جنگل های زاگرس دیگر طاقت زخم ندارند!

چهارشنبه, ۴ مرداد, ۱۳۹۱

آغاز بهره برداری سقز از درختان بنه در برخی رویشگاه های جنگلی زاگرس بسیاری از کارشناسان و فعالان حوزه منابع طبیعی کشور را نگران و شگفت زده کرده است. اما در این ماجرای تلخ، شگفت آورتر آن که در این شرایط بحرانی بی همتای امروز جنگل های زاگرس، برای برخی از این بهره برداری ها مجوز هم صادر شده است!

شک دارم بتوان کارشناسی را در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور یافت که باور نداشته باشد که رویشگاه های جنگلی زاگرس در بدترین و بحرانی ترین وضعیت خود در طول تاریخ موجود قرار داشته باشند. امروز بسیاری از شناسه‌ها حکایت از آن دارد که جنگل های زاگرس با تهدیدهای اغلب انسان ساز و چالش های ناشی از وابستگی های معیشتی بیش از توان و سطح تولید، زراعت دیم در زیراشکوب توسط جوامع محلی، حضور دام و قطع سرشاخه ها، تأمین سوخت هیزمی، حمله آفات و بیماری های جنگلی و اجرای غیر اصولی پروژه های عمرانی و سدسازی ها روبرو هستند و آستانه تحمل آن ها به شدت پایین آمده است.

حال در یک چنین شرایط بحرانی و نگران کننده انسان ساز حاکم بر اغلب رویشگاه های جنگلی زاگرس از ایلام و کرمانشاه گرفته تا جنگل های برم فارس و خشکسالی ها و تغییرات اقلیمی سال های اخیر که باعث تشدید ضعف فیزیولوژیکی جوامع جنگلی نیز شده است، آیا موافقت با این چنین شیوه های بهره برداری غلط و منسوخ شده ای که ناآگاهانه و سودجویانه شیره نیمه جان درختان بنه را می گیرند توجیه فنی و اخلاقی دارد؟

 اخیرا” شورای عالی سازمان جنگل ها، هرچند با تأخیری خسارت زا، اقدام به صدور بخشنامه ای مبنی بر ممنوعیت بهره برداری سقز از درختان بنه کرده است که جای تقدیر دارد. اما ای کاش این اقدام خردمندانه قبل از آغاز بهره برداری سقز از بنه زارهای ایلام و کرمانشاه که در شرایطی به مراتب نگران کننده تر از سایر رویشگاه های جنگلی زاگرس قرار دارند صورت می گرفت و اجازه نمی دادند تیشه های ناآگاهی و سودجویی، ده ها زخم کشنده را بر پیکر رنجور و نحیف درختان بنه آن مناطق وارد کنند!

فراموش نکنیم رفتارهای قابل تحسین ادارات منابع طبیعی استان هایی مثل چهارمحال و بختیاری را که به رغم فشارهای اجتماعی سازمان یافته، مقاومت کرده و اجازه ندادند تا به هیچ بهانه ای کاسه های سقزگیری بر تنه درختان بنه جنگل های منطقه شان نصب شود و شیره درختان نیمه جان شان به کاسه های جهل و منفعت طلبی طبیعت ستیزان سرازیر شود.

نکته ای که به نظر می رسد جای آن در بخشنامه قابل تقدیر شورای عالی جنگل خالی است، صدور دستور فوری مبنی بر ابطال مجوزهای سقزگیری صادره در برخی استان ها و توقف بی چون و چرای هر گونه سقزگیری در بنه زارهای آن رویشگاه های جنگلی است که امید است این مهم در دستور کار آن شورا و ادارات کل منابع طبیعی استان ها قرار گیرد.

و اما از مراکز پژوهشی و تحقیقاتی استان ها انتظار می رفت که در مواجه با این ماجرای غیرفنی و خسارت زا، هوشیارانه تر و با حساسیت سزاوارتری برخورد می کردند و با اتخاذ مواضع رسمی، در تعاملی سازنده هشداره های لازم و به موقع را به بخش اجرا می داند تا امروز با هزاران زخم، اندک شیره باقیمانده از جان جنگل های بنه برخی استان ها را در کاسه های سقزگیری نبینیم.

در همین باره:

یادداشت محمد درویش در روزنامه اعتماد (بخوانید: تیر خلاص بر زاگرس! بنویسید: کاسه های سقزگیری)

روند شتابناک تخریب میراث تاریخی و طبیعی کشور از نگاه محمد درویش

پنجشنبه, ۱۰ شهریور, ۱۳۹۰

وقتی که سندرم تخریب به جان میراث تاریخی و طبیعی کشور می افتد!

