بایگانی “آموزش”

پاسداری از طبیعت وطن

یکشنبه, ۹ مهر, ۱۳۹۱

در پاسداشت انتشار هزارمین شماره از روزنامه تهران امروز در هشتمین روز از مهرماه ۱۳۹۱ و به پاس زحمات و تلاش های خبرنگاران حوزه محیط زیست آن روزنامه در بازتاب رخدادهای محیط زیستی کشور – خصوصا منطقه زاگرس و دیار بختیاری – نگارنده یاداشتی را در چهارمین صفحه از ویژه نامه تهران امروز منتشر کرده است که با خوانندگان گرامی این تارنما به اشتراک گذاشته می شود:

 

در مواجهه با رویکرد محوری و استراتژیک مشارکت شهروندان و جوامع محلی در موضوعات حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور؛ کمبود ابزارهای اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی موثر در سطح جامعه، کمینه حساسیت مردم و مسئولان به رخدادهای تلخ محیط‌زیستی را به‌دنبال داشته است. نقیصه‌ای که همواره برنامه‌های آموزشی و جلب مشارکت مردم در حوزه محیط‌زیست و منابع طبیعی را به چالش کشانده و متولیان این حوزه را دل نگران کرده است.

در راستای تحقق ضرورت افزایش سطح آگاهی و حساسیت مردم نسبت به موضوعات محیط زیستی، با اهداف مشارکت مردم، بهره‌برداران و مسئولان در پیشگیری و مقابله با مولفه‌های تخریب طبیعت و محیط‌زیست، رسانه‌های نوشتاری کشوری و محلی می‌توانند به‌عنوان یکی از موثرترین ابزارهای کاربردی مطرح باشند.

 البته فراموش نکنیم که این ماجرای سطح حساسیت‌ها و انگیزه‌های عمومی برای حمایت از محیط‌زیست و طبیعت فقط محدود به روزنامه‌ها و رسانه‌های نوشتاری محلی و کشوری که فاقد یک صفحه ثابت محیط‌زیستی هستند نشده و وضع آن در میان دیگر ابزارهای رسانه‌ای و آموزشی کشور غم‌بارتر است! شوربختانه با نظری به محتوای کتاب‌های درسی مقاطع ابتدایی و متوسطه آموزش و پرورش کشورمان هم در می یابیم که حجم آموزش‌های مربوط به حوزه منابع طبیعی و محیط زیست در این کتاب‌ها که به کودکان و نوجوانان ما آموزش داده می‌شود تا چه اندازه ناچیز و در کمینه ممکن قرار دارد، رسانه ملی هرگز به شکلی سزاوار و مسئولانه، در برنامه‌هایی مستمر به بیان ارزش‌های منابع طبیعی و تحلیل مسائل حوزه منابع‌طبیعی و محیط‌زیست کشور نپرداخته، ردپای مشخص و درخوری از آموزش‌ها و دغدغه‌های محیط‌زیستی در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی ما دیده نمی‌شود و خلاصه اینکه برنامه‌های مدون و جامعی که دارای توانمندی‌های ظرفیت‌سازی اطلاعاتی و فرهنگی در جامعه باشد، در برنامه‌های میان‌مدت و بلند مدت توسعه‌ای کشور کمتر دیده می‌شود تا در این رهیافت شاهد افزایش حساسیت‌ها و علاقه روزافزون مردم کشورمان در حوزه منابع طبیعی و محیط‌زیست باشیم!

روزنامه پرمخاطب تهران ‌امروز، یکی از معدود روزنامه‌های فعال در حوزه محیط‌زیست و منابع طبیعی کشور بوده که همواره هوشیارانه و شجاعانه، به‌صورت کارشناسی به تهدیدهای طبیعت وطن – به وی‍ژه طبیعت سرزمین بختیاری و منطقه زاگرس میانی – پرداخته و با اطلاع رسانی و نقدهای کارشناسی از رخدادهای تلخ محیط‌زیستی، دین خود را به این آب و خاک ادا کرده است.

از روزهای آغازین فعالیت‌های نگارنده به عنوان عضو کوچکی از جمع فعالان محیط‌زیستی کشور؛ شاهد بوده که خبرنگاران پرتلاش بخش محیط‌زیست تهران‌امروز، دغدغه‌مندانه لکنت‌های مدیریتی و تهدیدهای «توسعه پایدار» در کشور و زاگرس میانی را به چالش کشیده و با روحیه‌ای خستگی‌ناپذیر، بی‌پرده به ظرفیت‌ها و تهدیدهای پیش‌روی زیست بوم‌های کم‌همتای کشور پرداخته و با نقدهای کارشناسی، برای پایداری کیفیت زیستن در طبیعت ایران و زاگرس، سزاوارانه به روشنگری مشغول بوده‌اند.

