بایگانی “همایش”

نخستین همایش مهار بیابان زایی در بام ایران – ۲۸ خرداد ۱۳۹۱

چهارشنبه, ۲۴ خرداد, ۱۳۹۱

برداشت های بی رویه از منابع آب های زیرزمینی در سال های اخیر سبب شده است تا مردمان چهار محال و بختیاری هم ناباورانه نشانه های فرونشست زمین و بیابان زایی را در اغلب دشت های این دیار مشاهده کنند. پدیده فاجعه باری که هرگز بدبین ترین مردمان این دیار نمی توانستند تا ۴ دهه پیش تر برای دشت های حاصلخیز چهارمحال و بختیاری تصور کنند.

منطقه چهارمحال و بختیاری در طول تاریخ همواره به عنوان سرزمین آب ها شهرت داشته و با میانگین بارش حدود ۷۰۰ میلی متر، که نزدیک به میانگین جهانی است، به عنوان یکی از مهمترین منابع آبی زاگرس و کشور مطرح بوده است و شک نداشته باشید همین فراوانی آب در منابع آبی زیرزمینی، چشمه های جوشان و رودخانه های خروشان بوده که به یاد همگان می انداخت که بخت با مردمان این دیار یار بوده که آنها را در چنین بهشت مستانه‌ای مأوا داده است.

اما؛ در دهه های اخیر با افزایش جمعیت، توسعه کشاورزی و ورود ماشین آلات کشاورزی در کنار ویژگی های کوهستانی، اقلیمی و پراکنش مکانی نامناسب بارش های منطقه باعث شد تا بیش از ۸۰ درصد از مصارف آب مردمان دیار چهارمحال و بختیاری، وابسته به منابع آب های زیرزمینی شود و روند افزایش تعداد چاه های مجاز و غیرمجاز کشاورزی به شکل نگران کننده ای شدت یافت، به طوری که سالانه در ۱۱ دشت کشاورزی آن، حدود ۶۰۰ میلیون متر مکعب آب بوسیله ۳۶۰۰ چاه و ۴۸۰ رشته قنات از ذخایر زیرزمینی بیرون کشیده شد.

درست است که مردمان چهارمحال و بختیاری چند برابر میانگین ملی، ریزش های آسمانی را دریافت می کنند اما؛ حدود ۹۰ درصد از این آب های قابل استحصال به صورت روان آب و یا چشمه های بزرگ از طریق سرشاخه های زاینده رود، دز و کارون بزرگ از منطقه خارج شده و حیات و طراوت استان های خوزستان و اصفهان را مدیون همین برکت های آسمانی خود می سازند. این همان حقیقت تلخ داستان است که این سال ها مردمان چهارمحال و بختیاری در حال خرج پس اندازها هستند!

عدم برنامه ریزی و نبود مدیریت مناسب و درخور سال های گذشته برای بهره برداری از آب های سطحی و همچنین افزایش نیازها و گسترش چشمگیر زمین های کشاورزی، علت اصلی افزایش برداشت های مضاعف و بی رویه از منابع آبی زیرزمینی این منطقه شد. این برداشت های بی رویه و غیراصولی تا جائی ادامه پیدا کرد که دیگر میزان تغذیه آبخوان ها و منابع زیرزمینی از طریق نفوذ نزولات جوی، جوابگوی آن برداشت ها نبوده و هر ساله سطح آب های زیرزمینی با افت شدیدتری مواجه و نهایتا”دشت های خشک منطقه با خطر جدی فرونشست زمین مواجه گردیدند.

البته فراموش نکنیم که چرای بی رویه دام و حضور تقریبا” ۶ برابر دام در مراتع، بوته کنی، شخم و شیار و تبدیل مراتع به دیم زارهای کم بازده، تخریب جنگل ها از طریق زراعت در زیر اشکوب درختان، قطع درختان برای تأمین سوخت و تولید زغال و همین طور تخریب پوشش گیاهی از طریق اجرای نادرست و غیر اصولی پروژه های عمرانی سبب تشدید روند نابودی پوشش گیاهی، منابع آبی زیرزمینی و شنیده شدن ناغوس دهشت آور پدیده بیابان زائی در منطقه شده است. در حال حاضر تمامی ۱۱ آبخوان بزرگ (دشت) در چهارمحال و بختیاری با افت شدید سطح آب زیر زمینی و  کسری سالانه حدود ۱۸۰ میلیون مترمکعبی مواجه و ۴ آبخوان پر اهمیت بروجن، سفیددشت، جوانمردی و شهرکرد ممنوعه بحرانی اعلام شده اند.

گفتنی است؛ چنین دریافت‌هایی بود که بسیاری از علاقه‌مندان به طبیعت بام ایران را نگران تداوم روند کنونی تخریب خاک منطقه کرده و از این رو؛ امسال همزمان با آئین های بزرگداشت “روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی” – (۱۷ ژوئن)؛ برای نخستین بار همایشی یک روزه به همت جوانان پرتلاش انجمن زیست محیطی تسنیم و با همکاری و حمایت اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان و برخی ادارات و نهادهای مرتبط، در تاریخ ۲۸ خردادماه، ساعت ۹ تا ۱۲ ظهر در محل فرهنگ سرای شهر بروجن برگزار خواهد شد.

در این همایش یک روزه متخصصین و اساتید حوزه بیابان و منابع طبیعی کشور – آقای مهندس محمد درویش پژوهشگر برجسته بخش بیابان مؤسسه تحقیقات جنگل ها و مراتع کشور، آقای دکتر عطاءاله ابراهیمی مدیر کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان و آقای دکتر حسین صمدی رییس مرکز منابع آب دانشگاه شهرکرد – به روند نگران کننده تخریب پوشش گیاهی، فرسایش خاک، افت سطح آب های زیر زمینی، فرو نشست زمین و خطر وقوع پدیده فاجعه بار بیابان زایی در بام ایران خواهند پرداخت.

