پول؛ مهمترین تهدیدی که تنوع زیستی در تنگ صیاد را به چالش گرفته است!
رخدادهای طبیعی و خشکسالی های پی در پی سال های اخیر، روند شرایط بحرانی حاکم بر منابع آبی دیار بختیاری را نیز شتاب بخشیده است. خشک شدن کامل و یا کاهش شدید آبدهی چشمه ها و قنوات و منابع آب شرب در زیستگاه های طبیعی و منفی شدن حیرت آور تراز آبی سفره های زیرزمینی، علاوه بر مردم، زندگی تمامی زیستمندان جانوری و گیاهی این سرزمین را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است.
منطقه حفاظت شده تنگ صیاد با وسعتی حدود ۲۷ هزار هکتار به عنوان یکی از ذخیرگاه های زیستی جانوری و گیاهی نادر کشور در چهارمحال و بختیاری، با خشکی کامل و یا کاهش شدید آبدهی همه ۵۰ چشمه و قنات تأمین کننده آب شرب وحوش خصوصا” گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز مورد حفاظت روبرو شده است.
به لحاظ شرایط ویژه و منحصر به فرد منطقه حفاظت شده تنگ صیاد که ناشی تعداد و تنوع زیستی جانوری آن می باشد، بحران آبی پیش رو می تواند خطرات و تهدیدهای بیشتری را برای حیات وحش این منطقه نسبت به سایر نقاط چهارمحال و بختیاری به دنبال داشته باشد. بی آبی و خشک شدن چشمه ها و سایر منابع آبی این زیستگاه طبیعی سبب خارج شدن گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز از منطقه تحت حفاظت شده و با ورود به باغات و مزارع داخل و حاشیه منطقه حفاظت شده، با تله ها و دام های از پیش گسترده شده نابخردان طبیعت ستیز مواجه شده و جان خود را بر سر جرعه ای آب می گذارند. گستردگی منطقه، تعدد و پراکندگی باغات و مزارع موجود در داخل محدوده و یا حاشیه این منطقه حفاظت شده و بالاخره کمبود محیط بان، جلوگیری از خروج و گدار حیات وحش تشنه و در جستجوی آب و ممانعت از ورود آن ها به چنین محیط های ناامن و خطرناکی را کاری سخت و شاید غیرممکن کرده است.
اما در حال حاضر برای برای برون رفت از این وضعیت بحرانی حاکم بر امنیت جانی حیات وحش و کاهش اثرات بی آبی در این زیستگاه ارزشمند، انجام اقدامات کوتاه مدت تآمین آب دستی اجتناب ناپذیر است. همچنین بکارگیری تعداد بیشتری محیط بان برای جلوگیری از مهاجرت و گدار حیات وحش از مناطق امن و نزدیک شدن به باغات و مزارع داخل منطقه حفاظت شده ضروری است.
امیدوار بودیم حالا که تصمیم گیران و برنامه ریزان از این وضعیت نگران کننده و تهدیدآمیز در چنین زیستگاه های طبیعی کشور آگاهی پیدا کرده اند، شاهد تخصیص منابع مالی درخور در این حوزه خواهیم بود تا در حد ممکن از خسارات و صدمات ناگوار این پدیده در مناطق چهارگانه حفاظتی کم کنند، اما ناباورانه و با کمال حیرت همچنان شاهد همان بی مهری های گذشته و کم وزنی ملاحظات زیست محیطی در روند بودجه ریزی و تخصیص منابع اعتباری به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور بودیم تا یادمان نرود که همچنان پول به عنوان مهمترین تهدید تنوع زیستی در مناطق چهارگانه را به چالش گرفته است!
آیا این نشانه ی بی توجه ای و درک نادرست مسئولان از پایداری بوم شناختی و زیگونگی زیستی سرزمین مادری مان نیست که برای تامین آب و ساخت آبشخور حیات وحش در خطر چنین زیستگاه های طبیعی، تنها ۱۰ میلیون تومان سهم هر استان از محل منابع اعتباری خشکسالی گردد!؟
به راستی آیا می توان از چنین دستگاه بی بضاعتی به نام حفاظت محیط زیست انتظار پاسداری از مناطق چهارگانه حفاظتی و زیستمندان تحت مدیریتش را داشت؟
حرف آخر این است که؛ تا زمانیکه ملاحظات زیست محیطی در نظام بودجه ریزی کشور از چنین جایگاه ناشایست و کم ارزشی برخوردار باشد هرگز نباید امید به زنده ماندن گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز مناطقی چون تنگ صیاد باشیم.
