بایگانی “روزنامه ایران”

در ماجرای تیلاپیا وقتی دم خروس پیدا است چطور قسم‌ها را قبول کنیم؟!

جمعه, ۲۸ آذر, ۱۳۹۳

کلیک کنید تا تصویر را بزرگتر ببینید

     در پی اعتراض دبیرخانه گروه هم‌اندیشی تالاب‌ها به ماجرای ورود غیر کارشناسی و خطر آمیز ماهی تیلاپیا به اکوسیستم‌های آبی کشور، دکتر حسن صالحی رئیس سازمان شیلات کشور در واکنشی کمی تند به دفاع از برنامه‌های سازمان تحت امرش برای واردکردن این‌گونه مهاجم و غیربومی کرده و ضمن اصرار بر عملی کردن تصمیمات‌‌شان، با اتکا بر دانش همکاران‌شان در سازمان شیلات قسم خوردند که هیچ اتفاقی برای اکوسیستم‌های آبی کشور و زیستمندانش نخواهد افتاد!

     نگارنده بسیار خوشحال است که در چند روز گذشته تماس‌ها و ایمیل‌هایی از طرف کارشناسان و متخصصان مستقل موافق و مخالف در حوزه شیلات و ماهی‌شناسی کشور دریافت کرده که حاوی مطالب و پژوهش‌های ارزنده‌ای بودند که حکایت از راه درستی دارند که پای در آن نهاده‌ایم.

     سازمان شیلات در توجیه و دلایل مصمم بودنش به این ورود خطرناک می‌گوید؛ در دنیا کارهای علمی و تحقیقاتی بسیار زیادی در خصوص ماهی تیلاپیا صورت گرفته است و به دلیل ارزش پروتئینی بالا و هزینه‌های تولید پایین، می‌تواند جایگزین بسیار خوبی برای اقشار ضعیف و کم‌درآمد جامعه به‌عنوان منبع پروتئینی بالا باشد؛ و همان‌طور که کشورهای پیشرفته دنیا مثل امریکا هم مدعی هستند، می‌توانیم با استفاده از دانش فنی تیلاپیای ابر نر تولید کنیم که کروموزوم‌های آن همگی YY باشند و تمامی ماهی‌های موجود در مزرعه نر شوند و حتی اگر ماده‌ای نیز در میان آن‌ها باشد به دلیل تراکم بسیار بالا امکان تولیدمثل نداشته باشد و با نظارت دقیق سازمان‌های نظارتی و تعهد بالای تولیدکنندگان از خروج احتمالی این‌گونه و ورود به اکوسیستم‌های آبی کشور جلوگیری می‌کنیم!

     جان کلام اینکه طراحان و ایده پردازان این طرح مدعی هستند که می‌خواهند با یک مدیریت علمی، متعهد و آگاهانه و در نظر گرفتن تمام جوانب اقدام به تولید ماهی تیلاپیا در سامانه‌های فوق متراکم کنند تا اضافه بر افزایش بهره‌وری آب‌های لب‌شور مناطق کویری، با ایجاد اشتغال مولد و امنیت غذایی از خروج ارز از کشور جلوگیری کرده و ماهی تیلاپیای تولیدشده توسط خودمان را باقیمت بسیار مناسب به دست مردم برسانند.

     تجربه‌ها نشان داده است که در کشور ما عموماً به نتایج کوتاه‌مدت دوران مدیریت‌ها توجه می‌شود، مثلاً در همین حوزه شیلات درصدد هستیم که سرانه مصرف ماهی در کشور بالا برود ولو اینکه آمار صید میگو، کیلکا و ماهی خاویاری رشد چند ۱۰۰ درصدی داشته باشد و حتی در سال‌های آینده مجبور باشیم تنها شاهد یک نمونه تاکسیدرمی شده آن‌ها در موزه‌ها باشیم، آمار مجوزهای تولید آبزیان سر به آسمان بساید ولو ۵ درصد آن‌ها هم به نتیجه نرسد، یک گونه به صنعت آبزی‌پروری کشور معرفی شود بدون اینکه ملاحظات زیست‌محیطی و خطرات نابودکننده آن را در نظر بگیریم و برای ضمانت‌های اجرایی تدابیر کنترلی آن به شرایط اجتماعی فرهنگی و بضاعت نهادهای نظارتی کشور توجه کنیم!

