بایگانی “طبیعت ستیزی”

روز جهانی محیط زیست به روایت محمد درویش

یکشنبه, ۱۵ خرداد, ۱۳۹۰

چگونه به استقبال روز محیط زیست برویم، وقتی که دیدبانهایش را به دادگاه می خوانند؟!

امسال جهانیان در شرایطی برای سی و نهمین سال پیاپی به استقبال روز جهانی محیط زیست می‌روند که فجایعی بی مانند و دهشت بار چون بی پی در خلیج مکزیک و فوکوشیما در ژاپن را پشت سرنهاده اند. فجایعی که بیش از پیش آسیب پذیری و شکنندگی یگانه کره مسکون مان را در برابر نابخردی ها و آزمندی های نوع بشر به رخ مان کشید! نکشید؟

با این وجود اینک در سال جهانی جنگل قرار داریم و به همین مناسبت، اغلب مناسبت‌های محیط زیستی در سال ۲۰۱۱ ، مانند روز جهانی مقابله با بیابان زایی یا روز جهانی تنوع زیستی و یا روز زمین و … متأثر از جنگل است و نه فوکوشیما! به عنوان مثال، شعار هفدهم ژوئن، روز جهانی مقابله با بیابان زایی و کاهش اثرات خشکسالی عبارت است از: «جنگل‌ها؛ پاسدار پایداری زندگی در سرزمین‌های خشک».

چنین است که برای پنجم ژوئن یا پانزدهم خردادماه هم نخبگان این حوزه در سازمان ملل متحد جنگل‌ها را به عنوان نمادی آشکار از خدمت رسانی طبیعت به مردم معرفی کرده و خواستار حراست از این رویشگاه‌های بی رقیب کره زمین شده‌اند.

کشور عزیز ما نیز، هرچند بهره اندکی از جنگل برده است و تنها حدود ۷ درصد از خاک پهناورش در قلمرو رویشگاه‌های جنگلی قرار گرفته است؛ اما دارای یکی از غنی‌ترین، دیرینه‌ترین و منحصر به فردترین جنگل‌های شناخته شده در جهان موسوم به هیرکانی است. یگانه جنگل‌های بازمانده از دوران سوم زمین شناسی که توانسته‌اند عصر یخبندان را پشت سرنهاده و جان سالم به دربرند؛ ویژگی ناهمتایی که سبب شده تا بسیاری از پژوهشگران بین‌المللی در حوزه‌های گوناگون دانش بوم‌شناسی (اکولوژی)، اقلیم شناسی و گیاه‌شناسی بر روی این پدیده مطالعه کرده و رویشگاه هیرکانی به عنوان سایتی شناخته شده در جهان معرفی گردد. به همین دلیل همواره از نوار سبز ساحلی خزر با عنوان میراثی جهانی و باستانی یاد شده که نه فقط مردم ایران که همه مردم جهان باید در پاسداری و حراستش بکوشند؛ واقعیتی که البته نقش و مسئولیت ایرانیان را به عنوان بخشی مسئولیت‌پذیر از شهروندان جهانی دوچندان آشکار می‌کند. ایرانیانی که با حفظ حرمت درختان، عملاً باید نشان دهند که پایبندی به آموزه‌ها و ملاحظات محیط زیستی در صدر اولویت‌های زندگی آنها قرار دارد.

یادمان باشد که طرفداران محیط زیست حدود ۴ دهه است که در چنین روزی با هر آنچه در توان دارند در قالب نگارش مقاله، برپایی همایش، اجرای برنامه های رادیویی و تلویزیونی، ساخت فیلم‌های مستند علمی، تهیه ویژه نامه و بروشور، تحصن و راهپیمایی، جمع کردن امضا و تومار … و خلاصه هر یک به فراخور حال و صبر و خرد و تخصص و عشق خویش به محیط زیست، نهایت تلاش خود را می‌کنند تا توجه مردم و مسئولین کشورهای متبوع خویش را آنگونه که شایسته و سزاوار است به حفظ محیط زیست و مهار حرکت‌های ناپایدارکننده‌ی سرزمین در زادبوم شان جلب کنند.

امّا در ایران به نظر می‌رسد تا زمانی که این عشق، تخصص و اراده به حفاظت از طبیعت آنقدر قدرتمند نشده باشد که بتواند در قالب احزاب سبز به صحن بهارستان راه پیدا کند، نخواهد توانست از حقوق طبیعت و اجرای درست اصل پنجاهم قانون اساسی کشور، به شکلی سزاوارانه حراست و حمایت کند.  و شاید نخستین شناسه این آمادگی و قدرتمندی را باید در جامعه ای سراغ گرفت که شهروندانش حاضرند داوطلبانه برای حراست از طبیعت هزینه بپردازند.

