بایگانی آذر, ۱۳۹۱

تصمیم های شگفت انگیزی که جنگل های فلارد را هدف گرفته است!

شنبه, ۲۵ آذر, ۱۳۹۱

جنگل هایی که هدف تصمیمات شگفت انگیز مسئولان محلی قرار گرفته اند      ماجرای چراغ سبز و صدور مجوز شگفت انگیز و مغایر با قانون ورود متجاوزین به جنگل های فلارد در چهارمحال و بختیاری به بهانه توسعه اراضی کشاورزی و زراعت در زیراشکوب جنگل های زاگرس را که یادتان هست؟

     همان ماجرای حیرت آور قانون شکنی و قانون گریزی با بهانه کمک به اشتغال و درآمدزایی مردم منطقه جنگلی فلارد لردگان که نگرانی های زیادی را در میان فعالان و متولیان منابع طبیعی و محیط زیست کشور بابت تشویق و ترویج بی قانونی برای دست اندازی بیشتر متجاوزین به عرصه های جنگلی زاگرس در این منطقه ایجاد کرد!

     هرچند که در یک ماه گذشته به برکت ریزش های آسمانی و خیسی زمین، خوشبختانه امکان ورود تراکتور و تجاوز به زیراشکوب جنگل های فلارد به عنوان یکی از بهترین رویشگاه های جنگلی چهارمحال و بختیاری که در سال های گذشته با زحمات شبانه روزی مأموران منابع طبیعی و همکاری قابل تحسین مردم جوامع محلی منطقه، فراهم نشده، ولیکن شوربختانه آن تهدیدها همچنان به قوت خود باقی بوده و به رغم تلاش های هشداری و آگاهی بخشی رسانه های نوشتاری و شنیداری کشور، هنوز هم نگرانی هایی بابت گستاخی برخی سودجویان برای تجاوز به جنگل های منطقه وجود دارد.

     ای کاش مسئولان محلی قبل از چنین تصمیم گیری های طبیعت ستیزانه ای، ابتدا مستندات قانونی صدور اینگونه مجوزها را اعلام می کردند! و حتا صرف نظر از مبناهای بی قانونی این تصمیم ها، برای یکبار هم که شده خردمندانه علل واقع شدن زاگرس در بدترین شرایط بوم شناختی(اکولوژیکی) خود در طول تاریخ را بررسی می کردند!

     مگر نه اینکه همین زراعت های دیم در زیراشکوب درختان به همراه چرای پرشماردام، تجدید حیات طبیعی جنگل های زاگرس را به کمینه خود رسانده و دست در دست موج خشکسالی سال های اخیر، هجوم ریزگردها، طغیان آفات و بیماری ها، سوخت های هیزمی و زغال گیری، سدسازی های بی رویه و پروژه های عمرانی فاقد ارزیابی زیست محیطی روزگار ناخوش و دهشتناکی را رغم زده است که پی آمدهای آن، زوال یا خشکیدگی بلوط و یا به قول عالی ترین مقام اجرایی استان – جناب عنابستانی استاندار چهارمحال و بختیاری – نابودی سالانه هزار هکتار از جنگل های ارزشمند زاگرس در دیار چهارمحال و بختیاری بوده است؟

   حال برخلاف خبرهای نگران کننده خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران از جلسات بالاترین سطح تصمصم گیری استان مبنی بر اصرار به واگذاری جنگل ها که ممنوعیت صریح قانونی دارند؛ کمترین انتظار فعالان و دست اندرکاران منابع طبیعی و محیط زیست کشور از استاندار به عنوان عالی ترین نماینده دولت در استان چهارمحال و بختیاری، این است که تمامی مسئولان محلی را به رعایت ملاحظات و تبعیت از قوانین منابع طبیعی کشور در برخورد با جنگل های منطقه ترغیب کرده و در راستای اجرایی شدن دستور صریح رییس جمهور که برای صیانت شایسته و بایسته از نشاط و پایداری سرزمین مان فرموده اند:” از هر نوع تجاوز به منابع طبیعی با قدرت جلوگیری کنید و متخلفین را در هر سمتی و عنوانی به مردم معرفی کنید”؛ بطور مؤثر محافظان و متولیان منابع طبیعی و محیط زیست استان را حمایت کنند.

