بایگانی مرداد, ۱۳۹۱

درسی که از یک سانحه تلخ می توان گرفت!

دوشنبه, ۳۰ مرداد, ۱۳۹۱

دیروز – ۲۹ مرداد ۱۳۹۱ – قرقبان ذخیره گاه جنگلی شمس آباد دوراهان در چهار محال و بختیاری به جدالی ناخواسته با خرسی درشت اندام کشانده شد. مأمور حفاظتی منطقه – جبار سلیمان زاده – که صبح خیلی زود برای گشت و سرکشی در ذخیره گاه حضور پیدا کرده بود، حدود ساعت ۹ صبح در راه برگشت – که متأسفانه مسیر شناخته شده رفت و آمد خرس های منطقه برای برگشت انتخاب شده بود – ناگهان با خرس خاکستری بزرگ جثه ای مواجه می شود و به نظر می رسد هر دو ناخواسته وارد جدالی خونین شدند که پس از مجروحیت شدید محافظ منطقه، خوشبختانه آن خرس یک دفعه ای از ادامه درگیری منصرف شده، همکار شجاع مان را رها کرده و به راه خود ادامه می دهد.

 

نگارنده به واسطه مسئولیت اجرایی در منطقه، سریعا” در جریان ماجرا قرار گرفته و در محل بیمارستان بروجن با این همکار وظیفه شناس دیدار کرده و حقیقتا تحت تأثیر روحیه کم همتا و دانش طبیعی و زیست محیطی این مأمور بااخلاق قرار گرفتم. البته نباید تلاش های مسئولان منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری نادیده گرفته شود که به رغم ایام تعطیلات عید فطر، سزاوارانه کوشیدند تا در همان ساعات اولیه مأمور مجروح شده زیز نظر یک تیم پزشکی خوب تحت عمل جراحی قرار گرفته و خوشبختانه سلامت نسبی خود را بدست آوردند.

در گفتگوی امروز، جبار سلیمانی به نکات جالب و قابل توجه ای اشاره داشتند که حیفم آمد با خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری به اشتراک نگذارم؛ ایشان به رغم جراحات شدیدی که از این جدال خونین بر تن داشت اما؛ آن خرس را مقصر نمی دانست و بر این باور بود که ما انسان ها وارد زیستگاه جانوری منطقه شده ایم و در این ماجرا هم اگر من از محل گدار این خرس به صورت آرام و بی سر و صدا عبور نمی کردم قطعن چنین برخورد و سانحه ای اتفاق نمی افتاد.

ایشان اعتقاد داشت که احتمالا این خرس برای خوردن ماهیان تلف شده مزارع پرورش ماهی منطقه که به صورت غیر اصولی در حاشیه رودخانه رها می شوند، ارتفاعات را ترک کرده و در راه برگشت ناخواسته سر راه همدیگر قرار گرفته ایم و این سانحه یک اتفاق ناخواسته برای هر دوی مان بوده است.

هر چند حضور غیر متعارف دامداران و شکارچیان سبب برهم خوردن نظام طبیعی این زیستگاه ارزشمند شده و کاهش منابع غذایی منطقه را به دنبال داشته است اما بدون شک رفتارهای غیر اصولی صاحبان مزارع پرورش ماهی تازه تأسیس که بی مهابا و بدون هر گونه نظارت بهداشتی از طرف دستگاه های متولی، ماهی های بیمار و تلف شده خود را در طبیعت و حاشیه رودخانه رها می کنند بی تأثیر نبوده و همین منابع غذایی آلوده سبب خواهند شد تا خرس های منطقه، ارتفاعات را رها کرده و برای خوردن این ماهی ها به باغات و محل های تردد باغداران و گردشگران نزدیک شوند.

بنابراین توصیه می شود؛ حتی الامکان از محل های گدار خرس ها عیور نکنید تا اینکه این حیوانات وحشی احساس نکنند که قلمروشان تهدید شده است، خرس ها برعکس قوه بویایی و شنوایی شان، از قدرت بینایی نسبتا ضعیفی برخوردارند و لازم است در زمان عبور از مسیرهای شناخته شده تردد آنها، با ایجاد سر و صدا و یا همراه داشتن سگ، از برخوردهای ناخواسته جلوگیری کنیم.

پی نوشت:

– به بهانه این سانحه تلخ که منجر به مجروحیت شدید مأمور ذخیره گاه شمس آباد شده است، دوست خوب مان – کوشان مهران عزیز – در خصوص رفتارشناسی و پراکنش زیستگاه های انواع خرس های ایران یادداشتی را برای “طبیعت بختیاری” ارسال کرده است که مشروح آن با خوانندگان گرامی این کلبه مجازی به اشتراک گذاشته می شود؛

در ایران دو نوع خرس وجود دارد؛ خرس سیاه آسیایی(زیر گونه بلوچی) که در بلوچستان، جنوب کرمان و شرق هرمزگان پراکنش دارد و نوع دوم خرس قهوه ای(زیر گونه سوری) که روزگاری از کوهستان های جنوبی شبه جزیره دلتای مصر تا کوه های اردن، فلسطین، لبنان، سوریه، ترکیه، ایران، جنوب ترکمنستان و جنوب قفقاز(ارمنستان و آذربایجان) قلمرو داشته است.

خرس سوری نسبت به دیگر گونه های خرس قهوه ای شمال قفقاز کوچکتر و دارای رنگ روشن تری است. رنگ این گونه خرس در ایران در نواحی شمالی زاگرس و رشته کوه البرز نسبت به مناطقی چون فارس، ایلام، بختیاری، بویراحمدی و شمال خوزستان تیره رنگتر است.