     در حیرتم باوجود تجارب تلخی مانند کپور و حتی قزل‌آلا که نتوانسته‌ایم توانمندی دستگاه‌های نظارتی و متولی را برای اعمال نظارت جامع و کاملی روی مزارع‌شان ثابت کنیم! نمی‌دانم چگونه به خودمان اجازه می‌دهیم که بی‌محابا از عواقب خطرناک آن، چنین ادعاهای بزرگی را در کنترل مزارع پرورش تیلاپیا مطرح کنیم؟!

     آیا بهتر نیست برای اثبات این ادعای توانمندی‌مان، پرورش گونه‌های بومی خلیج‌فارس مثل صبیتی، شانک، حلوا سفید، سوکلا، شوریده و… را که از ماهیان ممتاز و دارای ارزش تغذیه‌ای و تجاری بالا در جهان هستند را در شمار اولویت‌های توسعه‌ای‌مان در حوزه آبزی‌پروری قرار دهیم که هم تا حدودی در انحصار کشور ایران است و هم فرار آن‌ها نه‌تنها موجب نگرانی نیست بلکه مایه مسرت هم خواهد بود.

     این یادداشت با عنوان “این چراغ، برای خانه بسوزد” در شماره ۵۸۲۰ مورخ پنج‌شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۳ روزنامه ایران هم منتشرشده است.

در برابر تخریب‌های محیط زیستی صداها را بالا ببرید

چهارشنبه, ۲۱ خرداد, ۱۳۹۳

     به بهانه طوفان تهران و خسارت‌های جانی و مالی این رخداد تلخ که بالغ بر ۴۰ میلیارد تومان برآورد شده است، در گفتگویی با خبرنگار روزنامه ایران شرکت کرده‌‌ام که شرح کامل آن را می‌توانید در زیر بخوانید:

طوفان

راه دشوار جبران آسیب‌های عمومی
چه کسی باید پاسخگوی هوای آلوده، بنزین سرطان‌زا، تلفات طوفان و… باشد؟
 حمیده امینی‌فرد؛ براساس حقوق شهروندی قانون اساسی، هر شهروند ایرانی می‌تواند و حق دارد در برابر خسارت‌هایی که ناشی از اتفاقات و حوادث زیست محیطی است، به دستگاه قضا طرح دعوی کند؛ اما این دادخواهی باید با جرم مشخص و طرف مشخص باشد، یعنی شخصیت حقیقی باید روشن باشد و اگر سازمانی کوتاهی کرده و موجب خسارت شده موظف است طبق قانون همه حق و حقوق و ضرر و زیان فرد یا افراد خسارت دیده را جبران کند. با این حال سؤال اینجاست که آیا قوه قضائیه نمی‌تواند به عنوان مدعی‌العموم همانند پرونده‌های فرهنگی و اجتماعی در حوزه محیط زیست هم ورود پیدا کند و در این زمینه حامی شهروندان باشد؟ اساساً مقصر اصلی معضلات زیست محیطی و آسیب‌هایی که از این ناحیه به مردم وارد می‌شود، کدام نهاد است؟ آیا دولت‌ها می‌توانند به عنوان مقصر اصلی در جایگاه پاسخگویی قرار بگیرند؟ خسارتی که شهروندان طی چند سال گذشته از هوای آلوده و بنزین سرطان‌زای پتروشیمی دیده‌اند، خسارتی که شهروندان از خشک شدن دریاچه ارومیه می‌بینند و آسیب‌های ناشی از ریزگردها چگونه قابل پیگیری و جبران است؟