آب بر آتش پنهان خانمیرزا ریخته شد

یکشنبه, ۱۹ آذر, ۱۳۹۱

    خبرهای امیدوار کننده ای که دهیار سختکوش و طبیعت دوست روستای کرتگل خانمیرزا – علی نقی محمدی – برای خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری به تصویر کشیده است، حکایت از آن دارد که آتش افتاده بر جان خانمیرزا در حال فروکش کردن است. آب چشمه پرآب کرتگل به همراه بارش های امیدبخش اخیر در منطقه می روند تا بر آتش زیرزمینی فرود آمده، آن را مهار کرده و به خودسوزی کم سابقه خانمیرزا پایان دهند.

   همان طور که در نوشتار مورخ ۹ آذر هم نوشتم؛ خودسوزی نگران کننده خانمیرزا، برخلاف ادعاهای برخی از نهادهای اجرایی منطقه، بیشتر از آنکه ناشی از پدیده های طبیعی مانند خشکسالی باشد، متأثر از رفتارهای ناآگاهانه و نابخردانه در سه دهه اخیر بوده که با حفر کانال های زهکشی در اوایل دهه شصت و توسعه بی رویه اراضی کشاورزی و تخریب و تغییر کاربری اراضی تالابی، عملا” این تالاب ۲۰۰۰ هکتاری را به بحرانی ترین دشت کشاورزی ممنوعه دیار بختیاری بدل ساختند.

   امّا خبرهای امیدوار کننده این است که به همت بخشداری و جهادکشاورزی منطقه و با مشارکت و همراهی تحسین برانگیز دهیار و کشاورزان روستای کرتگل خانمیرزا؛ آب چشمه های اطراف به وسیله لوله به محل آتش سوزی هدایت و به داخل حفره هایی که از آنها دود و حرارت خارج می شد ریخته شد. بارش های چند روز اخیر هم به کمک این تلاشگران عزیز در منطقه آمده و تا حد زیادی آتش افتاده به جان خانمیرزا مهار و در حال حاضر دود بسیار کمی از حفره ها خارج می گردد.

   اینک جا دارد از زحمات و مسئولیت پذیری ادارات حفاظت محیط زیست و منابع طبیعی استان، فرماندار و بخشدار خانمیرزا، جهادکشاورزی لردگان و دهیار کرتگل قدردانی کرده و همراهی و مشارکت کشاورزان منطقه را در این اقدام خردمندانه تحسین نموده و آرزو کنیم تا در آینده ای نزدیک با مشارکت فعالانه مسئولان و مردم منطقه، پایداری حیات دوباره به تالاب خانمیرزا برگردانده شود.

معیشت سنتی و شیوه های نادرست بهره برداری؛ سرنوشت ناخوشایندی را برای جنگل های زاگرس رقم زده است!

شنبه, ۱۸ آذر, ۱۳۹۱

    تغییرات اساسی مشاهده شده در ساختار های عمودی و افقی جنگل های گستره زاگرس از قبیل کاهش، اختلال و تهدید تنوع زیستی اعم از گیاهی و جانوری این زیست بوم ارزشمند کشور، گواه این حقیقت تلخ است که؛ افزایش جمعیت و اقتصاد معیشتی وابسته جوامع محلی به جنگل ها و بی توجه ای به ظرفیت تولید محدود این منابع، در کنار عدم توسعه یافتگی متناسب با توانمندی های اکولوژیکی منطقه زاگرس، سرنوشتی ناخوشایند و دهشتناکی را برای این اندوخته آبی ارزشمند ایرانیان رقم زده است.

   چرای پرشمار دام در تمامی عرصه های جنگلی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تخریب مورد تأیید و تأکید تمامی کارشناسان و متخصصین حوزه منابع طبیعی است. دام های عشایری زودتر از آغاز فصل چرا که حدودا” اوایل خرداد است، وارد عرصه های جنگلی شده و دیرتر از پایان فصل چرا که اواخر شهریور است، خارج می شوند و دام های روستایی که در تمام طول سال در عرصه های جنگلی حضور داشته و تنها در فصل زمستان در مدت کوتاهی وجود برف ممکن است مانع از حضور آنها شود.