هفته گذشته نگارنده درگیر جدالی نابرابر شد که در یک سوی آن اهالی مظلوم روستای حسن آباد نیریز قرار داشتند که دردمندانه و مظلومانه برای نجات کاریز ۵۰۰ ساله آبادی شان اشک می‌ریختند و درخواست کمک می‌کردند و در سوی دیگر، سرمایه‌دارانی که به بهانه احداث رستوران و مرکز گردشگری بین راهی، مجوز بهره‌برداری از چاهی را اخذ کرده بودند که می‌خواست از یک دشت ممنوعه آب استخراج کند و برایشان مهم نبود که اسخراج آب از آن چاه، به معنی مرگ آن کاریز ۵۰۰ ساله و ده‌ها خانوار متکی به آن خواهد بود. زیرا مرگ آن کاریز، فقط مرگ یک سازه انسانی کهن نیست. درست مثل دست اندرکاران ساخت سد خرسان سه در لردگان که ظاهراً ارزشهای حفظ طولانی‌ترین آبشار ایران (آتشگاه) در برابر ساخت این سد، آن‌ها را به خنده می‌اندازد.

چرا در زمان ما توجه به حفظ کهن‌زادبوم‌های تاریخی و میراث‌ها و چشم‌اندازهای طبیعی سرزمین مادری تا این حد به حاشیه رانده شده یا دست کم گرفته می‌شود؟ مگر یک فرهنگ، یک جامعه و یک تمدن به چه ویژگی خود باید مباهات کند؟

از بررسی و تعمق در کدامین شناسه و نشان‌زدهاست که می‌توان پی به عظمت یک ملّت و فرزانگی و فرهیختگی آن در طول تاریخ پرفراز و نشیبش برد. آیا هنگامی که از کنار بنایی عظیم با قدمت چند هزار سال می‌گذرید؛ یا زمانی که درختی کهنسال را با عمری بیش از ۳ هزار سال از نزدیک لمس می‌کنید، ناخودآگاه به مردمی که حافظ و پاسدار این موهبت های تاریخی، فرهنگی و طبیعی بوده‌اند، احترام ننهاده و کلاه از سر برنمی دارید؟ برعکس چه کسی است که صحنه انهدام مجسمه‌های غول پیکر بودا در بامیان افغانستان توسط تحجر مکتبی به نام طالبانیسم را دیده باشد و برای چنین تفکر واپس‌گرایانه ای متأسف نشده باشد؟

این‌ها را نوشتم تا توجه مخاطبان گرامی این نوشتار را به واقعیت تلخی جلب کنم که انگار دارد با شتابی از همیشه نگران کننده‌تر، همه کارمایه‌های فرهنگی، تاریخی و طبیعی کشور را از بین می‌برد؛ آن هم به بهانه‌های دلپذیر چون توسعه و اشتغال‌زایی و رواج کسب و کار. چرا؟

بیاییم سندرم یادگارنویسی بر روی میراث طبیعی و تاریخی مان را متوقف کنیم.
«عکس دیواره جنوبی آرامگاه کوروش بزرگ در پاسارگاد را نشان می دهد – اسفند ۱۳۸۸»

کافی است مروری بر رویدادهای اخیر کنیم تا درستی این نگرانی را بیش از پیش ایمان آوریم:

ماجرای سد سیوند و تخریب گسترده آثار تاریخی در تنگه بلاغی از یک سو، غرق شدن صد‌ها اصله درخت بنه در بالادست آن و نابودی تالاب های بختگان، طشک و کم جان در پایین دستش را هنوز بیاد داریم. فایده آن همه اعتراض و فریاد چه شد؟

در ماجرای متروی اصفهان و تخریب چهارباغ و سی و سه پل یا در ماجرای سد البرز و تخریب گسترده گورستان سه هزار ساله روستای لفور چه دستاوردی حاصل شد؟ آن همه اعتراض نسبت به نصب دکل‌های برق در حریم آرامگاه حکیم توس را چه می‌گویید؟ آیا دکل‌ها برچیده شد یا دکل های جدیدتری هم به آن‌ها اضافه گردید؟

واقعاً اگر البرز و زاگرس جان داشتند، به ما مردم قدرنا‌شناس چه می‌گفتند؟ چرا کسی از خود نمی‌پرسد که سد تنگاب فیروزآباد از ما چه می‌گیرد؟ چرا در برابر تخریب پایتخت امپراطوری و کاخ آپادانا در شوش آنگونه منفعل عمل کردیم؟ اما در عوض تا دلتان بخواهد سندرم یادگاری نویسی بر ابنیه تاریخی و زیستمندان ارزشمند گیاهی را بی‌مهابای فردا‌ها و قضاوت آیندگان ادمه داده و می‌دهیم.