به هنگام بیدار شدن از خواب زمستانی، همراه داشتن توله، زخمی بودن و تغذیه؛ جانوری بسار تهاجمی خواهد بود. این جانور از قدرت بینایی ضعیف ولی از توانایی های شنوایی و بویایی بسیار  قوی ای برخوردار است و گاهی پیش می آید که این حیوان قادر به گرفتن بو نشده و ناخواسته با انسان روبرو می شود.

بنابراین حتی الامکان در مسیرهای گدار خرس نباید گردش کرد، بایستی به صورت گروهی و با ایجاد سر و صدا در این مناطق حرکت کرد یا حداقل به همراه خود سگه گله داشته باشند. به هنگام کوهنوردی و طبیعت گردی بایستی پسماند غذای خود را در  مناطق دور از چادر و محل اسکان و در زیر خاک دفن شوند تا سبب جذب خرس نگردد.

بسیاری از مردم به دلیل بلند شدن این جانور بر روی دو پا و ظاهر آرام و تأثیر برنامه های تلویزیونی، خرس را جانوری مهربان پنداشته و احتیاط را کنار گذاشته و به همین دلیل در زیستگاه هایی چون پارک ملی یلواستون آمریکا حوادث مرگباری را به دلیل عدم توجه به هشدارهای مأموران و بی دقتی و نزدیک شدن به این جانور که رفتارش چندان قابل پیش بینی نیست، مشاهده می شود.

در کل باید قبول کرد علاوه بر خرس، در هنگام مواجه شدن با سایر جانوران وحشی بایستی حداکثر احتیاط را در دستور کار قرار داد. و یادمان باشد که حمله یک خرس و یا یک پلنگ، هر گز معنای دشمنی با انسان ندارد.

برخورد سخت یا اقدامات فرهنگی؛ اولویت برون رفت از بحران شکار و شکارچی در کشور؟

یکشنبه, ۲۹ مرداد, ۱۳۹۱

دوست خوب مان – کوشان مهران عزیز – در یادداشتی روشنگرانه نقطه نظرات و دیدگاه های کارشناسی خود را در خصوص شکار و شکارچی و بحران پیش روی در حوزه تنوع زیستی کشور بیان داشته اند. ایشان در این یادداشت در تحلیل اوضاع و احوال رواج یافتن شکارهای غیر مجاز و اولویت های اقدامات فرهنگی و یا برخوردهای سخت برای برون رفت از بحران محیط زیستی و اجتماعی پیش روی، مشروحا” به نکات مهم و تأمل برانگیزی اشاره نموده اند.

نوشتاری که در زیر می خوانید در وبلاگ دیده بان کوهستان منتشر شده و مجددا در این کلبه با خوانندگان و همراهان گرامی”طبیعت بختیاری”به اشتراگ گذاشته می شود؛

پیرینه، آخرین سنگر خرس ها

   در سال ۱۷۰۰ میلادی پس از مرگ کارلوس پادشاه بی وارث کشورفقرزده اسپانیا، فیلیپ دو بوربون نوه ی دختری لویی چهاردهم پادشاه فرانسه به عنوان پادشاه جدید امپراتوری اسپانیا معرفی شد. می گویند سفیر اسپانیا با شور و هیجان در برابر فیلیپ زانو بر زمین زده و بانگ برآورد: دیگر کوهستان پیرنه بین دو کشور وجود ندارد. فیلیپ که کلمه ای اسپانیایی نمی دانست با تعجب به تبعه ی کشور جدید خود نگاه می کرد!

   برای قرن ها سلسله کوه های پیرینه که از مدیترانه تا اقیانوس اطلس امتداد دارند مرز طبیعی دو کشور فرانسه و اسپانیا به حساب می آمدند. در حال حاظر گردشگران و طبیعت گردان در کنار بهره وری از مناظر زیبا شاهد پرواز عقاب باشکوه طلایی و شاموای پیرینه در کوهساران می باشند اما در روزگاران کهن این زیستبوم پذیرای گونه های دیگری نیز بوده است. تا سال ۱۸۷۰ آیبیکس پیرینه که یکی از چهار زیرگونه آیبیکس شبه جزیره ایبری می باشد در بخش فرانسوی این کوهستان وجود داشت و در سال ۲۰۰۰ سلینا تنها بز دوازده ساله بدون وارث و جایگزین با مرگ خود به دلیل صاعقه پرونده این پادشاه کوهستان را بست.