   فراموش نکنیم که ظرفیت تولیدی پوشش گیاهی علفی کف جنگل محدود بوده، در حالیکه اضافه بر تعلیف طولانی مدت و عدم رعایت فصل چرا، تعداد دام چرا کننده در این جنگل ها بسیار پرشمار و چندین برابر ظرفیت تولید علوفه کف جنگل بوده و این علوفه تولیدی درصد ناچیزی از نیاز غذایی دام های موجود در جنگل را تولید کرده و بخش اعظمی از آن توسط نهال ها، درختان و درختچه ها تامین می شود. ترکیب دام نیز که عموما”در روستاها از نوع بز است روند اثرگذاری این عامل تخریبی را تشدید می کند.

   تعلیف نهال ها، قطع درختان به صورت سرشاخه بری و یا کمربری، تعلیف لاشبرگ کف جنگل، کاهش بارخیزی خاک و اختلال در چرخه طبیعی حیات گیاهی، تعلیف میوه درختان و جمع آوری میوه برای تغذیه زمستانی دام که تهدید حیات جانوری جنگل را نیز به دنبال ذارد، ایجاد کوبیدگی و فشردگی خاک، افزایش میزان هرز آب ها، فقدان تجدید حیات جنسی و اختلال در تجدید حیات غیرجنسی از پی آمدهای چرای بی رویه دام در جنگل های زاگرس است.

   معیشت سنتی و وابسته جوامع محلی جنگل نشین باعث شده است تا زیراشکوب بخش وسیعی از عرصه جنگلی زاگرسی در شیب های مختلف تحت زراعت دیم قرار گیرند. زراعت دیم در زیراشکوب توده های جنگلی و تغییر کاربری نامناسب در عرصه های جنگلی زاگرس تهدیدی جدی برای این زیست بوم ارزشمند بوده که متأسفانه افزایش جمعیت، عدم توسعه یافتگی متناسب با طبیعت منطقه، درآمد ناکافی واحدهای اقتصادی موجود و نیازهای اشتغال زایی در منطقه، هر روز بر وسعت این تهدید ویرانگر افزوده و اضافه بر جنگل زدایی تدریجی، روند فرسایش خاک در منطقه را تشدید خواهد کرد.

    تـامیـن سوخـت هیزمی و مـصارف روستـایی همواره در سیاهه عمـده ترین عوامل تخریب جنگل های زاگرس قرار داشته است. هرچند در سال های اخیر توسعه زیرساخت های تغییر الگوی سوخت و جایگزینی سوخت های فسیلی، روند استفاده از سوخت های هیزمی در آبادی های داخل و حاشیه جنگل را کاهش داده است اما کماکان در مناطق دور افتاده و فاقد جاده های دسترسی و جایگاه های سوخت فسیلی، جنگل ها منبع اصلی تامین سوخت و مصارف روستایی به حساب می آیند.

   البته فراموش نکنیم که ساختارهای اجتماعی و گرایش های فرهنگی جوامع محلی برای تمایل به استفاده از سوخت های هیزمی و همچنین حذف یارانه حامل های انرژی و پایین بودن درآمد سرانه خانوارهای روستایی، سبب گردیده است تا همواره جنگل ها بخشی از منابع سوختی مورد نیاز و مصارف روستایی به حساب آیند. ماجرای نگران کننده ای که با توجه به فقر پوشش تاجی توده های جنگلی، در هر سطحی که باشد برای جنگل های زاگرس تهدیدی تخریب گر خواهد بود.

سبزپرس هم دادگاهی شد!

سه شنبه, ۱۴ آذر, ۱۳۹۱

  پافشاری های پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران(سبزپرس) برای شفاف سازی ابهامات پرونده پلنگ کشته شده در دماوند، بالاخره پای مدیر مسئول این پایگاه خبری سبز– مژگان جمشیدی دیده بان جسور و هوشیار محیط زیست ایران – را به دادگاه کشاند!

