خشکی دریاچه ارومیه از نگاه محمد درویش

این مطلب دراین تاریخ ارسال شده است پنجشنبه, ۲ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۲:۳۵

تقریباً همزمان با پیدایش نخستین نشانه‌های جدی از آغاز بحرانی ژرف در شمال باختری ایران، بسیاری از مدیران وزارت نیرو و متولیان بخش سدسازی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه بر این پندار پای فشردند که روند کاهندهٔ عقب‌نشینی حیات در این آبخیز ۵/۲ میلیون هکتاری که بیش از ۵ برابر کشور لبنان وسعت دارد، بیشتر از آنکه ریشه در نابسامانی‌های مدیریتی و فشارهای انسانی داشته باشد، متأثر از پدیده‌هایی چون خشکسالی، تغییر اقلیم و جهان گرمایی است.

در همین راستا مدیرکل برنامه‌ریزی کلان آب و آبفا وزارت نیرو، آقای مهندس علیرضا دائمی در گفتگو با نگارنده در شبکه ایران صدا آشکارا از سهم اندک سدسازی در بروز بحران پیش آمده دفاع کرده و میزان آن را کمتر از ۵ درصد ذکر کرد، در حالی که سهم مؤلفه‌های طبیعی مانند خشکسالی را حدود ۷۰ درصد دانستند. جالب اینکه ایشان یافته‌های خود را مبتنی بر ارزیابی‌ها و پژوهشی دقیق معرفی کردند که توسط وزارت نیرو انجام شده است. حتی این را هم گفتند که خشک شدن کامل دریاچه ارومیه، پدیده بی‌سابقه‌ای نبوده و در طول ۴۰۰ سال گذشته تاکنون چندبار رخ داده است.

با این وجود، چندی بعد مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که اگر برای تعیین سهم‌بندی علت خشکیدگی دریاچه ارومیه، دوره آماری قبل از خشکسالی شدید ۱۳۷۷ الی ۱۳۸۰ را در نظر بگیریم، آنگاه بر اساس آمار و ارقام موجود، سهم توسعه منابع آب و در مرحله بعد سدسازی در کاهش حجم آب ورودی به دریاچه ارومیه به طور متوسط هم وزن خشکسالی و حتی بالا‌تر خواهد بود.

مفهوم تحلیل مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی آن است که نمی‌توان و نباید همهٔ کاسه کوزه‌ها را بر سر خشکسالی شکست و بخش مدیریت آب و کشاورزی را در این حوزه از هر نوع اتهامی تبرئه کرد.

این در حالی بود که همچنان بسیاری از فعالان محیط زیست، متهم شماره یک را در پیدایش کویر ارومیه، چیدمان غلط مدیریت آب در منطقه و کشاورزی سنتی معرفی می‌کردند و نسبت به روند شتابناک افزایش شمار سدهای ساخته شده و در دست مطالعه و نیز حفر چاه‌های مجاز و غیرمجاز در حوضه هشدار می‌دادند. کافی است نگاهی به اطلاعات مندرج در پایگاه «شرکت مدیریت منابع آب ایران؛ معاونت طرح و توسعه» در محدوده حوضه آبخیز دریاچه ارومیه انداخته و وضعیت سدهای ساخته شده، در حال احداث و تحت مطالعه را بررسی کنیم و در میابیم که در این منطقه ۳۶ سد در حال بهره‌برداری است، ۱۲ سد در دست ساخت و ۴۰ سد دیگر هم در مرحله برنامه‌ریزی برای ساخت قرار دارند.

بنابراین از منظر نظری و از دید سدسازان، در آینده و در شرایط آرمانی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به ۸۸ سد مجهز خواهد شد (گفتنی آنکه مجموع سدهای ساخته شده، در حال ساخت و در دست مطالعه برای سه استان درگیر در آبخیز دریاچه ارومیه – آذربایجان شرقی، غربی و کردستان – به ۲۰۲ سد می‌رسد.) ضمن آنکه این اقدامات تنها به ساختن سد محدود نمی‌‌شود و در برخی موارد افزایش ارتفاع سدهای موجود و در نتیجه ذخیره بیشتر آب در مخازن سد‌ها نیز در دستور کار قرار دارد.