در همین رابطه:
یک دوست گفته است:
۱۸ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۸:۱۰
فرموده اید : ” امیدوار بودیم حالا که تصمیم گیران و برنامه ریزان از این وضعیت نگران کننده و تهدیدآمیز در چنین زیستگاه های طبیعی کشور آگاهی پیدا کرده اند، شاهد تخصیص منابع مالی درخور در این حوزه خواهیم بود تا در حد ممکن از خسارات و صدمات ناگوار این پدیده در مناطق چهارگانه حفاظتی کم کنند، اما ناباورانه و با کمال حیرت همچنان شاهد همان بی مهری های گذشته و کم وزنی ملاحظات زیست محیطی در روند بودجه ریزی و تخصیص منابع اعتباری به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور بودیم تا یادمان نرود که همچنان پول به عنوان مهمترین تهدید تنوع زیستی در مناطق چهارگانه را به چالش گرفته است! ”
فقط ۱۰ میلیون تومان سهم هر استان !!!!!!!!!! به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خویش را؟
روزنامه واشنگتنپست در گزارشی مینویسد: ۳۰ سال پس از گذشت انقلاب اسلامی در ایران که با شعارهای رفع محرومیت و برابری طبقاتی به وقوع پیوست، شکاف طبقاتی در این کشور به حدی رسیده است که عدهای در نازو نعمت غوطهورند و عدهای دیگر برای بقای خود میجنگند.این روزنامه آمریکایی با اشاره به شعارهای انقلاب اسلامی مینویسد: “بستنی روکش شده با طلا جزء تصویری نبود که در اوایل انقلاب اسلامی برای مردم ایران ترسیم میشد، آنگاه در اوایل انقلاب شعار تقسیم عادلانه پول نفت بین طبقات محروم را سر میدادند.
اما با گذشت بیش از ۳ دهه از انقلاب درآمدهای نجومی نفت که میلیاردها دلار پول میشود، این امکان را برای عده ای از ثروتمندان ایرانی فراهم کرده که این “دسر فاسد” (بستنی روکش طلا) را بخورند.
واشنگتن پست مینویسد: “در اثر سیاستهای نادرست دولت و نیز فساد اقتصادی موجود در ایران، طبقهای جدید از سرمایه داران در ایران شکل گرفته است. این طبقه از فرزندان برخی مقامات ( آقازاده) گرفته و خانواده صاحبان صنایع و کارخانهها و نیز افرادی را شامل میشود که با زدوبند و با سودهای پایین میلیاردها تومان از بانکها وام گرفتهاند و این در حالی است که افزایش در آمد نفتی ایران در سالهای گذشته ( ۵۰۰ میلیارد دلار در ۵ سال گذشته) این طبقه جدید سرمایهدار در ایران را بیش از دیگر طبقات منتفع کرده است.
واشنگتن پست درباره رفتارهای طبقه سرمایه دار جدید در ایران مینویسد: ”طبقه سرمایهدار جدید در ایران ماشین پورشه سوار میشود، برای پارتیهای آخر شب خاویار سرو میکند و در بلندترین رستوران چرخشی در جهان (رستوران برج میلاد) بستنی روکش طلا با قیمت ۲۵۰ دلار میخورد.
از بالای ساختمان ۱۴۲۷ فوتی برج میلاد فقرای تهران نقطههای کوچکی به نظر میرسند که به صورت گروهی در خیابانها حرکت میکنند.
واشنگتنپست در ادامه مینویسد: ”ما در اینجا محیطی لوکس و آرام برای دوری مشتریانمان از مشکلات روزانه تهران فراهم آوردهایم.” این را احمد طلایی یکی از صاحبان رستوران چرخان برج میلاد تهران میگوید که در حال استقبال از مشتریان در قسمت “وی آی پی” این رستوران است که قیمت ثابت منوی غذاهای آن رقمی بین ۲۸۰ تا ۳۰۰ دلار است که البته این رقم شامل دسر بستنی روکش طلا نمیشود.
صاحب رستوران که در حال توضیح مشخصات بستنی مخصوصی است که علاوه بر روکش طلا محتوی خاویار و روکش نقره نیز است، میافزاید که این حق مردم است که با پول خود هر چه که دوست دارند بخرند و این هیچ ربطی به سیاست ندارد.