   این پایگاه خبری پرمخاطب در کشور بربنیاد رسالت ذاتی رسانه ای خود، بی پروا و جسورانه در دفاع از ذخایر ارزشمند ژنتیکی جانوری کشور، آنقدر به اطلاع رسانی و واکاوی ماجرای کشته شدن تأسف آور و تأمل برانگیز پلنگ نزدیک شده به روستای آیینه ورزان آبسرد دماوند به دست محیطبانان و رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان دماوند! ادامه داد تا اینکه بالاخره مدیران اجرایی و تصمیم گیران سازمان حفاظت محیط زیست کشور تحمل شان به آستانه رسید و بوسیله اداره حفاظت محیط زیست منطقه دماوند با طرح دعوا در دادسرای فرهنگ و رسانه تهران، ناباورانه مدیر مسئول آن پایگاه خبری را به جرم “نشر اکاذیب” و “تشویش اذهان عمومی” و “توهین و افترا به مأموران مشارکت کننده در قتل آن پلنگ دماوندی” به دادگاه کشاندند.

   محتوای مطلب منتشر شده در این رسانه محیط زیستی که مسئولانه با هدف اطلاع رسانی و شفاف سازی ماجرای کشته شدن این پلنگ دماوندی بدست مأموران حفاظت محیط زیست بوده، نه تنها نشانه ای از سوءنیت که از عناصر اساسی اثبات هر اتهام مجرمانه ای است، نداشته بلکه رفتاری مسئولانه و مطالبه محورانه در راستای تحقق اصل ۵۰ میثاق نامه ملی کشور بوده که ازجمله حقوق حقه و وظایف ذاتی هر رسانه ای در حوزه محیط زیست کشور است. در مطلب منتشره با عنوان “ آیا پلنگ کشته شده دماوند سه قلو باردار بود؟” از مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست خواسته شده بود نسبت به برخی ابهامات این ماجرا از قبیل باردار بودن پلنگ کشته شده، نحوه قتل و قصورات و کوتاهی های مأموران آن سازمان که اتفاقا” مورد سؤال فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی نیز بوده، روشنگری کرده و به وظایف پاسخگویی سازمانی و قانونی خود عمل کنند.

   اتفاقا” بی تدبیری و رفتارهای ناشیانه و غیرمسئولانه مأموران حفاظت محیط زیست در مواجه با این گربه سان ارزشمند و تحت فشار، باعث شگفتی و تأسف تمامی دوستداران محیط زیست کشور شده و بر اساس قوانین جاری کشور نه تنها سازمان حفاظت محیط زیست موظف و مکلف به پاسخگویی بوده بلکه شایسته و بایسته بود که مقامات ارشد این سازمان از مردم ایران و خصوصا” طرفداران محیط زیست و حقوق حیوانات عذرخواهی کرده و ضمن بررسی جامع و غیرجانبدارانه ماجرا، با مقصرین این رخداد تلخ در هر سمتی برخورد قانونی هم میکردند.

   سوابق کاری و اجرایی سبزپرس گواه این حقیقت قابل تحسین است که این پایگاه خبری در تمامی سال های فعالیت اش؛ با الهام از اصول ده گانه «تعهدنامه مردمی» یا «مرام نامه» محیط زیست کشور، سزاوارانه از طریق تقویت اندیشه زیست محیطی، فرهنگ سازی و ارتقاء دانش و آگاهی های عمومی جامعه سعی در حفاظت و حمایت از محیط زیست کشور داشته و هیچگاه منافع شخصی و مسائل حاشیه ای را در فعالیت های خود دخالت نداده و به هیچ بهانه ای به دنبال ذبح ملاحظات محیط زیستی در پای هیچ ملاحظه اقتصادی، اجتماعی و یا سیاسی نبوده است.

   یقینا”پیگیری ها و نشر چنین مطالبی تلاش در راستای انجام رسالت ذاتی رسانه بوده که عموما” به دلیل وجود ابهامات در چگونگی وقوع این ماجرا و عدم پاسخگویی شفاف نهاد متولی به این ابهامات ضرورت انتشار پیدا کرده اند و اضافه بر آن شخص یا فرد خاصی مورد نظر نبوده که مسلما” عنصر مادی عنوان اتهام انتسابی را ساقط کرده و شکایت مطروحه فاقد وجاهت قانونی و اخلاقی است.