هومان خاکپور، فعال محیط زیستی معتقد است که مطالبه محوری مردم در حوزه محیط زیست پایین است و قوه قضائیه نیز در پرونده‌هایی که به محیط زیست مربوط می‌شود با جدیت وارد نمی‌شود. وی به طوفان اخیر تهران اشاره می‌کند و می‌گوید: «این طوفان روند طبیعی نداشت و به علت طراحی غلط محیط شهری، آسیب‌های زیادی را به شهروندان وارد کرد. در حالی که سکونتگاه‌های شهری باید در برابر چنین حوادثی مقاومت کنند. آیا نهادی در این زمینه نباید پاسخگو باشد؟»
خاکپور با اشاره به شعار جهانی امسال محیط زیست مبنی بر این‌که «صدایتان را بالا ببرید، به جای این‌که سطح دریاها را بالا ببرید» می‌گوید: این شعار از مردم می‌خواهد صدایشان را بالا ببرند و اجازه ندهند دولت‌ها و سازمان‌های خصوصی توسعه را به شکلی طراحی کنند که موجب تخریب محیط زیست شود. این فعال محیط زیست می‌گوید: ما در حوزه محیط زیست با دو نوع چالش مواجهیم؛ بخشی از این معضلات طبیعی و بخش بیشتر آن انسانی است، یعنی مسبب اصلی آن خود ما انسان‌ها هستیم و من سهم زیادی برای طبیعت قائل نیستم. چراکه خیلی نمی‌توان تقصیرها را به گردن آسمان و باد و باران انداخت.
وی با اشاره به معضلاتی که امروز در قالب طوفان و ریزگرد، زندگی ما را مختل کرده است، می‌گوید: این معضلات به رفتارهای ما با محیط زیست بر می‌گردد. حتی اگر به آلودگی هوا که به علت سوخت‌های فسیلی، بنزین و ریزگردها ایجاد شده، دقت کنیم می‌بینیم که نمی‌توانیم آن‌ها را طبیعی تلقی کنیم. رفتار ما با محیط زیست در حوزه آب بسیار مشهود است و این به مدیریت ما بر منابع آبی بر می‌گردد.
علی رضوانی حقوقدان نیز در این باره به مسئولیت خاص دولت در پرداخت خسارات به صورت عام اشاره می کند و می‌گوید: «براساس قانون، دولت در برابر شهروندان تکالیفی دارد و باید تدابیر و سیاست گذاری‌های لازم را در این زمینه انجام دهد. بنابراین از نظر حقوق عمومی، مسئولیت مدنی دولت‌ها ایجاب می‌کند که در برابر خسارت ناشی از کم کاری و بی‌تدبیری، پاسخگو باشند.»
وی با اشاره به این‌که شهروندان می‌توانند در دادگاه رسیدگی به جرایم کارکنان دولت در این زمینه طرح دعوی کنند، می‌گوید: «علاوه بر این دادستان نیز می‌تواند به عنوان نماینده مدعی العموم در این قضیه ورود پیدا کرده و اعلام جرم کند.»
رضوانی با تأکید بر این‌که این موضوع در قوانین مختلف دیده شده و هر شهروند می‌تواند در دادگاه‌های عمومی از باب مسئولیت مدنی دولت طرح دعوی کند، می‌افزاید: «برای مثال هم‌اکنون آقای پیمان حاج محمود عطار به عنوان وکیل در مسأله بنزین‌های آلوده در دادگاه رسیدگی به کارکنان دولت علیه وزیر وقت نفت طرح دعوی کرده است.»
وی طرح دعوی علیه دولت را هزینه بر اعلام کرده و می‌گوید: «من فکر می‌کنم جز در مسأله خون‌های آلوده که سازمان انتقال خون محکوم شد، پرونده دیگری به شکل عمومی پیگیری نشده است. البته این جدا از پرونده‌هایی است که به صورت موردی سازمان‌هایی محکوم شده است.»

گزارشی جامع از تاریخچه‌ی ماجرای حضور یوز در برزیل

جمعه, ۲۲ فروردین, ۱۳۹۳

     بدون شک یکی از جامع‌ترین و دقیق‌ترین گزارش‌های مستقلی که تاکنون در باره‌ی تاریخچه‌ی ماجرای نقش بستن عکس یوزپلنگ ایرانی بر روی پیراهن بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل منتشر شده است، گزارشی است که در صفحه ۹ شماره ۵۶۱۶ مورخ ۲۰ فروردین ۱۳۹۳ روزنامه ایران منتشر شده است. متن کامل گزارش زهرا کشوری را می‌توانید در زیر بخوانید:

یوز در روزنامه ایران

چه‌کسانی یوز را به برزیل بردند؟

    زهرا کشوری؛ آن روز که «محمد درویش»، معاون امروز مشارکت‌های مردمی سازمان محیط زیست در قامت یک فعال محیط زیستی و در یک ایمیل جمعی از خبرنگاران حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست خواست تا از ایده حک نقش یوز آسیایی روی پیراهن تیم ملی در بازی‌های جام جهانی برزیل حمایت کنند، کمتر کسی حدس می‌زد پای آخرین بازمانده تیزپاترین گربه‌سان جهان به برزیل برسد.

