بایگانی “فرهنگ شکار و شکارچی”

آیا برای خرامیدنش آواز بخوانیم زیبنده‌تر نیست؟

جمعه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۳۹۳

آلبوم کر صیاد

     موسیقی محلی و آهنگ‌های فولکوریک، بی‌شک بیان کننده پیشینه فرهنگی و اخلاقی اقوام ایرانی هستند که نشان از فرهنگ بالای دوستی با طبیعت در نزد مردمانی دارد که صدها سال پیش در این زیست‌بوم‌ها زندگی می‌کردند. در بسیاری از این اشعار و آوازهای کهن محلی، مردم به پاسداری از مواهب طبیعی و مهربانی با جانوران و مواهب طبیعی فراخوانده شده‌اند. اضافه بر آهنگ‌های فولکوریک که حکایت از عجین بودن دوستی با طبیعت در زندگی و فرهنگ ایلی دارد، در شاهنامه فردوسی هم که از جایگاه منحصر به‌فردی در میان اهالی زاگرس – به‌ویژه مناطق کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری – برخوردار است، به نگه داشتن حرمت زیستمندان تأکید کرده و این‌که همه موجودات و جانوران باید از حق زندگی و امنیت روانی و جانی درخور بهره‌مند باشند؛ به زیبایی مخاطبانش را هشدار داده است.

     در گذشته دیار بختیاری نیز به مانند دیگر مناطق زاگرس، به‌لحاظ فرهنگ ایلیاتی و برخورداری از تنوع زیستی جانوری غنی و فراوانی حیات‌وحش، شکارچی‌گری و شکار کردن یکی از شیوه‌های معیشتی جوامع محلی آن روزگار بود، اما باید بپذیریم که حالا شرایط بسیار متفاوت است و به لحاظ تخریب شدید زیستگاه‌ها و شکار بی‌رویه که متأسفانه در سال‌های اخیر منجر به درگیری‌های ناگواری بین محیط‌بانان و شکارچیان نیز شده است، جمعیت حیات‌وحش کشور به‌شدت کاهش یافته تا جایی‌که بر اساس آمار ارایه شده از سوی مسئولان سازمان حفاظت محیط‌زیست، شمار چهارپایان وحشی در کل کشور به مرز ۱۰۰ هزار رأس نزدیک شده است. جمعیتی که در کمتر از ۴ دهه پیش فقط در یکی از مناطق حفاظت شده و یا زیستگاه‌ها زندگی می‌کردند.

     در چنین شرایطی انتظار است که تمامی ظرفیت‌های فرهنگی کشور همسو شده و با گسترش آموزه‌های محیط زیستی در میان جوامع محلی تلاش شود تا با ایجاد تغییر در رفتارهای اجتماعی، از کشتار وحوش و فرهنگ شکار و شکارچی‌گری اظهار انزجار شده و دیگر کسی شکار و شکارچی‌گری را افتخار ندانسته و دوربین‌های عکاسی و لذت بردن از خرامیدن آهو و پلنگ در طبیعت جایگزین تفنگ و جان‌گرفتن‌ها شود.

     در حالی‌که موج تفنگ‌کشی و انهدام ده‌ها قبضه اسلحه‌ی شکاری، از سوی جوامع محلی زاگرس شمالی مانند کردستان و کرمانشاه و آذربایجان غربی از ماه‌های پایانی سال ۱۳۹۲ آغاز شده است، صدور مجوز برای تولید و پخش آلبوم‌های موسیقی محلی که ترویج فرهنگ شکار و شکارچی‌گری در میان جوانان جوامع محلی را به‌دنبال خواهد داشت، گواه این حقیقت تلخ است که هنوز در خصوص شاخص‌های تمیز هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی، شکاف بسیار عمیق و شگفت‌آوری بین نگاه‌های نهادهای دولتی در کشور ما وجود دارد! صدور مجوز تولید و پخش موسیقی‌های محلی و فولکوریک مانند «آلبوم کُرصیاد» با محتوای ترویج فرهنگ صیادی و شکارچی‌گری در میان جوامع محلی بختیاری، بدون شک رخدادی نابخردانه و حیرت‌انگیز و تأسف‌آور است که توسط دست‌اندکاران بخش موسیقی وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی کشور صورت گرفته است.