در چنین شرایط و فضایی بود که مدیر زمین‌شناسی دریایی سازمان زمین‌شناسی کشور – دکتر راضیه لک به همراه تیمی از کار‌شناسان کارآزموده خود نتایج فاز نخست از مطالعات رسوبات هولوسن (HOLOCENE) را منتشر کرد و پرده از یک ناراستی بزرگ و یک ادعای گمراه‌کننده برداشت تا طبیعت‌ستیزان نابخرد یا آزمندان آبسالار بیش از پیش شرمنده شوند.

دکتر لک و همکارانش که تاکنون جمعاً ۸۵ متر مغزه با حداکثر طول ۹ متر از بستر دریاچه ارومیه تهیه و مطالعه کرده‌اند، به نگارنده می‌گوید که نتایج حاکی از آن است که تا ۲۳ الی ۴۰ هزار سال گذشته، خشکسالی عمده‌ای تالاب ارومیه را تهدید نکرده و رسوبات آن تماماً از نوع دریاچه‌ای است؛ این در حالی است که در محل تهیه مغزه، هم اکنون دریاچه تقریباً خشک شده است. افزون بر راضیه لک و تیم همکارانش، مطالعه‌ای دیگری هم با عنوان: «پیامدهای منفی سدسازی درحوضه آبریز دریاچه ارومیه وتاثیر آن درخشک شدن دریاچه ارومیه» توسط دو تن دیگر از کار‌شناسان ارشد زمین‌شناسی و تکتونیک (توحید و اکبر چرب‌گو) به پنجمین همایش ملی زمین‌شناسی و محیط زیست در سال ۱۳۸۹ ارائه  شد که آشکارا بر نقش انکارناپذیر سدسازی بر تشدید روند خشک شدن دریاچه ارومیه تأکید کرده‌اند.

نگارنده همچنان امیدوار است که آن گروه از مدیرانی که تا امروز پیوسته می‌کوشیدند روند خشک شدن دریاچه ارومیه را پدیده‌ای طبیعی معرفی کرده و عملکرد سازمان متبوعشان را در نزدیک‌شدن رخداد سونامی ۸ میلیارد تنی نمک انکار کنند، آنقدر شهامت و صداقت داشته باشند که به نابخردی‌ها و آزمندی‌های مدیریتی خویش در طول ۱۵ سال گذشته در محدوده دریاچه ارومیه اعتراف کنند.

یکی از پنج منطقه ارزشمند اکولوژیک ایران موسوم به رویشگاه جنگلی ارسباران موجودیت خود را مدیون ظرفیت گرمایی ویژه و مطلوبی می‌داند که به برکت حضور آبگیرهای فراخی چون دریاچه ارومیه معنا و مفهوم یافته است. بنابراین اگر می‌خواهیم تا از بروز بزرگ‌ترین رخداد بیابان‌زایی قرن، یعنی جایگزینی کویر به جای دریاچه ارومیه در وسعتی نیم میلیون هکتاری جلوگیری کنیم، اگر می‌خواهیم روند کاهندهٔ کارایی سرزمین و افت کیفیت زندگی در دیار آذربایجان را مهار سازیم و اگر می‌‌خواهیم در راستای تحقق شعار امسال روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی حرکت کرده و عملاً نشان دهیم: جنگل‌ها، پاسدار پایداری زندگی در سرزمین‌های خشک هستند، باید آنقدر درایت، شجاعت و خردمندی داشته باشیم که با پذیرش اشتباه‌های مدیریتی خود، بار دیگر چیدمان توسعه در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه را بر اساس نیازمندی‌های و خواهش‌های بوم‌شناختی منطقه از نوع تعریف کرده و به اجرا درآوریم و اجازه ندهیم برای اجابت به هیچ مصلحتی، آموزه‌ها و ملاحظات راستین محیط زیستی به سخره گرفته شده و یا به حاشیه رانده شوند.