     ایده‌ای که توسط «آرش نورآقایی»، محقق و پژوهشگر میراث فرهنگی و گردشگری پیشنهاد شده بود اما در اوج ناباوری آخرین بازمانده یوز در تمام آسیا خیز برداشت و همه موانع را پشت سر گذاشت و همسفر تیم ملی در سال ۲۰۱۴ شد. مشارکت مردمی جواب داده بود و تحسین همگان را برانگیخته بود. «احمدعلی کیخا»، معاون آرام محیط طبیعی و تنوع زیستی سازمان محیط زیست هم در گفت‌وگو با روزنامه ایران مشارکت مردمی را پاشنه آشیل غیرقابل انکار حفاظت از محیط زیست می‌داند اما صحبت‌های او باعث نمی‌شود تا این سؤال از سوی افکار عمومی پرسیده نشود که آیا سازمان‌ها و دستگاه‌های مختلف قدر مشارکت‌های مردمی را می‌دانند؟ به راستی حفظ این مشارکت چقدر برای آنها اهمیت دارد؟ در ماجرای رفتن یوز به جام جهانی با مشارکت‌های مردمی چه معامله‌ای شد؟

یک علامت سؤال بزرگ

     این سؤال را خبرنگار روزنامه ایران از محمدعلی کیخا هم پرسید. سؤالی که البته ناراحتی را به چهره او کشاند. پرسیدن چنین سؤالی از کیخا محصول شرایطی بود که رسانه ملی بعد از رونمایی از پیراهن تیم ملی به وجود آورد و البته سکوت محیط زیست به آنچه در برنامه پرطرفدار ۹۰گذشت. هرچند کیخا این سکوت را قبول ندارد و از روزنامه ایران گله‌گذاری می‌کند. اما ماجرا از زمانی شروع شد که ایده حک نقش یوز روی پیراهن تیم ملی با کمک روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها جان گرفت و در میان مردم گسترش یافت.

     کارگروه یوز با مشارکت بانیان طرح تشکیل و با نامه‌نگاری‌ها قدم‌ها برای رسیدن یوزها به جام جهانی ۲۰۱۴ برداشته شد. کارگروهی که سه عضو اصلی آن آرش نورآقایی، محمد درویش و هومن جوکار، مدیر پروژه بین‌المللی یوز بود. سازمان محیط زیست، سازمان میراث فرهنگی، فدراسیون فوتبال و… هم به درخواست‌ها لبیک گفتند. در همان گام نخست بانیان امر روی برنامه ۹۰ حساب بزرگی باز کردند. «عادل فردوسی‌پور» در برنامه خود از هر دری سخن می‌گفت و بارها با افکار عمومی همراه شده بود. بدون شک حمایت او از حضور یوز آسیایی در جام جهانی می‌توانست به سرعت یوز ایرانی را به بالای جدول ببرد.

     هدف آن بود تا وضع یوز ایرانی که روزگاری قلمرو ۴۹ کشور را در سیطره خود داشت، برای افکار عمومی جهانی بازگو شود. نگاه افکار عمومی داخلی کشور هم به سمت خوش خط و خالی که روی مرز انقراض رسیده بود، کشانده شود؛ ۵۰ یوز برای تمام آسیا. تیزپاترین گربه‌سانی که حالا قلمرواش به ایران محدود شده بود و همین مسأله باعث شده تا بسیاری به جای یوز آسیایی به آن نام یوز ایرانی بدهند اما فردوسی‌پور همه پنبه‌ها را رشته کرد و نه تنها از پیراهن و طرح دفاع نکرد که حضور «سپ بلاتر» رئیس جهانی فیفا در میان محیط زیستی‌ها را هم به نقد کشاند اما ماجرا به همین جا ختم نشد، زمانی که پیراهن تیم ملی در هتل المپیک رونمایی شد، همه منتظر واکنش فردوسی‌پور شدند. او بی شک این بار نمی‌توانست از کنار ماجرا بی‌تفاوت بگذرد که ای کاش بی‌تفاوت می‌گذشت.

     فردوسی‌پور در میان بهت همگان «محمدعلی اینانلو» مجری سرشناس رسانه ملی  را به برنامه‌اش دعوت کرد تا او خود را ایده‌پرداز حک نقش یوز روی پیراهن تیم ملی کند. اینانلو درست زمانی این حرف‌ها را زد که حضور او در شاهرود و شکار قوچی که بعدها به پای برادرش نوشته شد، با واکنش‌های تندی به او در فضای مجازی، رسانه‌ها و روزنامه‌ها منجر شده بود. وب‌سایت رسمی سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز با تیتر «دستگیری بستگان یک چهره ‌تلویزیونی در منطقه شکار ممنوع سمنان» خبر را تأیید کرده بود. اما رسانه ملی در اوج تعجب و در پربیننده‌ترین برنامه صدا و سیما فرصت را به اینانلو داد تا او خود را ایده‌پرداز حضور یوز در جام جهانی- که توسط گروهی و با تلاش شبانه‌روزی به سرانجام رسیده بود- اعلام کند. اینانلویی که در برنامه رونمایی از پیراهن تیم ملی در هتل المپیک حضور نداشت، غیبتی که البته او در همان برنامه تلویزیونی اعلام کرد که به دلیل سفر اتفاق افتاده است.