محمد درویش در همایش ملی انتقال آب بین حوضه ای: “باید‌ها و نباید‌های انتقال آب بین حوضه‌ای”

جمعه, ۵ خرداد, ۱۳۹۱

در همایش ملی «انتقال آب بین حوضه ای» که در تاریخ ۳ خرداد ۱۳۹۱ در شهرکرد برگزار گردید، محمد درویش به عنوان یکی از فعالان سرشناس محیط زیست و مخالفان جدی انتقال آب بین حوضه ای در کشور به نمایندگی از همه طبیعت باوران، اعلام کرد که ما مخالفان طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای؛ هرگز راضی به تنگدلی هیچ زیستمندی در ایران‌زمین نبوده و نیستیم و بل، این مخالفت را عین پایداری و تضمین زندگی باکیفیت ایرانیان می‌دانیم و بس.

متن کامل سخنرانی محمد درویش را می توانید در زیر ملاحظه کنید:

سیاه اندرون باشد و سنگدل

که خواهد که موری شود تنگدل

در جهانی که همه‌ی پیکره‌های تو در توی آن متأثر از ردپای توانمندی‌های فناورانه‌ی مهم‌ترین ساکنش – آدمی – دستخوش تغییر و تحول شده، آشکار است که نفی کامل یکی از همین شناسه‌های توانمندی، نه ممکن و نه خردمندانه و نه لازم است.

وقتی که بشر این اجازه را می‌یابد تا با کشف و کاربست ماده‌ای به نام پنسیلین، امید به زندگی نسل خود را بر روی این یگانه کره‌‌ی قابل زیست در کهکشان راه شیری، دست کم تا دوبرابر افزایش دهد، معلوم است که این حق را هم باید به او داد تا از هر ابزار و تمهیدی برای ماندگاری باکیفیت‌تر و متوازن‌ترش بر پهنه‌ی ۱۳ و نیم میلیارد هکتاری خشکی‌های زمین برخوردار شده و بتواند هر آیینه، مانعی به نام محدودیت در دسترسی به اندوخته‌ها و منابع آب شیرین را به زورآزمایی و همآوردی دعوت کند.

به دیگر سخن، هرچند اینک کمتر بشود آدم‌هایی را یافت که رخدادهای سال ۱۹۲۸ میلادی را به خاطر داشته باشند، اما با این وجود، شاید یکی از مهم‌ترین سال‌های کره زمین در طول عمر ۴٫۶ میلیارد ساله‌اش، همین سال ۱۹۲۸ باشد! زیرا تا پیش از این سال، یعنی در طول بیش از ۹۹۰۰ سال، جمعیت جهان شمار خویش را از حدود یک میلیون نفر در آغاز عصر کشاورزی در ده هزار سال پیش، به دو میلیارد نفر در سال ۱۹۲۷ میلادی افزایش داد. ولی در فاصله ۸۴ سال بعد تا امروز، ۵ میلیارد نفر دیگر به شمار آدم‌زمینی‌ها افزوده شد! چرا؟

بی شک یکی از مهم‌ترین دلایل این جهش خیره‌کننده، همان طور که اشاره شد، کشف پنی سیلین توسط یک اسکاتلندی به نام الکساندر فلمینگ بود؛ کشفی که هر چند تا اواسط جنگ جهانی دوم (۱۹۴۱) آنچنان شناخته نشد، اما در آن سال توانست به عنوان مهم‌ترین ماده شفابخش در مقابله با مرگ و میرهای ناشی از جراحت و عفونت عمل کند. افزون بر آن، پنی سیلین، مؤثرترین ماده در مبارزه با بیماریی‌هایی چون تب سرخ، دیفتری، سفلیس، سوزاک، آرتریت، بُرُنشیت، مننژیت و مسمومیت خون بود؛ بیماری‌هایی که تا پیش از کشف پنی‌سیلین قاتل میلیون‌ها انسان بودند. بنابراین، اگر بگوییم که دست کم حیات نیمی از جمعیت هفت میلیاردی امروز جهان، مدیون الکساندر فلمینگ است، حرفی به گزاف نزده‌ایم! زده‌ایم؟

در چنین شرایطی و با بررسی بازخوردهای کشف فلمینگ، بیایید فرض کنیم که پنسیلین، ۹۰۰ سال زودتر از وی و توسط یک دانشمند مشهور ایرانی به نام پورسینا کشف و به کار گرفته می‌شد! فکر می‌کنید در آن صورت ما اینک کجا بودیم و آیا می‌توانستیم همچنان در سومین روز از سومین ماه نخستین فصل سال در بام ایران از بایدها و نبایدهای انتقال آب بین حوضه‌ای سخن گوییم؟!

راست آن است که وقتی در طول ۸۴ سال، پنج میلیارد نفر به جمعیت جهان افزوده می‌شود؛ وقتی می‌دانیم که بر بنیاد پژوهش‌های واکر (۲۰۰۲)، ظرفیت پذیرش کره زمین در سال ۱۹۸۰ به پایان رسیده و از آن تاریخ، یعنی زمانی که جمعیت جهان هنوز به ۵ میلیارد نفر هم نرسیده بود، میزان مصرف از میزان تولید سالانه زمین پیشی گرفت؛ معلوم است که باید تصور چه دوزخ جان‌سوزی را امروز می‌کردیم، اگر پورسینا، پنی‌سیلین را ۹۰۰ سال زودتر کشف کرده بود.

خلاصه این که انگار آن چیزی که گاه سبب شده تا ماندگاری حیات تا امروز ادامه یابد، هوشمندی بشر نبوده! بلکه شانسش بوده که خیلی هم هوشمند و دانا آفریده نشده است! وگرنه امروز با حاکمیت چنین کیفیتی از آزمندی، نه از خاک نشان می‌ماند و نه از خاک‌نشان!