۱۲ دیدگاه لـ خشکی دریاچه ارومیه از نگاه محمد درویش

  1. خوارزمی گفته است:

    ۳ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۰۱:۳۴

    درود…
    ما هم امیدواریم!!!

  2. دانش گفته است:

    ۳ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۰:۲۷

    آقای درویش عزیز, من مطمئنم هیچکدام از مدیران رده بالای مملکت, اشتباهات خود را نخواهند پذیرفت, بخاطر اینکه در ایران, به آنها آموخته اند که هیچگاه زیر بار معذرت بخاطر اشتباهات خود نروید. ولی با اینحال مطمئنم که شما هم امیدتان را برای بهبود وضعیت پیش آمده, از دست نخواهید داد. موفق و پیروز باشید.

  3. محمد درویش گفته است:

    ۳ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۳:۰۵

    درود بر رسول و دانش عزیز
    یکبار دیگر هم نوشته و بارها گفته ام که ما طرفداران محیط زیست محکومیم که امیدوار باشیم و بمانیم.
    در ضمن هومان جان، مساحت حوضه آبخیز دریاچه ارومیه۵٫۲ میلیون هکتار است که در اینجا برعکس دیده می شود! نمی شود؟

  4. هومان خاکپور گفته است:

    ۳ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۳:۴۴

    محمدجان حالا درست دیده می شود! نمی شود؟

  5. امیر سررشته داری گفته است:

    ۴ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۴:۵۱

    محمد جان چرا باید برای چیزی که دیگر واقعن به آن امیدی نمی توان بست باید امید داشت. کار عقلای این فلات خرابتر از این حرفهاست. ته کار هم سر از پروژه هارپ در می آوریم. کدام امید؟ دیگه کم کم دارم این کلمه را از ذهنم پاک می کنم. البته در این سرای.
    دایی جان ناپلئون وبلاگستان سبز محیط زیستی!!

  6. محمد درویش گفته است:

    ۴ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۷:۱۰

    امیر جان (بخوان خان!) اگر امید نداشتی که واگویه ها را تعطیل می کردی رفیق! نمی کردی؟
    هومان خان (بخوان جان!) بله … الآن درست دیده می شود!
    درود …

  7. امیر سررشته داری گفته است:

    ۴ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۱:۰۰

    به درویش عزیز:
    حتمن می کردم! (البته منظورم تعطیلیه واگویه هاست) راستش با اینگونه نوشتنی که من می نویسم و این وبلاگستان خاموشی که حتی یک نفر به غیر از خودت کسی از موج هفتم ننوشت و دیگر صدای دیده بان زاگرس را هم درآورد، عملن تعطیلیم دیگه نه؟
    ارادتمند

  8. محمد درویش گفته است:

    ۵ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۲:۵۰

    امیر جان
    مشکل عدم استقبال از موج هفتم را باید حضوری مورد مداقه قرار دهیم!

  9. امیر سررشته داری گفته است:

    ۵ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۳:۵۰

    حتمن. سعی می کنم در اولین فرصت ممکنه یک ملاقات حضوری جور کنیم.

  10. افرا گفته است:

    ۶ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۱:۲۰

    البته با احداث کارخانه ذوب مس سونگون جنگل های ارسباران نیز بزودی از بین خواهند رفت

  11. مصطفی شهریاری گفته است:

    ۶ تیر, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۹:۲۲

    سلام و درود به استاد درویش عزیز و همه دوستان گرامی به امید روزهایی که متفکرین کارامد شوند واز وجودشان استفاده شود

  12. farhad گفته است:

    ۳۱ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۷:۲۸

    خدا بیامرزه استاد هیدرولوژی مان اقای دکتر موحد دانش را. ۱۵سال پیش یک بار اتفاقی دیدمش.در انهنگام امروز را پیشبینی میکرد.بهم گفت پسرم مملکت را طوری از ریشه خراب کردند که خود امام زمان هم بیاد نمیتونه درستش کنه

Leave a comment