     انتظار است این‌گونه اقدامات ضدفرهنگی در حوزه فرهنگ محیط زیستی، مورد توجه دست‌اندرکاران فرهنگی و محیط زیستی کشور قرار گرفته و سازمان حفاظت محیط زیست به‌عنوان متولی اصلی، با حساسیت درخور نسبت به این ناهنجاری‌ها واکنش نشان داده و در راستای همسو‌سازی نگاه‌های نهادهای فرهنگی‌اجتماعی و محیط زیستی کشور گام‌های اساسی بردارد. همچنین سازمان حفاظت محیط زیست کشور با همکاری سازمان‌های غیردولتی، جذب خوانندگان و دست‌اندرکاران حوزه موسیقی محلی و فولکوریک کشور را در شمار برنامه‌های آموزشی و مشارکتی اولویت‌دار خود قرار داده تا با افزایش دانش محیط زیستی و  آگاهی این قشر اثرگذار از شرایط فعلی حاکم بر تنوع زیستی و جمعیت حیات‌وحش کشور، به‌جای ترویج فرهنگ شکار و شکارگری که حالا خیانتی بزرگ در حق همه‌ی زیستمندان این سرزمین به‌حساب می‌آید، فرهنگ دوستی با طبیعت و زیستمندانش در میان جامعه گسترش داده شود.

   و کلام آخر اینکه اگر کلاه خویش را قاضی کنیم؛ یقینا” قبول خواهیم داشت که شکار تفریحی و ورزشی ناجوانمردانه‌ترین رفتار بر علیه جانداران ارزشمند طبیعت وطن است که با هیچ یک از موازین و آموزه‌های اخلاقی و محیط‌زیستی سازگاری ندارد.

بازتاب‌ها:

– خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران(ایرنا): نوای صیاد در چهار محال و بختیاری اعتراض به پا کرد

بیایید تفنگ‌ها را به کناری نهاده و با دوربین عکاسی به شکار حیات وحش وطن برویم

شنبه, ۱۴ بهمن, ۱۳۹۱

     در دیار بختیاری نیز که در گذشته به‌لحاظ فرهنگ ایلی و عشایری و هم‌چنین برخورداری از تنوع زیستی جانوری غنی و فراوانی حیات وحش، از قدیم‌الایام شکار کردن جزیی از زندگی مردمانش شده بود، خوشبختانه بسیاری از اهالی این دیار حالا بر این باورند که در شرایط فعلی که جمعیت وحوش در تمامی مناطق‌اش به‌شدت کاهش یافته و بسیاری از فرزندان و کودکان‌شان حتی یک‌بار هم شانس مشاهده آن وحوش پرشمار سال‌های نه‌چندان دور این دیار را پیدا نکرده‌اند! دیگر شکار و شکارچی‌گری را افتخار ندانسته بلکه با تغییر رفتارهای اجتماعی، از کشتار وحوش و فرهنگ شکار و شکارچی‌گری اظهار انزجار کرده و سطح همکاری‌های آن‌ها با مأموران و محیط‌بانان محیط زیست افزایش چشمگیری یافته است.

     دوست عزیزمان محمد درویش – فعال برجسته محیط زیست کشور – در مقاله‌ای زنهار دهنده و تأمل‌برانگیز با استفاده از منابع پژوهشی و تحقیقاتی رسمی بین‌المللی تأثیر شکار در مرگ تنوع زیستی کشور را مورد بررسی قرار داده و با مستندات علمی انکارناپذیر فرهنگ شکار و شکارچی‌گری را که متأسفانه هنوز طرفداران پرقدرت و ذی‌نفوذی هم در کشور دارد!، به چالش کشیده است. به لحاظ محتوا و اطلاعات ارزشمند و کم همتای این مقاله، متن کامل آن عینا” برای خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری در اینجا بازانتشار می‌گردد:

سهم شکار در مرگ تنوّع زیستی ایران!

