بایگانی “تارنماهای محیط زیستی”

پاسداری از طبیعت وطن

یکشنبه, ۹ مهر, ۱۳۹۱

در پاسداشت انتشار هزارمین شماره از روزنامه تهران امروز در هشتمین روز از مهرماه ۱۳۹۱ و به پاس زحمات و تلاش های خبرنگاران حوزه محیط زیست آن روزنامه در بازتاب رخدادهای محیط زیستی کشور – خصوصا منطقه زاگرس و دیار بختیاری – نگارنده یاداشتی را در چهارمین صفحه از ویژه نامه تهران امروز منتشر کرده است که با خوانندگان گرامی این تارنما به اشتراک گذاشته می شود:

 

در مواجهه با رویکرد محوری و استراتژیک مشارکت شهروندان و جوامع محلی در موضوعات حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور؛ کمبود ابزارهای اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی موثر در سطح جامعه، کمینه حساسیت مردم و مسئولان به رخدادهای تلخ محیط‌زیستی را به‌دنبال داشته است. نقیصه‌ای که همواره برنامه‌های آموزشی و جلب مشارکت مردم در حوزه محیط‌زیست و منابع طبیعی را به چالش کشانده و متولیان این حوزه را دل نگران کرده است.

در راستای تحقق ضرورت افزایش سطح آگاهی و حساسیت مردم نسبت به موضوعات محیط زیستی، با اهداف مشارکت مردم، بهره‌برداران و مسئولان در پیشگیری و مقابله با مولفه‌های تخریب طبیعت و محیط‌زیست، رسانه‌های نوشتاری کشوری و محلی می‌توانند به‌عنوان یکی از موثرترین ابزارهای کاربردی مطرح باشند.

 البته فراموش نکنیم که این ماجرای سطح حساسیت‌ها و انگیزه‌های عمومی برای حمایت از محیط‌زیست و طبیعت فقط محدود به روزنامه‌ها و رسانه‌های نوشتاری محلی و کشوری که فاقد یک صفحه ثابت محیط‌زیستی هستند نشده و وضع آن در میان دیگر ابزارهای رسانه‌ای و آموزشی کشور غم‌بارتر است! شوربختانه با نظری به محتوای کتاب‌های درسی مقاطع ابتدایی و متوسطه آموزش و پرورش کشورمان هم در می یابیم که حجم آموزش‌های مربوط به حوزه منابع طبیعی و محیط زیست در این کتاب‌ها که به کودکان و نوجوانان ما آموزش داده می‌شود تا چه اندازه ناچیز و در کمینه ممکن قرار دارد، رسانه ملی هرگز به شکلی سزاوار و مسئولانه، در برنامه‌هایی مستمر به بیان ارزش‌های منابع طبیعی و تحلیل مسائل حوزه منابع‌طبیعی و محیط‌زیست کشور نپرداخته، ردپای مشخص و درخوری از آموزش‌ها و دغدغه‌های محیط‌زیستی در سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی ما دیده نمی‌شود و خلاصه اینکه برنامه‌های مدون و جامعی که دارای توانمندی‌های ظرفیت‌سازی اطلاعاتی و فرهنگی در جامعه باشد، در برنامه‌های میان‌مدت و بلند مدت توسعه‌ای کشور کمتر دیده می‌شود تا در این رهیافت شاهد افزایش حساسیت‌ها و علاقه روزافزون مردم کشورمان در حوزه منابع طبیعی و محیط‌زیست باشیم!

روزنامه پرمخاطب تهران ‌امروز، یکی از معدود روزنامه‌های فعال در حوزه محیط‌زیست و منابع طبیعی کشور بوده که همواره هوشیارانه و شجاعانه، به‌صورت کارشناسی به تهدیدهای طبیعت وطن – به وی‍ژه طبیعت سرزمین بختیاری و منطقه زاگرس میانی – پرداخته و با اطلاع رسانی و نقدهای کارشناسی از رخدادهای تلخ محیط‌زیستی، دین خود را به این آب و خاک ادا کرده است.

از روزهای آغازین فعالیت‌های نگارنده به عنوان عضو کوچکی از جمع فعالان محیط‌زیستی کشور؛ شاهد بوده که خبرنگاران پرتلاش بخش محیط‌زیست تهران‌امروز، دغدغه‌مندانه لکنت‌های مدیریتی و تهدیدهای «توسعه پایدار» در کشور و زاگرس میانی را به چالش کشیده و با روحیه‌ای خستگی‌ناپذیر، بی‌پرده به ظرفیت‌ها و تهدیدهای پیش‌روی زیست بوم‌های کم‌همتای کشور پرداخته و با نقدهای کارشناسی، برای پایداری کیفیت زیستن در طبیعت ایران و زاگرس، سزاوارانه به روشنگری مشغول بوده‌اند.

خسته نباشی و دست مریزادی جانانه به خبرنگاران عزیز و پرتلاش محیط زیستی در روزنامه تهران‌امروز که هوشیارانه اخبار و موضوعات مربوط به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی منطقه زاگرس و دیار بختیاری را مسئولانه و شجاعانه پوشش می‌دهند. نگارنده به سهم خود تلاش های ارزنده این روزنامه در دفاع و پاسداری از طبیعت وطن را ارج نهاده و در آستانه انتشار هزارمین شماره این رسانه نوشتاری، برای همه دست‌اندرکارانش بهترین‌ها را آرزو دارم.

بام ایران هم به برنامه های پاک سازی مشارکتی جنگل پیوست

یکشنبه, ۱۲ شهریور, ۱۳۹۱

قرار است دومین برنامه پاک ­سازی مشارکتی جنگل در پاسداشت دهه تنوع زیستی ملل متحد؛ روز جمعه ۲۴ شهریور­ماه سال جاری به همت تشکل­ های غیر­دولتی محیط زیستی، دستگاه­ های دولتی مرتبط و جوامع محلی ذینفع، به صورت هم­زمان و نمادین در تعدادی از استان­ های جنگلی کشور برگزار ­شود.

هدف از اجرای این برنامه نمادین؛ جمع آوری و‌ بسته ­بندی و انتقال زباله ­های رها شده در عرصه­ های جنگلی است. شوربختانه رها­سازی زباله در عرصه ­های جنگلی به عنوان یکی از ظرفیت های گردشگری ارزشمند طبیعی؛ علاوه بر آلودگی ­های دیداری و بهداشتی، باعث اختلال در زادآوری طبیعی جنگل ­ها و تهدید جمعیت گونه ­های جانوری آن زیست­ بوم­ ها می­ شود.

برگزاری نخستین آیین­ های این مناسبت جهانی به شهریور­ماه سال گذشته برمی­ گردد که در پاسداشت سال جهانی جنگل‌ها­(سال ۲۰۱۱) و دهه تنوع­ زیستی ملل متحد، در استان­ های کرمانشاه، گیلان، مازندران، گلستان و اصفهان برگزار شد.

آیین­ های این روز در دومین سال به صورت هماهنگ در استان­ های چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه، گلستان، گیلان، مازندران و فارس برگزار خواهد شد که به­ ترتیب سازمان­ های مردم­ نهاد محیط زیستی تسنیم، هیلو، خانه جوان فرید روستای کفش­ گیری، جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست گیلان، موسسه توسعه پایدار هرمد و خانه فرهنگ بوم­ گردان پارس؛ مسئولیت هماهنگی­ های لازم در استان­ های خود را بر عهده دارند. موسسه توسعه پایدار هرمد نیز به عنوان دبیرخانه برنامه پاک­ سازی جنگل­ های کشور، وظیفه هماهنگی­ های کشوری این برنامه را برعهده دارد.

