بایگانی “سد سازی”

نمره مردودی به پروژه بهشت آباد از طرف فن سالاران و طبیعت باوران!

یکشنبه, ۲۱ اسفند, ۱۳۹۰

در حالی این روزهای پایانی سال ۱۳۹۰ ؛ شاهد فروش اوراق مشارکت پروژه های انتقال آب از سرشاخه های کارون بزرگ به فلات مرکزی کشور توسط آب سالاران در اصفهان هستیم که پروژه انتقال آب بهشت آباد هم از طرف متخصصان و نهادهای متولی حوزه محیط زیست و هم از طرف کارشناسان و متخصصین حوزه های فنی احداث چنین سازه های غول پیکر آبی نمره مردودی گرفته است.

در پروژه انتقال آب بهشت آباد نه تنها آرمان ها و اصول زیست محیطی برقرار کننده تعادل بوم شناختی مناطق مبدأ و مقصد مد نظر قرار نگرفته بلکه تحت تأثیر تصمیماتی غیرفنی و آلوده به سیاست، ملاحظات فنی هم در جانمائی احداث سد و نحوه انتقال آب رعایت نشده و این پروژه را هم از نظر ملاحظات زیست محیطی و هم استانداردهای فنی مردود کرده است.

بر بنیاد مطالعات زمین شناسی و لغزشی که تاکنون توسط کارشناسان دستگاه های اجرائی و تحقیقاتی استان در زمینه شناسائی کانون های فعال و بحرانی منطقه چهارمحال و بختیاری صورت گرفته است؛ یکی از مهمترین کانون های فعال استان همان کانون اردل کاج است که محل احداث سد بهشت آباد می باشد! نهشته های مارنی با عمق زیاد تا ۱۰۰ متر در تمامی محدوده و دامنه های مشرف به دریاچه این سد گسترش داشته که از جمله حساس ترین سازندهای زمین شناختی موجود در استان نسبت به فرسایش های توده ای هستند.

بر اساس مطالعات میدانی صورت گرفته و داده‌های ژئوتکنیکی که از طریق اکتشافات سطحی و زیر سطحی زمین در منطقه اردل بدست آمده است؛ عامل اصلی وقوع لغزش در سازندهای مارنی این منطقه، فشار آب منفذی از طریق افزایش سطح آب های زیرزمینی و یا تماس با آب سطحی است که با احداث سد بهشت آباد در این منطقه ی جانمائی شده، تمامی توده های مارنی از محل احداث سازه تا بالای روستای کاج به طور کامل به زیر آب می روند که در مرحله اول بخش اعظمی از مخزن سد را همین توده های مارنی پر می کنند و در مرحله بعد؛ توده های مارنی بالا دست در دامنه های مشرف به دریاچه سد بر اثر پاشوئی، دچار لغزش های شدید شده و تمامی منطقه را با کانون های جدیدی از لغزش مواجه کرده و حتی میلیاردها تومان هزینه های سال های گذشته که برای مهار لغزش زمین در این منطقه حساس صورت گرفته بود به هدر رفته و خسارت های جبران ناپذیری را در تنوع زیستی منطقه، در هر دو حوزه گیاهی و جانوری برجای خواهد گذاشت.

البته علاوه بر مشکلات فنی این پروژه، خسارت های ناشی از آن در تمامی حوزه های زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی همواره مورد تأکید نهادهایی مانند مرکز پژوهش های مجلس در سال ۱۳۸۷، شرکت مدیریت منابع آب ایران و سازمان حفاظت محیط زیست کشور بوده اما ظاهرا” قدرت آب سالاران و ملاحظات شان، نسبت به تمامی ملاحظات زیست محیطی و فنی دست بالا را داشته که این چنین شاهد تخصیص ردیف های اعتباری و یا فروش اوراق مشارکتی برای اجرائی شدن این پروژه می باشیم و هشدارهای داده شده هم برای جلوگیری از شتابناک شدن روند بحران آب در چهارمحال و بختیاری و کارون بزرگ در خوزستان  راه به جایی نبرده است!

شناسه هایی که خبر از نابودی چغاخور می دهند!

جمعه, ۲۸ مرداد, ۱۳۹۰

شوربختانه شواهد موجود در چغاخور حکایت از امکان حذف زودهنگام پسوند “بین المللی” از این تالاب ارزشمند دارد! شواهدی که قادرند حتی نام چغاخور را از سیاهه تالاب های ایران حذف کنند.

در مطالب پیشین همین تارنما در خصوص پروژه تونل انتقال آب سبزکوه، که می تواند تالاب بین المللی چغاخور را به شدت تهدید و به کام مرگ بکشاند نوشته بودم. بر بنیاد مطالعات اجرایی طرح، قرار است به منظور تأمین آب شرب و صنعت و کشاورزی منطقه بروجن سالانه حدود ۶۷ میلیارد مترمکعب آب حوضه سبزکوه از طریق تونل انتقال آب ۱۰ کیلومتری، مستقیما” به داخل تالاب چغاخور سرازیر شود، البته لازمه ایجاد محیطی برای گنجایش و هدایت این حجم آب همان افزایش ارتفاع سد احداثی در محل خروجی تالاب چغاخور – از ۶ متر به ۱۱ متر – است که  هم اکنون به علت مشکلات اجتماعی و عدم توافق مالکان اراضی اطراف تالاب با وزارت نیرو، این عملیات افزایش ارتفاع سد متوقف شده است.