   بنابراین انتظار می رود سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان متولی اصلی پاسداری از محیط زیست کشور، از شکایت خود صرف نظر کرده و به جای تهدید و تلاش برای انفعال و محدود کردن حساسیت های همین تعداد اندک رسانه ها و فعالان محیط زیست کشور که یقینا” تمام تلاش ها و اقدامات شان خیرخواهانه و در راستای وظایف و مأموریت های آن سازمان است، زمینه های جلب مشارکت بیشتر آنان برای پاسداری و صیانت از محیط زیست کشور را فراهم کنند.

خانمیرزا تصمیم به خودسوزی گرفت و دودش به چشمان مردم منطقه رفت!

پنجشنبه, ۹ آذر, ۱۳۹۱

     وقتی دیروز خبر خروج بخار داغ و دود از تالاب خانمیرزا و وحشت مردم منطقه را شنیدم، ناگهان به یاد پریشان افتادم و پریشان شدم. به یاد تالاب پریشان افتادم که در سال گذشته آن نگین ارزشمند زاگرس در دیار کازرون نیز تصمیم به خودسوزی گرفت، چرا که دیگر توانی برای تحمل بی توجه ای ها و تخلیه آبخوان هایش را نداشت!

     بدون شک خانمیرزا هم این روزها دیگر نتوانست چاه های پرشمار مجاز و غیرمجاز  و خشک کردن سفره های زیرزمینی اش را تحمل کند و بیش از ۲۰ روز است که از درون آتش گرفته و کم کم آنقدر دودش زیاد شد تا به روستاهای اطراف رسید و مردمان آن دیار را که تا امروز با چنین پدیده ای مواجه نشده و حتا نشنیده بودند، به حیرت انداخته و وحشت زده کرده است!

     شاید باورش سخت باشد که تصور کنیم که تنها در مدت زمانی کمتر از ۳ دهه طول کشید تا با یک مهندسی غلط و زیر پا گذاشتن قوانین حاکم بر طبیعت این محیط تالابی، در اثر عملیات زهکشی در اوایل دهه شصت و روند شتابان و فاجعه بار حفر چاه های مجاز و غیرمجاز و گسترش بی رویه و غیرقانونی اراضی کشاورزی، تالاب ارزشمندی که به نگین سبز دیار لردگان شهرت داشت را بی مهابا از عواقب این طبیعت ستیزی و تغییر کاربری نادرست، به یکی از مهمترین دشت های کشاورزی استان چهارمحال و بختیاری تبدیل کرده تا دیگر حالا نه نامی از تالاب های خانمیرزا بماند و نه نشانی از پرندگان بی شمار و زیستمندانی که این محیط های ارزشمند تالابی میزبانی می کرده اند!

     در اوایل دهه شصت بود که ناآگاهانه و کوتاه بینانه، به بهانه توسعه اراضی کشاورزی و درآمدزایی برای مردم منطقه، ناباورانه اقدام به احداث زهکش و خشکاندن تالاب های منطقه – که در کریدور عبور پرندگان مهاجر قرار داشتند – کردند و به دنبال آن دست اندازی های سودجویانه به آن اراضی تالابی آغاز و در مدت کوتاهی با ورود ادوات و ماشین آلات کشاورزی به منطقه و حمایت های مالی و خدماتی نهادهای متولی، شمار چاه های حفر شده مجاز و غیرمجاز افزایش یافت، وسعت اراضی تحت کشت در داخل و حاشیه این تالاب های زهکشی شده چند برابر شد و در کوتاه مدت وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم منطقه بهبودی چشمگیری یافت؛ اما شوربختانه حالا می بینیم که این توسعه اقتصادی و معیشتی منطقه چندان پایدار نبوده و حتی نتوانسته است برای یک نسل هم که شده این روند بهبودی وضعیت اقتصادی منطقه را حفظ کند!