انتظار می ­رود تمامی سازمان­ های مردم­ نهاد محیط زیستی، دوستداران طبیعت، فعالان محیط زیستی، دستگاه ­های دولتی مرتبط و رسانه های استانی و کشوری سزاوارانه در برگزاری آیین­ های این روز در استان های هدف مشارکت فعال داشته باشند.

 انجمن محیط­ زیستی تسنیم بروجن نیز در نظر دارد به عنوان هماهنگ کننده این برنامه در استان چهارمحال و بختیاری؛ برای نخستین بار همراه با سایر انجمن­ ها و تشکل­ های محیط زیستی استان و با همکاری ادارات دولتی مرتبط مانند منابع طبیعی، محیط زیست، جمعیت هلال احمر و … و با مشارکت جوامع محلی ذینفع، یکی از عرصه­ های جنگلی استان را انتخاب و از زباله­ های رها شده پاک­ سازی کنند.

 علاقه­ مندان به شرکت در برنامه پاک­ سازی جنگل­ های چهارمحال و بختیاری می­ توانند برای کسب اطلاعات لازم و انجام هماهنگی­ های بیشتر به وبلاگ انجمن محیط زیستی تسنیم (tasnimngo.blogfa.com) مراجعه کنند.

سدسازان هم، منتقدان را به دادگاه کشاندند!

سه شنبه, ۱۰ مرداد, ۱۳۹۱

مطالب منتشره بر روی درگاه مجازی آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز)، حکایت از آن دارد که این خبرگزای سزاوارانه به عنوان یکی از ارزشمندترین و پرمخاطب­ ترین پایگاه­ های خبری حوزه محیط زیست و منابع طبیعی منطقه بختیاری و زاگرس میانی در بین فعالان و دوستداران این سرزمین مطرح بوده است. این آژانس خبری جسورانه و بی­ پروا پایگاهی مجازی برای انتشار مطالب و دیدگاه های انتقادی فعالان اجتماعی و محیط زیستی زاگرس میانی نسبت به آسیب­ های سدسازی در حوزه­ های طبیعی و انسانی این منطقه بوده که بالاخره سدسازان قدرتمند در «شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران» تحمل­ شان تمام شد و با طرح دعوا در شعبه ۴ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، مدیر مسئول آن را به جرم “نشر اکاذیب” و “تشویش اذهان عمومی” به دادگاه کشاندند.

نگارنده نیز قبلا”­به چنین اتهام­ هایی به دادگاه فراخوانده شده که رهیافت آن تجربه اندکی در این خصوص است که مرهون الطاف دوستان حقوق­دان بود. با توجه به تشابه اتهام­ های منتسبه در زیر اشاره­ کوتاهی به جنبه­ های حقوقی آن ماجرا می­ شود؛

بر اساس قوانین و مقررات جاریه حکومتی کشور؛ برای اثبات هر اتهامی –  برای هر یک از عناوین مجرمانه –  وجود عناصر اساسی و تشکیل دهنده جرم ضروری و الزامی است و از مهمترین این عناصر، مؤلفه سوء­نیت بوده و مسلما” این عنصر بایستی در هر عمل مجرمانه ای مستتر یا مشهود باشد.

ابتدا؛ محتوای مطالب عنوان شده در این رسانه مجازی پیرامون موضوع آسیب­ های محیط­ زیستی و اجتماعی ناشی از سدسازی­ های “شرکت آب و نیرو” در منطقه زاگرس میانی – خصوصا” سد گتوند – که مورد ادعای “شرکت آب و نیرو” است، نه تنها مستندا” و مستفاد از شواهد عینی موجود در منطقه، گزارشات رسمی و اصول علمی انکارناپذیر بوده، بلکه رفتاری مطالبه محورانه در راستای تحقق اصل ۵۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد که ازجمله حقوق حقه همه شهروندان ایرانی است. (اصل ۵۰ قانون اساسی: در جمهوری اسلامی حفاظت از محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشد وظیفه عمومی تلقی می گردد، از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است)

بعد؛ آژانس خبری بختیاری نیز به عنوان یک رسانه رسمی، قانونی و مستقل مردمی فعال در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی؛ با الهام از اصول ده­ گانه «تعهدنامه مردمی» یا «مرام نامه» محیط زیست کشور، معتقد است که محیط زیست تضمین کننده حیات رو به رشد نسل کنونی و نسل های آینده است و باید مورد حفاظت و حمایت قرار گیرد و با اطمینان از اینکه دستیابی به صلح و توسعه پایدار و حفظ محیط زیست از طریق تقویت اندیشه زیست محیطی، فرهنگ سازی و ارتقاء دانش و آگاهی­ های عمومی تحقق می یابد، این رسانه هم تلاش در این جهت را از اهم وظایف خود تلقی می کند؛ و مطالبی که در طی چند سال فعالیت این رسانه در حوزه محیط زیست منتشر شده است، خود شاهدی بر این مدعا است و همواره تلاش شده است تا ایبنانیوز مدافع و دیده ­بانی دلسوز برای طبیعت زاگرس و کشور باشد.

بنابراین ملاحظه می­شود که محل موضوع بحث اولا” در حوزه فعالیت و رسالت ذاتی این رسانه به حساب می آید، ثانیا” شواهد عینی و غیر­قابل­ انکار و گزارش های کارشناسان مستقل محیط زیستی حکایت از آن دارد که مطلبی کذب و غیر ­واقعی منتشر نشده است و ثالثا” نامی از شخص یا فرد خاصی آورده نشده است که مسلما” عنصر مادی عنوان اتهام انتسابی را ساقط می نماید.

بنابراین طرح چنین شکایات غیر­واقعی خلاف اصول و قوانین جاریه در کشور جمهوری اسلامی ایران بوده و در واقع نوعی تهدید افکار عمومی در راستای مشارکت برای پاسداری و صیانت از محیط زیست و منابع طبیعی کشور است. مع­ الوصف شکایت مطروحه فاقد وجاهت قانونی، غیر موجه و غیر مستدل بوده و انتظار می رود محاکم قضایی قرار بر رد این شکایت صادر کنند.

باشد که در آینده کمتر شاهد چنین برخوردهای طبیعت گریزانه ای از سوی هر نهاد مسئولی در کشور باشیم. انشاالله …

می توانید شرح کامل ماجرای به دادگاه کشانده شدن مدیر مسئول ایبنانیوز توسط “شرکت آب و نیرو” را در پایگاه خبری سبزپرس بخوانید.

یادداشتی که بارها ارزش بازانتشار دارد

جمعه, ۳۰ تیر, ۱۳۹۱

همزمان با برگزاری مراسم بزرگداشت یکمین سالگرد همراه عزیزمان – یاسر انصاری مدیر پرتلاش و دوست داشتنی پایگاه خبری سبزپرس و بنیان­ گذار کانون عالی فضای سبز و محیط زیست ایران – در ۲۲ ام تیر ماه ۱۳۹۱؛ دوست خوب­ مان محسن حیدری عزیز از دیار گرم خوزستان – مدیر آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) و رئیس هیأت مدیره مؤسسه نوسازی و توسعه پایدار بختیاری – یاداشتی متفاوت و پربار و از دریچه ­ای دور و غریب با زمانه نگاشته و در فضای مجازی سبزپرس به یاسر و رهروانش هدیه کرده است.

حیفم آمد این یادداشت تأمل­ برانگیز را با خوانندگان و همراهان گرامی”طبیعت بختیاری”به اشتراگ نگذارم؛

باشد که افتخار کند سرزمین ایران به چنین پاسدارانی که بی­ منت و سخاوتمندانه حرمتش را پاس می­ دارند.