هرچند پس از مخالفت ها و عدم توافق مالکان اراضی اطراف تالاب با وزارت نیرو بر سر قیمت زمین هایی که در اثر اجرای طرح افزایش ارتفاع سد به زیر آب خواهند رفت، گزینه هدایت آب از طریق کانال به خارج از چغاخور مطرح شد و تا حدودی خیال فعالان محیط زیست و حتی سازمان حفاظت محیط زیست را از مرگ و نابودی تالاب بین المللی چغاخور راحت کرد اما شواهد موجود حکایت از همان خواب های شوم برای چغاخور دارد.

حقیقت ماجرا این است که به رغم اعلام گزینه جایگزین برای هدایت آب از کنار تالاب، اما هیچگونه تغییری در نقشه اجرایی احداث تونل صورت نگرفته و موقعیت محل خروجی تونل حکایت از آن دارد که گزینه ای به جز سرازیر شدن آب تونل به داخل تالاب وجود ندارد و با پایان یافتن عملیات اجرایی تونل، سازمان حفاظت محیط زیست در برابر عملی انجام شده قرار گرفته و چاره ای جز تبدیل کردن چغاخور به دریاچه ذخیره و هدایت آب و قبول مرگ و نابودی این تالاب بین المللی نخواهد داشت.

رخدادی غیرکارشناسی و طبیعت ستیزانه که برخی شناسه های غیرقابل انکار محیط های تالابی – مثل میزان استاندارد ارتفاع آب – را از بین برده، نرخ رسوب گذاری در تالاب را به شدت افزایش داده و به علاوه، ورود رودخانه ای آب به چغاخور سبب بر هم خوردن اکوسیستم طبیعی تالاب شده  و روند بحرانی شدن شرایط آن را شتابی نگران کننده و غیرقابل برگشت خواهد بخشید.

تخلیه صدها تن خاک حاصل از عملیات خاکبرداری احداث تونل انتقال آب در مرغزارهای حاشیه تالاب که در گذشته برای منفعتی کوتاه مدت و موقت تغییر کاربری یافته و تبدیل به زمین های کشاورزی شده اند نیز نکته قابل تأملی است که بدون کمترین ممانعت و مقاومتی از سوی نهادهای متولی توسط پیمانکار پروژه در اطراف چغاخور – البته با توافق و لحاظ منافع مدعیان مالکیت آن اراضی – انجام می گیرد. یعنی در همان مناطق حساس و آسیب پذیر حاشیه تالاب که در درون خود گونه‌های متنوع گیاهی و جانوری را پرورش می دهند و مناسب‌ترین محل های حضور حیات وحش و به ویژه پرندگان هستند و از اهمیت زیست محیطی فراوانی برخوردارند.

شاید عدم برخورداری سازمان حفاظت محیط زیست از ابزارهای قانونی و قدرت رقابت و مقابله با سایر دستگاه های ثروتمند دولتی، علت بروز این ناهنجاری های شگفت آور و آشکار باشد که همواره مجریان پروژه های بزرگ عمرانی از این سازمان کم بضاعت جلوتر هستند و قبل از تائید ارزیابی های زیست محیطی و صدور مجوزهای قانونی از سوی این سازمان، پروژه ها بدون کوچکترین ممانعتی عملیاتی می شوند!

یادداشت محمد درویش به بهانه آبروریزی بزرگ در سد گتوند

شنبه, ۲۲ مرداد, ۱۳۹۰

اخیرا عیسی جعفری، سخنگوی کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی در اظهارنظری صریح و کم سابقه، به انتقاد از سیاست های کنونی کشور در بخش سدسازی پرداخته و آشکارا آنچه را که وی «ساخت سلیقه یی سدها» عنوان کرده، به عنوان یکی از عوامل تهدیدکننده بوم سازگان (اکوسیستم) طبیعی کشور زیر سوال برده است. اندکی بعدتر نیز علی اکبر اولیا، عضو کمیسیون عمران و نماینده مردم یزد در مجلس شورای اسلامی، اظهارنظر همتای خود را در کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مورد تایید قرار داده و گفته است: «ساخت سدهای بدون مطالعه و عدم تکمیل شبکه های آبرسانی بسیاری از سدها، آنها را تبدیل به حوض های بزرگ پرآبی کرده که فقط اکوسیستم کشور را به خطر انداخته است

این اظهارنظرها بویژه از آنجا اهمیت بیشتری می یابد که همزمان و به فاصله چند روز از آبگیری رسمی گران ترین پروژه سدسازی کشور در گتوند، شرکت مجری ساخت این سد – آب نیرو – می پذیرد که با وجود ادعاهای قبلی اش، نمک موجود در مخزن سد گتوند بتدریج در حال حل شدن و ورود به کارون است و افزون بر آن، ۱۲۰ سانتی متر هم بدنه سد نشست کرده است. آن هم سدی که تاکنون حدود دو هزار میلیارد تومان برایش هزینه شده و تا تکمیل نهایی اش این رقم باید به دو هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان هم افزایش یابد که این رقم بیش از ۲۲ برابر بودجه سالانه بزرگ ترین نهاد متولی منابع طبیعی ایران، یعنی سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور است!