     برای تأمین آب اراضی کشاورزی که به صورت بی رویه افزایش یافتند بالغ بر ۷۰۰ حلقه چاه مجاز در منطقه حفر شد، کشت محصولات با نیاز آبی بالا مانند برنج و لوبیا گسترش یافت و شیوه های آبیاری سنتی، نیاز آبی بخش کشاورزی منطقه را دوچندان کرد. کشاورزان برای تأمین این آب با سوءاستفاده از سکوت و انفعال نهادهای متولی، چندین برابر میزان مجاز پروانه های بهره برداری چاه های خود اقدام به برداشت آب از سفره های زیرزمینی کردند! ماجرا به همین جا ختم نشد و شمار روزافزون حفر چاه های غیرمجاز از محدوده اراضی کشاورزی به داخل منازل آبادی های حاشیه تالاب نیز کشیده شد و کاهش ریزش های آسمانی هم مزید بر علت شد تا چنین سرنوشت نگران کننده ای را برای خانمیرزا رقم زند تا دود جنگیدن با قوانین حاکم بر طبیعت و طراحی غلط چیدمان توسعه منطقه را در همین مدت کوتاه به چشمان مردمان آن دیار فرو کند.

      وقوع رخداد فاجعه بار خودسوزی در خانمیرزا گواه آن است که در اثر تغییر کاربری های غیر علمی، گسترش بی رویه اراضی کشاورزی، برداشت بیش از حد از سفره های زیرزمینی و بی تفاوتی ها و عدم توجه سزاوار به افزایش راندمان آبیاری و اصلاح الگوی کشت و مصرف؛ سطح آب سفره های زیرزمینی به حدی پایین رفته که در سال گذشته اضافه بر افزایش غلظت املاح و تغییر در کیفیت آب برخی از چاه های منطقه، برای نخستین بار شاهد پدیده دهشتناک و نادر فرونشست زمین در این منطقه بودیم و حالا هم خشکی خاک در لایه های پایینی این محیط تالابی به حدی رسیده است که بقایای گیاهی و مواد آلی موجود در خاک های تورب زیرین برخی از قسمت های منطقه که به صورت زغال سنگ نارس است با تولید گاز متان، بسیار حساس و مستعد سوختن شده و با تغییرات درجه حرارت، آتش سوزی در اعماق به وقوع پیوسته که تنها گرما و دود آن در سطح قابل مشاهده است.

     حال انتظار است قبل از آنکه خیلی دیر شود، کمیته ای با حضور دستگاه های مؤثر و مرتبط مانند جهادکشاورزی، امور آب، منابع طبیعی، محیط زیست و ستاد بحران استان به ریاست فرماندار منطقه تشکیل شده و با همکاری مسئولانه مردم و نهادهای امدادی منطقه، ابتدا اقدام به مهار آتش کرده و از گسترش آن سریعا” جلوگیری کنند. سپس با انجام مطالعات جامع نگرانه و بر بنیاد توانمندی های بوم شناختی و اکولوژیکی منطقه، چیدمان توسعه منطقه را طراحی کرده و با مدیریت صحیح آب و بخش کشاورزی، زمینه های لازم برای بازگشت سفره های آب زیرزمینی منطقه به شرایط طبیعی را فراهم کنند.(تصاویر این رخداد تلخ را می توانید در ادامه مطلب ببینید)

در همین رابطه:

– خبرگزاری فارس: جزئیات خروج دود از کوه‌های یک روستای لردگان / ‌علت؛ آتش‌سوزی گازهای تالابی

– خبرگزاری موج: هنوز آتش سوزی زیر سطحی در دشت خان میرزا تایید نشده است

– خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN): تالاب «خان‌میرزا» خودسوزی کرد

– خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا): خودسوزی تالاب خانمیرزا در چهارمحال و بختیاری

– روزنامه همشهری: خودسوزی «خان‌میرزا» به دنبال «پریشان»

– خبرگزاری مهر: خودسوزی تالاب خان‌میرزا/ پس از پریشان دومین تالاب کشور آتش گرفت

– روزنامه اعتماد(محمد درویش): مرگ خانمیرزا؛ رخداد تلخی که می تواند زنهاری شیرین بیافریند!

ادامه مطلب»

عمده ترین شناسه های تخریب جنگل های زاگرس که کمتر به چشم می آیند!