محمد درویش:

1

    ۹ سال پیش، اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) در گزارش سال ۲۰۰۴ خود، جهانیان را شگفت‌زده و یا شاید بهتر است گفته شود: “بهت زده” کرد! این معتبرترین نهاد محیط زیستی دنیا که وظیفه‌ی پایش گونه‌های در معرض خطر انقراض را با انتشار سالانه‌ی سیاهه‌ی ‌سرخ(red data ) دارد در آن گزارش چنین آورد: «شتاب انقراض کنونی گیاهان و حیوانات در شرایط امروز کره‌ی زمین،  تا هزار برابر سریع‌تر از میزان طبیعی انقراضی است که تا پیش از ظهور نقش انسان به عنوان عامل اصلی انقراض وجود داشت.» به عبارتی ساده‌تر، دانشمندان آی یو سی ان هشدار دادند که انسان‌ها، دست کم ۱۰۰ برابر سرعت نابودی زیگونگی یا تنوع زیستی را در زمین افزایش داده‌اند. در تأیید این مدعا، اندکی بعدتر نتایج پژوهش‌ها و بررسی‌های میدانی ۲۰ هزار اکولوژیست بریتانیایی منتشر شد که با هزینه دولت انگلستان، سطح تنوع زیستی در این شبه جزیره ثروتمند را بین سال‌های ۱۹۷۴ تا ۲۰۰۴ مورد بررسی قرار داده بودند و معلوم کردند که در طول ۴۰ سال یاد شده، دست کم ۷۰ درصد از گونه‌های پروانه، ۵۴ درصد از گونه‌های پرنده و ۲۸ درصد از تنوع گونه‌ای گیاهی از بین رفته است . این در حالی است که در آغاز هزاره‌ی سوم، پروفسور ای ویلسون، زیست شناس برجسته دانشگاه هاروارد به صراحت گفته بود: «تا دو دهه‌ی دیگر، سرعت انقراض گونه‌ها در زمین ۱۰ هزار برابر بیشتر از میزان طبیعی انقراض شتاب خواهد گرفت.» اظهار نظری که در زمان انتشار، البته بسیاری آن را بیش از حد بدبینانه دانستند. اما حدود دو سال و سه ماه پیش، یعنی در اکتبر ۲۰۱۰، سیمون استوارت، رئیس کمیسیون بقای گونه‌ها در آی یو سی ان در مورد برآورد دکتر ویلسون چنین گفت: «همه شواهد نشان می‌دهد که او درست می‌گوید.»

      در حقیقت ما اینک وارد دوره‌ای شده‌ایم که از آن با عنوان دوره «انسان زادی» یاد می‌شود؛ دوره‌ای متأثر از فعالیت‌های متراکم انسانی که به هیچ وجه با ۵ دوره انقراض تاریخی گذشته در زمین که آخرین آن، نیستی دایناسورها را در بر داشت، قابل مقایسه نیست؛ زیرا اینک این فعالیت‌ها و فشارهای انسانی در حوزه صنعت، زراعت، دامداری، شکار، ماهیگیری و رشد نفوس آدمی است که به عنوان مهم‌ترین دلایل شتاب گرفتن انقراض از آن یاد می‌شود. حتی چندی پیش، لستر براون – نویسنده نامدار دنیای محیط زیست – در یکی از آخرین کتاب‌هایش ضمن اشاره به پژوهش پل مک کریدی، در باره نسبت وزنی انسان و دام‌ها و حیوانات اهلی‌اش در مقایسه با وزن همه‌ی مهره‌دارانی که در هوا و خشکی زندگی‌ می‌کنند، گفت: در ده هزار سال پیش، این مقدار فقط یک دهم درصد بوده، در حالی که اینک به ۹۸ درصد رسیده است ! یعنی وزن همه‌ی پرندگان و چرندگان ساکن در خشکی‌ها، همه‌ی فیل‌ها و زرافه‌ها و پلنگ‌ها و گرازها و یوزها و ببرها و خرس‌ها و گرگ‌ها و روباه‌ها و خرگوش‌ها و خلاصه وزن همه‌ی مهره‌داران عالم، اینک به دو درصد وزن انسان و دام‌ها و دیگر حیوانات اهلی کرده و خانگی‌اش نمی‌رسد! چه سندی از این گویاتر که نشان دهد و ثابت کند تا چه اندازه و پرشتاب داریم مرگ زندگی را در زمین سرعت بخشیده و رقم می‌زنیم؟