     این درحالی بود که آرش نورآقایی همان شب و در هتل المپیک مجبور شد از جیب خود نزدیک به یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بدهد تا مجریان برگزارکننده، تابلو یوز را در برنامه به نمایش درآورند اما آیا این پایان تلخ ماجرا بود؟ بدون شک خیر. آن شب که برنامه ۹۰ پخش شد، در شبکه‌های مجازی غوغایی به پا شد. کارگروه یوز در همان دقیقه اول پخش برنامه در یک یادداشتی اعلام کرد که دیگر در پروژه فعالیتی انجام نخواهد داد. یادداشتی که می‌توانست به عنوان یک آسیب در فعالیت‌های اجتماعی و مردمی باشد. فعالیت‌ها و مشارکت‌های مردمی که دولت یازدهم با توجه به شرایط امروز کشور روی آن حساب ویژه‌ای باز کرده است. کاربران زیادی در اعتراض به عملکرد صدا و سیما نوشتند که آیا رسانه ملی نمی‌داند که با این رفتار و عملکرد چه ضربه‌ای به پیکره مشارکت‌های مردمی وارد می‌کند؟ مشارکت‌های مردمی که در دولت یازدهم جان دوباره‌ای یافته بود و با توجه به شرایط تورم و تحریم کشور نیازی بیش از همیشه به آن وجود دارد.

به نام چه کسی، به کام چه کسی؟

     این میان تیتر، جان کلام و خلاصه نگاه کسانی بود که آن شب عجیب شاهد برنامه فردوسی‌پور بودند. نتیجه‌گیری که می‌تواند یکی از آسیب‌های جدی بی‌توجهی به مشارکت‌های مردمی باشد. فعالان حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست در صدر اعتراض‌ها قرار داشتند. اعتراض‌هایی که تفاسیر زیادی به دنبال داشت. دکتر ناصر کرمی، کارشناس گردشگری که اتفاقاً از دوستان نزدیک اینانلو و آرش نورآقایی است هم می‌گوید که از شنیدن حرف‌های اینانلو در برنامه ۹۰ متعجب است: «لابد باید از او پرسید بر چه مبنایی چنین گفت.

     به هر حال شکی نیست که اصل ایده از آرش بود و در برنشاندن آن «محمد درویش» و «هومن جوکار» بیش از بقیه نقش داشتند.» اما به نظر می‌رسد که متولیان امر باید به بقیه حرف‌های کرمی توجه بیشتری داشته باشند: «عکس یوز رفت روی پیراهن تیم ملی. بعدش چی؟ این یک تبلیغ دولتی است یا مردمی؟ آنجا توی برزیل این را القا خواهد کرد که مسأله یوز برای دولت ایران خیلی جدی است یا برعکس آن؟ این نگاه می‌تواند ضربه کاری به مشارکت‌های مردمی وارد کند اما با توجه به عملکرد رسانه ملی و… نباید انتظار رشد و گسترش چنین دیدگاهی را داشت؟ آیا مسئولانی که تا به امروز حتی یک تشکر خشک و خالی از بانیان امر که همان فعالان مردمی هستند، نکرده‌اند پاسخ این سؤال را چه می‌دهند؟ آیا مسئولان هیچ ترسی برای از دست دادن این پتانسیل‌ها و نیروهای مردمی ندارند؟ اگر دارند، چرا هیچ گامی برنداشتند؟

     «آرش نورآقایی» استعفای خود را هم در این ماجرا نوشت هرچند با صحبت سایر اعضای کارگروه همچنان به فعالیت خود در این حوزه ادامه می‌دهد اما آیا تمام کسانی که درگیر این ماجرا بودند هم به مشارکت خود ادامه می‌دهند. «نورآقایی»، رئیس کانون انجمن‌های صنفی راهنمایان گردشگری سراسر کشور است و هر ساله در روز جهانی «راهنمای گردشگری» یک جمعیت قابل توجه از تورگردانان را به یکی از استان‌های کشور می‌برد. در اسفندماه گذشته، ۷۰۰ تورلیدر را در روز جهانی راهنمای گردشگری به کرمان برد تا توجه همگان را به وضع امروز ارگ بم- با شعار بم زنده است- جلب کند که حضور این گروه بازتاب جهانی پیدا کرد.  ۷۰۰ نفری که تنها گروهی که او را در کارگروه یوز حمایت کردند، ‌نبودند.