زیرا باید بپذیریم که در کلان ماجرا، هنوز آن چیزی که حرف نخست را در معادله زندگی آدم‌زمینی‌ها بر کرسی می‌نشاند، بیش از آن که خردمندی در چیدمان توسعه مبتنی بر لحاظ توانمندی‌های بوم‌شناختی سرزمین باشد؛ آزمندی، جاه‌طلبی و غلبه‌ی توسعه بر بنیاد نیازهای بشر است و نه رعایت خواهش‌های اکولوژیکی سرزمینی که جان‌پناهش بوده و هست.

اگر امروز در جهانی زندگی می‌کنیم که شتابان بر ناسازه‌هایش افزوده و از آرامش ساکنانش کاسته می‌شود، حاصل همین غلبه‌ی آزمندی و نادانی، برخردمندی و صبوری است! نیست؟

به این مثال دقت کنید:

در سال ۱۹۷۸ میلادی، کتابی منتشر شد به نام «دشمن هفتم»، که حاوی پیشگویی تلخی بود؛ پیشگویی تلخی که امروز بدل به حقیقتی غم‌انگیز شده است. آن حقیقت که ۳۴ سال پیش توسط رانالد هیگینز – Ronald Higgins- صاحب کتاب فوق، به رشته‌ی تحریر درآمد، چنین است: «بیست و پنج سال آینده و شاید دهه‌ی آتی، برای صدها میلیون انسان، مرگ از گرسنگی به بار خواهد آورد و برای بقیه‌ی ما، سختی، ناامنی یا جنگ.»

به نظر شما هیگینز یک پیشگو بود و با استفاده از شگردهای رمالی به چنین پیش‌بینی دقیقی دست یازیده بود؟! یا فقط یک آینده‌نگر با هوش متوسط بود؟ آینده‌نگری که برای تأیید آینده‌نگری‌هایش، کار زیاد دشواری هم برعهده نداشته است! کافی است به برخی از رخدادها و تصمیم‌ها و اعمال سلیقه‌ها در جهان معاصر دقت می‌کرد که کرد!

برای همین است که شاید هیچ گاه چون امروز، یعنی در آغاز دومین دهه از سده‌ی بیست‌ و یکم میلادی، چهره‌ی جهان از غم آوارگی‌ها، نسل‌کشی‌ها، تجاوزها، عملیات انتحاری و جنگ‌های داخلی در عراق، افغانستان، فلسطین، سودان، پاکستان، کشمیر، هائیتی، روآندا، سومالی و پاره‌هایی دیگر از زیستگاه‌هایش، چنین افسرده و چروکیده نبوده است؛ ۱٫۵ میلیارد فقیر گرسنه، ۱۳٫۵ میلیون آواره‌ی جنگی و ده‌ها هزار کشته، دستاورد خجلت‌بار تمدّن بشری در سپیده‌دم سوّمین هزاره‌ی پس از میلاد مسیح(ع) است؛ تمدّنی که از آغاز شکوفایی‌اش در پنج هزار سال پیش تاکنون، وارث ۱۴ هزار جنگ و قتل عام چهار میلیارد انسان بوده و هم‌اکنون نیز به طور متوسط شاهد ۲۰ جنگ مسلحانه در روز است؛ تمدنی که شهروندان پسامدرن آن، هر ۴۰ ثانیه و به صورتی داوطلبانه زنگ خودکشی را به صدا در‌آورده و خود را به آن سوی انفجار بزرگ می‌رسانند! غافل از این که اخیراً ثابت شده که شاید اصلاً انفجار بزرگی هم در کار نبوده باشد! از طرفی بحران‌های زیست‌محیطی، هیچ زمان چون امروز، مرگ‌آفرین و بنیان‌کن نشان نداده و هیچ گاه اُفول اندوخته‌های طبیعی و ذخیره‌گاه‌های ژنتیک جهان تا بدین‌ حد، شتاب نگرفته بودند؛ کافی است نگاهی به دسته گل بی پی در خلیج مکزیکو بیاندازیم و یا به بزرگترین فاجعه‌ی قرن در رخداد سیل پاکستان دقت کنیم؛ سرزمینی که تحمل این همه آدم را دیگر ندارد. افزون بر آن، دست‌کم سالی یکصد میلیاردتن مواد آلوده‌کننده در هوا، آب و زمین پخش می‌شوند و آخرین برآوردها حکایت از آن دارد که بیش از ۵ میلیارد هکتار از سرزمین‌های جهان، یعنی عرصه‌ای به وسعت ۵ برابر کشور پهناور کانادا، از جریان‌های بیابان‌زایی آسیب‌ دیده و دچار اُفت توان تولید شده‌اند و هم‌اکنون با شتابی معادل ۵۰ میلیون هکتار در سال (۵ برابر مساحت استان اصفهان)، بر وسعت سرزمین‌های متأثر از بیابان‌زایی در جهان افزوده می‌شود؛ رویدادهایی که خود به شکلی دیگر سیمای زمین را فرتوت‌تر از آنچه که هست، نشان خواهند داد! نخواهند داد؟

چگونه است که در پی ایجاد ارتباط با موجودات احتمالی آن سوی منظومه‌ی شمسی بر می‌آییم و خواستار درک جهانی با فاصله‌ی ۱۴ میلیارد سال نوری از خویش هستیم، امّا در مهارِ روند شتابناک پیدایش و شیوع امراض جدید و ناشناخته، عاجز مانده و تنها نظاره‌گرِ این حقیقت تلخ باشیم که مرگ و میرِ ناشی از ابتلا به ویروس HIV در طول دهه‌ی گذشته ۶ برابر رشد کند؟ اصلاً مگر می‌توان تولّد ۶۰ میلیون انسان بی‌گناه حامل این ویروس مرگ‌آفرین را در زمانه‌ی حاضر نادیده گرفت؛ انسان‌هایی که این بخت را داشتند تا ۳ هزار سال پس از افلاطون به دنیا آیند و سزاوارتر آن بود که از موهبت رفاهی سود جویند که می‌توانست تمدّن برایشان به ارمغان آورد، نه سمّی که در جانشان دمیده شد! و مگر می‌شود از شنیدن این خبر اندوهگین نشد: ((در صورت ادامه‌ی روند کنونی، تا پایان قرنی که در آن هستیم؛ نسل بیش از نیمی از ۱۷۵۰۰۰۰ (یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار) گونه‌ی زیستمندی که اینک در جهان شناسایی شده‌اند، برای همیشه نابود خواهند شد)).