تجربه زنهاردهنده و شگفت انگیز اعلام جرم اداره کل محیط زیست استان چهار محال و بختیاری بر علیه یکی از دوستداران متخصص و فعال محیط زیست در منطقه، خود گویای وزن ناچیز گرایه های محیط زیستی، حتا در نزد آن گروه از مدیرانی است که در سازمان حفاظت محیط زیست نشسته و علی القاعده باید بیشترین حمایت و همراهی را با فعالان دوستدار طبیعت وطن نشان دهند. هومان خاکپور حرفش این است که چرا سازمان حفاظت محیط زیست باید خود مجوز یک تجاوز آشکار به حریم امن مناطق چهارگانه خویش را صادر کند؟ اگر سازمان واقعاً می خواهد تا در برابر طبیعت ستیزان از حمایت های مردمی برخوردار شده و دست بالا را بگیرد، باید مهم ترین اولویتش حمایت و تشویق حرکت های مردم نهاد در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی باشد. در صورتی که شوربختانه باید اعتراف کنیم که حقیقت چیز دیگری است! نیست؟

آیا این نشانه ی مظلومیت بیش از پیش طبیعت ایران نیست؟ طبیعتی که هر روز از تعداد دیده بان های سلحشورش کم می شود و آنها هم که جان سختی کرده و باقی مانده اند، به جای آن که مجال و رخصتی برای مقاومت در برابر توسعه سالاران طبیعت گریز و قدر قدرت بیابند، باید در اندیشه ی نگارش لایحه دفاعیه در دادگاه در برابر شاکیانی باشند که باغبانان رسمی و حکومتی پردیس زیبای طبیعت وطن هستند! چرا؟

با این وجود و به رغم این تلخکامی های پرشمار در صحنه مدیریت حاکم بر محیط زیست ایران، باورم این است که ما محکومیم که ناامید نشویم و در این شطرنج سبز، تا زمانی که یک پیاده برای شاه (بخوان طبیعت مظلوم ایران زمین) باقیمانده است، باید شجاعانه نبرد مقدس خود را ادامه دهیم.

یادمان باشد:

در بازی شطرنج گاه حریفی که مهره بیشتری دارد، می بازد؛ زیرا که زمان را از دست داده است! نداده است؟

ما باید به فن‌سالاران طبیعت‌ستیز یا طبیعت گریز نشان دهیم: می‌شود به آموزه‌های توسعه و رفاه پایبند ماند و در عین حال از هر نوع خدشه و پس‌رفتی در محیط زیست هم ممانعت کرد. هدفی که برای نمایش دقیق آن به عشق و علم به صورتی تؤامان نیاز داریم و امیدوارم این مهم به مدد فعالیت‌های تشکل‌های مردم نهاد محیط زیستی و فعالیت نویسندگان متعهد و متخصص طبیعت محور در دنیای وبلاگستان سبز بیش از پیش دوام و قوام یابد.

چنین است که به سهم خود، تلاش جمعی از دوستداران محیط زیست را برای راه اندازی هفتمین موج سبز وبلاگستان گرامی داشته و امیدوارم همه ی ما در بزنگاه هایی که زیستمندان وطن نیازمند دست یاری مان هستند، نشان دهیم که حاضریم برای چنین طبیعتی و بقای چنین زیستمندانی هزینه دهیم.

تعرضی گستاخانه و عجیب به اراضی ملی بیژگرد

سه شنبه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۳۸۹

   در ۲ روز متوالی – ۲۵ و ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ – هموطنانی که درمحور بروجن – لردگان در تردد بودند شاهد نادرترین نوع تخریب اراضی ملی بوده اند که بعید است تا کنون مشابه چنین قانون گریزی را در جایی دیگر مشاهده کرده باشند. اهالی روستایی به نام بیژگرد در نزدیکی تالاب گندمان با نقشه ای از پیش تعیین شده و با اعلام قبلی به بخشداری منطقه! ، به صورت دسته جمعی با بیش از ۴۰ دستگاه تراکتور گستاخانه به ۱۰۰ هکتار از اراضی مرغوب مرتعی منطقه تعرض نموده و پوشش گیاهی و بوته های آن مراتع را نابود و شخم زدند.

   نادر بودن این رخداد تلخ بیشتر از آن جهت است که چنین جرائم آشکاری در برابر چشم مقامات محلی و نیروهای انتظامی که از همان لحظات اولیه در منطقه حاضر شده اند افتاده است. شوربختانه در این حرکت طبیعت ستیزانه کم مانند، مقامات محلی و نیروها انتظامی به جای جلوگیری از وقوع چنین جرائم مشهودی که در قانون بر آنها تأکید شده است، به موعظه و نصیحت متخلفین متوسل شده اند.

ادامه مطلب»