یاسر انصاری؛ اسطوره ی جنگلبان ابدی

۱- کوچکتر که بودیم، مدارس ابتدایی، نام حقیر “ابتدایی” بر خود نداشت؛ “دبستان” بود. و در ادبستان، سرفصل مصوب کتاب فارسی، فقط آموزش زبان پارسی نبود؛ آموزش رسم پارسی و پارسایی هم بود. هم از این رو دبستانی که بودیم، خون زندگی در رگ اسطوره جاری بود. اسطوره ها جمعشان جمع بود. دبستانی که بودیم، اسطوره هنوز از متن روایت بیرون نرفته بود؛ “پطروس” انگشت خود را در رخنه ی سیل بند روستایی در اروپای غربی فرو می کرد تا خطر شکست سد، مردم پائین دست را تهدید نکند. یادتان هست چه حس غروری داشتیم وقتی که مردم روستا، فردای آن روز پیکر نیمه جان این کودک را پیدا کردند و چقدر برایش گریستیم؟ در کودکی های ذهن ما، پطروس در قامت یک قهرمان بلامنازع زندگی می کرد تا اینکه درسمان به “دهقان فداکار” رسید. اسطوره به ما نزدیکتر شده بود؛ از اروپای غربی به کوهستان های ایران آمده بود. اسمش هم دیگر غریبه نبود؛ آشنا بود؛ “ریزعلی خواجوی” در کودکی های ذهن ما، جای پطروس را گرفت؛ دهقانی که در شبی سرد، خسته از کار روزانه، با فانوسی در دست، چون نقص فنی راه آهن را دید و قطار مسافربری را در خطر یافت، در آن سرمای دیجور، پیراهن خود را بر سر چوبدست می کند و با ریختن نفت فانوس بر روی آن، مشعلی می سازد تا قطار را از خطر آگاه کند. ریزعلی هم مثل پطروس موفق می شود. قطار ترمزکنان می ایستد و در دره سقوط نمی کند. یادتان هست راهبر قطار و مسافران از صمیم قلب از ریزعلی تشکر می کردند؛ یادتان هست حتی ما که مسافر آن قطار نبودیم، چقدر اشک شوق ریختیم؟ و به این ترتیب، قاب اسطوره در ذهن ما پر از تصویر و نام این “مرد” شد. سلطنت اسطوره ادامه داشت تا درسمان به “جبار باغچه بان” رسید. اسطوره باز هم به ما نزدیکتر شده بود؛ از روستا به شهر آمده بود. برای ما که هرگز فانوس و چوبدست نداشتیم، تصویر دهقان فداکار اگرچه عزیز بود، باز هم تصویر یک “دیگری” بود که در جغرافیای مبهم غیرشهری و در زادبومی جدا از سرنوشت ما – شهر – زندگی می کرد. ریزعلی فانوس و چوبدست و احتمالاً لهجه داشت. اما “جبار باغچه بان” به ما شبیه تر بود. در همین کوچه های شهر ما زندگی می کرد. مردی که عمر و جوانی اش را گذاشت تا به کودکان لال و کر، خواندن و نوشتن بیاموزد. آموزگار “عاشق” ی که به کودکان گفت: “من در حیرتم که پنجره برای عده ای مهم است هنوز**” و بی پنجره نگریستن را به کودکان آموخت.

۲- بزرگتر که شدیم، گفتند حالا در مقطع “متوسطه” هستید. دانسته هایمان را مرور کردیم؛ متوسط یعنی چه؟ یعنی میانگین. اگر متوسط یعنی میانگین، “متوسطه” یعنی چه؟ یعنی میانمایگی؟! در آنجایی که دیگر نامش “دبیرستان” نبود، ما محکوم به میانمایگی شدیم؛ و آموختیم چگونه معدل نادانی و خمودگی های موجود در جامعه باشیم. در کتابهای مقطع متوسطه، صحبت از اسطوره نبود. آموختیم که اسطوره ها مربوط به مقطع “ابتدایی” زندگی بشر بودند؛ زمانی که علم، هنوز نور خود را بر زندگی نتابیده بود. در مقطع متوسطه، تصویر اسطوره ای از انسان، جای خود را به مورفولوژی داد. و ما آموختیم که انسان هم جانوری از رسته ی پستانداران است و البته خطرناکترین آنها. در تشریح اسکلت و اجزای بدن؛ برای اولین بار با زند زیرین و زند زبرین و نقش مهم آنها در زندگی خود آشنا شدیم و نیز از اینکه فهمیدیم هر یک از ما صاحب یک دو جین جزیره اختصاصی به نام “جزایر لانگرهانس” درون شکم مان هستیم، حس ناب “زمین خواری” را هرچند برای لحظه ای گذرا در خود احساس کردیم. ما بزرگ شده بودیم و در مقطع متوسط الحالی و میانمایگی، اسطوره را از ذهن و زندگی مان رانده بودیم.

۳- بزرگتر که شدیم، با یک مدرک دانشگاهی و یک خانه و زندگی و شغل خوب، در خلوت خود، گویی هنوز دنبال چیزی می گشتیم. صفحات مطبوعات پر از رویدادهای ناگواری بود که از شنیدنش ناراحت می شدیم و همزمان، برای جلوگیری از آنها احساس ناتوانی می کردیم و به این ترتیب تمام “خستگی های انسان بودن” را در خود احساس می کردیم. خبر نابودی جنگل ها، خشکیدن تالابها، مردن رودخانه ها و… وجدان ما را صدا می زد. و ما همچون مشرکان و کافران “بی عمل” ی که خسته از ظلم خویشتن، در تناقضی بی پایان، همزمان در انتظار گشایشی هستند، از انسان بودن خود شرمنده بودیم. و اینچنین به مرز زایش اسطوره رسیدیم؛ گاه ی که انسان از انسان بودن خود شرمنده می شود؛ اسطوره زاده می شود. و مگر نخستین کارویژه اسطوره، نجات انسان از تیغ تیز خویشکاوی نیست؟ اسطوره، یعنی تلاش جمعی، قاعده مند و سازمان یافته برای تبرئه کردن “انسان”ی که در دادگاه وجدان عصر خویش در حال محاکمه است. حس پنهان انتظار ما را فراگرفته بود. باور نمی کردیم که انسان اینقدر ضعیف باشد که شاهد خاموش نابودی جنگل ها، خشکیدن تالابها، مردن رودخانه ها و… باشد. “یاسر انصاری کجوری” در قامت یک پیامبر، مسئولیت های انسان و توانمندی های او را به ما یادآوری کرد. ما او را می دیدیم اما در نمی یافتیم. سخنانش را می شنیدیم اما باور نمی کردیم. انگیزه های او را می کاویدیم و جز روشنایی در او نمی دیدیم، ولی باز به احتیاط، تا مدتها، به دیده تردید به رفتار “حلاج” وار او می نگریستیم. سخنش در مرز وحی و شعر و جنون می نمود؛ پس حق داشتیم دهانش را ببوییم؛ بوئیدیم؛ خالی از تهوع بود و باز ایمان نیاوردیم. اما او در راهش استوار بود. ما که هنوز چیزهای مبهمی از یافته های مقطع ابتدایی دانش بشری در ذهن خود داشتیم، تصویر غبارگرفته ی اسطوره پطروس، دهقان فداکار و جبار باغچه بان را از نهانخانه ی دل درآوردیم و روبرو نهادیم. کم کم در خلوت خود، “یاسر” را با آن سنجه می کردیم؛ رخنه های سیل بند توسعه را دیده و فداکارانه حتی به قیمت نابودی خود، می خواهد رخنه ها را پر کند تا این سد بر مردم نشکند. نقص فنی نقشه راه توسعه را دیده و می خواهد این قطار مسافربری را از خطر آگاه کند و از این رو پیراهن خود را در شبی سرد آتش می زند و مشعل “سبزپرس” را می سازد. و بالاخره به سبک آن معلم عاشق، صبورانه می کوشد به ما کران و لالان که فریاد نابودی جنگلها را نمی شنویم و با ماهیان رودخانه های خاموش سخن نمی توانیم گفت، سخن گفتن و شنیدن بیاموزد؛ یکسال از آغاز سفرهای حلاج وار او گذشت. و ما کم کم، یکی یکی به یاسر ایمان آوردیم. او تمام اسطوره ها و تمامت اسطوره بود؛ دیگر برای تعریف “انسان” محتاج الگوی پطروس و دهقان و جبار نبودیم. اسطوره به ما نزدیکتر شده بود؛ نزدیکتر از آنچه فکرش را می کردیم. یاسر (همچون ترجمان نامش) “آسان کننده کارها” بود. بارها در قرآن خوانده بودیم: «ان مع العسر یسرا؛ همانا در هر فروبستگی، گشایشی هست». یاسر، بشارت “گشایش انسانی” در تنگنای فروبسته ی محیط زیست ایران بود. اگر یاسر نبود، انسان ایرانی عصر ما چگونه از تیغ تیز خویشکاوی درباره مسئولیتش در حفظ محیط زیست، سالم بیرون می آمد؟ او دلیل سربلندی ماست. اگر در عصر ما نیمی از جنگلهایمان به نابودی کشیده شده است، و اگر از این بابت شرمساریم که در چنین عصری بوده ایم و کاری نکرده ایم، لااقل سربلندیم که “اسطوره ی یاسر؛ جنگلبان ابدی” را همعصر خود داریم. و پیشتر گفتم: «اسطوره، یعنی تلاش جمعی، قاعده مند و سازمان یافته برای تبرئه کردن “انسان”ی که در دادگاه وجدان عصر خویش در حال محاکمه است». یاسر خونبهای گناهان ماست. و شاید از زبان او گفته اند: «خونم را به آسمان پاشیدم؛ باشد که سخاوتمندانه تر بر انارهای سرزمینم ببارد***».