همانطور که مشاهده می شود، به نظر می رسد روند انتقاد از سیاست های حاکم بر بخش سازه یی آب کشور در حال افزایش است و این انتقادها اینک نه تنها از سوی فعالان و متخصصان مستقل صورت می گیرد، بلکه پاره یی از شخصیت های حقوقی و حقیقی دولتی و رسمی کشور هم زبان به انتقاد از وضع کنونی بازکرده اند.

اما چرا صنعتی که روزگاری چشم و چراغ دولت ها برای نمایش توانمندی هایشان بود، امروز اینگونه آسیب پذیر و پرانتقاد ظاهر شده و کمتر روزی است که خبری در انتقاد از خطرهای روزافزون سدسازی بر کیفیت پایداری محیط زیست و چشم اندازهای طبیعی در رسانه های رسمی کشور منتشر نشود. نگرانی از غرق شدن طولانی ترین آبشار ایران – آبشار آتشگاه واقع در استان چهارمحال و بختیاری – به دلیل ساخت سد خرسان ۳ شاید یکی از جدیدترین موارد یادشده باشد که اینک انعکاس گسترده یی در فضای رسانه یی کشور داشته است. حتی برخی از کارشناسان امور آب و عمران، روند ساخت گروهی از سدهای موجود در کشور را به صفت «نمادی از اتلاف سرمایه ملی» به چالش گرفته اند و انتقاد جدی نماینده سازمان بازرسی را هم در پی داشته است. چالشی که آخرین رییس برکنار شده سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور، دکتر علی سلاجقه هم در واپسین سخنرانی رسمی اش در چهارمین روز از مرداد ۱۳۹۰ و در جریان برگزاری سمینار مدیریت حریق در عرصه های منابع طبیعی کشور، از زاویه یی دیگر بر آن تاکید کرد و ضمن اشاره به بایگانی شدن سالانه یک سد به بزرگی سد امیرکبیر در اثر نرخ بالای فرسایش خاک در کشور، آشکارا از مسوولان وزارت نیرو خواست تا به جای اصرار بر ساخت سدهای بزرگ و ادامه سیاست های کنونی سدسازی، در اندیشه استحصال آب از مناطق کارستی (آهکی) زاگرس برآیند که می تواند حدود چهار برابر کل آبی را در اختیار نهد که هم اکنون توسط تمام ۵۹۰ سد ساخته شده در کشور تنظیم و استحصال می شود.

در حقیقت، آیا سزاوارانه تر نیست سیاست حبس آب روی زمین را در کشوری که متوسط تبخیر آن از میانگین جهانی هم بیشتر است، به سمت هدایت آب در آبخوان های طبیعی و زیرزمینی تغییر داده تا به این ترتیب هم هزینه ها را کاهش دهیم، هم آب کمتری هدر رود و هم تبعات جبران ناپذیر زیست محیطی و اجتماعی ساخت چنین سازه های غول پیکری را به کمینه رسانیم؟

یادمان باشد:

کابوس سد گتوند و احتمال شوری کامل آب کارون در اثر انحلال گنبدهای نمکی قرار گرفته در مخزن سد، می تواند آخرین کابوس کلان نگران و برنامه ریزان کشور باشد، اگر شجاعت بازنگری در سیاست های بخش آب را داشته ، اجازه دهیم تا گزینه های دیگر هم روی میز قرار گیرند.

– این یادداشت در شماره ۲۲۳۵ به تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۹۰ روزنامه اعتماد انتشار یافته است.

استان شدن کاشان به چه بهائی؟

دوشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۳۹۰

حیات زنده ‌رود، این شاهرگ حیاتی ایران مرکزی و نگین فیروزه‌ای انتهایی‌اش – تالاب بین‌المللی گاوخونی – به بهای توسعه نامتناسب با توان بوم شناختی در شهرستان های کاشان و‌ آران و بیدگل به شدت در حال تهدیدی جدی است.

طرح بزرگ آبرسانی به کاشان و‌ آران و بیدگل با احداث «تونل انتقال آب گلاب» در سکوتی معنی دار از سال ۱۳۸۸ آغاز شده و قرار است در آذرماه سال ۱۳۹۰ به بهره برداری برسد. تونل گلاب از محل روستای حجت آباد در پائین دست سد زاینده رود با طول ۱۱/۵ کیلومتر و دبی ۲۰ مترمکعب بر ثانیه – بدون نصب حتی یک تابلوی مشخصات پروژه! – در حال احداث می باشد.

در بازیابی دلایل مرگ زاینده رود، همواره نگرش‌های بخشی و توسعه نامتوازن و ناهمخوان با توان اکولوژیکی زیست بوم ها؛ دست بالا را داشته است. اینگونه طرح‌های انتقال آب عملاً اسباب خشک شدن یکی از پرآب‌ترین رودخانه‌ های طویل و تاریخ ساز کشور و نابودی حیات تالاب بین‌المللی و منحصر به فرد گاوخونی که به حق او را «نگین فیروزه‌ای کویر» می‌نامند را فراهم آورده و ناپایداری سرزمین و تنش های اجتماعی زیادی را در سکونتگاه های اطراف این رودخانه حیات بخش در دیار بختیاری در بالادست و اصفهان در پائین دست به دنبال خواهد داشت.