2

     در چنین شرایطی می‌خواهیم ببینیم اوضاع در سرزمینی که بیشتر دوستش داریم، در ایران عزیزمان چگونه است؟

    راست این که زیگونگی حیات در وطن هم، حال و روز خوشی ندارد. این واقعیتی است که همه بر آن مهر تأیید می‌زنند؛ چه مسئول دولتی و متولّی موضوع، چه فعالان و کارشناسان محیط زیست و چه حتا شکارچی‌هایی که همچنان در پی گرفتن عکس یادگاری در کنار لاشه‌ی وحوشی هستند که شمارشان شتابان در حال کاهش است. فارغ از جستارهای اخلاقی و آموزه‌هایی که بر رعایت حق حیات برای همه‌ی جانداران روی زمین تأکید می‌کند و در بیانیه‌ی جهانی حقوق حیوانات که در سال ۱۹۷۸ در یونسکو منتشر شد هم مستتر است، جای پاسخی سزاوارانه بر این پرسش خالی است که به راستی آیا اگر فرهنگ شکار و شکارگری در این سرزمین محو می‌شد، می‌توانستیم با اطمینان از محو خطر نیستی تنوع زیستی در ایران‌زمین سخن گوییم؟ به بیانی ساده‌تر، متهم شماره یک در کاهش معنی‌دار شمار وحوش کیست و در این میان، چه سهمی از تشدید این بحران متوجه یک میلیون و پانصد هزار قبضه سلاح ثبت شده‌ و لابد هزاران سلاح ثبت‌نشده و غیرمجازی است که به سمت زیستمندان ساکن در طبیعت ایران نشانه رفته است؟

     این البته پرسشی است که باید سازمان حفاظت محیط زیست کشور بر مبنای یک سامانه‌ی پایش و سرشماری پیوسته و منظم از وحوش ایران انجام می‌داد و همه ساله تغییرات شمار وحوش، ظرفیت برد و میزان احتمالی حیوانات مازاد را به تفکیک هر زیستگاه اعلام می‌کرد. با این وجود، سالهاست که این سازمان از انجام چنین کاری بازمانده یا بازداشته شده است! و عملاً اعلام می‌شود که آمار دقیقی از شمار وحوش موجود در کشور، چه در مورد مهره‌داران خشکی‌زی، چه آبزی و چه در مورد پرندگان وجود ندارد. بنابراین، در چنین شرایطی که آماری رسمی و دقیق از شمار جانوران هدف شکار وجود ندارد، چگونه است که ادارات کل محیط زیست در استان‌های کشور هر ساله، تعدادی مجوز شکار برای شکارچیان داخلی و خارجی صادر می‌کنند؟ درست مثل ماجرای ترافیک و آلودگی هوای تهران که منجر به ایجاد طرح محدودیت تردد خودروهای شخصی در مناطق مرکزی شهر شد؛ ولی همزمان مجوزهایی چاپ و منتشر شد تا در قبال گرفتن وجهی معین، اجازه دهند تا افراد با خودروهای شخصی خود در محدوده طرح ترافیک تردد کنند!