چنین دریافت‌هایی نشان می‌دهند، تا چه اندازه پیش‌بینی هیگینز به واقعیت نزدیک بوده است! نبوده است؟

سخن را کوتاه کنم، شگرد انتقال آب، مثل هر ابزار و فناوری مدرن دیگری به ذات ارزش یا ضد ارزش نمی‌تواند تلقی شود؛ بل آنچه که در جهان امروز سبب شده تا پیوسته بر شمار مخالفین استفاده از این توانمندی بشری در بین فعالین و نخبگان محیط زیست افزوده شود، نوع نگاه تمامیت‌خواهانه ما به آن است. وگرنه آنجا که پای زندگی و جان انسان‌ها در میان باشد و آنجا که بیم تهدید ماندگاری یک فرهنگ و تمدن حس ‌شود، باید که از هر تمهیدی از جمله انتقال آب برای حفظ انسان و آبادبومش سود جست. اما پرسش این است که آیا اغلب طرح‌های انتقال آبی که در ایران به اجرا درآمده است، از بیم عدم دسترسی به آب شرب و شیرین برای شهروندان ایرانی بوده است و یا نشانه‌ای از لابی‌گری قدرت‌سالاران و رانت‌های منطقه‌ای در چرخش نقشه توسعه بر بنیاد مصلحت‌های بخشی و ناحیه‌ای و نه ملی؟

نگاه کنیم به سرنوشت عبرت‌آموز دیار زنده رود …

مگر آورد طبیعی و سالانه‌ی زاینده‌رود را در طول چند دهه‌ی اخیر از ۸۰۰ میلیون متر مکعب به حدود دوبرابر با استفاده از تونل‌های کوهرنگ افزایش ندادیم؟ پس چرا کماکان مهم‌ترین تالاب مرکزی کشور، گاوخونی خشک مانده و به جای گیرش گرد و خاک منطقه و افزایش ظرفیت گرمایی ویژه آن، خود به چشمه‌ی تولید گرد و خاک و نمکی جدید و هراس‌آور بدل شده و از کارمایه‌ها می‌کاهد؟

کسی با ماندگاری تمدن کهن اصفهان، یا ماندگاری مردم سختکوش یزد در سکونتگاه آبا اجدادی‌شان مخالفتی ندارد، اما پرسش این است که چرا باید نیاز ۶۰ درصد آجر و سفال و کاشی ایران بر دوش آن بخشی از سرزمین پهناورمان باشد که خود با محدودیت‌های جدی و طبیعی در حوزه استحصال آب مواجه است؟ چرا باید پرمصرف‌ترین صنایع ما مانند فولاد و آهن و لاستیک سازی در اصفهان و یزد و کرمان استقرار یابند که با بیشترین اُفت سطح آب زیرزمینی در کشور مواجه‌اند؟ آیا مهاجرپذیری این استان‌ها و داشتن بالاترین نرخ اشتغال، می‌تواند در چنین شرایطی افتخارآفرین باشد و بر پایداری سرزمین بیافزاید؟

نگاه کنید به بلایی که در طول چند دهه‌ی اخیر بر سر یکی از حاصلخیزترین حوضه‌های آبخیز خود، یعنی ارومیه آوردیم؛ چرا مدیریت حاکم بر سرزمین در برابر راهبرد افزایش افقی سطح اراضی کشاورزی سکوت کرد و اجازه داد تا وسعت اراضی زراعی منطقه از ۳۲۰ هزار هکتار به ۶۸۰ هزار هکتار افزایش یابد و در نتیجه نیاز آبی معادل ۳.۶ میلیارد متر مکعب بر حوضه‌ای تحمیل شود که منبع آب جدیدی برایش تعریف نشده بود. آیا به جای این افزایش مرگ‌آور و سکوت در برابر حفر ۲۴ هزار حلقه چاه غیرمجاز و احداث ده‌ها سد مخزنی جدید، بهتر نبود به ارتقای نرم‌افزاری بخش کشاورزی و افزایش دانایی و مهارت‌های فنی کاربرانش همت کرده و ضریب ضایعات غذایی را از ۲۰ درصد به کمتر از ۵ درصد کاهش می‌دادیم و همزمان، راندمان آبیاری را به حد استاندارهای منطقه رسانده و از میزان خجلت بار ۳۰ درصد نجات می‌دادیم؟ اما ما این کارها را نکردیم و زمان را سوزاندیم تا با پیدایش ۳۹۰ هزار هکتار شوره‌زار جدید، بزرگترین رخداد بیابان‌زایی قرن در شمال باختری وطن را رقم زنیم؛ جایی که باید به تدریج خود را آماده کنیم تا به جای کاربست واژه دلنشین دریاچه ارومیه از عبارت خوفناک کویر ارومیه استفاده کنیم. به راستی آیا در چنین شرایطی مقصر اصلی “کمبود آب”در حوضه آبخیز ارومیه بوده است که بخواهیم اینک با طرح‌های انتقال آب از ارس یا زاب یا دریای خزر آن را جبران کنیم؟ و آیا تا زمانی که ندانیم، شرط حکومت بر طبیعت، شناخت قوانین حاکم بر آن و طراحی توسعه بر بنیاد خواهش‌های بوم‌شناختی آن است، نباید نگران باشیم که سرنوشت ارومیه پس از انتقال آب بین حوضه‌ای هم مانند سرنوشت تلخ حوضه آبخیز زاینده رود و دیار سپاهان شود؟