پی نوشت:

*رئیس هیأت مدیره مؤسسه نوسازی و توسعه پایدار بختیاری

**شعری از سید علی صالحی

*** شعری از بهمن کیهان بختیار

تکمله:

اوائل، گاهی که می دیدم برخی دوستان در نوشتارشان خاطره ای از “یاسر” نقل می کنند، حسرت می خورم که چرا با “یاسر” از نزدیک آشنا نبوده ام و خاطره ای از او ندارم. حالا که یکسال از آن روز می گذرد، افتخار می کنم که جزء همان کر و لال هایی بودم که او همچون “جبار باغچه بان” به ما زبان جنگل و رودخانه را آموخت. و افتخار می کنم که هرگز از دوستان نزدیک یاسر نبودم بلکه یکی از کاربران پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران (سبزپرس) بودم؛ مشعلی که “یاسر” از پیراهن و بلکه پاره ی جان خود برافروخت تا ما انسان های سوار بر قطار توسعه، را از نواقص فنی راهی که می رویم آگاه سازد تا در دره های غرور و جهلمان سقوط نکنیم. آیا قطار، مشعل را می بیند؟ آیا ترمزکنان خواهد ایستاد؟ راهبر قطار و مسافرانش پیاده خواهند شد و “یاسر؛ اسطوره جنگلبان ابدی” را در آغوش می کشند؟ ایستاده بر پرتگاه حادثه، آیا از ذوق شنیدن بشارت رستگاری، دوباره اشک شوق می ریزیم؟!

بام ایران روز بدون نایلکس را فراموش نکرد

سه شنبه, ۲۷ تیر, ۱۳۹۱

همزمان با برگزاری نخستین آیین­ های روز ۲۱ تیر­ماه در تهران بزرگ، انجمن محیط زیستی تسنیم هم در اقدامی کم همتا، در بام ایران از این طرح استقبال کردند. ماجرا از این قرار بود که؛ به همت و پیشنهاد ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران، روز ۲۱ تیرماه به عنوان ”روز ملی بدون نایلکس“ نامگذاری شده و در این طرح که برای نخستین بار در کشور اجرا می­ شد از شهروندان خواسته شده بود تا در این روز سعی کنند خرید بدون کیسه پلاستیکی داشته باشند.

در راستای افزایش سطح آگاهی­ ها و دانش شهروندان بام ایران – بروجن – در زمینه مضرات استفاده از کیسه ها و ظروف پلاستیکی بر طبیعت، محیط زیست و سلامت انسان؛ انجمن محیط زیستی تسنیم هم با شعار ”امروز یک کیسه پلاستیکی کمتر“ اقدام به توزیع تراکت، بروشور، ارسال پیامک و آموزش حضوری در بین شهروندان بروجن کرده است. در این راستا از متصدیان فروشگاه ها و نیز سایر شهروندان خواسته شده تا در این روز از کیسه های پلاستیکی استفاده نکرده و با استفاده از جایگزین مناسب برای آن (مثل ساک­ های دستی پارچه ­ای)، گام های موثری در کاهش مصرف کیسه های پلاستیکی بردارند.

یکی از اقدامات مؤثر انجمن تسنیم، برگزاری کارگاه­ های آموزشی در ۲۰ تیرماه برای اعضای انجمن، دانشجویان و دانش آموزان علاقمند بود تا زمینه و آمادگی لازم جهت حضور این مروجان در بین شهروندان در مراکز خرید و خیابان های پر تردد شهر و آموزش چهره به چهره فراهم شود.

امید است تمامی نهادهای دولتی و سازمان های مردم نهاد مرتبط با حوزه محیط زیست و منابع طبیعی و همین­طور دستگاه­ های مرتبط با حوزه­ های فرهنگی کشور دست به دست هم داده و با اطلاع رسانی به موقع و فراگیر از چنین آیین­ هایی استقبالی سزاوار کرده و در کنار تلاش برای ارتقای سطح آگاهی­ های مردم، ظرفیت­ های قانونی و مالی دستگاه­ های دولتی مرتبط به ­کار بسته شده و با بسته­ های حمایتی خود، زمینه تولید و توزیع جایگزین­ های مناسب (مثل کیسه­ های پارچه­ ای) با قیمت­ های مناسب را در شهرستان­ ها فراهم کنند.

می توانید گفتگوی نگارنده با روزنامه همشهری را در اینجا بخوانید.

مهار بیابان زائی هفت ساله شد

یکشنبه, ۱۳ فروردین, ۱۳۹۱

بی شک همه دوستداران محیط زیست و طبیعت وطن هم بر این باورند که “مهار بیابان زایی” یکی از “ترین” وب سایت های محیط زیستی کشور است. قدیمی ترین ها، مؤثر ترین ها، پرمخاطب ترین ها، مشهور ترین ها، پرمحتوا ترین ها، مرجع ترین ها و تنها تارنمای طرفدار محیط زیست به زبان فارسی؛ که در رقابت های بین‌المللی وبلاگ‌های محیط زیستی نامزد دریافت بهترین وبلاگ محیط زیستی دنیا بوده و در آن رقابت جهانی بین وبلاگ‌های محیط زیستی جهان مقام سوم را به دست آورد.

