بایگانی “حیات وحش”

ماجرای “زیست‌توپ” یا توپ محیط زیستی

سه شنبه, ۱۳ خرداد, ۱۳۹۳

     همه ماجرا را می‌توانید در نامه سرکار خانم دکتر معصومه ابتکار به وزیر محترم ورزش و جوانان و ابتکار تحسین‌برانگیز اهدای زیست‌توپ در میدان جام جهانی برزیل بخوانید:

زیست توپ

متن نامه:

به نام خدا

جناب آقای دکتر محمود گودرزی
وزیر محترم ورزش و جوانان
موضوع: اهدای زیست توپ در میدان جام جهانی برزیل

     با سلام و احترام؛ همان‌طور که آگاه‌اند بعد از اجرایی شدن پیشنهاد درج نقش یوزپلنگ آسیایی بر روی پیراهن تیم ملی که با همکاری و همدلی فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران انجام شد، گروهی از جوانان و طرفدارن محیط زیست بر آن شدند که جامعه‌ی جهانی را هم­زمان با جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ نسبت به خطرات ناشی از انقراض گونه‌های زیستی آگاه سازند و بر همین اساس رهبری “جنبش محیط زیستی در بستر فوتبال” را در دستان ایران قرار دهند. این گروه توانسته‌اند از هر کشور شرکت‌کننده در جام جهانی یک گونه‌ی در معرض خطر انقراض را شناسایی و معرفی کنند. در گام بعدی، این ۳۲ گونه بر روی یک توپ فوتبال که ۳۲ قطعه به‌هم پیوسته دارد، نقاشی شده است. نام این توپ “زیست‌توپ” یا توپ محیط زیستی است.

     اکنون از شما تقاضا داریم شرایطی مهیا فرمایید تا در بازی ایران – آرژانتین این توپ که نه به لحاظ ارزش هنری، بلکه به لحاظ ارزش محیط زیستی می­تواند برای جهانیان قابل توجه باشد، از طرف کاپیتان ایران به کاپیتان آرژانتین در حضور نمایندگان پرشمار رسانه‌های بین‌المللی هدیه داده شود. ناگفته پیداست که ارزش تبلیغاتی این اتفاق برای کشورمان بسیار حایز اهمیت خواهد بود و جایگاه دولت و مردم ایران را در بین شهروندان مسئولیت‌پذیر جامعه‌ی جهانی ارتقاء خواهد داد. پیشاپیش از مساعدتی که معمول می‌فرمایید، قدردانی می‌شود.

معصومه ابتکار
معاون رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست

رونوشت:
– سرکار خانم دکتر مهناز مظاهری اسدی، معاون محترم آموزش و پژوهش برای آگاهی.
– جناب آقای دکتر کیخا، معاون محترم محیط طبیعی برای آگاهی و دستور پیگیری موضوع.
– جناب آقای دکتر شفیع زاده، مدیرکل روابط بین‌الملل برای پیگیری موضوع.
– جناب آقای مهندس محمّد درویش، مدیرکل آموزش و مشارکت مردمی برای پیگیری موضوع.

شناسنامه زیست‌توپشناسنامه زیست‌توپ

آیا برای خرامیدنش آواز بخوانیم زیبنده‌تر نیست؟

جمعه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۳۹۳

آلبوم کر صیاد

     موسیقی محلی و آهنگ‌های فولکوریک، بی‌شک بیان کننده پیشینه فرهنگی و اخلاقی اقوام ایرانی هستند که نشان از فرهنگ بالای دوستی با طبیعت در نزد مردمانی دارد که صدها سال پیش در این زیست‌بوم‌ها زندگی می‌کردند. در بسیاری از این اشعار و آوازهای کهن محلی، مردم به پاسداری از مواهب طبیعی و مهربانی با جانوران و مواهب طبیعی فراخوانده شده‌اند. اضافه بر آهنگ‌های فولکوریک که حکایت از عجین بودن دوستی با طبیعت در زندگی و فرهنگ ایلی دارد، در شاهنامه فردوسی هم که از جایگاه منحصر به‌فردی در میان اهالی زاگرس – به‌ویژه مناطق کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری – برخوردار است، به نگه داشتن حرمت زیستمندان تأکید کرده و این‌که همه موجودات و جانوران باید از حق زندگی و امنیت روانی و جانی درخور بهره‌مند باشند؛ به زیبایی مخاطبانش را هشدار داده است.