     محمد درویش که بحق یکی از بهترین انتخاب‌های دکتر معصومه ابتکار در دور جدید ریاستش بر سازمان محیط‌زیست است هم آنقدر پتانسیل داشت که بتواند در وهله نخست گروه بسیاری را همراه ماجرا کند. او علاوه بر رسانه‌ها،‌ شبکه‌ای از فعالان حوزه محیط‌زیست را هم در کنار خود داشت. او به همین دلیل معاون مشارکت‌های مردمی سازمان محیط زیست شد. در نهایت یوز آنقدر در ذهن ایرانی‌ها تکثیر شد تا مسجد سلیمانی‌ها تصویر آن را در ورزشگاه شهر خود به تماشا بگذارند. تا این سؤال پیش بیاید که یوزپلنگ چه ربطی به جغرافیای مسجدسلیمان و خوزستان داشت؟ بدون شک هرگز یوزی در این بخش از کشور نه دیده شده و نه دیده می‌شود.

     مدارس مختلف کشور هم به میدان آمدند. تابلوهایی که دانش‌آموزان ابتدایی از یوز ایرانی کشیده بودند در میان هنرمندان دست به دست گشت. هنرمندانی که حمایت خود را از حضور در جام جهانی اعلام کرده بودند و پژمان جمشیدی را به عنوان نماینده خود به پروژه یوز معرفی کردند. تلاش این گروه آنقدر قوی و تأثیرگذار بود که حتی یکی از سریال‌های پرمخاطب تلویزیون در نوروز سال ۹۳ را هم درگیر ماجرا کرد. هرچند سازندگان «پایتخت» بی توجه به جغرافیای تحت سیطره یوز، مردی از سرزمین ببریعنی مازندران را به عنوان محیط‌بان یا شاید هم جنگلبان معرفی کردند اما، در نهایت یوز ایران آنقدر در ذهن همگان پررنگ شده بود که این سریال هم در میان اطلاعات غلط و درست خود بتواند گامی زیبا برای یوز ایرانی بردارد. هرچند در این برنامه و بازسازی مجدد مراسم رونمایی از پیراهن تیم ملی باز هم خبری از کارگروه و بانیان اصلی ماجرا نبود.

     البته جای شکرش باقی است که اینانلو را هم در این مراسم دعوت نکرده بودند. در این سوی ماجرا هم معصومه ابتکار بدون شک آن قدم بزرگ را با دعوت سپ بلاتر برداشت. همان طور که او بعد از پخش سریال «پایتخت» در نامه‌ای از مدیر شبکه سه و عوامل سریال «پایتخت» تشکر کرد. تشکری که بحق، بجا و لازم بود، اما این تشکر باز هم این سؤال را در ذهن افکار عمومی به وجود آورد که چرا سازمان از بانیان اصلی ماجرا تشکر نمی‌کند تا شفاف‌سازی شود؟ کیخا در پاسخ به سؤال روزنامه ایران مبنی بر این که چرا سازمان محیط زیست هیچ اعتراضی به قلب ماجرا نکرد، می‌گوید: «همه می‌دانند که واقعاً چه کسانی یوز را به برزیل بردند.» اما آیا این پاسخ کافی بود؟

     «مجید فدایی»، مدیر روابط عمومی سازمان محیط زیست کشور هم به ایران می‌گوید که هم او و هم هومن جوکار با عادل فردوسی‌پور چند بار صحبت کرده‌اند تا فرصتی برای حضور نورآقایی در برنامه ۹۰ و توضیح درباره اصل ماجرا و حقیقت امر مهیا شود اما تلاش‌ها و رایزنی‌ها به نتیجه نرسید. حتی فردوسی‌پور موافقت ضمنی را با حضور یکی از اعضای کارگروه اعلام می‌کند اما پشت پرده چیز دیگری در جریان بود که در نهایت این فرصت را از بخش مردمی و اصلی ماجرا گرفت. این درحالی بود که اینانلو بعد از چند روز دوباره در یک گفت‌وگوی تلفنی با برنامه «ورزش و مردم» ادعاهای خود را تکرار کرد.