نگارنده خوب می داند و باور دارد که عشق و علاقه آتشین به سرزمین مادری است که این چنین نویسنده مهار بیابان زایی با روحیه ای خستگی ناپذیر، پرتلاش، جسورانه و بی منت به روشنگری و پاسداری از محیط زیست و طبیعت وطن می پردازد. و همین رفتارهای صادقانه و خردمندانه سبب شده است تا تعداد زیادی از مدافعان طبیعت وطن در محضر این پاسدار بی ادعا، مشق پاسداری و صیانت از سرزمین مادری کنند.

خسته نباشی و دست مریزادی جانانه به نویسنده مهار بیابان زائی که با روشنگری های هوشیارانه و نقدهای کارشناسی اش از رخدادهای تلخ و شیرین حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور، سزاوارانه دین خود را به سرزمین مادری اش ادا می کند. نگارنده نیز به سهم خود “هفت ساله شدن مهار بیابن زائی” را تبریک گفته و تلاش های ارزنده و کم همتای این تارنمای محیط زیستی در دفاع و پاسداری از طبیعت وطن را ارج نهاده و در سیزدهم فروردین ۱۳۹۱ – “روز طبیعت” – مصادف با آغاز هشتمین سال فعالیت این تارنمای پرطرفدار، برای محمد درویش عزیز بهترین ها را آرزو دارم.

“لایحه جامع منابع طبیعی” و درخواست تشکل های علمی از مقام معظم رهبری

یکشنبه, ۱ آبان, ۱۳۹۰

حدود یک ماه و نیم پیش و در سکوتی معنی دار، خبرهای نگران کننده ای از روند رسیدگی لایحه جامع منابع طبیعی در “کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس” به نگارنده رسید که در یادداشتی با عنوان “قانونی که ترویج بی قانونی میکند” به آن پرداخته شد. در آن یادداشت اشاره گردید که تغییرات اعمال شده در برخی مواد این لایحه حکایت از طبیعت ستیزی آشکار و ترویج بی قانونی در بین مردم داشته و پایداری اکولوژیکی محیط های طبیعی مان را هدف خواهد گرفت.

نگارنده بر این باور است که خسارت های ناشی از تصویب این مواد از لایحه به مراتب بیشتر از مؤلفه هایی مانند سدسازی، سوخت هیزمی، زراعت زیر اشکوب و دام مازاد در طبیعت بوده و بدون شک تهدیدهایی مانند افزایش تصرفات غیرقانونی، تغییر کاربری های غیراصولی در رویشگاه های جنگلی و مرتعی کشور بدون توجه به توان و خواهش های بوم‌شناختی آن عرصه ها، تخریب جنگل ها خصوصا” در ناحیه رویشی زاگرس و ترویج بی قانونی در حوزه منابع طبیعی را شدت خواهد بخشید.

بنابراین در چنین شرایط تهدیدآمیزی انتظار می رفت شاهد واکنش های گسترده تر و سزاوارتری از سوی دانش آموختگان و متخصصان حوزه منابع طبیعی باشیم، اما در عین ناباوری در این خصوص اطلاع رسانی لازم صورت نگرفت و تعداد معدودی از کارشناسان و رسانه ها به این موضوع مهم و حیاتی پرداختند و متأسفانه این لایحه هرگز با حساسیت درخوری در رسانه ها و محافل علمی مورد نقد کارشناسی قرار نگرفت.

خوشبختانه اخیرا” تعداد ۹ تشکل علمی مطرح کشور به نمایندگی از جمع کثیری از نخبگان حوزۀ منابع طبیعی و محیط زیست ، در نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای – رهبری معظم جمهوری اسلامی ایران – بر تهدیدهای غیرقابل انکار و مغایرت های لایحه با قانون اساسی و قوانین فعلی تأکید کرده و از آن مقام تقاضای صدور امر مبنی بر خروج لایحه از دستور کار مجلس کرده اند تا در فضایی آرام و کاملا” کارشناسی شده، قانونی جامع تهیه و تدوین گردد.

متن این نامه :

محضر مقام معظم رهبری؛ حضرت آیت‌ا… خامنه‌ای دامه افاضاته

با سلام و احترام

همانگونه که جنابعالی بهتر از همه واقفید منابع طبیعی کشور عزیز ما ایران اسلامی سرمایۀ عظیمی است که به لطف خداوند و طی قرون گذشته شکل گرفته وموروثی است که همه مکلف به حفظ و ارتقاء آن هستیم. این سرمایه از دو دیدگاه مادی و معنوی دارای چنان ارزشی است که قیمت گذاشتن بر آن ظلم به لطف بزرگی است که حضرت حق در حق بندگان خود نموده است.

ایران در منطقه‌ای از جهان واقع شده که به لحاظ اقلیمی دارای اکوسیستمهای بسیار حساس و شکننده می باشد. اگرچه تنوع آب و هوایی موجب جای گرفتن بسیاری از گونه‌های گیاهی و جانوری در آن شده است اما به هم زدن محیط‌های طبیعی ضربه‌هایی را بر این منابع وارد کرده است که در بسیاری از موارد جبران‌ناپذیر می‌باشد. آسیب دیدن این اکوسیستم‌ها، زیان‌های طبیعی- اقتصادی و زیست محیطی دارد که نمونه‌های بارز آن طی سال‌های اخیر خشک شدن دریاچۀ ارومیه و هجوم نمک به روستاها و شهرها و شوری مزارع کشاورزی اطراف آن، خشک شدن تالابها، پر شدن سدها در اثر فرسایش، خشک شدن درختان بلوط در غرب کشور در اثر شخم مراتع وکشت دیم در زیر آشکوب این درختان، از بین رفتن تنوع گونه‌ای و اخیرا نیز هجوم ریزگردها می‌باشند.

قانون ملی شدن جنگلها و مراتع که قانونی جامع و در حد زمان خود بسیار کامل تدوین شده است، دولت را موظف به حفظ این اموال کرده است. در سوره مبارکه انفال نیز این منابع  از آن خدا و رسول خدا بر شمرده شده است و به عبارتی آن را متعلق به آحاد جامعه دانسته که هیچکس حق واگذاری آن را ندارد مگر آن که مطمئن شود از واگذاری آن به جامعه سود خواهد رسید و به اصل آن نیز آسیب وارد نمی‌شود.

علیرغم آنچه بیان شد اخیرا لایحه‌ای در مجلس شورای اسلامی درحال رای‌گیری می‌باشد که  نسخه کاملا گزینشی از لایحه‌ای است که از سوی دولت و پس از اعمال نظرات کارشناسی به مجلس رفته است اما با نهایت تاسف باید اظهار داشت بندهایی از لایحۀ مذکور که بر حفظ و نگهداری از این منابع تاکید دارد از آن حذف شده است (تاکید می شود که اصل لایحه ای که توسط دولت و با جلسات بسیار زیاد در دولت و کمیسیون کشاورزی،آب و منابع طبیعی مجلس مصوب شده بود بسیار جامع و مانع بود). روح لایحۀ جدید و غیرکارشناسی از یک سو با اصل ۴۵ قانون اساسی در تناقض است حال آنکه قانون اساسی حاکم بر قوانین جاری می‌باشد و از سوی دیگر بستر مناسبی برای تسهیل در امر واگذاری این منابع فراهم می‌نماید. برای روشن‌تر شدن موضوع و تاثیر آن بر تخریب منابع طبیعی به صورت مصداقی به مواردی از لایحۀ مذکور اشاره می‌شود. در مادۀ ۶ این لایحه برای تبدیل اراضی ملی به کشاورزی که قبل از سال ۱۳۶۵ مورد تصرف قرار گرفته‌اند اجازه صدور سند داده شده است. همچنین به آن دسته از افراد که تا سال ۱۳۸۹ اقدام به تصرف اراضی ملی کرده باشند اجازه عقد اجاره‌نامه ۹۹ ساله را می‌دهد. این مسئله موجبات تشویق متعرضان به انفال را فراهم می‌آورد. این ماده با ماده ۶۹۰ قانون مجازات اسلامی و با اصول ۴۵ و ۴۹ قانون اساسی تناقض آشکار دارد. از سوی دیگر این موضوع  با فرمایشات حضرتعالی در سال ۱۳۸۸ که خواستار قطع ید متصرفان به عرصه‌های منابع طبیعی شدید آشکارا در تضاد است.