واشنگتن پست در ادامه مینویسد که شکاف بین فقیر و غنی در ایران در حالی رو بهافزایش است که میلیونها تن از ایرانیان طبقه متوسط و زیر متوسط با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند.
این روزنامه در ادامه به نقل از “حسین راغفر” یکی از مشاوران اقتصادی سابق آقای رییس جمهور که میگوید به دلیل مخالفت با سیاستهای اقتصادی دولت از سمت خود کناره گرفته است، مینویسد: “هم اکنون قدرت با ثروت درآمیخته شده است و حالا ما از این جهت هیچ فرقی با ایالات متحده آمریکا نداریم”.
محمد درویش گفته است:
۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۰۴:۰۹
چند بار تنگ صیاد رفته ام و تقریباً وجب به وجب آن را گشته ام. به جرأت می توانم بگویم که در میان مناطق حفاظت شده کشور، تنگ صیاد یکی از بهترین وضعیت ها را دارد و بازدیدکننده ها به راحتی می توانند با چشم غیر مسلح گله های کل و بز و قوچ و میش و … را ببینند. پرسش این است: وقتی شرایط در تنگ صیاد اینگونه شده است؛ وای به حال دیگر مناطق کشور! روزگار سازمانی که با هفتاد میلیارد تومان اعتبار در سال می خواهد اداره شود، البته بهتر از این هم نخواهد بود! خواهد بود؟
درود …
دانش گفته است:
۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۳:۰۹
هومان جان, اگر فکر میکنی برای نجات آن آهوهای ناز و آن بزهای ملوس و آن کَل های نازنین تنگ صیاد, کاری از دست ما برمیاید, بی رودرواسی بگو.
در ایران, یواش یواش مردم هم دارند از بی آبی میمیرند, چه برسد به قوچ ها و میش های وحشی. باور کن به غیر از عده ای خاص که همه کاره ی این سرزمین نفرین شده هستند, ما مردمان مسخ شده, برای این حیوانات مظلوم, هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم.
به هر حال ممنون از گزارش پر محتوا و مسئولانه ات.
کوشان مهران گفته است:
۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۱:۱۶
درود بر خان بزرگ ، دانش خان
مشکل تنگ صیاد تنها بی پولی و بی آبی نیست.
این زیستگاه هم مانند سایر نواحی چوب عدم کفایت مدیران را می خورد.
خان بزرگ
یاد مهار بیابان زایی ، دل نوشته ها و اروند بخیر.
چه روزگاری بود
به نظر من در نواحی ایلیات نشبن چون زاگرس همیاری واقعی بزرگان طوایف و مرتعداران در پایداشت زیستگاه گونه های وحشی مهم ترین چاره برای جلوگیری از جزیره ای شدن زیستگاه و قطع شدن مسیر ارتباطی بین زیستگاه های گوناگون می باشد.
مردمی که هم اسلحه دارار و هم قدرت بهتر از فلان نهاد دولتی توانایی عملی انجام این گونه فعالیت ها را دارا می باشند
سیمین گفته است:
۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۳:۲۲
سلام بر دیده بان عزیز طبیعت دوست داشتنی بختیاری،
سلام بر آقای درویش گرامی،
سلام بر آقای دانش همولایتی عزیزم،
سلام بر آقای مهران کوشان که ایندفعه با نام اصلی مطلب نوشتند،
و سلام بر همه دوستان دیگر،
آقای کوشان،
تا آنجایی که من شناخت دارم دیگر اون شرایط قبل که مردم عشایر از بزرگان طایفه خود حرف شنوی داشتند وجود ندارد و یا کمرنگ شده است. راستش توجیه کردن همان بزرگان طوایف هم کار ساده ای نیست. ایجاد انگیزه برای این عشایر و بزرگان طوایف کار ساده ای نیست.
راست میگین، یاد وبلاگ مهار بیایان زایی و دلنوشته ها و اروند بخیر. انشالله صاحبش پایدار باشد و کماکان بنویسد.
سیمین گفته است:
۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۳:۲۶
ببخشید که اسمتون رو برعکس نوشتم، به جای کوشان مهران نوشتم مهران کوشان. معذرت!