همه‌ی حرفم این است که اگر برگ‌های توسعه را مبتنی بر سند آمایش سرزمین بر زمین زنیم، اگر چیدمان توسعه در هر استان را بر بنیاد مزیت‌های طبیعی، تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی‌اش تعیین کنیم، آنگاه بی‌شک اندوخته‌های آبی ایران زمین با اندکی تغییرات مکانی و زمانی اجتناب‌ناپذیر می‌تواند نیازهای همه‌ی ایرانیان ساکن در همه‌ی ۳۱ استان وطن را پاسخگو باشد و در آن صورت، کسی منتقد طرح‌های انتقال آب نیز نخواهد بود؛ اما راست این است که نیاز امروز ما کمبود آب شیرین نیست، بلکه هدررفت شگفت‌آور آن است؛ نیاز امروز ما این است که بدانیم در کشوری که بر کمربند خشک جهان استقرار یافته، نباید و نمی‌توان با کوبیدن بر طبل کشاورزی سنتی، کشور را به خودکفایی و امنیت غذایی رساند؛ معضلی که البته با انتقال آب بین‌حوضه‌ای حل نخواهد شد! خواهد شد؟

به کلام فردوسی بزرگ برگردیم و بار دیگر تأکید کنیم که:

سیاه اندرون باشد و سنگدل

که خواهد که موری شود تنگدل

باور کنید و کنیم که مخالفان طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای، هرگز راضی به تنگدلی هیچ زیستمندی در ایران‌زمین نبوده و نیستند و بل، این مخالفت را عین پایداری و تضمین زندگی باکیفیت ایرانیان می‌دانند و بس.

برگزاری همایش ملی “انتقال آب بین حوضه‌ای” در بام ایران

دوشنبه, ۱۹ دی, ۱۳۹۰

در سال های اخیر پروژه های انتقال آب بین حوضه ای در میان فعالان محیط زیست به عنوان تلخ ترین رخدادها زیست محیطی در کشور مطرح می باشد؛ چرا که در ارزیابی اجرای این پروژه ها همواره ملاحظات زیست محیطی در پای ملاحظات سیاسی و اقتصادی ذبح شده و عمدتا” در اثر اجرای این پروژه ها، پایداری هر دو سرزمین مبدأ و مقصد با تهدیدهای جدی و غیر قابل کتمانی مواجه شده است.

چنین است که دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد تمام همت خود را به کار بسته است تا با همکاری و حمایت سازمان جهاد کشاورزی، سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه شهرکرد، مرکز تحقیقات منابع آب، استانداری و سازمان صنعت، معدن و تجارت استان، همایش ملی “انتقال آب بین حوضه‌ای (چالش‌ها و فرصت‌ها)” با اهداف بررسی و ارائه راهکارهای مناسب به منظور حل چالش‌های انتقال آب بین حوضه‌ای و تبدیل چالش‌ها به فرصت‌ها، استفاده بهینه و پایدار از فرصت‌ها و همین طور بررسی مسائل حقوقی حوضه‌های مبدأ و مقصد با تأکید بر مسائل زیست محیطی و توسعه پایدار و عدالت اجتماعی را در سوم خردادماه سال ۱۳۹۱ در شهرکرد برگزار کند.

همایشی که بی شک در نوع خود و بویژه در استان چهارمحال و بختیاری – که بیشتر از سایر استان ها قربانی پروژه های انتقال آب بین حوضه ای است –  می تواند کم نظیر بوده و نامدیریتی های آب سالاران در منطقه و کشور را به چالش کشاند.

اطلاعات بیشتر در باره‌ی این همایش؛ شامل فراخوان، مهلت ارسال آثار، ثبت نام و محورهای هشت گانه آن را می‌توانید در تارنمای “سامانه مدیریت همایش دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد” ملاحظه کنید.

همچنین اساتید، پژوهشگران، کارشناسان و دانشجویان گرامی برای حضور در این همایش می توانند آثار علمی خود را با توجه به محورهای همایش از طریق همان تارنمای همایش ارسال کنند.

همایش “سال جهانی جنگل ها” و انتظارات حداقلی که برآورده نشد!

پنجشنبه, ۸ دی, ۱۳۹۰

در روزهای پایانی سال ۲۰۱۱ ، یعنی درست در دقیقه ۹۰ و دقیقا” چهار روز مانده به پایان سال ۲۰۱۱ و آغاز سال ۲۰۱۲، بسیار دیرهنگام یادمان افتاد که «سال جهانی جنگل ها» به پایان رسیده و باید همایشی برگزار می کردیم!

بالاخره به همت انجمن جنگلبانی ایران و تعدادی از نهادهای دولتی و غیردولتی مرتبط با حوزه جنگل، در ششم دی ماه – آخرین همایش از این دست در سال ۲۰۱۱ در محل پارک گفتگوی تهران برگزار شد تا نشان دهیم «سال بین‌المللی جنگل‌ها» در ایران هم گرامی داشته شده است!

مجمع عمومی سازمان ملل متحد سال ۲۰۱۱ را به عنوان «سال جهانی جنگل ها» معرفی کرد تا نقش غیرقابل انکار جنگل ها در ثبات اقلیم و محیط زیست و اینکه جنگل ها تأمین کننده سرپناه برای انسان ها و زیستگاه برای جانداران هستند را پررنگ تر نشان مان دهد. این نامگذاری در راستای ارتقاء سطح آگاهی‌های عمومی در ارتباط با مدیریت، حفاظت و توسعه پایدار جنگل‌ها و ظرفیت سازی ترویجی در بین دستگاه ها و نهادهای دولتی مرتبط با حوزه جنگل و توجه دادن بیشتر به نقش و جایگاه مردم در مدیریت و حفاظت مشارکتی و توسعه پایدار جنگل‌ها صورت گرفت و به همین منظور هم شعار «جنگل‌ها برای مردم» برای سال جهانی جنگل‌ها انتخاب شد.