اسناد فئودالی و بایگانی کلیساهای قرون وسطی حکایت از پراکندگی گسترده خرس در سرزمین فرانسه می نمایند ولی پاکتراشی جنگل ها برای افزایش زمین های زیرکشت و نیاز رو به گسترش سوخت صنایع به تدریج باعث عقب نشینی و در نهایت نابودی گونه های بزرگ جثه ای چون گاو وحشی اوروش، بیزون اروپایی ، اسب وحشی تارپان و گوزن الک(موس) گردید. برآورد شده که در دوران شارلمانی در حدود هشتاد درصد فرانسه پوشیده از جنگل بود ولی این مفدار در اواخر قرن هیجدهم به تنها سیزده درصد کاهش یافت و در زیستگاه هایی چون جنگل های مدیترانه ای( ماکی) جنوب فرانسه نسل شوکا در اواخر قرن هیجدهم نابود شد.  آخرین گزارش های وجود خرس به قرن چهاردهم میلادی در مرکز فرانسه بازمی گردد. در طی قرن نوزدهم رشته کوه های آلپ و ژورا در شرق و پیرینه در جنوب شرقی تنها قلمروی خرس قهوه ای به حساب می آمدند. با وقوع انقلاب کبیر فرانسه و الغای حقوق کهن نجبا بر زمین ها و شکار ، روستائیان هجوم خود را به زمین های کشاورزی ، بیشه زارها و جنگل ها برای شکار و دام گذاری آغاز نمودند. در سال ۱۸۴۸ نخستین پروانه های شکار و محدودیت زمانی برای مدیریت گونه هایی شکارچی پسند چون گوزن سرخ، شوکا، خرگوش ، کبک پاقرمز و کبک چیل آغاز گردید ولی همزمان برنامه ریشه کن نمودن گوشتخوارانی چون گرگ و سیاه گوش در هر استان به جدیت پیگیری می شد. در سال ۱۹۳۰ آخرین گزارش مستند حکایت از نابودی خرس در آلپ فرانسه دارد و در دهه های نخست قرن بیستم جمعیت خرس در کوهستان های پیرینه فرانسه بین ۷۰ تا ۱۵۰ قلاده برآورد می گردید.

به تدریج در کنار بالارفتن ارزش وجودی گونه های گوشتخواری چون خرس در میان افکار عمومی و تلاش چندین دهه بوم شناسان و طبیعت دوستان برای زدودن تدریجی رسوبات چند صد ساله دشمن انگاشتن خرس بوسیله دولت مردان و مدیران اجرایی در سال ۱۹۷۲ شکار خرس در فرانسه ممنوع گردید و در سال ۱۹۷۹ در ردیف گونه های حفاظت شده اعلان گردید و در سال ۱۹۸۴ نخستین برنامه حفاظتی طرح ریزی گردید. در سال ۱۹۸۰ برآورد شده بود که در پیرینه فرانسه تنها پانزده قلاده خرس برجای مانده و با تاسف این تعداد در سال ۱۹۹۵ به تنها پنج قلاده کاهش یافت.

در اوایل قرن بیستم جمعیت خرس در رشته کوه های پیرینه به سه جمعیت مجزا کاهش یافته و فشار شکارچیان و بویژه دامداران باعث قطع ارتباط افراد در این جمعیت های منزوی گردیده بود. پس از پژوهش های ژنتیکی در میان نمونه های اروپایی کارشناسان به این نتیجه رسیدند که تنها راه پبشگیری از غلتیدن این گونه به گرداب انقراض معرفی نمونه های اسلوونی می باشد و در ۱۹۹۶ تعداد ۳ قلاده خرس اسلوونی در منطقه رها سازی شد و در پایان سال ۲۰۰۵ این تعداد به دلیل زادو ولد و به احتمالی آمیزش با آخرین نمونه های پیرینه ای به ۱۴ تا ۱۸ قلاده افزایش یافتند ولی در سال ۲۰۰۶ ، پنج قلاده خرس اسلوونی به دلیل تصادف و شکار قاچاقیان از بین رفتند. با تمام تمهیدات و برنامه های حفاظتی و اطلاع رسانی با تاسف در تاریخ اول نوامبر سال ۲۰۰۴ آخرین ماده خرس اصیل پیرینه فرانسه به دست یک متخلف شکار شد و در حال حاظر گویا آخرین نمونه های اصیل خرس های پیرینه به حدود به ۵ و یا ۶ قلاده در لکه جمعیت غربی در بخش اسپانیایی پیرینه می باشند.

در منطقه کوهستانی پیرینه دامداری و بویژه پرورش گوسپند در کنار صنعت گردشگری یکی از مهم ترین ارکان اقتصادی منطقه می باشند. در برابر همایش های دوستداران پایداشت و احیای جمعیت خرس پیرینه شبانان و جوامع محلی نیز بیکار ننشسته و همواره درپی نشان دادن اعتراض خود به صرف زمان و هزینه برای نگهداری از موجود زیان بار و درنده ای بنام خرس می باشند. هرچند دولت موظف به پرداخت زیان های وارده به دامداران و باغداران خسارت دیده می باشد و آنها را ترغیب به استفاده از سگان گله بیشتر و حصارکشی بهتر باغ ها می نماید ولی با این وجود و تمامی تبلیغات و برنامه های آموزشی و فرهنگی تغییر دیدگاه جوامع محلی به سادگی امکان پذیر نبوده و هرگاه برنامه ریزان تنها به امید تغییر دیدگاه منفی جوامع محلی تمام سرمایه و زمان خویش را مصروف برنامه های آموزشی ( که در جای خود بسیار حیاتی است) نموده و بحث حفاظت فیزیکی از گونه و زیستگاه او را در رتبه های دوم و سوم قرار بدهند، آن زمان که جامعه محلی به نقطه تعالی دانستن اهمیت همزیستی مسالمت امیز با خرس و   گرگ و عقاب طلایی رسیده باشد دیگر نه از تاک چیزی برجای بماند و نه از تاک نشان.

