست اجرای طرح صیانت و توسعه جنگل های لردگان همراهی کرده و در این برنامه دانشجویان از نزدیک با فعالیت های اجرایی منابع طبیعی، شیوه زندگی و وضعیت معیشتی جوامع محلی منطقه آشنا شده و دغدغه های حوزه منابع طبیعی و محیط زیست استان به بحث و تبادل نظر گذاشته شد.

نگذاریم رویشگاه کرفس چین هم به سرنوشت قارون دچار شود!

جمعه, ۲۸ بهمن, ۱۳۹۰

گفتگوی نگارنده با خبرگزاری مهر در باره تنها رویشگاه کرفس بر جای مانده در دیار بختیاری را می توانید در اینجا ملاحظه کنید.

در سال ۱۳۸۸ برخلاف خواسته بسیاری از اهالی روستای چین منطقه بازفت کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری، دفتر مناطق محروم وزارت کشور اقدام به بازگشائی جاده ای ۳۰ کیلومتری از طرف استان لرستان کرد تا امکان برقراری ارتباط زمینی بهتری بین دو استان در این منطقه فراهم شود. جاده ای که فاقد هر گونه ارزیابی محیط زیستی و اجتماعی بود و به بهانه محرومیت زدایی! بیش از ۲۰ هزار درخت را به کام مرگ کشاند و مخالفت های کارشناسان و رسانه ها و حتی مردم محلی هم راه به جائی نبرد.

چین تنها رویشگاه نسبتا” بکر گونه کرفس در زاگرس است که شاید این یگانگی را هم مدیون همین نبود جاده های ماشین رو و دسترسی سخت به منطقه اش باشد. همان باوری که سبب شده است تا مردم منطقه؛ هدف اصلی پیگیری کنندگان احداث جاده را مهیا کردن شرایط دسترسی آسان تر برخی سودجویان به این ذخیره گاه های با ارزش بدانند نه محرومیت زدائی!

حقیقت ماجرا این است که اگر قبل از آنکه دیر شود و فرصت ها از دست رود، به فکر چاره و برنامه ریزی مشارکتی و بهره گیری از ظرفیت های مشارکتی اهالی منطقه برای نجات این ذخیره گاه منحصر به فرد گیاهی نباشیم، سرنوشتی متفاوت از دیگر رویشگاه های ارزشمند استان در انتظار چین نخواهد بود.

اعتراضات و دادخواهی های نمایندگان مردم منطقه را هم می توانید در این گفتگو بخوانید؛


تالاب های دیار بختیاری در وضعیت زرد!

جمعه, ۱۴ بهمن, ۱۳۹۰

در سال های اخیر تالاب ها و مرغزارهای بام ایران – که به سرزمین آب ها شهرت دارد – نیز به مانند دیگر تالاب های وطن با تغییرات نگران کننده اکولوژیکی مواجه شده اند. در این میان وضعیت تالاب گندمان نسبت به چغاخور بحرانی تر بوده و هر چند تا کنون به سیاهه قرمز تالاب های در معرض خطر جهان یا مونترو نپیوسته، اما به جرأت می توان گفت که در وضعیت هشدار و زرد قرار دارد و اگر قبل از آنکه دیر شود اقدامات مؤثری انجام نشود، ممکن است جایگاه جهانی آن به مخاطره بیفتد.

یادتان هست که تالاب گندمان یکی از ۱۰ تالاب برتر پرنده نگری در ایران است که در دفتر بین المللی تحقیقات پرندگان آبزی «لندن – ۱۹۵۲» به ثبت رسیده و به عنوان زیستگاهی ارزشمند در میان ۱۰۵ زیستگاه مهم پرندگان در کشور شناسایی شده و در شمار زیباترین تالاب های ایران و کانون های گردشگری چهارمحال بختیاری قرار دارد.

نگارنده خود در روز گذشته – در سالروز «روز جهانی تالاب ها» – در گندمان بوده و چند ساعتی پای صحبت ریش سفیدان محلی که حکایت از روزهای زمستانی پرشور و داغ تالاب و پرواز دسته دسته پرندگان مهاجر و بومی منطقه داشت نشسته و اما این زمستان دریغ از مشاهده‌ی دسته پرندگان بومی تا چه رسد به پرندگان مهاجر نواحی سردسیر شمالی با جمعیت های زیاد! انگار گندمان روزهای تعطیل خود را سپری می کرد!