چیدمان توسعه بایستی براساس توانمندی‌های واقعی بوم‌شناختی‌ (اکولوژیکی) شهرها و ‌استان ها تعریف و طراحی گردد. نبایستی اجازه داده شود تا در استان‌های مرکزی کشور مثل یزد و اصفهان و کرمان که با مشکل کم آبی مواجه می باشند صنایعی ایجاد گردد که نیاز آبی بالایی داشته و مجبور باشند با طرح های انتقال آب، زمینه ساز توسعه ای نامتوازن و ناپایدار گردند! که در درازمدت پایداری حیات آن ها را به خطر اندازد. در حال حاضر نیمی از آورد طبیعی زاینده رود – یعنی حدود ۳۶۰ میلیون متر مکعب از ۸۰۰ میلیون متر مکعب –  صرف کارخانه های ذوب آهن و فولاد و … می شود. در حالیکه اگر به توانمندی های واقعی اکولوژیکی اصفهان و یزد و … توجه می شد این گونه کارخانجات و صنایع لاستیک سازی و … بایستی در استان هایی مثل کردستان، لرستان و چهارمحال و بختیاری احداث می شدند که به صورت طبیعی، این ظرفیت و امکان سرویس دهی را دارا می بودند.

خردمندانه آن است که به جای حرکت به سمت طرح های انتقال آب، توسعه ای را ترویج دهیم که متناسب با توان بوم شناختی باشد. صدور مجوز اجرای پروژه های انتقال آب تنها بایستی محدود به مواردی گردد که هدف تأمین آب شرب و بیم مهاجرت انسانی باشد. حدود ۷ درصد از ۱۳۰ میلیارد آب قابل استحصال کشور (یعنی حدود ۱۰ میلیارد متر مکعب) نیاز شرب جمعیت ایران را برطرف می کند. در صورتیکه مدیریت خردمندانه ای بر منابع آبی کشور حاکم باشد در بحرانی ترین شرایط خشکسالی کشور هم، این میزان آب شرب مورد نیاز قابل تأمین است.

شهرستان کاشان به دنبال استان شدن است، به نظر می رسد از همه مؤلفه ها و پتانسیل های مورد نیاز برای استان شدن هم برخوردار باشند بجز جمعیت، که برای دست یابی به این پتانسیل هم نیاز به ازدیاد جمعیت دارند که خارج از ظرفیت و تحمل اکولوژیکی سرزمین شان می باشد و می خواهند با انتقال آب زاینده رود – به صورت موقت هم که شده – این ظرفیت سازی را انجام دهند و مهم نیست که به ناپایداری زیست بوم های اطراف زاینده رود در استان های چهارمحال و بختیاری و اصفهان و به هم خوردن نظام طبیعی این رودخانه هم به انجامد! البته چنین توسعه ای که منطبق بر خواهش های اکولوژیکی سرزمین نمی باشد در درازمدت به ضرر خود مردم شریف کاشان نیز بوده و در درازمدت این چیدمان توسعه متزلزل خواهد بود.

بار دیگر آن اصل کلیدی در محیط زیست – موسوم به پروانه – را مرور می‌کنیم تا در‌یابیم که اجزای طبیعت از چنان حساسیت و شکنندگی و ارتباطی با یکدیگر برخوردار هستند که نمی‌توان واقعیت قوانین حاکم برآنها و توانمندی‌های بوم‌شناختی‌شان را نادیده گرفت. همانطور که مردم دیار بختیاری در سرچشمه زاینده رود و کارون بزرگ بایستی به حقوق مردمان پائین دست احترام بگذارند، مردمان دیار زاینده رود و کارون در استان های اصفهان و خوزستان نیز نمی توانند حق آبه طبیعی مردمان بالادست در استان چهارمحال و بختیاری را نادیده گرفته و باعث تنش و بحران در این استان گردند. ما حق نداریم هیچ بخشی از رودخانه را از حیض انتفاع خارج کرده، آن را نابود کنیم و حیات زیستمندان آن را به خطر اندازیم. رودخانه ها به صورت طبیعی دارای حرمت هستند و بایستی همواره جریان داشته باشند. جریان رودخانه ها نشانه شادابی و نشاط یک سرزمین است و کسی حق ندارد به بهانه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مانع از جریان آن ها شود.

با این اوصاف، چنین طرح کلانی قطعا” بایستی دارای ارزیابی زیست محیطی باشد، حال پرسش این است که چگونه این ارزیابی منجر به صدور مجوز می گردد و چرا این ارزیابی منتشر نمی شود و در اختیار عموم قرار نمی گیرد!؟

روز جهانی تالاب‌ها در بام ایران

پنجشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۳۸۹

به پاس نخستین اجلاس زیست محیطی سران کشورهای جهان در ۱۳ بهمن ماه سال ۱۳۴۹، مراسم امسال «روز جهانی تالاب‌ها» به همت اداره حفاظت محیط زیست و بخشداری منطقه و با حضور فرماندار- فتاح کرمی، امام جمعه – حاج آقا زمانی، برخی مسئولین و کارشناسان محلی و دهیاران و اعضای شورای اسلامی روستاهای اطراف تالاب گندمان – با شعار «جنگل ها برای آب و تالاب ها» – در بام ایران نیز برگزار گردید. واقع شدن تالاب های چهارگانه ی گندمان، چغاخور، علی آباد و سولقان در گستره ای به وسعت ۲۰ هزار هکتار از سرزمین بام ایران – بروجن – شرایطی ویژه و منحصر به فردی را برای این قطعه از طبیعت وطن به لحاظ ارزش های زیست محیطی و ظرفیت های اکوتوریسمی به ارمغان آورده است.