در مادۀ ۲۰ لایحه پیشنهاد شده است مراتع فقیر و نیمه‌فقیر به صورت رایگان در اختیار متقاضیان قرار گیرد. مراتع فقیر و نیمه‌فقیر بیش از نیمی از کشور را فرا گرفته‌اند و جملگی دارای پروانه چرا هستند که محل معیشت جمع کثیری از عشایر و دامداران زحمت‌کش به حساب می‌آیند. آنان با توقع اندک در راه تولید  تلاش می‌کنند و سلب حقوقشان توافقی با مباحث عدالت اسلامی ندارد.

مجموعه اساتید و دانش‌آموختگان منابع طبیعی و محیط زیست با آگاهی از پیامدهای تخریب منابع مذکور به شدت نگران کیفیت و امکانات زیستی نسل‌های آینده این کشور می‌باشند. امضاء‌کنندگان این درخواست به عنوان مسئولان انجمن‌های علمی کشور و نمایندۀ جمع کثیری از نخبگان حوزۀ منابع طبیعی و محیط زیست از آن مقام همام درخواست می‌نماییم که چون همیشه از منابع طبیعی کشور پشتیبانی فرموده  و همان گونه که در جلوگیری از واگذاری مراتع اطراف شهرها با فرمایشات داهیانه خود قلب دوستداران طبیعت را شاد فرمودید در این مورد نیز دستور  فرمایند تا این لایحه از دستور کار مجلس خارج شده و در فضایی آرام و با تشکیل جلسات کارشناسی نسبت به تدوین قانون جدید با نظرکارشناسان فن اقدام گردد.

اسامی امضا کنندگان نامه:

– حسن احمدی؛ رئیس انجمن مدیریت و کنترل مناطق بیابانی ایران

– مهدی بصیری؛ رئیس انجمن مرتعداری ایران

– علی سلاجقه؛ رئیس انجمن آبخیزداری ایران

– مهدی فرحپور؛ رئیس انجمن اعضاء هیئت علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور

– هادی کیادلیری؛ رئیس انجمن جنگلبانی ایران

– مجید مخدوم؛ رئیس انجمن ارزیابی محیط زیست ایران

– بهبود محبی؛ رئیس انجمن علوم و صنایع چوب و کاغذ ایران

– باقر مجازی امیری؛ رئیس انجمن علمی آبزی پروری ایران

– محمد نصرتی؛ رئیس جامعه جنگلبانی ایران

رونوشت:

– ریاست محترم مجلس شورای اسلامی

– ریاست محترم قوه قضائیه

– ریاست محترم شورای نگبهان

– ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام

– ریاست محترم سازمان حفاظت محیط زیست کشور

– ریاست محترم سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور

– کمسیون انجمن‌های علمی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری

آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) چهار ساله شد

چهارشنبه, ۱۳ مهر, ۱۳۹۰

آژانس خبری بختیاری، یکی از معدود خبرگزاری های فعال در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور بوده و چهار سال است که به مانند دیده بانی هوشیار و شجاع، بی منت و بی سر و صدا  به ظرفیت های کم همتا و تهدیدهای طبیعت وطن – خصوصا” طبیعت سرزمین بختیاری و منطقه زاگرس میانی – پرداخته و با اطلاع رسانی و نقدهای کارشناسی از رخدادهای تلخ محیط زیستی، دین خود را به سرزمین مادری اش ادا کرده است.

روزهای آغازین مهرماه ۱۳۹۰؛ چهارمین سالگرد تأسیس این آژانس خبری بود که به عنوان یکی از دغدغه مندترین خبرگزاری های فعال در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور، لکنت های مدیریتی و تهدیدهای “توسعه پایدار” در زاگرس میانی را به چالش کشیده و با روحیه ای خستگی ناپذیر برای پایداری کیفیت زیستن در طبیعت بختیاری و زاگرس، سزاوارانه به روشنگری می پردازد.

خسته نباشی و دست مریزادی جانانه به جناب محسن حیدری و همکاران عزیز و پرتلاش شان که در آژانس خبری بختیاری یک صفحه مستقل به نام محیط زیست ایجاد کرده و هوشیارانه اخبار و موضوعات مربوط به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی منطقه زاگرس میانی را مسئولانه و شجاعانه پوشش می دهند.

نگارنده نیز به سهم خود تلاش های ارزنده این آژانس خبری در دفاع و پاسداری از طبیعت وطن را ارج نهاده و در آستانه پنجمین سال فعالیت این رسانه سبز، برای همه دست اندرکارانش بهترین ها را آرزو دارم.

یاسر انصاری مان رفت!

سه شنبه, ۲۱ تیر, ۱۳۹۰

نیمه شب گذشته – ۲۱ تیرماه ۱۳۹۰ – یاسر رفت تا به آب و روشنی بپیوندد …

به همین سادگی و نابهنگام … مهندس یاسر انصاری کجوری – مدیر پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران (سبزپرس) و بنیان گذار کانون عالی فضای سبز و محیط زیست ایران فقط با ۳۲ سال سن رفت … که رفت!

بهانه رفتن این عاشق طبیعت وطن، سکته قلبی بود … هرچند رفتنش بسیار تلخ و ضایعه ای بزرگ بر همسرش مژگان جمشیدی – روزنامه نگار صاحب نام حوزه محیط زیست و دیده بان محیط زیست ایران، خانواده اش و جمع فعالان و دلسوزان طبیعت و محیط زیست وطن است اما چاره ای نداریم جز اینکه چنین بازی‌های اجباری زندگی در زمین را بپذیریم و بر واقعیت تلخ شان گردن نهیم.

باورم این است که محبت های بی منت و مهرورزی های بی‌دریغ یاسر انصاری، هیچگاه از یاد و ذهن دلسوزان و مدافعان طبیعت و محیط زیست ایران پاک نخواهد شد و نام او در دل تک تک دوستدارانش ماندگار خواهد ماند و هرگز خاک نخواهد خورد …

می‌روی سفر، برو، ولی

زود برنگرد

مثل آن پرنده باش

آن پرنده که رو به نور کرد

می‌روی، ولی به ما بگو

راه این سفر چه جوری است؟

از دم حیاط خانه‌ات

تا حیاط خلوت خدا

چند سال نوری است؟!

راستی چرا مسیر این سفر

روی نقشه نیست؟

شاید اسم این سفر که می‌روی

زندگی‌ست!