3

    پرسش این است که اگر نمی‌دانیم چه تعداد کل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر داریم، و اگر نمی‌دانیم ظرفیت نگهداری یا برد بوم‌شناختی هر زیستگاه برای هر علفخوار چقدر است، چگونه و مبتنی بر کدامین روش فنی و علمی اقدام به صدور پروانه شکار می‌کنیم؟

    به نظرم نخستین وظیفه‌ی معاونت طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، ارایه‌ی تخمینی دقیق و مبتنی بر روشی علمی از شمار گونه‌های حیات وحش به تفکیک هر یک از مناطق چهارگانه تحت امرش است. این آمارها باید سالانه اعلام شود تا بتوان عملکرد هر مجموعه‌ی مدیریتی و برنامه‌های اجرا شده‌اش را به درستی نقد کرده و مورد قضاوت قرار داد. اما وقتی نمی‌دانیم شمار وحوش در ابتدا و انتهای مدیریت محمد هادی منافی، معصومه ابتکار چه تغییری با فاطمه جوادی و یا محمدجواد محمدی‌زاده داشته است، چگونه می‌شود با خط کشی دقیق، عیار موفقیت را در کارنامه‌ی چهار رییس پیشین در حوزه حیات وحش جانوری محک زد؟

    اینجاست که آدمی حس می‌کند که شاید عمدی در کار است تا آمارها منتشر نشود و سرشماری‌ها از وحوش ناقص و محرمانه باقی ماند تا بلکه نشود مدیری را بابت عملکرد چهار یا هشت ساله‌اش به چالش گرفته و مورد پرسش قرار داد. این در حالی است که مردم و به ویژه محلی‌ها در البرز و زاگرس و دیگر زیستگاه‌های مشهور کشور، هر از چندگاه مردانی را در گروه‌های چند نفره و مجهز که دارای پروانه‌ها و مجوزهای لازم هم هستند، می‌بینند که آزادانه و فارغ‌البال به شکار مشغولند و از حمایت‌های قانونی ویژه هم برخوردارند و نگویید که نیستند که کسی دیگر باور نمی‌کند! می‌کند؟

    به عنوان مثال، اگر آمار نداریم، چگونه است که مثلاً در یک سال، مانند سال ۱۳۸۷ فقط ۶۱ مجوز شکار چهارپا صادر می‌شود و بلافاصله در سال بعدش، با بیش از ۱۰ برابر رشد، تعداد مجوزهای صادر شده به ۶۸۷ عدد افزایش می‌یابد. این سردرگمی و بی‌نظمی ناشی از چیست؟

   نگارنده پس از بررسی‌های فراوان و رایزنی‌های متعدد سرانجام توانسته به برخی از نتایج سرشماری وحوش کشور در طول پنج سال گذشته دست یابد که البته رسمی نیست، اما به نظر می‌رسد که از واقعیت هم به دور نباشد. بر بنیاد این آمارها، شمار جبیر از ۲۳۷۱ در سال ۱۳۸۶ به ۲۳۲۳ رأس در سال ۱۳۹۰ کاهش یافته است. اما شمار آهو در همان محدوده زمانی از ۱۱۳۲۰ به ۱۷۸۹۹ افزایش یافته، در مورد کل و بز، اما روند کاهنده بوده و شمار آنها از ۴۰۳۰۲ به ۳۷۸۵۸ کاهش یافته و دست آخر آن که شمار قوچ و میش سراسر کشور از ۴۶۳۳۲ به ۵۳۴۷۷ افزایش یافته است. به دیگر سخن، در هر ۷۱۰۲۹ هکتار از خاک ایران، یک جبیر وجود دارد. این نسبت برای آهو، ۹۲۱۸ هکتار، برای هر کل و بز، ۴۳۵۸ هکتار و دست آخر آن که برای هر قوچ و میش ۳۰۸۵ هکتار است. این در حالی است که در هر دو هکتار از خاک ایران، یک انسان زندگی می‌کند؛ یعنی شمار انسان‌ها از شمار پرتراکم‌ترین علفخوار موجود در ایران که قوچ و میش باشد، بیش از ۱۵۰۰ برابر یا ۱۵۰ هزار درصد بیشتر است! نسبتی که برای جبیر به بیش از سه میلیون و پانصدهزار درصد می‌رسد!