و البته در این مجال رخدادهای کوچک و بزرگ فراوان دیگری هم به وقوع پیوست و می‌پیوندد که جملگی نشان از بی‌صاحب بودن مقوله فرهنگ، تاریخ و طبیعت در ایران کنونی است.

کافی است به ماجرای تخریب آرامگاه حاجی ایلخانی بختیاری در اردل بنگرید؛ یا تخریب آب انبار ۲۰۰ ساله در بازار اراک با مجوز سازمان میراث فرهنگی؛ ساخت هتل در حریم کوه آتشگاه اصفهان؛ انباری شدن خانه ملک الشعرای بهار؛ ادامه روند تخریب ابنیه‌های تاریخی در اردکان یزد؛ تخریب آثار تاریخی در جزیره هرمز؛ نابودی قصر تاریخی فیلیه در خرمشهر؛ ویرانی قلعه ۱۷۰۰ ساله دختر در فارس، تخریب خانه تاریخی نواب صفوی؛ تخریب سنگ قبرهای تاریخی در ابن بابویه؛ تخریب بافت‌های تاریخی رامهرمز، شیراز، اصفهان، نقده، مشهد، تهران، سنندج و سرانجام مبارزه با خرافه پرستی در هیبت قطع درختان کهنسال یا ایران‌ستیزی در شکل آریوبرزن ستیزی.

شوربختانه می‌توان بر این سیاهی عذاب‌آور همچنان ده‌ها و ده‌ها رخداد شرم‌آور دیگر را اضافه کرد که اغلب نیز در طول یک دهه اخیر به وقوع پیوسته‌اند.

رواج روحیه وندالیسم در جامعه امروز به موازات طرد ارزش های فرهنگی، محیط زیستی و اقتصادمحوری افراطی سبب شده تا آموزه‌هایی که معنای زندگی در آنها نهفته است، به حاشیه رانده شده و هر روز بیش از دیروز از عیارشان در نزد مدیریتی که همه چیز را بر معیار مصلحت های بخشی و زمانی و گروهی می‌سنجد، رنگ ببازد.

جاده سازان، دست بردار طبیعت بکر موگویی نیستند!

دوشنبه, ۲۸ تیر, ۱۳۸۹

   منطقه موگویی بازفت از شهرستان کوهرنگ در چهار محال و بختیاری و ساخت راه های ناخواسته ای را که حتی مردم روستای چین را به مخالفت با این پروژه های طبیعت ستیزانه کشاند را که فراموش نکرده اید! جاده ای که بیش از ۲۰ هزار درخت را به کام مرگ کشاند و به رغم مخالفت های کارشناسان و رسانه ها و حتی مردم محلی، با پشتیبانی برخی مقامات عالی رتبه کشوری و محلی به طول بیش از ۳۰ کیلومتر احداث شدند تا دیگر بار شاهد اجرای پروژه ای مخرب و بدون مطالعه در محدود عرصه های طبیعی بکر زاگرس به بهانه محرومیت زدایی باشیم!

   البته ماجرا به همین هدیه زورکی لرستانی ها – احداث جاده چین به بزنوید الیگودرز – ختم نشد، چرا که مقامات اجرایی استان اصفهان هم بیکار ننشسته و برای اینکه فرصت دسترسی به این طبیعت بکر را از دست ندهند، جاده ای دیگر به طول ۱۱ کیلومتر – جاده دره رزگه به دورک فریدون شهر – را بدون مطالعه و بدون مجوز ساختند، هر چند که این جاده هم صدها درخت را نابود و طبیعت بکر منطقه را به شدت مورد تهدید قرار داد!

   به رغم این اقدامات طبیعت ستیزانه سال گذشته جاده سازان – که برخی ذخیره گاههای گیاهی و طبیعت بکر منطقه را با خطر نابودی مواجه کرده است – اینک اداره راه اصفهان بدون هرگونه مطالعه و نیازسنجی اقدام به احداث جاده ای دیگر به طول ۷ کیلومتر نموده تا بر مبنای تأمین منافع شخصی برخی افراد ذی نفوذ، با استدلال های غیر فنی خود جایگزینی برای جاده احداثی سال قبلش تدارک ببیند!