مثلی است معروف که می گوید: جایی که عقاب پر بریزد، از پشه لاغری چه خیزد… . هنگامی که درنواحی آلپ و پیرینه فرانسه با وجود امکانات بی مانند آموزشی و فرهنگی هنوز چوپانان و شکارچیان به خون گرگ و خرس تشنه می باشند چگونه می توان با چشم بربستن بر حقایق چند هزار ساله حاکم بر جزءجزء این کشور به عنوان برنامه های آموزشی و فرهنگی جوامع محلی اندک زمان و بودجه ناچیز را به بهای از دست رفتن گونه ها و تاراج و تخریب زیستبوم ها فدا نمود؟ کنت گوبینو فیلسوف و دیپلمات فرانسوی در دنباله سفرنامه خود به ایران سال های ۱۸۵۰ میلادی داستانی با عنوان جنگ ترکمن نگاشته که همچون کتاب حاجی بابای اصفهانی خلقیات واقعی فرزندان به حق کورش و داریوش را بی پرده می نمایاند. در کنار شرح فضاحت بار قشون ظفر نمون از ترکمن ها در جنگ مرو و فروش آذوقه سپاهیان بوسیله مافوق ها در مشهد و فرستادن عده ای گشنه و نابلد به جنگ ، افسری حکایت دوره موفق آموزش نظامی خود در فرانسه را می نماید که پس از بازگشت به ایران به خدمت در قشون مامور گردید و پس از چندین شکایت و عریضه نویسی درباره بالاکشیدن جیره و مواجب سربازان به چوب و فلک بسته شد و به هنگام خوردن ترکه های خیس انار دریافت مهم ترین دوره آموزشی در ایران همانا چشیدن ضربه ترکه فلک و همرنگ جماعت شدن می باشد تا فراگیری شیوه های قلعه گیری و جنگ سرنیزه در دانشگاه نظامی سن سیر پاریس.

تبحر ایرانیان در ورزش هایی چون کشتی و ضعف در ورزش های گروهی به راستی روحیه فردگرای ما را نشان می دهد. به همین دلیل همواره در کارگروهی افرادی چند رنگ و زبان باز یافت می شوند که با چرب زبانی و فریبکاری سایرین را نردبان ترقی خویش قرار می دهند. در بحث گروه های فعال و داوطلب محیط زیستی نیز باوجود تبحر و اشراف و دانش کامل و اخلاق پسندیده حرفه ای برخی از فعالان محترم به هنگام کار گروهی هیچگاه نمی توان به دلیل ویژگی هایی چون فردگرایی و فرصت طلبی عده ای به پایداری و بقای این مجموعه امیدی داشت.

به تجربه ثابت شده که به هنگام بحث های مالی به سادگی همه اصول زیرپا گذاشته شده و به دلیل فرصت طلبی عده ای زبان باز و هفت رنگ هیچگاه نمی توان در کشور ایران مانند دیگر کشورها کارهای گروهی عام المنفعه را به اتمام رسانید. با توجه به موارد یاد شده و درنظر داشتن تجربه فراز و فرود جمعیت خرس قهوه ای در کوهستان های پیرینه با کمال تاسف به این نتیجه خواهیم رسید که شرط بقا و پایداشت خرس و دیگر گونه ها ( از سمندر تا گورخر) در گام نخست می بایست اجرای قانون و پایبندی مجریان قانون به اصول باشد و به هنگام ثبات نسبی گونه و زیستگاه باید به اندیشه آموزش اصولی آنهم با شناخت کامل جوامع افتاد . روزگاری کتاب های دبستان پربود از “آن مرد با اسب آمد” و داستان “حسنک و گوسپندانش” ولی در روزگاری که در حدود هفتاد درصد ساکنان ایران شهرنشین و یا شبه شهرنشین ( یک شبه شهر شدن روستاها بدون در نظر داشتن زیر ساخت های لازم) شده اند و نفوذ انواع رسانه های صوتی و بویژه تصویری در جای جای کشور و حتی در میان عشایر کوچرو ، آگاهی رسانی درباره اهمیت حفظ گونه هایی چون خرس و زیستگاه های آنها ( پیشگیری از بلایایی چون سیل های چند سال اخیر گرگان و ورود ریزگرد ها به دلیل نابود کردن تالاب ها) به شیوه ای ملموس و قابل درک و بدور از فرمول نویسی و شیوه مرضیه تقلب علمی و جعل مقاله ، برای تمامی اقشار و بویژه کودکان و نوجوانان در رسانه های جمعی در بیشتر موارد کارایی بهتری از آموزش به شیوه کنونی جوامع محلی درپی خواهد داشت.

بخت با محیط بانان شیدا یار بود

یکشنبه, ۲۹ مرداد, ۱۳۹۱

در ساعت های پایانی آخرین روز ماه رمضان – شامگاه ۲۸ مرداد ۱۳۹۱ – در اثر شلیک مستقیم شکارچیان؛ ۲ نفر از محیط بانان سلحشور منطقه حفاظت شده شیدا در چهارمحال و بختیاری به شدت زخمی و روانه بیمارستان شدند. این پاسداران جان برکف طبیعت میهن مان در حالی ناجوانمردانه و در جدالی نابرابر مورد اصابت شلیک مستقیم اسلحه جنگی قرار گرفتند که مسلح نبوده و هیچ گونه سلاح گرمی به همراه نداشتند.

به راستی باور این حقیقت تلخ سخت و شرم آور است که ساختارهای اخلاقی در میان برخی از افراد جامعه مان آنچنان فروپاشیده است که برای تفریح شان شکارکشی را برمی گزینند، به فریادهای “ما مسلح نیستیم شلیک نکنید” توجه ای نمی کنند و سزای پاسداری از طبیعت را شلیک مستقیم گلوله می دانند و حافظان طبیعت میهن شان را به جرم دفاع از حرمت سرزمین شان غرق در خون می کنند!