خسته نباشی و دست مریزادی جانانه به خبرنگاران عزیز و پرتلاش محیط زیستی در روزنامه تهران‌امروز که هوشیارانه اخبار و موضوعات مربوط به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی منطقه زاگرس و دیار بختیاری را مسئولانه و شجاعانه پوشش می‌دهند. نگارنده به سهم خود تلاش های ارزنده این روزنامه در دفاع و پاسداری از طبیعت وطن را ارج نهاده و در آستانه انتشار هزارمین شماره این رسانه نوشتاری، برای همه دست‌اندرکارانش بهترین‌ها را آرزو دارم.

راهکار نخست؛ حفاظت فیزیکی و برخورد سخت قانونی یا آموزش و فرهنگ سازی

یکشنبه, ۵ شهریور, ۱۳۹۱

ضمن قدردانی از کوشان مهران عزیز به پاس ارسال یادداشت­ های روشنگرانه و کارشناسی­ اش، متن کامل یادداشت تحلیلی ایشان در خصوص اولویت ها و تقدم راهکارهای حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی کشور که برای این تارنما ارسال گردیده است؛ با خوانندگان گرامی و فرهیخته طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته می­ شود:

درشتی و نرمی به هم، در به است

چو فاصد که جراح و مرحم نه است

در چند روز گذشته خبر حکم بیست و یک سال زندان به دلیل کشتار ۷۷ نفر بدست یک جوان ۳۳ ساله نروژی شاید برای بسیاری با درنظر داشتن سلول سه اتاقه دارای لوازم خوب و شکیل حکم یک هتل لوکس را داشته باشد ولی نباید فراموش نمود که تا سال ۱۸۸۰ درکشور نروژ( که در آن روزگار با کشور سوئد یکی بوند)؛ یکی از شیوه های مجازات اعدام، قطع سر با تبر در ملاء عام بود.

در نگاه نخست بسیاری بر این گمان هستند که از روز نخست قانون و مقررات در کشورهای پیشرفته همراه با لطافت اجرا می شده و به اصطلاح حتی به جنایتکار و جانی هم تو نمی گفتند. در نگاره زیر قفسی آهنی دیده می شود که تا سال ۱۸۳۰ در انگلستان دزدان دریایی و فرزندانی که والدین خود را به قتل می رسانیدند، زنده درون آن در میدان و بر بالای بلندی آویزان کرده تا به تدریج در برابر دیدگان مردم از گرسنگی و تشنگی مرده و گاهی ده ها سال اسکلت آنها در قفس زنگ زده همراه با وزش باد می رقصید.

نگاره دیگر همین شیوه مجازات را در افغانستان سال ۱۹۲۱ در دوران نوزایی امیر امان الله خان نشان می دهد که راهزنی را زنده در قفس نهاده و متظر مرگ او بودند.

حال این پرسش مطرح می شود که چرا در بریتانیا دیگر جانیان آن گونه مجازات نشده ولی در افغانستان با وجود حمله ناتو و کنارزدن طالبان( و نه سرنگونی کامل)  و ریزش پول فراوان و به ظاهر بی حساب و کتاب هنوز که هنوز است این جامعه پذیرای این گونه مجازات ها می باشد؟

در بریتانیا و سرزمین های زیرسلطه او چون استرالیا در قرون پیشین قانون هرچند خشن ولی در واقع به مصلحت جامعه بوده و خوب و یا بد اجرا می گردید. در اواسط قرن نوزدهم مجازات چیدن گل از پارک های عمومی ایالت ویکتوریای استرالیا زندان بود و کسانی که بسوی دلیجان های عمومی سنگ پرتاب می کردند، به ۵ سال زندان محکوم می شدند.

یکی از تفریحات مفرح ساکنان شهر لندن طی قرون متمادی تماشای دارزدن محکومان به مرگ بود و گاهی پنجره ساختمان های مشرف به میدان به مبالغ گزافی خرید و فروش می شد ولی در سال ۱۸۶۵ قانون گذاران به این نتیجه رسیدند که شهروندان بریتانیایی به آن حد از فرهنگ رسیده اند که دیگر نیازی به ارعاب طبقاتی خاص از جامعه به شیوه هایی چون دار زدن نیست و این پیشرفت چیزی نبود جز حاصل آموزش و فرهنگ سازی درست و کارای جامعه.