دوشنبه, ۶ آذر, ۱۳۹۱

     کاهش گستره های جنگلی که از آن با عنوان تخریب کمی یا افقی جنگل ها یاد می شود، مشهودترین شناسه روند تخریب جنگل ها در اذهان عمومی به حساب آمده و عموما”در نگاه های سطحی، دیگر پی آمدهای تخریب جنگل ها – که به نام تخریب های کیفی یا عمودی معروف بوده و غالبا” اثرات زیانبار آنها بر روی تنوع زیستی معنی دارتر هم می باشد – بسیار کمتر به چشم می آید.

    بر بنیاد نتایج جمع آوری شده از تحقیقات و مطالعات انجام شده بر روی رویشگاه های جنگلی زاگرس – خصوصا” جنگل های چهارمحال و بختیاری – که اغلب هم توسط دوست خوب مان مرتضی ابراهیمی رستاقی عزیز صورت گرفته است؛ علاوه بر پی آمد بارز و عینی کاهش وسعت عرصه های جنگلی، نشانه های نگران کننده ای هم از تخریب های افقی و عمودی جنگل ها بدست آمده است که حیفم آمد تا دست­ آوردهای تحقیقاتی ارزشمند این پاسداران بی ادعای طبیعت وطن با خوانندگان فهیم تارنمای طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته نشود:

 ۱- کاهش ارتفاع متوسط توده های جنگلی

     نتایج بررسی های انجام گرفته حکایت از آن دارد که؛ ارتفاع متوسط توده های جنگلی در اکثریت سطوح جنگلی زاگرس در وضعیت موجود کاهش قابل ملاحظه ای پیدا کرده است. هر چند در برخی مناطق در سطوحی محدود و معدود، توده هایی وجود دارند که ارتفاع درختان آنها به ۱۲ تا ۱۷ متر هم رسیده و کماکان از ارتفاعی بیش از ارتفاع متوسط اکثریت توده های جنگلی زاگرس در وضعیت موجود برخوردارند اما؛ ارتفاع متوسط بدست آمده برای توده های جنگلی زاگرس کمتر از ۸ متر بوده که شوربختانه در سراسر جنگل های زاگرس مرکزی مصداق داشته و توده های با ارتفاع بیشتر تنها در لکه های کم وسعت و به صورت نادر در مناطق خاصی از زاگرس مشاهده می شوند.

     در اثر این کاهش ارتفاع متوسط، علاوه بر از دست رفتن بخش زیادی از بیوماس فضایی جنگل، اشکوب ها و یا لایه های گیاهی جنگل کاهش یافته و بخشی از گروه های گیاهی و تنوع زیستی که از زیستگاه هایی ویژه در پروفیل عمودی توده جنگلی برخوردار بوده اند، از بین می روند.

۲- تبدیل فرم پرورشی دانه زاد به سایر فرم های پرورشی

     به طور کلی جنگل ها در شرایط طبیعی، از فرم پرورشی دانه زاد برخوردار هستند ولی در اثر تخریب و قطع درختان، در صورتی که آن جنگل دارای قابلیت جست دهی و توان تجدید حیات غیر جنسی(شاخه زاد) باشد، فرم پرورشی درختان قطع شده آن در ابتدا از “دانه زادی” به “دانه و شاخه زاد” و در صورت استمرار قطع، به “شاخه زاد” تبدیل می شود.

     توده های جنگلی با منشاء زادآوری “شاخه زاد” از پایداری کمتری نسبت به توده های “دانه زاد” برخوردار بوده، ارتفاع متوسط توده آنها کاهش قابل ملاحظه ای یافته، ساختارعمودی “چند اشکوبه” آنها به توده “تک اشکوبه” تنزل یافته و در مجموع اثر حمایتی آن توده های جنگلی بر بستر رویشگاه کاهش می یابد.

     جنگل های گستره زاگرس مرکزی در سطوح محدودی از فرم پرورشی دانه زاد برخوردار بوده و قریب به ۸۵ درصد آنها از دیگر فرم های پرورشی(شاخه دانه زاد، دانه شاخه زاد و یا شاخه زاد) برخوردار هستند.