    و غم‌انگیزتر آن که در چنین شرایطی، دست کم یک میلیون و پانصد هزار قبضه اسلحه، ۴۵ میلیون گلوله سربی (۳۰ تیر برای هر اسلحه در سال) و ۳۰۰ میلیون ساچمه (۲۰۰ ساچمه برای هر تفنگ) به صورت بالقوه به سوی همین تعداد اندک علفخوار موجود در کشور نشانه رفته است (و این ها همه تعداد فشنگ و ساچمه مجاز است که هر اسلحه در سال می‌تواند از آن برخوردار شود و همه می‌دانیم که تعداد واقعی فشنگ و ساچمه اختصاص یافته به هر تفنگ شکاری، به مراتب رقم بالاتری است). یعنی به صورت میانگین، موجودیت هر علفخوار ایران ( که مجموع‌شان به ۱۱۱۵۵۷ می‌رسد) سالانه با ۳۰۹۳ گلوله سربی یا ساچمه‌ای که به سمتش نشانه رفته است، تهدید می‌شود. این درحالی است که در این محاسبه به دیگر عوامل تهدیدکننده حیات علفخواران، از جمله تصادف در جاده‌ها، تصرف زیستگاه‌ها، تخریب پوشش گیاهی، کمبود آبشخور، بیماری، فعالیت رو به گسترش دامداری‌های سنتی و صنعتی و … اشاره نشده است. همچنین در این محاسبه، به خبرهایی که اشاره می‌کند سالانه ده‌ها نفر از شکارچیان حرفه‌ای از دیگر کشورهای جهان و نیز شیوخ متمول آن سوی خلیج فارس برای شکار یا زنده‌گیری حیوانات موجود در ایران، وارد کشور شده و می‌شوند، پرداخته نشده و صرفنظر گردیده است.

4

فرجام سخن:

   یکبار دیگر بیاییم و کلاه خویش را قاضی کنیم؛ شاید شکار مهم‌ترین دلیل نابودی حیات وحش ایران در شرایط کنونی نباشد، اما قبول کنید که عامدانه‌ترین و ناجوانمردانه‌ترین دلیلی است که هیچ یک از موازین و آموزه‌های اخلاقی و محیط زیستی نیز آن را تأیید نمی‌کند.

   ما باید اجازه دهیم تا فرزندان این آب و خاک هم، همچنان از موهبت حضور و تماشای خرامیدن یوزها، پلنگ‌ها، جبیرها، آهوها و دیگر جانداران ارزشمند وطن برخوردار باشند و به پایان بریم این همه آزمندی و خودخواهی را.

    به خدا ما فرزندان فردوسی بزرگ هستیم که هزار سال پیش در چشم و گوش‌مان نوشت و زنهار داد:

سیاه اندرون باشد و سنگ دل

که خواهد که موری شود تنگ دل

    آیا شناسه‌های سیاه بختی و سیاه اندرونی را در جامعه‌ی امروز ایران و جهان نمی‌بینیم؟ بس کنید و بس کنیم این رویه‌ی خونریزانه را …

همین و تمام.

5

پی نوشت:

    اغلب تصاویر این مجموعه اثر هنرمند عزیز، آقای حسن مقیمی، عکاس طبیعت دوست ایرانی است که از طبیعت بختیاری شکار شده و توسط آقای دکتر سعید یوسف پور، مدیرکل محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری، اختصاصاً در اختیار نگارنده قرار گرفته است که در همینجا از لطف این دو بزرگوار، قدردانی می کنم.

در همین رابطه:

– روزنامه اعتماد(محمد درویش): موج جدید صدور مجوز شکار نشانه چیست؟