نگارنده نیز خدای بزرگ را شاکر است که این گلوله های نادانی و بی اخلاقی، نتوانستند زیستمندان شیدای دیار بختیاری را از داشتن چنین محیط بانان شجاع و بی ادعایی محروم کند و بار دیگر بر ضرورت انجام اقدامات آسیب شناسی اجتماعی و اخلاقی از سوی نهادهای متولی تأکید داشته تا در مطالعه ای شفاف و جسورانه، عوامل مؤثر در روند رو به افزایش وقوع چنین جنایت های انسانی در عرصه های محیط زیست کشور شناسایی و مسئولانه خودمان را برای یک جراحی بزرگ اجتماعی آماده کنیم.

پی نوشت:

– باورمان این است که وب‌سایت‌ها و درگاه‌های مجازی، هویت دستگاه های دولتی هستند، شگفت­ آور است که چگونه برخی از دست ­اندرکاران این درگاه­ های مجازی دولتی با هویت خویش اینگونه ساده‌انگارانه برخورد می­ کنند و دست­ کم تلاش­ های واقعی دلسوزان و سلحشوران دستگاه خود را هم به نمایش نمی­ گذارند!؟

حقیقتا این منصفانه نیست که بعضی­ ها هنوز در خواب و تعطیلات رمضانی باشند و مردانی بی­ ادعا تا پای جان­ شان برای پاسداری از زیستمندان شیدا ایستادگی کنند و خود را در برابر گلوله شکارچیان قرار دهند و با خون­ شان شیدا را سرافراز کنند.

آیا می‌توان به آغاز دوران جدیدی از مدیریت بر حوضه‌های آبخیز کشور امید داشت؟

یکشنبه, ۲۲ مرداد, ۱۳۹۱

بر بنیاد سیاستگذاریهای جدید سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در راستای دستیابی به الگویی موفق و مناسب برای مدیریت جامع حوضه‌های آبخیز در هر استان، قرار است بر اساس شرح خدمات و دستورالعمل‌های اجرایی مربوطه و در یک مطالعه جامع؛ در هر استان یک حوضه آبخیز – که بیشترین هم‌خوانی از لحاظ شرایط طبیعی، اقلیمی، تنوع اراضی، اوضاع اجتماعی و اقتصادی با غالب حوضه‌های آبخیز آن استان را داشته باشد – به عنوان حوضه الگویی تعیین و نتایج حاصل از مدیریت جامع بر آن حوضه به عنوان الگویی موفق به سایر حوضه‌های آبخیز همان استان تعمیم داده شود.

فراهم کردن امکان نمایش نتایج این مدیریت جامع برای مقامات اجرایی محلی و کشوری و متقاعد ساختن آنان برای توجه سزاوار در زمینه اختصاص منابع اعتباری متناسب و کمک به تأمین تجهیزات سخت‌افزاری مورد نیاز ادارات منابع طبیعی و نهادهای درگیر و مرتبط با این طرح نیز یکی از اهداف مهم این طرح سازمان جنگل‌ها می باشد.

امید است نتایج حاصل از این مدیریت جامع که منجر به حل مشکلات معیشتی و اشتغال‌زایی اهالی آن حوضه آبخیز خواهد شد و امکان اجرای پروژه‌های تقویت پوشش گیاهی و حفاظت از آب و خاک منطقه را فراهم خواهد کرد بتواند در متقاعد ساختن تصمیم‌گیران محلی و کشوری برای اینکه ملاحظات محیط زیستی را در سبد اولویت‌های خود قرار دهند مؤثر و مفید واقع شود.

امروزه تمامی کارشناسان و متخصصین حوزه منابع طبیعی بر این باورند که تنها راه برون‌رفت از بحران حاکم بر عرصه‌های طبیعی کشور، توجه جدی به مدیریت جامع در حوضه‌های آبخیز کشور است. در مدیریت جامع بر یک حوضه آبخیز، با انجام مطالعه و شناخت کامل از تمامی چالش‌ها و فرصت‌های موجود، انتظار آن می‌رود که بتوان با بکارگیری ابزارهای برنامه‌ریزی و با تأکید جدی بر مدیریت مشارکتی بر مشکلات آن زیست‌بوم فائق آمد.

امید آن می‌رود که با این رهیافت دوران جدیدی از مدیریت جامع بر حوزه های آبخیز کشور آغاز شود. تاکنون غالبا” مدیریت حوضه‌های آبخیز با اهداف منفرد و موضعی مانند تأمین آب، تولید علوفه و یا کنترل رسوب دنبال می‌شد و به مباحث اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و موضوع مشارکت مردمی – که شاه کلید حل مشکلات منابع طبیعی کشور به نظر می‌رسد –  و مسائل زیست‌محیطی حوضه کمتر پرداخته می‌شد.

مدیریت جامع بر حوضه آبخیز مستلزم داشتن شناختی جامع از وضعیت اقتصادی و معیشتی اهالی حوضه بوده چرا که وابستگی معیشتی اجباری مازاد بر توان تولیدی این زیست‌بوم‌ها همواره به عنوان اصلی‌ترین عامل تخریب سرزمین مطرح بوده است. همین ماجرای تلخ و خسارت‌زای معیشت سنتی وابسته به عرصه‌های مرتعی و جنگلی و همچنین پایین بودن سطح درآمد اهالی آبخیز بستری تهدیدآمیز است که معضلاتی چون زراعت زیراشکوب جنگل، تبدیل مراتع به دیم‌زارهای کم‌بازده، چرای مفرط و مازاد بر ظرفیت، قطع جنگل و استفاده از سوخت‌های هیزمی از آن نشأت می‌گیرند و نابودی پوشش گیاهی و  آب و خاک حوضه‌های آبخیز را به‌دنبال خواهند داشت.