اولا” انتظار می رفت که به مانند بسیاری از کشور های جهان؛ در اوایل سال ۲۰۱۱ به اسقبال این مناسبت جهانی می رفتیم و چنین همایشی برگزار می کردیم تا در فرصت مناسب و با بهره گیری از ظرفیت های بین المللی این مناسبت ارزشمند برای عملیاتی کردن حداقل بخشی از اهداف مندرج در سال جهانی جنگل با شعار گرامیداشت جنگل ها برای مردم و همچنین برای ارتقای جایگاه تشکیلاتی، تأمین تجهیزات سخت افزاری یگان های حفاظتی و ناوگان های اطفای حریق نهادهای متولی منابع طبیعی و محیط زیست کشور برنامه ریزی های منسجمی صورت می پذیرفت و با جلب همکاری و الزام همه دستگاه های دست اندرکار امور فرهنگی، آموزشی و اجتماعی کشور برای ارتقای سطح آگاهی های عمومی جوامع محلی و جلب مشارکت جنگل نشینان و همچنین حمایت های ویژه قوای سه گانه کشور در همه زمینه های اعتباری، قانونی، حاکمیتی و قضایی و نهایتا” ممانعت از بارگذاری های غیر اصولی صنعتی، خدماتی و کشاورزی دستگاه های عمرانی کشور در محدوده‌ رویشگاه های جنگلی به بهانه توسعه و … شاهد رشد مدیریت و حفاظت مشارکتی محلی و توسعه پایدار جنگل های کشور می بودیم.

دوما” حالا که همتی شده بود و در روزهای واپسین سال ۲۰۱۱ چنین همایش مهمی تدارک دیده شد انتظار می رفت در این همایش همه نهادهای دولتی مسئول در حوزه جنگل ها و محیط زیست کشور، گزارش هایی از عملکرد دستگاه های خود در حوزه های آموزش و ترویج جوامع محلی برای مدیریت و حفاظت مشارکتی جنگل ها، تأمین تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری مورد نیاز، ارتقاء سطح همکاری رسانه ملی و نهادهای فرهنگی و اجتماعی کشور مثل وزارت خانه های آموزش و پرورش، تبلیغات اسلامی و … و همچنین میزان توفیق های حاصله در همراهی سایر دستگاه های اجرائی کشور برای تن دادن به رعایت الزامات زیست محیطی در اجرای پروژه های عمرانی و برنامه های توسعه ای خود و میزان رشد شاخص های پایداری جنگل های کشور ارائه دهند و اعلام کنند که با انجام چه فعالیت هایی موفق به دستیابی به چه اهداف از پیش تعیین شده ای – البته اگر در ابتدای سال هدف گذاری هایی صورت گرفته بود! – گردیده اند و چند درصد از برنامه های این سال تحقق یافته است!

همایش “زاینده رود زاینده بود”

شنبه, ۱۴ آبان, ۱۳۹۰

آنچه که در پی می آید، گزارش همایشی است که به منظور “بررسی علل خشکی زاینده رود و تأثیرات آن بر استان اصفهان” و به همت دانشگاه آزاد واحد خمینی شهر اصفهان با عنوان “زاینده رود زاینده بود” در تاریخ نهم آبان ماه ۱۳۹۰ در تالار اجتماعات آن دانشگاه برگزار شد. در این گزارش که در پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران (سبزپرس) منتشر گردیده است سخنان محمد درویش عزیز به عنوان سخنران اول همایش و گفتگوی نگارنده در حاشیه همایش را خواهید خواند.

همایش «زاینده رود، زاینده بود» / انگشت اتهام به سوی آسمان بلند نکنید!

سبزپرس – گروه منابع طبیعی؛ معصومه شهباز: همایش «زاینده رود، زاینده بود» با حضور فعالان و کارشناسان محیط زیست و منابع طبیعی وهم چنین سخنگوی شورای شهراصفهان و نماینده آب منطقه ای استان اصفهان در دانشگاه آزاد خمینی شهر اصفهان برگزار شد.

به گزارش سبزپرس، «محمد درویش» کارشناس و محقق منابع طبیعی در این گردهمایی با اشاره به «ویترینی بودن اصل پنجاهم قانون اساسی کشور مبنی بر منع هر فعالیتی که منجر به تخریب و آلودگی محیط زیست شود»، ضمن اشاره به استفاده‌های نادرست از منابع طبیعی در استان اصفهان، این شرایط را به وضعیت فعلی زمین تعمیم داد و گفت: «اتفاقی که در اصفهان روی داده در مقیاس بزرگترمصداق این است که آن چیزی که بشر استفاده می کند در مقابل آن چیزی که کره زمین در اختیارش قرار می دهد، بیشتر است».

وی با بیان این موضوع که از سال ۱۹۸۰میلادی به این سو همواره «مرز اورشوت» پایین تر از ماه دسامبر قرار گرفته و الان این مرز به سپتامبر رسیده یادآور شد: «در سپتامبر همه تولید کره زمین به وسیله همه ۷ میلیارد انسانی که در کره زمین زندگی می‌کنند مصرف می شود و در سه ماه پایانی مجبوریم که از اندوخته استفاده کنیم. دقیقا مثل خانواده ای که مخارجش متناسب با درآمد ماهانه اش نیست و آخر برج کفگیرش به ته دیگ می خورد و مجبور است برای این که آن ده روز پایانی را طی کند از ذخیره هایش استفاده کند و این روند برای همیشه نمی تواند ادامه یابد.»

عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور با تاکید بر اتلاف منابع طبیعی در استان اصفهان گفت: «نوع چیدمان و طراحی توسعه در این استان متاسفانه متناسب با توانمندی‌های بوم شناسی یا اکولوژیکی آن نبوده است. اکنون اصفهان با معضلی روبه رو شده که ما اسمش را می گذاریم بدهکاری اکولوژیکی و اصفهان مجبور شده است که از ذخایرش استفاده کند. یعنی حفر چاه های عمیق، استفاده از موتور پمپ‌های قوی تر و برداشت بی رویه تراز منابع آبی محدودش که مهم‌ترینش زاینده رود است.»

درویش با ارائه یک مثال افزود: «آب دادن به درخت کارلازمی است اما شاید اولویت آن درخت در حال حاضر آبیاری نباشد چون آن درخت در حال سوختن در آتش است. در نتیجه نخست باید درخت را از سوختن بیشتر نجات داد و شاید در این لحظه آبیاری آن درخت نابخردانه باشد. این مصداق اتفاقی است که ما در جای جای صحنه محیط زیست کشورمان مشاهده می کنیم.»

وی با بیان اینکه افزایش درآمد سرانه مردم واشتغال زایی  کار ارزشمندی است و همه باید تلاش کنند که ایرانی به رفاهی سزاوار برسد، گفت: «اما رفاه نباید به قیمت از دست رفتن پایداری اکولوژیکی باشد و در مقابل این اقدامات نه تنها رفاه پایداری پدید نمی آید بلکه حتما آیندگان ما را مورد بازخواست قرار می دهند و این وضعیتی است که دقیقا اصفهان در آن واقع شده است.»

عضو هیات علمی سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور تاکید کرد: «اگر بیابان زایی در ایران اتفاق بیافتد برگشتن به شرایط مطلوب حتی با حذف عامل مخرب یا بسیار پر هزینه است و یا امکان پذیرنیست. شاید برخی از کشورهای توسعه یافته، هزینه های لازم برای جبران خطاهای استراتژیک خود در محیط زیست را داشته باشند ولی ایران قادر به جبران این هزینه ها نیست.»

وی دلیل وضعیت غمبار محیط زیست ایران را پایین بودن وزن ملاحظات محیط زیستی و فریاد نزدن به موقع مطالبات آن  دانست.

درویش با یادآوری خشک شدن تالاب هورالعظیم درعراق و تبدیل شدن آن به کانون بحران فرسایش بادی و متاثر شدن مردم ایران از خوزستان تا تنکابن خاطر نشان ساخت: «ما باید متوجه شویم که عدم توجه به ملاحظات زیست محیطی می تواند مخاطرات زیادی را نه فقط در سطح منطقه که در سطح ملی ایجاد کند. آیا ما درس گرفتیم؟ آیا ما حق‌آبه طبیعی تالاب های خودمان را رعایت کردیم وقتی این تجربه تلخ در عراق را دیدیم؟»

درویش ادامه داد: « توان باروری تالاب ها از متراکم ترین و بارورترین زمین های کشاورزی که کشتزارهای نیشکر است، دست کم دو برابر بیشتر است و به همین دلیل هم تولید ناخالص تالاب ها ۱۴ درصد است در حالی که کل تولید ناخالص خشکی های کره زمین در محدوده یک و نیم درصد است. پس اگر تالاب ها از بین بروند یعنی تقریباً حدود ۱۰ برابر وسعت خودشان را از زمین کنده ایم و به دور انداخته ایم. ما هم در کشور خودمان حدود یک ونیم میلیون هکتار تالاب ارزشمند داریم و یکی از آن تالاب های ارزشمند، گاوخونی در پایین دست زاینده رود است. متوسط ارزش هر هکتار از این تالاب ۲۲ هزار دلار است.»

وی درباره اهمیت تالاب گاوخونی در کشور یادآور شد: «اهمیت گاوخونی به مراتب بیشتر از تالاب انزلی است به خاطراین که در اقلیمی قرار گرفته که ظرفیت گرمایی ویژه اش پایین و تفاوت دمای شب و روزش زیاد است. در نتیجه تالاب گاوخونی تنها اهرمی است که می تواند تعادل را در منطقه برقرار کند.»

این کارشناس منابع طبیعی با بیان اینکه گاوخونی تنها تکیه گاه استواری است که می تواند از بروز و تشدید توفان‌های گرد و غبار در منطقه جلوگیری کند، گفت: «گاوخونی تنها و یگانه گرانیگاهی است که می تواند زاینده رود را در انتهای مسیرش پالایش کند.»

درویش افزود: «بر اساس ماده ۵۹ و ۶۹ برنامه ۵ ساله پنجم توسعه، دولت موظف بوده که به ارزش‌گذاری اقتصادی این سرمایه بی نظیر اقدام کند و حتی تاکید کرده که طرح های انتقال آب بین حوزه ای فقط و فقط در شرایطی مجوز می گیرد که با آموزه های توسعه پایدار و رعایت منافع ملی و زیست محیطی تناقض نداشته باشد. اما این اتفاق تا کنون صورت نگرفته و ماده ۵۹ برنامه چهارم عینا به برنامه پنجم منتقل شده است.»

درویش در این خصوص به وضعیت اروند کنار اشاره نموده و گفت: «در اروند کنار در پایاب پرآب ترین رود ایران، نخل ها  خشکیده اند و آب شور خلیج فارس روند معکوس پیدا کرده چون دیگر آبی در کارون جاری نمی شود که بخواهد شیرینی خودش را به نخلستان های اروند کنار بدهد.»

وی افزود: «در پاسخ به این که چرا این اتفاق افتاده است باید گفت: چون ما برای حکومت بر طبیعت، به جای اینکه قوانینش را بشناسیم، بدون ملاحظات راهبردی محیط زیستی و آموزه‌های اصلی اکولوژیکی طرح های انتقال آب پی در پی ایجاد کردیم، سدهای متعدد ساختیم و در نتبیجه این سرنوشت غم انگیز را در دشت خاصلخیز ایران یعنی خوزستان ایجاد کردیم.»