هومان خاکپور گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۱:۵۹
به محمد درویش:
در این شرای بحرانی بی آبی حاکم بر تنگ صیاد، حالا به راحتی می توان این گله های تشنه و حیران را در اطراف باغات حاشیه منطقه هم دید که متأسفانه شاید برای برخی از این کل و قوچ ها آخرین بار باشد که زیبایی های خود را به رخ می کشند! … چرا که ممکن است نوبت به آن ها رسیده باشد که در دام های گسترده شده بیفتند !
هومان خاکپور گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۲:۰۴
به دانش:
می دانم که مرد این روزها هستی خان … اما حقیقت این است که حتا اگر خورده اعتبارات سدسازی در دیار بختیاری را به این موضوع اختصاص دهند هرگز حیات وحش تنگ صیاد این شرایط تلخ و تأسف آور را تجربه نخواهند کرد.
به هم وطنی و دوستی چون شما افتخار می کنم.
هومان خاکپور گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۲:۱۰
به کوشان مهران:
موافقم دوست عزیز … استفاده از سنت ها و رفتارهای اجتماعی محلی ودخالت دادن آداب و رسوم طایفه ای می تواند نقش به سزایی در پاسداری از حیات وحش مناطق داشته باشد چرا که شکار برای معیشت و تأمین نیازهای مردم محلی صورت نگرفته بلکه عمدتا” از سر تفریح و سرگرمی برخی ها به شکار می روند …
هومان خاکپور گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۲:۱۴
به سیمین:
درست است که ساختارهای ایلی و عشایری شکسته است و متأسفانه امروزی ها چندان پایبندی به آدام و رسوم قدیمی و بزرگ سالاری در جوامع محلی ندارند، اما چاره ای نداریم که از تمام ابزارهای ممکن، هرچند که تأثیر گذاری کمی هک داشته باشند، استفاده کنیم …
ممنون سیمین خانم
کوشان مهران گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۲:۴۰
بی بی سیمینووووو هااای!
چگونه اید؟
پس یا ایت حساب تنها راه حل عملی استفاده از زور و قدرت قنداق تفنگ و سرنیزه بران می باشد.
کفگیر آموزش جوامع محلی نوسط ان جی او ها به ته دیگ خورده است
مشتی ریش پروفسوری ( ریش بزی ) خبرچین و عده ای دختر خشری و ککک و مکی را می فرستادند که در کوره دهات به اصطلاح روستائیان عزیز را آگاه کنند!!
زهی خیال باطل
پولی بود که می بایست قربانی ( نفله ) می شد.
هومان خان بین خودمان باشد ( بی بی سیمین لطفا چشم ها را درویش کنید ) اگر شما هم یک همچین تشکیلاتی راه بیاندازید هم فال است و هم تماشا!!
سیمین گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۷:۳۰
دلیل نامگذاری “تنگ صیاد” چیست؟
یعنی قبلاً شکارگاه بوده است؟
دانش گفته است:
۲۲ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۱:۲۱
به سیمین عزیز,
با درود فراوان, امیدوارم خوب و خوش باشید. از اینکه یادی هم از من کرده اید, بسیار ممنونم. من هم خرسندم که همولایتی مهربان و طبیعت دوستی چون شما دارم. موفق و پیروز باشید.
دانش گفته است:
۲۲ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۱:۵۸
به کوشان عزیزم,
با یاد کردن از مهار بیابان زایی و دلنوشته ها و اروند, من را هم به آن دوران بردید و داغم را تازه کردید. امیدوارم مشکلات آقای درویش هر چه زود تر برطرف شود و دوباره بتوانیم نوشته های ارزشمندش را بصورت آنلاین بخوانیم.
راجع به نظرتان در باره ایلات و داشتن اسلحه و قدرت آنها, اگر من هم بخواهم نظرم را در ابن باره بنویسم, مطمئنا” هومان عزیز مجبور خواهد بود که آنرا از صفحه ی درگاه مجازی اش پاک نماید, وگرنه سایتش به سرنوشت مهار بیابان زایی گرفتار خواهد شد.
هومان خاکپور گفته است:
۲۲ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۳:۵۲
به سیمین:
درسته … در داخل منطقه حفاظت شده، در یکی از دره ها چشمه ای وجود دارد بنام «چشمه صیاد» و نام منطقه حفاظت شده نیز از همین چشمه گرفته شده است که در ایام قدیم محل گدار و آبشخور حیات وحش منطقه بوده و مردم محلی در اطراف آن چشمه برای شکار کمین می زده اند.
درود