   این جاده ۷ کیلومتری که با فاصله اندکی – ۳ تا ۴ کیلومتری – و به موازات جاده ۱۱ کیلومتری احداثی سال قبل در دست اجرا می باشد، بدون اخذ مجوز و بدون هماهنگی با مسئولین منابع طبیعی و محیط زیست چهار محال و بختیاری و با پشتیبانی فرمانداری فریدون شهر اصفهان در حال احداث می باشد!

   در صورت عدم توقف احداث این جاده غیر اصولی و غیر ضروری، صدها درخت بلوط و بنه و کیکم و درختچه سماغ و بوته گون به نابودی کشیده خواهند شد و برخی ذخیره گاههای منحصر به فرد منطقه – مثل ذخیره گاههای کرفس و سماغ و … –  با تهدیدی جدی مواجه خواهند شد!

فرماندار: «لردگان قطب سرمایه گذاری سدسازی چهارمحال و بختیاری است»!

جمعه, ۲۱ خرداد, ۱۳۸۹

   در حالیکه سدهای احداث شده کارون ۴ و ۳ و سدهای در دست احداث خرسان ۱ و ۲ و۳ و سد در دست مطالعه کارون ۵، با واقع شدن در منطقه جنگلی ۱۵۷ هزار هکتاری لردگان، دست کم ۲۰ هزار هکتار از جنگل های این منطقه را به کام مرگ می کشانند، جای بسی تأمل است که عالی ترین مقام اجرایی منطقه، این رخداد تلخ را فرصتی کم نظیر برای سرمایه گذاری در آن منطقه می داند.

   سدهای زنجیره ای کارون و خرسان، فاقد هرگونه ارزیابی های زیست محیطی و اجتماعی بوده و سبب نابودی هزاران درخت بلوط و بنه در منطقه جنگلی لردگان شده و ضمن بر هم زدن نظام طبیعی سرشاخه های کارون بزرگ، با جمع کردن آب ها در دریاچه های بزرگ، شرایط تبخیر آسان این منبع حیاتی و ارزشمند را فراهم می کنند.

   ای کاش به جای صرف هزینه های میلیاردی و ایجاد سدهای غول پیکر که در مدت کوتاهی به سبب ناپایداری خاک منطقه، از رسوبات پر شده و ثروت این مملکت را در پشت سازه های بتنی شان دفن می کنند، به شیوه های دیگر مهار و نفوذ آب، مثل عملیات های ارزان قیمت آبخیزداری و آبخوان داری، هم توجه می شد و سدسازی را به عنوان آخرین اولویت در سبد اولویت هایمان جای می گرفت نه به عنوان اولین و آخرین اولویت!

ادامه مطلب »

ذخیره گاه جنگلی شمس آباد و تهدیدی به نام «توسعه باغات»

شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۳۸۹

   شمس آباد دوراهان به همراه چهارطاق سبزکوه، دو ذخیره گاه منحصر به فرد گونه «ارس» در چهار محال و بختیاری هستند که در زاگرس از جایگاه ویژه ای برخور دارند، خاصا” ذخیره گاه کم همتای چهار طاق، که می توانید گونه های سوزنی برگ و پهن برگ را در کنار هم مشاهده کنید.

   شرایط توپوگرافی و کوهستانی، واقع شدن در بین قله های بلند دالان کوه و کوه نظامی و عبور رودخانه دائمی و بزرگ «کره بس»، اکوسیستمی ویژه و متفاوت با مناطق همجوار را در شمس آباد رغم زده است. ویژگی های اقلیمی و آب و هوایی منطقه سبب مستقر شدن تیپ جنگلی بنه شده است که بذر تولیدی از این درختان به عنوان یکی از ظرفیت های اقتصادی منطقه به حساب می آید.

   وجود رودخانه پرآب کره بس، رشته کوه زیبای نظامی و قله های پوشیده از برف دالان کوه، جنگل های بنه همراه با گونه ارس و درختان سر به آسمان کشیده چنار در حاشیه رودخانه، چشمه سارهای فراوان و صدای پرندگان، شمس آباد را به یک ظرفیت طبیعت گردی کم مانند در استان چهار محال و بختیاری بدل کرده است.

ادامه مطلب »