تالاب های چهارگانه ای که به صورت زنجیروار از ضلع جنوبی شهرستان بروجن، در امتداد کوه کلار به طرف غرب منطقه گسترده شده و با ایجاد یک مجموعه بزرگ زیستی، زیستگاه های کم همتای زمستان گذرانی پرندگان مهاجر را بنا نهاده اند. این مجموعه تالابی بزرگ و ارزشمند، بام ایران را به یکی از شاه راههای عبور پرندگان مهاجر و آبزی از کشورهای اروپایی و روسیه و استان های شمالی کشورمان به سمت کشورهای حوضه خلیج فارس تبدیل کرده است.

از جمله نکات ارزشمند و قابل تأمل در سخنان امام جمعه و فرماندار منطقه، تأکید بر ضرورت توجه بیشتر به اقدامات پیشگیرانه و حفاظتی، شناساندن ارزش ها و کارکردهای تالاب ها به مردم و مسئولین، تلاش جهت تشکیل نهادهای محیط زیستی غیردولتی در منطقه و اعمال مدیریتی صحیح با رویکردی پایدار بر روی تالاب های بام ایران بود. نگارنده امیدوار است مسئولین محیط زیست با پیگیری های جدی این پشتیبانی های کلامی مقامات محلی را عملی و با این پشتوانه های ارزشمند سیاسی و مذهبی، مدیریتی خردمندانه و پایدار با رویکردی جامع بر تالاب های منطقه حاکم نمایند.

همچنانکه نگارنده در مطالب قبلی اظهار نگرانی کرده است، در حال حاضر برخی عوامل طبیعی و انسانی حیات تالاب های بام ایران را تهدید می نماید که تالاب گندمان در وضعیت بحرانی تری نسبت به تالاب های چغاخور، علی آباد و سولقان قرار دارد. خشکسالی سال های اخیر، درجه حرارت و افزایش تبخیر از جمله تهدیدهای طبیعی بوده که تالاب گندمان را در برابر تهدیدهای انسانی بسیار حساس و شکننده نموده است. احداث سد بر روی تالاب چغاخور و عدم رعایت حق آبه زیستگاه ها و رویشگاه های پائین دست، حفر چاه های کشاورزی غیر مجاز و برداشت های غیر قانونی ناشی از برقی شدن چاه ها، تخریب و تصرف عدوانی رویشگاه های حاشیه تالاب ها، زهکش اراضی کشاورزی و حضور بیش از ظرفیت و چرای مفرط دام از جمله تهدیدهای انسانی بوده که در دهه های اخیر خسارت های جبران ناپذیری را به این تالاب های ارزشمند و حیاتی وارد کرده است.

انتظار است مسئولین و کارشناسان پرتلاش و دلسوز محیط زیست استان با بهره گیری از تمامی ظرفیت های استانی و ملی گام های محکم و مؤثری در زمینه کنترل و مهار این تهدید های طبیعی و انسانی برداشته و مدیریتی خردمندانه همراه با توسعه ای پایدار بر تالاب های بام ایران حکم فرما کند. در این راستا فعالیت های ترویجی و بیان ارزش و کارکردهای تالاب ها به منظور جلب مشارکت جوامع محلی، پیگیری حق آبه تالاب ها، الزام دستگاه های متولی جهت نظارت بر میزان مجاز برداشت آب و برخورد قانونی با چاه های غیرمجاز، جلوگیری از حضور دام های غیر محاز، احداث کمربندهای حفاظتی به منظور جلوگیری از تجاوز به رویشگاه های حاشیه تالاب، تجهیز ناوگان اطفاء حریق محیط زیست و نهایتا” تهیه برنامه ای مدون برای مدیریت بر تالاب ها اجتناب ناپذیر می باشد.

تیر خلاص به تالاب گندمان!

شنبه, ۲۵ دی, ۱۳۸۹

تالاب گندمان در بام ایران؛ یکی از ۱۰ تالاب برتر پرنده نگری در ایران است که در دفتر بین المللی تحقیقات پرندگان آبزی «لندن – ۱۹۵۲» به ثبت رسیدهاست. این تالاب که به عنوان زیستگاهی با ارزش در میان ۱۰۵ زیستگاه مهم پرندگان در ایران شناسایی شده است، در شمار زیباترین تالاب های کشور و مهمترین کانون های گردشگری چهارمحال بختیاری قرار داشته و زیستگاهی منحصربفرد برای زمستان گذرانی و تخمگذاری پرندگان مهاجر و اسکان دائم پرندگان بومی محسوب شده که قریب به ۱۵ گونه پرنده بومی و قریب به ۳۰ گونه پرنده مهاجر نواحی سردسیر شمالی با جمعیت های زیاد، انواع مارها و قورباغه ها و لاک پشت ها و پستانداران و ماهی ها را در خود جای داده است.