در انگلستان از هنگام ورود نورمن ها در قرن یازدهم قوانین مدون جنگلبانی و شکاربانی وجود داشته است. پادشاهان و لردها و سایر نجیب زادگان برای تامین گوشت مصرفی خود و اطرافیان و بهره مند شدن از شکار، جنگل هایی را به عنوان Royal forest معرفی کرده و هرگونه شکار و تله گزاری را برای مردم عادی به شدت ممنوع کرده و مجازات هایی چون قطع دست، درآوردن چشم و دار زدن را معین نموده بودند که تا اواسط قرن هیجدهم هنوز شکاردزدان حرفه ای را در کنار جریمه گهگاه به حکم قانون به دار می آویختند. ولی در همین جامعه و سیستم در چند سال پیش به دلیل اعتراض گسترده مردمی شکار روباه با تازی Fox hound و سوارکاران ممنوع شد و این ممنوعیت باعث از دست رفتن ۸۰۰۰ شغل و به فراموشی سپردن یکی از مهم ترین رسم و آیین های طبقه آریستوکرات و اشراف بریتانیا گردید.

همانگونه که در نوشتار خرس پیرینه فرانسه اشاره شد در مبحث محیط زیست و بویژه حیات وحش و زیستگاه های آنها، در همه جای دنیا سنگ سرطاق حفاظت در وحله نخست قوانین مدون و مهم تر از همه اجرای قانون( خوب و یا بد) بوده است. در ایران اما گویا بقول ناصرالدین شاه همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. تعداد محیط بانان و جنگل بانان کشته شده در این سه دهه تنها با کشور جنگ زده ای چون کنگو قابل مقایسه است.

در سال۱۳۳۵ که کانون شکار در زمانی که الگوی مصرفی کشور در حال تغییر بود ایجاد گردید، پایه گذاران آن عده ای شکارچی و عموما آرتشی بوده و بهترین راهکار یعنی استخدام شکارچیان حرفه ای بومی به عنوان شکاربان را همانند هرکشوری که به فکر ایجاد نهاد محیط زیستی بود ، برگزیدند.

از اوایل دهه ۱۳۵۰ با تغییر نام کانون شکار بانی و نظارت بر صید به سازمان حفاظت محیط زیست و ایجاد بخش محیط زیست انسانی و بررسی بر روی مواردی چون آلودگی دریای خزر و مدیریت سوخت و بویژه استفاده از منابع سرشار گاز طبیعی که مدت ها به عنوان ضایعات سوزانیده می شد افتادند که کتاب ارزشمند محیط زیست در ایران آقای اسکندر فیروز( خرداد ۱۳۵۳) نشان دهنده دوراندیشی و افق باز مدیران آن زمان سازمان نوپای حفاظت از محیط زیست به شمار می رود.

شرم آور اینکه اکنون پس از بازنشستگی و مردن تقریبا تمامی کارشناسان قدیمی و باسابقه سازمان حفاظت محیط زیست، هنوز منطقه فروشان ابن الوقت بر طبل دریده رنجرهای خون آشام دوران فیروز طاغوتی می کوبند و در برابر دیدگان همه به منطقه فروشی و زد و بند با فلان سدباز و جاده کش مشغول بوده و حتی از چند متر فنس و پایه بتونی سایت های تکثیر در اسارت هم نمی گذرند. حضرات می خواهند اینگونه بنمایانند که در سال ۱۳۳۵ انبوه فارغ اتحصیلان وطنی و بورسیه سهمیه ای آماده به خدمت بوده ولی فیروز و سایر رفقای طاغوتیش به عمد عده ای رنجر خون آشام را برای آزار رسانیدن به جوامع فوق مستضعف و محروم ولی بسیار فهمیده مامور کرده بودند.

هیچکس منکر آموزش و تعلیم و تربیت نیست. اگر هنوز از یادمان نرفته باشد روزگاری به هنگام مشاهده تکه نانی بر روی زمین، خم شده، نان را بوسیده و در کناری می گذاشتیم و این چیزی نبود جز آموزه هایی درباره حرمت نان، ولی اکنون دیگر زمانی برای در اولویت قرار دادن آموزش آن هم به شیوه ای غیر کاربردی و پشت گوش انداختن قانون هرچند ضعیف نمانده است. در زاگرس طوایف کوچ نشین هرچند به ضرب برنو کوتاه و اخیرا کلاش و قناسه، نسل پازن و پلنگ را برانداختند ولی به دلیل حرمت قائل شدن برای سمندر آتشین هیچگاه به آن آسیبی وارد نکرده و زیستگاه آن را نابود ننمودند. ولی امسال در تعطیلات نوروز حتی در تنکابن مازندران هر قطعه از این گونه سمندر به مبلغ ۸۰۰۰ تومان فروخته می شد.

همانگونه که گاندو در دید ساکنان اطراف رود سرباز محترم است و تاکنون حفظ شده، سمندر آتشین جنوب زاگرس هم در کنار ناشناخته بودن زیستگاه به دلیل اعتقاد مردم محلی شانسی برای بقا داشت ولی در مواجه با غارت این گونه، نخستین راهکار حفاظت فیزیکی  از زیستگاه این گونه و برخورد قانونی و گاهی فیزیکی با متخلفان می باشد. پس از اطمینان از ثبات در زیستگاه در مرحله دوم باید با برنامه های آموزشی و آگاهی رسانی بدور از احساسات و جو زدگی، مردم خود از خرید این گونه دوری جویند تا دیگر قاچاق این گونه برای سودجویان منفعتی درپی نداشته باشد.