عرفان نظرآهاری

ماجرای «تنگ صیاد» در برنامه ی گفت و گوی داغ سبز

سه شنبه, ۱۷ خرداد, ۱۳۹۰

چهل و یکمین گفت و گوی داغ سبز رادیو اینترنتی ایران صدا به “ماجرای عبور خط لوله گاز از منطقه حفاظت شده تنگ صیاد” و شکایت دکتر سعید یوسف پور – مدیرکل حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری- از نگارنده اختصاص داشت. مشروح گفت و گوهای صورت گرفته در این برنامه؛ در «وبلاگ گفت و گوی داغ سبز» منتشر شده است که ضمن قدردانی از احمد پازوکی عزیز مجری خوب برنامه و نویسنده وبلاگ گفت و گوی داغ سبز ، توجه شما را به مشروح این گفت و گو و نظرات روشنگرانه کارشناس برنامه – محمد درویش –  جلب می کنم:

متن صحبت های سعید یوسف پور، هومان خاکپور و محمد درویش در گفت و گوی داغ سبز

احمد پازوکی مجری برنامه: همانطور که می دانید چهل و یکمین گفت و گوی داغ سبز به “تنگ صیاد” و شکایت دکتر سعید یوسف پور – مدیرکل حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری- از مهندس هومان خاکپور – فعال و کارشناس منابع طبیعی- اختصاص داشت. آنهایی که برنامه را دیدند و شنیدند می دانند که پنجشنبه در استودیو تنها بودم. صحبت های یوسف پور به صورت ضبط تلفنی پخش شد و خاکپور و مهندس درویش پشت خط تلفنی گفت و گوی داغ سبز بودند. در اثنای برنامه سعی کردم دیدگاههای هر دو طرف، عادلانه و به دور از جانبداری مطرح شود و شنونده خودش تصمیم بگیرد که حقیقت کجاست.

صحبت های دکتر سعید یوسف پور – مدیرکل حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری:

“۲۵ سال پیش در “حاشیه ی مرز” منطقه ی تنگ صیاد، یک لوله ی گاز از سپید دشت به شهرکرد و در کنار جاده ی شهرکرد-بروجن  احداث شده که این جاده اکنون چهاربانده است. سال گذشته، شرکت گاز درخواست احداث خط دوم لوله ی گازی را برای تبدیل سوخت واحدهای صنعتی ارائه داد. مطالعات این درخواست هم به کمیته ی ارزیابی سازمان محیط زیست و هم به شورای ساماندهی مناطق ارجاع شد که هر دو با این پروژه موافقت کردند با این شرط که خط لوله ی جدید “در حریم” خط لوله ی قبلی قرار بگیرد. شرکت گاز هم در حریم همان لوله ی قبلی، زمین را تسطیح و کانالها را حفر نموده است.”

“آقای خاکپور با من تماس گرفتند و من عینا همین موضوع را برایشان توضیح دادم. اما متاسفانه ایشان رفتند و با بعضی سایتها مصاحبه کردند و گفتند “عبور لوله ی گاز از پارک ملی تنگ صیاد”؛ “تخلف آشکار محیط زیست در تنگ صیاد”. در صورتی که با GPS که دوستان {کارشناس} زدند نزدیک ترین فاصله ی پارک ملی و خط لوله، ۵٫۵ کیلومتر است.”

“من هم رسانه ای هستم و هم فعال محیط زیست. ما باید حقایق را منعکس کنیم. باید ببینیم خبری که ما می دهیم چه اثرات کوتاه مدت و بلند مدتی بر ذهن مخاطبان دارد. اینکه ما اذهان مردم را نسبت به موضوعات محیط زیستی حساس کنیم خیلی هم خوب است. اتفاقا  یکی از اولویتهای ما در بخش حفاظت از محیط زیست، فرهنگ سازی و اطلاع رسانی است. منتها به این شکل که لوله ی گاز در پارک ملی نباشد و بگویند در پارک ملی بوده است، جواب این تنش رسانه ای و انعکاس داخلی و خارجی اش را چه کسی باید بدهد؟”

“آقای خاکپور بعدا در وبلاگش اصلاحیه ای آورد و گفت که لوله ی گاز در پارک ملی نبوده است، اما این وقتی بود که کار از کار گذشته بود و سایتها و وبلاگها خبرش را منتشر کرده بودند. خیلی از دوستان من به من می گویند نباید شکایت می کردی. اما اگر ما رسانه ای ها خبری کذب را – نا خواسته- منتشر کردیم و تبعات داشت، مرجع پاسخ گویی باید چه کسی باشد؟ من چه راهکاری دارم که اثبات کنم این خبر کذب بوده است؟”

“شکایت من دو جنبه داشت. یکی جنبه ی شخصی آن است. آقای خاکپور دوست من است. دوستانه تماس گرفت و من دوستانه روند کار را توضیح دادم و ایشان رفت و آن مصاحبه را انجام داد. موضوع دیگر، جنبه ی سازمانی آن است. ارزیابی این پروژه را هم کمیته ارزیابی و هم دفتر زیستگاهها انجام داده است و ما سر یک وجب از خاک منطقه کوتاه نیامده ایم. ما الان در بیرون از منطقه که حساسیت ندارد بسیاری از طرحها را مخالفت می کنیم، ما برخی از طرحهای ملی سد سازی که دولت به انجام آن مصر است را مخالفت کرده ایم، در جاده سازی در همین استان ما مصداق بارز مخالفت هستیم، آنوقت در این منطقه ی حفاظت شده اگر حساس نباشیم که وااسفا برما”

“نمی خواهم مظلوم نمایی کنم اما همین الان که داریم صحبت می کنیم، من محیط بانی دارم که ۲۵ شبانه روز است که خانه نرفته و در منطقه است: آقای بختیار طاهری مدیر پارک ملی تنگ صیاد. ما به دلیل حساسیتی که در حفاظت داریم حتی مجموعه ی ستادی و کارمندیمان را در ساعات غیراداری و روزهای تعطیل نگه داشته ایم با اینکه وظیفه ای هم ندارند. ما این همه روی منطقه حساسیت داریم آنوقت بیاییم با دست خودمان منطقه را به باد بدهیم؟ این با عقل جور درنمی آید”

“من اگر شکایت کردم دلم برای همین بچه ها سوخت. شما بیایید در سازمان استان ببینید دید بچه ها نسبت به آقای خاکپور چگونه شده است. من نسبت به همکارانم پاسخگو بودم چون حس کردم به آنها ظلم شده است. اگر بین سازمان محیط زیست و فعالان محیط زیست تقابلی وجود دارد باید بنشینند در کنار هم و مسائل را برطرف کنند. من شخصا مستقیم به عنوان مدیر کل محیط زیست استان با آقای خاکپور تماس گرفتم و از او خواستم که با هم به منطقه برویم و هرجا که برایشان سوال بود برطرف کنیم. ایشان فردی دلسوز و فعالند اما فکر می کنم از روی ناآگاهی مطلبی را منتشر کردند که جمع کردنش واحسرتاست…”

صحبتهای مهندس هومان خاکپور فعال منابع طبیعی و محیط زیست:

” تنگ صیاد حدود ۲۷۵۰۰ هکتار است که حدود ۵۴۰۰ هکتار آن، پارک ملی و مابقی منطقه حفاظت شده می باشد. جاده ای که الان در حال عبور از تنگ صیاد است، از منطقه حفاظت شده می گذرد و نه از پارک ملی. سال گذشته، منطقه تنگ صیاد و دنا به عنوان دو ذخیره گاه زیستکره برای ثبت جهانی به یونسکو پیشنهاد شد. اواخر خرداد امسال هم قرار است دیپلم ذخیره گاه زیستکره به دنا اعطا شود اما تنگ صیاد به دلیل عبور این خط لوله ی گاز در آن، بنا به مصاحبه خانم ابوالقاسمی – مدیر پروژه حفاظت تنوع زیستی زاگرس مرکزی – با خبرگزاری مهر، به تعویق افتاده و دستور کارشناسی مجدد داده شده است.”