آیا بهتر نبود که در مراسم بزرگداشت “روز جهانی تالاب ها” همه دستگاه ها و نهادهای دست اندرکار و مقامات محلی به پرسش ها و لکنت های مدیریتی این زیستگاه ارزشمند پاسخ می دادند؟ می گفتند که آیا در فاصله دو مراسم بزرگداشت سال های ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ تا چه اندازه با چاه های کشاورزی غیر مجاز در محدوده تالاب مقتدرانه برخورد کردیم و بر میزان برداشت چاه های مجاز نظارت داشتیم و اجازه ندادیم بیش از این نفس های گندمان به شماره افتد؟ چقدر برای افزایش راندمان آبیاری در اراضی کشاورزی حاشیه تالاب تلاش کردیم؟ برای گرفتن حق آبه‌ی طبیعی گندمان چه اقدام هایی کرده ایم؟ وقتی هنوز در گندمان با گلوله به استقبال میهمانان مهاجر می روند! در برخورد قاطعانه با آن پرنده کش های نابخرد چقدر موفق بوده ایم؟ با اراضی ملی تخریبی و تصرف شده حاشیه تالاب که به کشاورزی تغییر کاربری داده شده اند چه کرده ایم؟ در کنترل دام و چرای مفرط در تالاب چقدر موفق بوده ایم؟ در بودجه ریزی استان چقدر به اعتبارات محیط زیست بهاء دادیم و سهم اعتباری اش از محل منابع مالی و اعتبارات تملک دارایی استان چند درصد رشد داشته است؟ و ده ها پرسش دیگر که حیات و پایداری بوم شناختی تالاب های بام ایران را نشانه گرفته اند؟

فراموش نکنیم زمانی می توانیم گندمان را در وضعیت سبز قرار دهیم که پاسخ های درخوری برای این پرسش ها داشته باشیم و بی شک اگر نتوانیم، تشدید وضعیت بحران بی آبی، وقوع پدیده فاجعه بار خودسوزی در اعماق تالاب (به مانند تالاب پریشان در فارس)، فرار پرندگان و مرگ زیستمندان تالابی نصیب مان خواهد شد. تالاب به کانون های تولید گردوخاک تبدیل شده، ظرفیت ویژه گرمائی منطقه کاهش پیدا کرده، اختلاف دمای شب و روز در منطقه افزایش ‌یافته و با حداکثر دمای گرم در روز و حداقل دمای سرد در شب مواجه گشته و بتدریج شرایط زندگی برای بسیاری از گونه‌های گیاهی، اقلام زراعی و باغی و حتی گونه‌های جانوری سخت خواهد شد.

بزرگترین روستای چهارمحال و بختیاری در مخزن سد بهشت آباد غرق می شود!

چهارشنبه, ۱۲ بهمن, ۱۳۹۰

گفتگوی نگارنده با خبرگزاری مهر در باره خسارت های ناشی از احداث سد بهشت آباد در حوزه مسائل اجتماعی منطقه را می توانید در اینجا ملاحظه کنید. در سال های اخیر پروژه های غیراصولی انتقال آب بین حوضه ای که شوربختانه غالبا” ملاحظات محیط زیستی و اجتماعی در ارزیابی آن ها از جایگاه سزاواری برخوردار نبوده است، موجب نگرانی فعالان و متخصصین حوزه محیط زیست شده است؛ چرا که عمدتا” این پروژه های غیرکارشناسی، پایداری هر دو سرزمین مبدأ و مقصد را نشانه گرفته است.

سد و پروژه انتقال آب بهشت آباد که مستند به مطالعات و ارزیابی های مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۷، شرکت مدیریت منابع آب ایران و سازمان حفاظت محیط زیست کشور، غیرفنی و غیراقتصادی و خلاف منافع منطقه ای و ملی تشخیص داده شده بود، قرار است به وسیله تونلی به طول ۶۵ کیلومتر و در عمق ۳۰۰ متری زمین، آب را از سرشاخه های کارون بزرگ به سمت حوزه مرکزی کشور – اصفهان – منتقل کند.