ایجاد بستری مناسب برای مدیریت و ساماندهی فعالیت‌های پژوهشی دانشجویان و مراکز تحقیقاتی حوزه منابع طبیعی و کاربردی شدن این‌گونه ظرفیت‌ها و اتوانمندی‌های نرم‌افزاری استان‌ها نیز یکی از اهداف و مزایای این طرح است.

امید است با همدلی و همکاری مسئولانه تمامی دستگاه‌ها و نهادهای اجرایی استان‌ها که با مسائل اجتماعی، آموزشی فرهنگی، اقتصادی و اشتغال‌زایی این حوضه‌ها مرتبط هستند، تمامی ظرفیت‌ها و توانمندی‌های اکولوژیکی و اشتغال‌زایی و درآمدزایی این حوضه‌های الگویی را شناسایی کرده و با تأکید بر مشارکت جدی و فراگیر بهره‌برداران در هر یک از این حوضه‌ها، زمینه‌های درآمدزایی و اشتغال سازگار با توانمندی‌های بوم‌شناختی این مناطق را فراهم کرده تا از این رهیافت در گام اول؛ عوامل تخریب پوشش گیاهی و آب و خاک منطقه مهار شده و به‌دنبال آن زمینه اجرای پروژه‌های احیا و تقویت پوشش گیاهی نیز فراهم شود.

گلوله های نادانی و بی اخلاقی؛ پاسداران طبیعت وطن را در خون می غلطانند!

چهارشنبه, ۱۸ مرداد, ۱۳۹۱

جمعه شب – ۱۳­تیر ماه – محیط بان شجاع و جان برکف ملایری – عبدالله یاری – در راه پاسداری و حراست از زیستمندان منطقه حفاظت شدهلشگردر در ۹۰ کیلومتری همدان، با گلوله نادانی شکارکشی بی­ اخلاق در خون خود غلتید و رفت.

ماجرا از این قرار است که؛ عبدالله یاری رئیس منطقه حفاظت شده لشگردر در شهرستان ملایر استان همدان، جمعه شب در ادامه عملیات تعقیب و گریز خودروی ۳ نفر شکارچی و آغاز تیراندازی بین آن­ ها، در اثر اصابت گلوله­ ای که از شیشه خودرو عبور کرده بود به شهادت رسید.

تلخ­ ترین وجه این ماجرا آن است که چرا هر چه به جلوتر می­ رویم شمار در خون غلتیدن محیط­ بانان و محافظان زیست­ بوم­ های وطن اینگونه فاحش افزایش می­ یابد و محیط­ بانی و جنگل­ بانی به مشاغل پر خطر در کشور بدل شده اند!؟

به­ نظر می­ رسد شاید کمی هم دیر شده باشد که طرح چنین پرسشی می­ بایستی در دستور کار جامعه­ شناسان و روان­ شناسان و حقوق­ دانان و برنامه­ ریزان و علما و مبلغان دینی کشور قرار گیرد. باید قبل از آنکه خیلی دیر شود برای پرسش­ ها و لکنت­ های موجود در حوزه­ های اجتماعی، اخلاقی، قانون­ گذاری، قضایی و اجرای قانون، تجهیزات و امکانات یگان­ های حفاظتی سازمان­ حفاظت محیط زیست و سازمان جنگل­ ها، و تعداد اسلحه­ های مجاز و غیر مجاز در میان جوامع محلی پاسخ ­های شفاف و بی­ پرده پیدا کرد. باید شجاعانه و بدون تعارف روشن شود که چرا مردمانی که در پیشینه غرورآفرین تاریخی­ شان، افتخارات نخستین پاسداران طبیعت و زیستمندانش ثبت شده است حالا اینگونه در برابر محیط­ بانان و جنگل­ بانان سرزمین­ شان می­ ایستند و بر روی آن­ ها اسلحه کشیده و در نهایت بی­ اخلاقی برای کشتن آن­ ها شلیک می کنند!

ابتدا؛ انتظار است در عزمی ملی و با همکاری همه اندیشمندان حوزه ­های اجتماعی و دینی، آموزشی و پرورشی، دست اندرکاران رسانه­ ها خصوصا” رسانه ملی و تشکل­ های مردم نهاد فعال در حوزه­ های فرهنگی و اجتماعی و محیط زیستی، برای آموزش و پرورش مردم جوامع محلی و حتی شهری­ مان و دوستی آنان با طبیعت و محیط زیست برنامه ­های فرهنگی آموزشی منسجم کوتاه مدت و بلند مدت تدارک ببینند.

بعد؛ انتظار می­رود در قانون­ گذاری و اصلاح قوانین، ملاحظات محیط زیستی از وزن سزاوار برخوردار گردند و در حوزه قضایی و اجرای قانون و برخورد با طبیعت­ ستیزان، سخت­ تر و با سرعت بیشتر بازدارندگی برخورد شود و سطح پشتیبانی­ های قضایی از مأموران ارتقاء یابد.

و آخر اینکه بایستی به امر مهم و حیاتی آموزش و ارتقاء مهارت­ های فنی و نظامی محیط­ بانان و جنگل­ بانان توجه بیشتری شده و یگان­ های حفاظتی سازمان­ های محیط زیست و جنگل­ ها و مراتع به تجهیزات سخت­ افزاری و تکنولوژی­ های روز پلیسی مجهز شوند.