به رغم آنکه نگارنده به همراه کارشناسان و فعالان محیط زیست کشور بارها از احداث سد بر روی تالاب بین مللی چغاخور (بخوانید سد چغاخور!!!) در بالادست و خشکاندن رودخانه آقبلاغ و عدم رعایت حق آبه طبیعی تالاب گندمان و خشکی بی سابقه آن ابراز نگرانی کرده و خواستار پیگیری جدی سازمان حفاظت محیط زیست جهت رعایت حق آبه‌طبیعی این تالاب شده بود؛ متأسفانه این روزها خبر از اقدامی نابخردانه و طبیعت ستیزانه از اردوگاه آبسالاران و سد سازان قدرتمند کشور می رسد که می خواهند با احداث سدی دیگر بر روی تنها رودخانه ی این تالاب تیر خلاصی را بر پیکر نیمه جانش شلیک کنند! تالابی که به دلیل تنش های شدید اکولوژیکی به همراه ۶ تالاب دیگر کشور سر از لیست سایتهای بحرانی و تخریب شده در آورده و موجب نگرانی بسیاری از حامیان محیط زیست کشور شده است.

ظاهرا” بخت با تالاب گندمان یار نبوده و به جای پیگیری تأمین حق آبه آن از سد احداث شده بر تالاب چغاخور، می خواهند بر روی رودخانه آقبلاغ به عنوان مهمترین منبع آب ورودی آن، سدی خاکی با ارتفاع ۴۰ متر با هدف تامین آب کشاورزی احداث کنند و برای همیشه تالاب گندمان را به تاریخ بسپارند.

آقبلاغ تنها رودخانه تأمین کننده آب تالاب گندمان بوده که در گذشته خروجی تالاب چغاخور را به همراه هرزآب های منطقه به این تالاب هدایت می کرده که حتی در فصل پرآبى عمق متوسط تالاب را به ۳۰ سانتیمتر نیز مى رسانده است؛ اما از دو دهه پیش با احداث سد بر روی تالاب چغاخور، رودخانه آقبلاغ تنها همان اندک هرزآب های حوضه آبخیز را به گندمان خشکیده می رسانید.

شرکت مدیریت منابع آب کشور می خواهد بدون لحاظ ملاحظات ریست محیطی و عدم رعایت نیاز محیط زیست منطقه(تالاب بین المللی گندمان)، سد آقبلاغ(گندمان) را با حجم مخزن ۶۷ میلیون متر مکعب در نزدیکی محل ورودی رودخانه آقبلاغ به تالاب گندمان احداث نماید تا بر بنیاد برآوردهای خود سالانه ۲۸ میلیون متر مکعب آب را برای مصارف کشاورزی در سطح ۲۸۰۰ هکتار اراضی منطقه تنظیم و تأمین کند. به نظر می رسد این سد که یقینا” قاتل گندمان خواهد بود، مرحله دوم مطالعاتی اش به پایان رسیده و به زودی با تأمین منابع مالی مورد نیاز به مرحله اجرا در خواهد آمد.

حال پرسش جدی این است که اگر این سد ارزیابی زیست محیطی دارد، سازمان حفاظت محیط زیست کشور چگونه با آن برخورد کرده و آن را پذیرفته است؟! و چنانچه فاقد ارزیابی زیست محیطی می باشد وزارت نیرو چگونه توانسته است احداث آن سد را به مرحله اجرا برساند؟!

پی نوشت:

در گفتگویی که امروز – ۸۹/۱۱/۳ – با آقای دکتر عطاءاله ابراهیمی – مدیر کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان – در این خصوص داشتم ایشان اعلان نمودند که قرار است سد آقبلاغ در پائین دست تالاب گندمان و در نزدیکی روستای بیژگرد احداث شود؛ با این وجود مسئولین محیط زیست استان هیچ نوع مطالعه و یا اسناد مربوط به ارزیابی زیست محیطی این سد را در دست ندارند که این جای بسی تعجب دارد!

در بهشت آباد؛ زور اصفهانی ها از همه بیشتر است!

شنبه, ۱۳ آذر, ۱۳۸۹

   علیرضا الماس‌وندی مدیرعامل شرکت مدیریت منابع آب ایران؛ در تیر ماه سال جاری با حضور در جمع خبرنگاران، مسئولان و امام جمعه و نماینده ولی فقیه در استان چهار محال و بختیاری از توقف اجرای پروژه انتقال آب بهشت‌آباد چهارمحال و بختیاری به فلات مرکزی خبر داده بود.  این مقام مسئول مشکلات اجتماعی و اعتراض مردم و مسئولان چهار محال و بختیاری را مهم‌ترین عامل توقف این پروژه دانسته و تبعات ناشی از خشک شدن چشمه‌های موجود بر سر راه عبور این پروژه، غیر فنی بودن پروژه، هزینه بالای اجرا و زمان‌بندی آن را از دیگر عوامل دانستند که سبب گردیده تا کمیته تخصصی مدیریت منابع آب ایران این طرح را تأئید نکرده و آن را متوقف سازد.