” تقریبا اوایل اردیبهشت ماه بود که متوجه شدیم دستگاه های اداره ی گاز دارند در منطقه ی حفاظت شده ی تنگ صیاد جاده ای احداث می کنند. با توجه به ماده ۱۱ قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست، قطع اشجار و بوته کنی و هرگونه تخریب محیط زیست در مناطق حفاظت شده بدون اجازه سازمان محبط زیست ممنوع است. پس از گفتگوهای مکرری که با آقای یوسف پور داشتم، بعد از یک هفته ایشان اعلام کردند که چون دفتر ارزیابی سازمان محیط زیست، مجوز داده است، ما از این پروژه دفاع می کنیم و این پروژه به صورت قانونی اجرا می شود. به رغم وجود ابزار و محدودیتهای قانونی و … به نظر می رسد سازمان حفاظت محیط زیست مقاومت لازم را دربرابر این طرح از خود نشان نداده است ضمن اینکه می توانستند این خط لوله را از مقابل منطقه ی حفاظت شده عبور دهند.” “اینکه می گویم مقاومت لازم نشده است با استناد به مصاحبه ی مذکور خانم ابوالقاسمی است. ایشان در آن مصاحبه گفتند که کمیته ارزیابی با توجه به نظر مساعد محیط زیست استان، این مجوز را صادر کرده است. این موضوع در صحبت های شخصی من با آقای یوسف پور هم توسط ایشان مطرح شد که دستگاه محیط زیست استان با انجام این پروژه موافق بوده اند…”

“من هیچگاه زحمات و عملکرد کارکنان محیط زیست استان را زیر سوال نبرده ام. همانطور که در وبلاگم ده ها مطلب در قدردانی از زحمات دوستان مان در محیط زیست استان منتشر شده که اسنادش موجود است. ولی در خصوص اینکه آقای یوسف پور فرمودند که این لوله در حاشیه است، باید بگویم ما اصلا چیزی به نام حاشیه نداریم. البته این لوله از داخل پارک ملی نمی گذرد که اگر می گذشت وامصیبتا بود. این خط لوله در منطقه حفاظت شده و داخل منطقه ای است که به عنوان ذخیره گاه زیستکره به یونسکو معرفی و پیشنهاد شده است.”

“ما هم منکر این نیستیم که ۲۵ سال پیش یک خط لوله از این منطقه گذر کرده، اما اولا آن خط لوله با ابعاد خط لوله ی جدید نبوده، ثانیا ۲۵ سال پیش شرایط خاصی و ویژه ای بر کشور حکمفرما بود. کشور در حالت جنگ بود. مطمئن باشید ۲۵ سال پیش نه استعلامی از محیط زیست صورت گرفته و نه محیط زیست برای این پروژه اجازه ای صادر کرده است. ولی آیا می توان گفت چون ۲۵ سال پیش از این منطقه حفاظت شده لوله ی گاز عبور کرده، اکنون هم -علیرغم افزایش ضرایب حفاظتی و اهمیت این منطقه به عنوان ذخیره گاه زیستکره- بیاییم و باز هم از این منطقه خطوط بیشتری عبور بدهیم؟”

” همانطور که آقای یوسف پور اشاره فرمودند، لوله جدید قرار است از کنار لوله قدیمی عبور کند. اما من عکس و فیلم از منطقه دارم که ماشین آلات شرکت گاز عرضی حدود ۱۰ و گاهی تا ۱۵ متر با ترانشه حدود ۱٫۵ متر از منطقه را تخریب کرده اند. آیا به این می توان گفت “در کنار لوله ی قبلی”؟ ضمن اینکه خط لوله ی قدیمی بعد از بیست و پنج سال به دلیل حفاظتی بودن منطقه و عدم وجود دام، در زیر پوشش گیاهی قرار گرفته و شما اصلا نه آثاری از لوله می بینید و نه تاثیری بر مناظر دیداری منطقه گذاشته است. یکی از مهمترین موضوعاتی که در ارزیابی های زیست محیطی مطرح می شود بحث مناظر و چشم اندازهاست. شما اگر از کنار این جاده عبور کنید متوجه  می شوید که اکنون منطقه کاملا بهم ریخته است. مخصوصا که الان دارند برای لوله گذاری، خاکبرداری هم می کنند و این خاکها را در کنار جاده ی ده متری شان می ریزند.” “خدا را شاهد می گیرم که شاید بیش از ده ها نفر از مردم محلی با من تماس گرفته اند یا از من می پرسند که قضیه چیست؟ حتی در همان یک هفته ای که من با آقای یوسف پور صحبت می کردم بدون اینکه در وبلاگم این موضوع را بنویسم و بازتابی اینچنینی داشته باشد و می خواستم اگر بتوانم از طریق دوستیی که با آقای یوسف پور دارم، پروژه را متوقف کنند، تماس های زیادی با من گرفته شد که این جاده دیگر چیست؟ شاید فکر می کردند که این جاده در حوزه ی فعالیت های اداره منابع طبیعی است.”

“آقای یوسف پور هیچگاه مرا برای منطقه تنگ صیاد دعوت نکرده اند. ده پانزده روز از انتشار مطلب من در خصوص ماجرای تنگ صیاد گذشته بود و آقای یوسف پور به رغم اینکه به صورت تلفنی تهدید به شکایت کرده بودند، اما شکایتی نکردند. تا اینکه رخداد مرگ عقابها در کنار منطقه حفاظت شده هلن اتفاق افتاد و من آن را منتشر کردم. آن موقع هم فرمانده یگان ایشان با من تماس گرفتند و گفتند که برویم منطقه هلن را برای موضوع مرگ عقاب ها بازدید کنیم نه تنگ صیاد را. من هم چون ماموریت اداری داشتم و خود ایشان هم در جریان بودند نتوانستم در خدمت شان باشم. ما هیچ قراری از طرف آقای یوسف پور برای بازدید دو نفره از منطقه تنگ صیاد نداشتیم. بعد از مصاحبه جنجالی ایشان با سبز پرس، باز هم بنده در ارتباط با موضوع مرگ عقاب های منطقه هلن، منابع اطلاعات خود را در اختیار ایشان گذاشتم و گفتم بروید بپرسید و لاشه عقاب ها را ببینید. متاسفانه نیروهای گارد محیط زیست استان رفته بودند و اهالی منطقه را تهدید کرده بودند. به همین خاطر به ایشان گفتم بیایید من و شما بدون اینکه شناخته بشویم به منطقه برویم تا من لاشه عقاب ها که در خانه های محلی دفن شده اند را نشانتان بدهم بدون اینکه مردم منطقه به وحشت بیفتند. این، موضوع قرار من و آقای یوسف پور بود.”

صحبتهای مهندس محمد درویش عضو هیأت علمی و کارشناس برنامه

“وقتی ما می دانیم که کمتر از ده درصد خاک ایران، منطقه حفاظت شده است و بزرگترین حامی این مناطق، سازمان حفاظت محیط زیست می باشد، چرا باید این سازمان به راحتی از حق خودش بگذرد؟ چرا برای سازمان، ارزش مناطق حفاظت شده، عملا کمتر از ارزش زمین های جنبی این مناطق است که مالک خصوصی دارد؟ وقتی سازمان حفاظت محیط زیست اینگونه از حق خود می گذرد ما چه انتظاری از مردم عادی و یا وزارتخانه های دیگر داریم که بخواهیم حقوق طبیعت را رعایت کنند؟”

“همه ی حرف اینست. نباید مسئله لوث شود که چرا اول پارک ملی گفته شده و بعد نوشته شده منطقه حفاظت شده. من متأسفم که سازمان حفاظت محیط زیست به جای عذر خواهی از مردم به خاطر این کار غیرقانونی، از یک فعال محیط زیست به دادگاه شکایت کرده است.”