وی در ادامه ضمن بازگشت به مبحث زاینده رود و تالاب گاوخونی گفت: «اگر ۱۵ درصد از آورد سالانه زاینده رود به گاوخونی اختصاص پیدا می کرد، وضعیت گاوخونی این گونه نبود.»

درویش ادامه داد: «۸۰۰ میلون متر مکعب آورد سالیانه زاینده رود با دو تونل که ایجاد شده  به دو برابر رسیده ولی باز هم نفس زاینده رود حتی به پل خواجو هم نمی رسد! چرا؟! چون توانمندی های اکولوژیکی در طراحی توسعه رعایت نشده است. پس لطفا انگشت اتهام به سوی آسمان بلند نکنید.»

در این گردهمایی، نماینده آب منطقه ای اصفهان با بیان آمار و ارقام منابع آب و سهم محیط زیست، شرب، کشاورزی و صنعت در استان اصفهان به آورد زاینده رود در دوره های قبل ازعملی شدن طرح های انتقال آب تونل ها و بعد ازعملی شدن آنها اشاره کرد.

بر اساس آماری که وی ارائه داد، طبق آمارهای اعلام شده سهم محیط زیست و تالاب گاوخونی از ۶۴۰ میلیون مترمکعب در سال ۴۹ به صفردرسال ۹۰ رسیده است. همچنین سهم شرب در همین بازه زمانی از۵۰ به ۴۵۰ میلیون متر مکعب رسیده است. در خصوص صنعت این رقم از پنج به ۱۲۰ رسیده که در دوره خشکسالی طولانی ۷۷ـ ۸۹ حتی با اضافه شدن تونل چشمه لنگان، آب زاینده رود نسبت به دهه قبل حدود ۵۰۰ میلیون متر مکعب کاهش داشته است.

بر پایه آمار اعلام شده از سوی آب منطقه ای اصفهان، با وجود انتقال مداوم آب، سهم صنعت و شرب و کشاورزی بیشتر و بیشتر شده ودر مقابل سهم محیط زیست زاینده رود و تالاب گاوخونی به صفر رسیده است. برآوردها و پیش بینی های انتقال آب به اصفهان با وقوع خشکسالی محقق نشده و در نتیجه در پی عملی شدن طرح های انتقال آب، صنایع پر مصرف آب ایجاد شده با مطالبه حجم زیاد آب، ناگزیر به استفاده از حقابه زاینده رود و تالاب گاوخونی شدند. چیزی که خواسته های اکولوژیک و طبیعی اصفهان را قربانی کرده است.

«هومان خاکپور» کارشناس منابع طبیعی استان چهارمحال و بختیاری نیز در حاشیه این گردهمایی گفت: «به جای اینکه مدیران و متولیان مربوط به حوزه آب استان اصفهان انگشت اتهام به سوی آسمان یا به سوی استان بالادستی دراز کنند بهتر است در چیدمان توسعه استان تجدید نظر کنند.»

وی یادآور شد: «حق‌آبه اصفهان از زاینده رود ۸۰۰ میلیون متر مکعب بوده که بعد با تونل های انتقال آب ۱ و ۲ و ۳ ، دو برابر شده و به یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون متر مکعب رسیده ولی به خاطر اینکه چیدمان توسعه و پیشرفت در حوزه کشاورزی متناسب با توانمندی های استان نبوده و خواهش های اکولوژیکی استان مد نظر قرار نگرفته، همچنان زاینده رود وضعیتش بدتر شده و تالاب گاوخونی روز به روز رو به سوی خشکی بیشتر پیش رفته است.»

این کارشناس و فعال منابع طبیعی افزود: «با پروژه انتقال آب و تامین آب از مناطق دیگر مشکل زاینده رود و گاوخونی حل نمی شود. چیدمان غلط مصرف کنندگان آب و صنایع پر مصرف آبی در استان اصفهان، به نوعی روند رشد نرخ جمعیت را شتاب چشمگیر بخشیده است، صنایعی که نه تنها تهدید بزرگی براکولوژی آن منطقه بوده بلکه باعث شده تراکم جمعیت در این استان افزایش یابد.»

وی افزود: «پروژه بهشت آباد به وسیله تونلی به طول ۶۵ کیلومتر در عمق ۳۰۰ متری زمین، آب را از بهشت آباد به سمت اصفهان منتقل خواهد کرد. طرحی که بر اساس اسناد مرکز پژوهش مجلس شورای اسلامی، ارزیابی سازمان محیط زیست، و ارزیابی کمیته مطالعات شرکت منابع آب ایران به دلایل خسارتهای زیست محیطی، غیر اقتصادی  بودن  پروژه، مخالفت مردم و غیر فنی بودن مردود اعلام شده اما با نفوذ مدیران استان اصفهان مجدداً مجوز اجرای این پروژه گرفته شده است.»

خاکپور در خصوص پروژه بهشت آباد گفت: «هرگونه توسعه ای باید بر اساس خواهش‌‌های اکولوژیکی منطقه و برای تامین آب شرب باشد ولی متاسفانه در استان اصفهان پروژه‌های انتقال آب که بر زاینده رود بارگذاری شده برای شرب نیست و برای صنعت است و همین باعث شده  این بارگذاری ها غلط قلمداد شود.»

گفتنی است در تمام کشورهای توسعه یافته و کشورهایی که به پایداری سرزمین رسیده اند، اولویت اول مدیریت آب با محیط زیست، رودخانه ها، تالاب‌ها و مناطق اکولوژیکی است و شرب، کشاورزی و صنعت در مرحله دوم قرار دارند. این روش در کشور ما برعکس شده است و اگر در آخر آبی بماند به محیط زیست (مثلا زاینده رود یا تالاب گاوخونی) می رسد، نگاه غلطی که در مدیریت آب باعث شده، زاینده رود زاینده نماند.