 مشارکت مردمی

     مشارکت‌های مردمی در کشور ما یک معنی بومی و غیر واقعی پیدا کرده است. برای مثال مشارکت مردمی در حفظ جنگل‌های ما می‌شود جنگل‌نشینی که خود حق قطع حتی یک درخت را ندارد اما هر روز شاهد حضور قطع درختان و جنگل‌تراشی توسط افراد ذی‌نفوذ است. کافی است سری به روستای «قرن آباد» در نزدیکی شهر گرگان بزنید. این تنها یک مثال از هزاران مثالی است که در بن جنگل‌های کشور تیشه به ریشه درختان کهن می‌زنند. انتخاب منطقه و محله با خودتان. مشارکت مردمی در کشور ما می‌شود ساخت سدی مثل سد «گتوند» که نه تنها سودی به کشاورزی منطقه نرساند که آب دریاچه کارون را شورتر از گذشته کرد و حالا مسئولان مانده‌اند که با یکی از افتخارات دولت گذشته چه کنند؟ نه می‌توانند آب آن را پشت سد نگهدارند و نه می‌توانند آب شور آن را در زمین‌های کشاورزی رها کنند، اما مشارکت مردمی در این ماجرا. ساکنین۱۱ روستای پشت سد هم آواره شهرها هستند تا جمعیت حاشیه‌نشین‌هایی که نه کاری دارند نه شغلی افزایش پیدا کند.

     تلاش بخش بسیار زیادی از آنها برای گرفتن حق زمین کشاورزی و خانه و کاشانه‌شان هم تا به امروز به هیچ جا نرسیده است. مشارکت مردمی در ایران می‌شود دامداران که دام‌های خود را برای صیانت از جنگل‌ها و مراتع از منطقه خارج می‌کنند اما خودشان رها می‌شوند و هیچ یک از وعده‌هایی که برای استقرار مجدد آنها و اعطای تسهیلات داده شده، محقق نمی‌شود. مشارکت مردمی در کشور‌های دیگر برای مثال ترکیه اما جور دیگر است. یکی از کارشناسان منابع طبیعی در گفت‌وگو با روزنامه ایران می‌گوید: «در کشور ترکیه برای مثال ۵۰۰ هکتار زمین را به کشاورز واگذار می‌کنند، اجازه می‌دهند در ۲۰۰ هکتارش باغداری کند به شرطی که از ۳۰۰ هکتار جنگل مثل چشم‌های خود مواظبت کنند.»

     به گفته او، برای همین است که به فاصله یک مرز، ایران خشک می‌شود اما ترکیه هر روز سبز. یک بخش دیگر ماجرا در کشور ما شهرنشین‌هایی هستند که می‌دانند تبدیل بقیه کشور به شهرهای سنگی و سیمانی به مرگ جامعه منجر خواهد شد. بنابراین انجمنی را تشکیل می‌دهند تا گامی برای حفاظت از محیط زیست بردارند اما رسانه ملی فرصت را در اختیار کس دیگری می‌گذارد تا همه تلاش‌ها به نام او زده شود؟ افکار عمومی می‌پرسند آیا مصادره پدیده‌ای همچون مشارکت مردمی در ماجرای یوز، باعث نمی‌شود تا پتانسیل مردمی و نیروهای مردمی به خطر بیفتد؟

     چرا سازمان صدا و سیما چنین هزینه‌ای را متقبل می‌شود و دو برنامه پربیننده را در اختیار یک مجری می‌گذارد اما همین شرایط را برای تیمی که با سرمایه و هزینه خود یوز را به برزیل برده، به وجود نمی‌آورد. آن هم در زمانی که کشور بیش از هر زمانی نیازمند مشارکت‌های مردمی است. دولت برای حذف داوطلبانه یارانه‌ها دست یاری به سوی ملت دراز کرده است. بخش بسیار بزرگی از هنرمندان اعلام کرده‌اند به نفع محیط‌زیست از یارانه خود خواهند گذشت.