در ایران نیز به دلیل قانون چند هزار ساله نانوشته، بهترین قانون هم پس از سه روز به دلیل بی اعتنایی مجریان قانون به سرعت لوث خواهد شد! گویا یکی از نهاد های بین المللی در چند سال پیش بودجه ای را برای توانمندسازی جوامع محلی و آموزش آنها در ایران اختصاص داد که در واقع به جای قاتق نان، قاتل جان محیط زیست گردید.در جایی که جیره و مواجب محیط بانان به عنوان سنگ بنای پایش محیط زیست طبیعی گاهی ماه ها به تعویق افتاده و در کنار نداشتن امنیت جانی، شکار دزدان و زمین خواران به راحتی بر آنها چیره می یابند، عدم توجه به بافت فرهنگی کشور بویژه در مناطق گوناگون به راحتی باعث دورریز زمان و بودجه می شود. چه بسیار حضرت استاد و دکتر و NGO چی فرهیخته ای که بر سر تقسیم غنایم نقدی نهاد های جهانی آنگونه به ستیزه می پردازند که بیننده بیاد خاله خانباجی های گود زنبورک خانه و چاله سیرابی می افتد.

اکنون حتی در کنار سیاه چادر عشایر کوچرو هم خوب و یا بد دیش های ماهواره وجود دارند. موثرترین راهکار آگاهی رسانی به جامعه و بویژه کودکان و نوجوانان به عنوان تاثیرپذیرترین قشر جامعه با برنامه هایی گیرا و بدور از گزافه گویی و فرمول نویسی منطقه فروشانی می باشد که در اندرون حرمسراهای خود، خون پایمال شده محیط بانان از دستان آنان می چکد.

فراموش نکنیم؛ ناله و موی مدام که ای وای طبیعت از دست رفت تنها این اثر را به دنبال خواهد داشت که :

… خب رفت که رفت، نابود شد که شد،  اصلا به من چه!

یک مسابقه سبز در سیمای چهارمحال و بختیاری

پنجشنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۳۹۰

ظرفیت سازی فرهنگی و افزایش آگاهی های عمومی به منظور جلب مشارکت مردم و جوامع محلی؛ همواره به عنوان یکی از راهکارهای اجرائی مهم برای پاسداری از منابع طبیعی و محیط زیست کشور مورد تآکید بوده است. همه متخصصین حوزه منابع طبیعی و محیط زیست نیز بر این باورند که بایستی سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری و سازمان حفاظت محیط زیست کشور از همه ی ابزارها و توان نرم افزاری خود و تمامی دستگاه های فرهنگی، تبلیغاتی و رسانه ای کشور کمک گرفته تا جوامع محلی را به محافظان و حامیان طبیعت پیرامون شان بدل سازند.

به تازگی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری چهارمحال و بختیاری در تعاملی ارزشمند با صدا و سیمای مرکز استان در راستای تحقق امر مهم ظرفیت‌سازی فرهنگی در جامعه و آگاهی مردم از ارزش‌های واقعی طبیعت، اقدام به برگزاری مسابقه‌ای استانی با موضوعات و مفاهیم ساده منابع طبیعی نموده تا با بهره گیری از این روش آموزشی و جلب مشارکت، چند گامی به حفاظت مشارکتی نزدیک تر شویم.

این مسابقه که به همت روابط عمومی و سیمای استانی جهان بین برگزار می‌شود، قرار است با طرح سئوالاتی از مفاهیم و موضوعات منابع طبیعی و اهداء جایزه، در بین مردم استان انگیزه دوستی با طبیعت و مشارکت در حفاظت از این اندوخته های طبیعی کم همتا را ایجاد کند. این مسابقه در طول سال ادامه داشته و قطعا”میزان موفقیت برنامه و استقبال مردم، برگزارکنندگان مسابقه را تشویق به طرح سئوالات بیشتر و اهداء جوایز به برندگان خواهد نمود.

از همه دوستان تقاضا می شود به منظور ارتقای سطح این برنامه و افزایش میزان مشارکت مردم، پیشنهادات و ایده های خود را برای نگارنده ارسال نمایند و یا در صورتیکه موضوعاتی به نظرشان می رسد با طرح سؤال این برنامه را یاری نموده تا بتوان با گسترش این برنامه به همه استان های کشور گامی در جهت آموزش و جلب مشارکت جوامع محلی در زیست بوم های وطن برداشته شود.