   البته مخالفت های سازمان حفاظت محیط زیست کشور در سال ۱۳۸۶ و مرکز پژوهش های مجلس در سال ۱۳۸۷ و شرکت مدیریت منابع آب ایران به عنوان متولی آب کشور در تیر ماه سال جاری را نیز می توان در شمار مستندات غیر فنی و غیر تخصصی بودن پروژه بهشت‌آباد یا همان طرح آب‌رسانی به فلات مرکزی ایران به حساب آورد.

   اما این روزها خبر دریافت مجوز کتبی احداث سد بهشت آباد توسط اصفهانی ها که در بیانیه مورخ ۷/۸/۱۳۸۹  انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان آمده؛ آب سردی بوده است که بر خلاف اظهارات امیدبخش مدیرعامل و تصمیمات فنی کمیته تخصصی شرکت مدیریت منابع آب ایران، بر سر مردمان خوزستان و چهار محال و بختیاری ریخته شده است.

   انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان در این بیانیه که با عنوان ” در سوگ مرگ کارون” منتشر گردیده است اعلام نموده اند که؛ «بنا بر اطلاعات دریافتی مجوز کتبی برداشت آب به طرح انتقال آب از سرشاخه های کارون تحت عنوان سد بهشت آباد به میزان متوسط ۸۴۶ میلیون متر مکعب در سال – که حداکثر آن مشخص نشده وقابل افزایش است – در تاریخ ۲۱/۶/۱۳۸۹ به شماره ابلاغیه ۷۰۰/۴۹۲۵۹/۸۹ توسط وزارت نیرو به شرکت های آب منطقه ای اصفهان، کرمان و یزد ابلاغ شده است»

   با این اوصاف آیا  صدور مجوز برداشت آب و موافقت با چنین طرحی غیر فنی ، غیر اقتصادی و خلاف منافع منطقه ای و ملی نشان از کم همتا بودن زور اصفهانی ها ندارد؟

و همین حقایق تلخ است که تارنمای مهار بیابان زائی؛ این بهشت را معبری برای ورود به جهنم می داند!

درهمین رابطه:

سد بهشت آباد؛ اصفهانی ها یا خوزستانی ها ؟

بسته ظرفیت سنجی یا نامدیریتی آب در حوضه کارون بزرگ!؟

شنبه, ۶ آذر, ۱۳۸۹

   مدیر عامل شرکت آب منطقه ای چهارمحال و بختیاری در گفت و گوی اخیر خود با خبرگزاری ایرنا از تهیه «بسته ظرفیت سنجی» آن شرکت در زمینه پروژه های برق آبی در چهار محال و بختیاری به عنوان یکی از مهمترین سرچشمه های کارون بزرگ خبر داده است. بسته ای که برای مدیریت بر آب های این سرزمین، تعداد ۳۵ نیروگاه برق آبی بزرگ و کوچک را پیش بینی و برنامه ریزی کرده است. بر مبنای این ظرفیت سنجی، عمدتا” محل های احداث این نیروگاه ها در مناطق جنگلی چهار محال و بختیاری پیش بینی گردیده که در حال حاضر بیش از ۳۰۰ روستای آن با قحطی و بحران آب دست و پنجه نرم می کنند و آب شرب آن ها بوسیله تانکر تأمین می شود!

   و اما هشدارهای هم زمان مدیران سازمان آب و برق خوزستان در خصوص شیوه های مدیریتی حاکم بر آب های سرچشمه های کارون بزرگ قابل تأمل و شنیدنی است! مدیران سازمان آب و برق خوزستان، آورد فعلی کارون بزرگ را در حدود ۶۸ درصد سال‌های نرمال اعلام کرده اند و بر اساس پیش‌بینی کم‌بارانی در سال زارعی جاری، آورد این رودخانه‌ حیاتی در خوزستان را در سال‌جاری معادل ۳۸ درصد سال‌های نرمال پیش بینی می کنند.

   معاون مطالعات پایه و طرح‌های جامع منابع آب سازمان آب و برق خوزستان از کاهش ۵۰ درصدی آورد رودخانه کارون در مهر ماه امسال در مقایسه با نرمال خبر داده و از شرایط سخت‌تری که این رودخانه بزرگ کشور در پیش رو هشدار می دهد.

   تهیه بسته های پیشنهادی منطقه ای و عدم توجه به ابتدائی ترین اصول مدیریت بر سرزمین، نادیده گرفتن اصل پروانه در بهره برداری از ظرفیت های محیطی و طبیعی، غفلت از تهدیدی های ناشی از نادیده گرفتن حق آبه های طبیعی مناطق پائین دست، نابودی رویشگاه های جنگلی و زیستگاه های جانوری و گسستگی در برنامه های مدیریتی مقامات و مدیران مناطق در وزارت نیرو، تأسف آور و تأمل برانگیز است! باید تأسف خورد به روزگار کارون بزرگی که اولویت مدیران آب یک منطقه اش تولید برق و اولویت مدیران منطقه دیگرش افزایش کیفی آب اعلام می شود.