متأسفانه تاکنون هشدارها و انتقادها از اجرای این طرح که بی شک می تواند روند بحران آب در چهارمحال و بختیاری و خوزستان را شتابناک تر کند راه به جایی نبرده و مطمئنا” اضافه بر ایجاد معظلات زیست محیطی، به لحاظ نادیده گرفتن مؤلفه های اجتماعی فرهنگی و برنامه های اسکان مجدد و اشتغال جایگزین اهالی روستاهای مشمول جابجائی ناشی از اجرای سد، تنش های اجتماعی اجتناب ناپذیری در منطقه رقم زده خواهد شد.


استاد کامبیز بهرام سلطانی برای همیشه رفت!

یکشنبه, ۲ بهمن, ۱۳۹۰

در واپسین ساعات آخرین روز دی ماه ۱۳۹۰ ، استاد کامبیز بهرام سلطانی از دنیا رفت تا بار دیگر فعالان و دوستداران طبیعت ایران، پریشان حالی را تجربه کنند.

استاد کامبیز بهرام سلطانی دارای شخصیتی ممتاز و وارسته بود که هر مدافع و دوستدار طبیعت وطنی که با او مواجهه می شد تحت تأثیر شخصیت و منش بزرگش، روحیه می گرفت. او طبیعت مردی کم همتا بود که تا آخرین لحظات زندگی اش دست از طبیعت زادبومش نکشید و همواره خالصانه نگران زخم هایی بود که خود با پای پیاده دیده بود چگونه تن رنجور محیط زیست ایران مان را مجروح کرده است.

استاد کامبیز بهرام سلطانی متخصصی دردآشنا و عاشق طبیعت ایران بود که نگارنده از طریق یادداشت های پربارش افتخار آشنائی و دوستی با این بزرگ مرد خستگی ناپذیر را پیدا کردم. بی شک کتاب های جایگاه پرندگان در طبیعت، محیط زیست در برنامه ریزی منطقه ای و شهری، مجموعه مباحث و روشهای شهرسازی و ده ها مقاله و یادداشت های علمی دیگرش؛ شناسه هایی ماندگار از دانش و عشقش برای آبادی ایران و شادی زیستمندانش، در بین طرفداران و فعالان محیط زیست ایران خواهد بود.

در برابر صداقت و بزرگی مردانی چون استاد کامبیز بهرام سلطانی که مردمان پاک نهاد ایران زمین هرگز نام نیک شان را فراموش نخواهند کرد، سر تعظیم فرود می آوریم و بر شرف و نجابت شان درود می فرستیم و شکوهمندترین بدرقه های سبز و پاک مان را بدرقه راهشان می کنیم ….

پی نوشت:

مراسم بزرگداشت استاد؛ “برای او که اینک در ماتم تالاب ها و درختان وطن نشسته است”

زباله های خانگی و بیمارستانی لردگان؛ همچنان سرگردان در جنگل

جمعه, ۳۰ دی, ۱۳۹۰

اینجا جنگل کلگچی در حاشیه شهر لردگان است؛ جایی که در بالادست اراضی کشاورزی و رودخانه لردگان و برخی از منابع تأمین آب شرب و کشاورزی روستاهای منطقه قرار گرفته است. چندین مزرعه پرورش ماهی و شالیزارهای زیادی از لردگان تا سد کارون ۴ از آب همین رودخانه مستفیض می شوند! با این وجود، نحوه‌ی انباشت زباله های خانگی و حیرت آورتر، زباله های بیمارستانی را تماشا کنید! زباله هایی که از روستاهای واقع در اطراف شهر لردگان جمع آوری شده و بدون کمترین ممانعتی اینگونه در این مکان جنگلی انباشته می شود تا در برابر دیدگان دست اندرکاران حوزه محیط زیست و بهداشت محیط منطقه؛ گستاخانه تر سلامت مردم و محیط زیست را به چالش بکشند!

ادامه مطلب»