پی نوشت:

در همین رابطه یادداشتی از محمد درویش؛

از خوان کارلوس در بوتسوانا تا عبدالله یاری در ملایر!

سدسازان هم، منتقدان را به دادگاه کشاندند!

سه شنبه, ۱۰ مرداد, ۱۳۹۱

مطالب منتشره بر روی درگاه مجازی آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز)، حکایت از آن دارد که این خبرگزای سزاوارانه به عنوان یکی از ارزشمندترین و پرمخاطب­ ترین پایگاه­ های خبری حوزه محیط زیست و منابع طبیعی منطقه بختیاری و زاگرس میانی در بین فعالان و دوستداران این سرزمین مطرح بوده است. این آژانس خبری جسورانه و بی­ پروا پایگاهی مجازی برای انتشار مطالب و دیدگاه های انتقادی فعالان اجتماعی و محیط زیستی زاگرس میانی نسبت به آسیب­ های سدسازی در حوزه­ های طبیعی و انسانی این منطقه بوده که بالاخره سدسازان قدرتمند در «شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران» تحمل­ شان تمام شد و با طرح دعوا در شعبه ۴ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، مدیر مسئول آن را به جرم “نشر اکاذیب” و “تشویش اذهان عمومی” به دادگاه کشاندند.

نگارنده نیز قبلا”­به چنین اتهام­ هایی به دادگاه فراخوانده شده که رهیافت آن تجربه اندکی در این خصوص است که مرهون الطاف دوستان حقوق­دان بود. با توجه به تشابه اتهام­ های منتسبه در زیر اشاره­ کوتاهی به جنبه­ های حقوقی آن ماجرا می­ شود؛

بر اساس قوانین و مقررات جاریه حکومتی کشور؛ برای اثبات هر اتهامی –  برای هر یک از عناوین مجرمانه –  وجود عناصر اساسی و تشکیل دهنده جرم ضروری و الزامی است و از مهمترین این عناصر، مؤلفه سوء­نیت بوده و مسلما” این عنصر بایستی در هر عمل مجرمانه ای مستتر یا مشهود باشد.

ابتدا؛ محتوای مطالب عنوان شده در این رسانه مجازی پیرامون موضوع آسیب­ های محیط­ زیستی و اجتماعی ناشی از سدسازی­ های “شرکت آب و نیرو” در منطقه زاگرس میانی – خصوصا” سد گتوند – که مورد ادعای “شرکت آب و نیرو” است، نه تنها مستندا” و مستفاد از شواهد عینی موجود در منطقه، گزارشات رسمی و اصول علمی انکارناپذیر بوده، بلکه رفتاری مطالبه محورانه در راستای تحقق اصل ۵۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد که ازجمله حقوق حقه همه شهروندان ایرانی است. (اصل ۵۰ قانون اساسی: در جمهوری اسلامی حفاظت از محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشد وظیفه عمومی تلقی می گردد، از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است)

بعد؛ آژانس خبری بختیاری نیز به عنوان یک رسانه رسمی، قانونی و مستقل مردمی فعال در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی؛ با الهام از اصول ده­ گانه «تعهدنامه مردمی» یا «مرام نامه» محیط زیست کشور، معتقد است که محیط زیست تضمین کننده حیات رو به رشد نسل کنونی و نسل های آینده است و باید مورد حفاظت و حمایت قرار گیرد و با اطمینان از اینکه دستیابی به صلح و توسعه پایدار و حفظ محیط زیست از طریق تقویت اندیشه زیست محیطی، فرهنگ سازی و ارتقاء دانش و آگاهی­ های عمومی تحقق می یابد، این رسانه هم تلاش در این جهت را از اهم وظایف خود تلقی می کند؛ و مطالبی که در طی چند سال فعالیت این رسانه در حوزه محیط زیست منتشر شده است، خود شاهدی بر این مدعا است و همواره تلاش شده است تا ایبنانیوز مدافع و دیده ­بانی دلسوز برای طبیعت زاگرس و کشور باشد.

بنابراین ملاحظه می­شود که محل موضوع بحث اولا” در حوزه فعالیت و رسالت ذاتی این رسانه به حساب می آید، ثانیا” شواهد عینی و غیر­قابل­ انکار و گزارش های کارشناسان مستقل محیط زیستی حکایت از آن دارد که مطلبی کذب و غیر ­واقعی منتشر نشده است و ثالثا” نامی از شخص یا فرد خاصی آورده نشده است که مسلما” عنصر مادی عنوان اتهام انتسابی را ساقط می نماید.

بنابراین طرح چنین شکایات غیر­واقعی خلاف اصول و قوانین جاریه در کشور جمهوری اسلامی ایران بوده و در واقع نوعی تهدید افکار عمومی در راستای مشارکت برای پاسداری و صیانت از محیط زیست و منابع طبیعی کشور است. مع­ الوصف شکایت مطروحه فاقد وجاهت قانونی، غیر موجه و غیر مستدل بوده و انتظار می رود محاکم قضایی قرار بر رد این شکایت صادر کنند.

باشد که در آینده کمتر شاهد چنین برخوردهای طبیعت گریزانه ای از سوی هر نهاد مسئولی در کشور باشیم. انشاالله …

می توانید شرح کامل ماجرای به دادگاه کشانده شدن مدیر مسئول ایبنانیوز توسط “شرکت آب و نیرو” را در پایگاه خبری سبزپرس بخوانید.