۳- کاهش پوشش تاجی توده های جنگلی

     با لحاظ کاربری اصلی جنگل های منطقه زاگرس که همانا حفاظت از آب و خاک و کارکردهای محیط زیستی است، میزان انبوهی این توده های جنگلی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و حفظ رطوبت خاک و کیفیت بستر رویش در این جنگل ها مرهون همین پوشش تاجی است.

     در شرایط موجود به علت تشدید روند تخریب، متأسفانه میزان انبوهی پوشش تاجی این توده های جنگلی نسبت به پتانسیل تولیدی واقعی آنها به شدت کاهش یافته و در بالغ بر ۷۰ درصد از وسعت رویشگاه های جنگلی زاگرس، میزان این انبوهی به کمتر از ۲۵ درصد رسیده است.

۴- فقدان تجدید حیات جنسی

     در وضعیت موجود تقریبا” در تمامی مناطق جنگلی زاگرس تجدید حیات غالب، غیر جنسی و شاخه زاد شده است. اگرچه همچنان قابلیت تجدید حیات جنسی و دانه زادی در این جنگل ها وجود داشته و هنوز هم رویش نهال به صورت دانه زاد میسر است اما؛ این نهال ها به دلیل فشارهای روزافزون چرای دام قادر به استقرار و ادامه حیات نبوده و در وضعیت موجود تعداد متوسط آنها در واحد سطح، بسیار کم و محدود(۲۰۰ اصله) شده است.

     فراموش نکنیم که تفاوت بارزی از منظر جنگل شناسی و پایداری بین توده های جنگلی با منشاء دانه زاد(تجدید حیات جنسی) و شاخه زاد(تجدید حیات غیرجنسی) وجود دارد. تجدید حیات جنسی متضمن پایداری و بقای توده های حاصل از این نوع تجدید حیات است اما توده های جنگلی حاصل از تجدید حیات غیرجنسی یا شاخه زاد ناپایدار و از دیر زیستی کمتری برخوردارند و در صورت استمرار قطع و جست دهی بتدریج پایه های مولد قدرت جست دهی خود را از دست داده و از بین خواهند رفت.

۵- کاهش بارخیزی خاک

     یکی از تلخ ترین پی آمدهای تخریب جنگل های زاگرس، کاهش بارخیزی و یا مرگ تدریجی خاک این مناطق است که متاسفانه کمتر بدان توجه می شود. در اثر افزایش شمار و تراکم دام در عرصه، تقریبا” تمامی برگ های درختان توسط دام ها تعلیف شده و عموما” بستر این جنگل ها عاری از پوشش پیوسته لاشبرگ ها و یا میوه درختان بوده و فرایند طبیعی تقویت خاک جنگل دچار اختلال و کمبود شدید مواد غذایی مورد نیاز رشد گیاهان شده و همان تعداد اندک تجدید حیات جنسی گونه های جنگلی را نیز به شدت تحت تأثیر قرار می دهد.

۶- کاهش حجم سرپای توده های جنگلی

     بر اساس اطلاعات جمع آوری شده از این دسته پژوهش های انجام شده در جنگل های منطقه زاگرس، پتانسیل بالقوه موجودی سرپای این جنگل ها حدود ۱۹۰ سیلو در هکتار محاسبه شده است، درحالیکه در وضعیت موجود متوسط حجم چوب سرپای توده های جنگلی در منطقه زاگرس کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت آن جنگل ها بوده که یقینا” ناشی از تخریب های اتفاق افتاده در این جنگل ها می باشد.

     یادمان باشد که این رهیافت های راهبردی که حاصل تلاش های قابل تحسین کارشناسان دلسوز و باانگیزه بخش منابع طبیعی کشور است، به همراه ده ها دلیل و نشانه های غیرقابل کتمان دیگر حکایت از وضعیت بحرانی و شتاب حیرت انگیز نابودی بخش ارزشمندی از سرزمین ایران دارد که بالغ بر ۴۰ درصد از اندوخته های آبی ایرانیان را در خود جای داده است.

در همین رابطه:

– خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN):تهدید تنوع زیستی نتیجه تخریب جنگل های زاگرسی است