   آیا به نظر شما در اولویت های آن بسته پیشنهادی شرکت آب منطقه ای چهارمحال و بختیاری جایگاه سزاواری هم برای مسائل زیست محیطی استان مد نظر بوده و آیا در این بسته کمترین توجه ای به تهدیدهای این ظرفیت سنجی که جنگل ها و حیات جانوری مناطق کوهرنگ و اردل و لردگان را به نابودی می کشاند شده است؟

خبر تلخ غرق شدن گرازها در دریاچه سد کارون ۴ !

جمعه, ۲۳ مهر, ۱۳۸۹

    بهانه‌ی نوشتن این مطلب، خبر غرق شدن تعدادی گراز در دریاچه سد کارون ۴ به دلیل نابودی زیستگاه این حیوانات است. توسط دوستان ساکن در روستاهای اطراف دریاچه سد کارون ۴ مطلع گردیدم که تعدادی گراز شبانه در نزدیکی های پل کتولا – با نام محلی دره ی علی رجب که با آبگیری سد کارون ۴ به زیر آب رفته است – به صورت گروهی غافل گیر شده و در آب های عمیق دریاچه غرق گردیده و چند روز جسد آنها بر روی آب شناور بوده است.

    افراد محلی بر این باورند که این منطقه درگذشته و قبل از آبگیری سد دارای آبگیر مرداب مانندی بوده که آبشخوار گرازها محسوب می شده و یکی از محل های عبور و مرور گرازهای آن منطقه ی جنگلی به شمار می رفته است که به لحاظ شیب زیاد منطقه، پس از آبگیری سد یکی از قسمت های عمیق دریاچه ی سد را تشکیل داده و احتمالا” گله ی گراز به هنگام آب خوردن زیر پای آنها خالی شده و در این آب های عمیق غرق گردیده اند و یا اینکه در حین فرار از تهدیدی انسانی یا طبیعی در دریاچه سد گرفتار و غرق شده اند.

   هرچند علت دقیق غرق شدن این حیوانات بزرگ جثه و سنگین وزن روشن و مشخص نگردیده است، ولی آنچه مسلم است نابودی بخشی از زیستگاه این جانوران – که ارمغان شوم سدسازی است – علت اصلی مرگ شان بوده است. موضوع اعتراضی که همواره متخصصین و طرفداران محیط زیست به روند بدون مطالعه و ارزیابی واقعی سدسازی در کشور داشته و بر این نکته تأکید دارند که اینگونه سدهای بدون مطالعه زیست محیطی سبب نابودی زیستگاه های جانوری کشور گردیده و هیچ تدبیری برای حمایت از زیستمندان این مناطق هم اندیشده نشده است.

   این گرازها که با بدنی سنگین و گردن و پاهای کوتاه و به صورت دسته جمعی در جنگلهای بلوط منطقه زندگی می کنند معمولا” شبگرد بوده و غذای خود را از ریشه و ساقه و برگ و دانه‌های گیاهان مختلف و غلات و حبوبات و میوه‌جات و غذاهای حیوانی چون حشرات و لارو آنها و بی‌مهره‌های کوچک و حتی جوندگان و لاشه حیوانات بزرگ تهیه می نمایند و چنانچه حضور و رفتارهای ناآگاهانه و نابخردانه انسانی سبب اشغال و نابودی منابع غذایی و برهم خوردن نظام طبیعی زیستگاه آنها شود به ناچار به مزارع کشاورزی و باغات هجوم آورده و خسارات فراوانی وارد.

مرگ آرام تالاب گندمان!

جمعه, ۱۲ شهریور, ۱۳۸۹

   تالاب گندمان را که یادتان هست؟ تالابی که در دفتر بین المللی تحقیقات پرندگان آبزی «لندن – ۱۹۵۲» به ثبت رسیده و با مساحتی حدود ۱۰۰۰ هکتار در فاصله ۲۰ کیلومتری جنوب بروجن و ۴ کیلومتری شهر گندمان قرار گرفته است. همان تالابی که در اوایل پائیز سال گذشته قریب به یک ماه در آتش می سوخت و تا مدت ها آتش در عمق جانش جا خوش کرده بود.

   همچنان که در مطالب پیشین گفته شد نزولات جوی، رودخانه آق بلاغ و چشمه های حاشیه تالاب از جمله منابع آبی گندمان را تشکیل می دهند و رویشگاه های گیاهی آن – گونه های حاشیه ای و نم پسند –  زیستگاه های جانوری منحصر به فردی را برای زمستان گذرانی و تخمگذاری پرندگان مهاجر و اسکان دائم پرندگان بومی بوجود آورده که قریب به ۱۵ گونه پرنده ی بومی و قریب به ۳۰ گونه پرنده مهاجر نواحی سردسیر شمالی با جمعیت های زیاد، انواع مارها و قورباغه ها و لاک پشت ها و پستانداران و ماهی ها در خود جای داده است.

   در بازدیدی که امروز – ۱۲/۶/۸۹ – به همراه دوستان ساکن در آبادبوم های اطراف تالاب داشتم شوربختانه تاکنون اقدام چندانی برای مهار و جبران تهدیدهای طبیعی و انسانی وارد بر تالاب صورت نگرفته بود و سایه مرگ بر قسمتهای زیادی از تالاب سایه گسترده بود!

ادامه مطلب»