     سؤال اینجاست که این حجم از مخاطب که شاهد تلاش‌های شبانه‌روزی یک گروه بودند با این عملکرد رسانه ملی و البته بی‌توجهی سایر دستگاه‌ها چه پیامی دریافت خواهند کرد؟ آن هم در زمانی که کشور برای گذر از گردنه‌های پرماجرا نیاز مبرمی به همکاری و همیاری مردم دارد. بدون شک آسیب‌شناسی این ماجرا می‌تواند نکات بسیار ریز و هشدار دهنده را مشخص کند و آژیر قرمز را قبل از وقوع حادثه به صدا درآورد. حداقل کاری که سازمان حفاظت از محیط‌زیست هم می‌تواند بکند، تقدیر کوچکی از کارگروه یوز ایرانی است. تقدیری که احمدعلی کیخا قول آن را به روزنامه ایران داده است.

روز درختکاری و سرنوشت نهال‌های کاشته شده!

پنجشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۳۹۲

     سال‌های زیادی‌است که به مناسبت روز درختکاری و هفته منابع طبیعی، بر اساس آمار منتشره میلیون‌ها نهال برای گسترش فضای سبز و توسعه جنگل‌ها کاشته می‌شود و از عالی‌ترین مقامات ملی و محلی تا دانش‌آموزان و مردم عادی در آیین‌های این روز و هفته شرکت می‌کنند اما آنچه آشکارا عیان است این حقیقت تلخ است که هر ساله از سرانه فضای سبز درختی و جنگل‌های ما کاسته می‌شود! آیا زمان آن نرسیده که به دنبال پاسخ‌هایی سزاور برای این سؤال‌های اساسی باشیم؟

     به همین بهانه در گفتگوی کوتاهی با خبرنگار روزنامه ایران شرکت کرده‌ام که می‌توانید شرح آن‌را در زیر بخوانید:

 نهالکاری.

نماینده تشکل های غیردولتی محیط زیست: مشکل اصلی مراقبت نکردن از نهال ها است

     مریم فرهمند؛ اواخر اسفند فصل نهالکاری و فرصتی مناسب برای توسعه فضای سبز شهری و جنگل‌های کشور است. روز ۱۵ اسفند هم روز درختکاری نام گرفته و سال‌هاست که مردم و مسئولان در این روز اقدام به کاشت درخت می‌کنند، اما کاشتن درخت به همین مناسبت در سال‌های گذشته چقدر به توسعه فضای سبز کشور کمک کرده است؟ برای پاسخ به این سؤال با هومان خاکپور، به عنوان نماینده تشکل های غیردولتی در حوزه محیط زیست که بزودی با رئیس جمهور دیدار خواهد کرد گفت‌و‌گو کردیم.

به نظر شما روز درختکاری چقدر به توسعه جنگل‌ها و فضای سبز شهری کمک کرده است؟

     روز درختکاری نخستین روز از هفته منابع طبیعی (۲۲-۱۵ اسفندماه) است. این هفته با عنوان‌های مختلف، روزشمار و اهداف مشخصی دارد، اما متأسفانه به جای بهره‌برداری از اقدام‌هایی که می‌توان در این روزها انجام داد، فقط به کارهای نمادین بسنده می‌کنیم در صورتی که این هفته زمان مناسبی برای تجزیه و تحلیل عملکرد یکساله و برنامه‌ریزی برای سال آینده است در حالی که به انجام یافتن حرکات نمادین محدود شده و می‌شود.

یعنی تمام نهال‌کاری‌هایی که روز ۱۵ اسفند انجام می‌شود، بدون نتیجه است؟

     اگر تعداد نهال‌هایی را که در ۱۰ سال گذشته از سوی سازمان جنگل‌ها و مراتع و شهرداری توزیع می‌شود، جمع کنیم و فرض را بر این بگیریم که این نهال‌ها به ثمر نشسته باشند، اکنون مساحت فضای سبز و جنگل‌های کشور باید چندین برابر مساحت کنونی باشد.

علت این مسأله چیست؟

     علت این است که نهال‌ها فقط کاشته می‌شود و مراقبت بعدی ندارد. ما با وجود برگزاری روز درختکاری نه تنها شاهد افزایش سرانه فضای سبز و جنگل‌ها نیستیم بلکه نوعی هدررفت سرمایه است. هزینه زیادی برای تولید نهال در کشور می‌شود اما به خاطر نبود مراقبت و آبیاری، همه از بین می‌رود. در بخش شهری برای اجرای طرح‌های توسعه‌ای باید منابع آبی را در نظر گرفت. با وجود محدودیت منابع آب هم نباید از آب شرب برای آبیاری استفاده شود. بهترین روش این است آبی که از حوزه شهری به شکل فاضلاب خارج می‌شود، بازچرخانی و برای آبیاری به کار گرفته شود.