طراحی چیدمان توسعه بایستی بر بنیاد توانمندی های اکولوژیکی باشد

یکشنبه, ۸ مرداد, ۱۳۹۱

یادمان باشد که در سرزمین های خشکی چون کشور ما ایران، نقشه راه دست­یابی به توسعه پایدار وضعیت منابع آبی و ظرفیت های طبیعی آب موجود در هر منطقه است. بایستی در هنگام طراحی چیدمان توسعه به منابع آبی که به صورت طبیعی در هر زیست بومی وجود دارند به عنوان محور و راهبردی ترین ظرفیت توسعه ای توجه شود.

اگر بپذیریم که پایداری توسعه بر پایه آب است، هرگز به هیچ بهانه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی اجازه توسعه ای که با توانمندی های آبی مناطق ناسازه باشد را نخواهیم داد.

گفتگوی نگارنده با خبرگزاری مهر در باره چیدمان توسعه در حاشیه شهرکرد را می توانید در اینجا ملاحظه کنید.

جنگل های زاگرس دیگر طاقت زخم ندارند!

چهارشنبه, ۴ مرداد, ۱۳۹۱

آغاز بهره برداری سقز از درختان بنه در برخی رویشگاه های جنگلی زاگرس بسیاری از کارشناسان و فعالان حوزه منابع طبیعی کشور را نگران و شگفت زده کرده است. اما در این ماجرای تلخ، شگفت آورتر آن که در این شرایط بحرانی بی همتای امروز جنگل های زاگرس، برای برخی از این بهره برداری ها مجوز هم صادر شده است!

شک دارم بتوان کارشناسی را در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور یافت که باور نداشته باشد که رویشگاه های جنگلی زاگرس در بدترین و بحرانی ترین وضعیت خود در طول تاریخ موجود قرار داشته باشند. امروز بسیاری از شناسه‌ها حکایت از آن دارد که جنگل های زاگرس با تهدیدهای اغلب انسان ساز و چالش های ناشی از وابستگی های معیشتی بیش از توان و سطح تولید، زراعت دیم در زیراشکوب توسط جوامع محلی، حضور دام و قطع سرشاخه ها، تأمین سوخت هیزمی، حمله آفات و بیماری های جنگلی و اجرای غیر اصولی پروژه های عمرانی و سدسازی ها روبرو هستند و آستانه تحمل آن ها به شدت پایین آمده است.

حال در یک چنین شرایط بحرانی و نگران کننده انسان ساز حاکم بر اغلب رویشگاه های جنگلی زاگرس از ایلام و کرمانشاه گرفته تا جنگل های برم فارس و خشکسالی ها و تغییرات اقلیمی سال های اخیر که باعث تشدید ضعف فیزیولوژیکی جوامع جنگلی نیز شده است، آیا موافقت با این چنین شیوه های بهره برداری غلط و منسوخ شده ای که ناآگاهانه و سودجویانه شیره نیمه جان درختان بنه را می گیرند توجیه فنی و اخلاقی دارد؟

 اخیرا” شورای عالی سازمان جنگل ها، هرچند با تأخیری خسارت زا، اقدام به صدور بخشنامه ای مبنی بر ممنوعیت بهره برداری سقز از درختان بنه کرده است که جای تقدیر دارد. اما ای کاش این اقدام خردمندانه قبل از آغاز بهره برداری سقز از بنه زارهای ایلام و کرمانشاه که در شرایطی به مراتب نگران کننده تر از سایر رویشگاه های جنگلی زاگرس قرار دارند صورت می گرفت و اجازه نمی دادند تیشه های ناآگاهی و سودجویی، ده ها زخم کشنده را بر پیکر رنجور و نحیف درختان بنه آن مناطق وارد کنند!

فراموش نکنیم رفتارهای قابل تحسین ادارات منابع طبیعی استان هایی مثل چهارمحال و بختیاری را که به رغم فشارهای اجتماعی سازمان یافته، مقاومت کرده و اجازه ندادند تا به هیچ بهانه ای کاسه های سقزگیری بر تنه درختان بنه جنگل های منطقه شان نصب شود و شیره درختان نیمه جان شان به کاسه های جهل و منفعت طلبی طبیعت ستیزان سرازیر شود.

نکته ای که به نظر می رسد جای آن در بخشنامه قابل تقدیر شورای عالی جنگل خالی است، صدور دستور فوری مبنی بر ابطال مجوزهای سقزگیری صادره در برخی استان ها و توقف بی چون و چرای هر گونه سقزگیری در بنه زارهای آن رویشگاه های جنگلی است که امید است این مهم در دستور کار آن شورا و ادارات کل منابع طبیعی استان ها قرار گیرد.

و اما از مراکز پژوهشی و تحقیقاتی استان ها انتظار می رفت که در مواجه با این ماجرای غیرفنی و خسارت زا، هوشیارانه تر و با حساسیت سزاوارتری برخورد می کردند و با اتخاذ مواضع رسمی، در تعاملی سازنده هشداره های لازم و به موقع را به بخش اجرا می داند تا امروز با هزاران زخم، اندک شیره باقیمانده از جان جنگل های بنه برخی استان ها را در کاسه های سقزگیری نبینیم.

در همین باره:

یادداشت محمد درویش در روزنامه اعتماد (بخوانید: تیر خلاص بر زاگرس! بنویسید: کاسه های سقزگیری)