     در گذشته دیار بختیاری نیز به مانند دیگر مناطق زاگرس، به‌لحاظ فرهنگ ایلیاتی و برخورداری از تنوع زیستی جانوری غنی و فراوانی حیات‌وحش، شکارچی‌گری و شکار کردن یکی از شیوه‌های معیشتی جوامع محلی آن روزگار بود، اما باید بپذیریم که حالا شرایط بسیار متفاوت است و به لحاظ تخریب شدید زیستگاه‌ها و شکار بی‌رویه که متأسفانه در سال‌های اخیر منجر به درگیری‌های ناگواری بین محیط‌بانان و شکارچیان نیز شده است، جمعیت حیات‌وحش کشور به‌شدت کاهش یافته تا جایی‌که بر اساس آمار ارایه شده از سوی مسئولان سازمان حفاظت محیط‌زیست، شمار چهارپایان وحشی در کل کشور به مرز ۱۰۰ هزار رأس نزدیک شده است. جمعیتی که در کمتر از ۴ دهه پیش فقط در یکی از مناطق حفاظت شده و یا زیستگاه‌ها زندگی می‌کردند.

     در چنین شرایطی انتظار است که تمامی ظرفیت‌های فرهنگی کشور همسو شده و با گسترش آموزه‌های محیط زیستی در میان جوامع محلی تلاش شود تا با ایجاد تغییر در رفتارهای اجتماعی، از کشتار وحوش و فرهنگ شکار و شکارچی‌گری اظهار انزجار شده و دیگر کسی شکار و شکارچی‌گری را افتخار ندانسته و دوربین‌های عکاسی و لذت بردن از خرامیدن آهو و پلنگ در طبیعت جایگزین تفنگ و جان‌گرفتن‌ها شود.

     در حالی‌که موج تفنگ‌کشی و انهدام ده‌ها قبضه اسلحه‌ی شکاری، از سوی جوامع محلی زاگرس شمالی مانند کردستان و کرمانشاه و آذربایجان غربی از ماه‌های پایانی سال ۱۳۹۲ آغاز شده است، صدور مجوز برای تولید و پخش آلبوم‌های موسیقی محلی که ترویج فرهنگ شکار و شکارچی‌گری در میان جوانان جوامع محلی را به‌دنبال خواهد داشت، گواه این حقیقت تلخ است که هنوز در خصوص شاخص‌های تمیز هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی، شکاف بسیار عمیق و شگفت‌آوری بین نگاه‌های نهادهای دولتی در کشور ما وجود دارد! صدور مجوز تولید و پخش موسیقی‌های محلی و فولکوریک مانند «آلبوم کُرصیاد» با محتوای ترویج فرهنگ صیادی و شکارچی‌گری در میان جوامع محلی بختیاری، بدون شک رخدادی نابخردانه و حیرت‌انگیز و تأسف‌آور است که توسط دست‌اندکاران بخش موسیقی وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی کشور صورت گرفته است.

     انتظار است این‌گونه اقدامات ضدفرهنگی در حوزه فرهنگ محیط زیستی، مورد توجه دست‌اندرکاران فرهنگی و محیط زیستی کشور قرار گرفته و سازمان حفاظت محیط زیست به‌عنوان متولی اصلی، با حساسیت درخور نسبت به این ناهنجاری‌ها واکنش نشان داده و در راستای همسو‌سازی نگاه‌های نهادهای فرهنگی‌اجتماعی و محیط زیستی کشور گام‌های اساسی بردارد. همچنین سازمان حفاظت محیط زیست کشور با همکاری سازمان‌های غیردولتی، جذب خوانندگان و دست‌اندرکاران حوزه موسیقی محلی و فولکوریک کشور را در شمار برنامه‌های آموزشی و مشارکتی اولویت‌دار خود قرار داده تا با افزایش دانش محیط زیستی و  آگاهی این قشر اثرگذار از شرایط فعلی حاکم بر تنوع زیستی و جمعیت حیات‌وحش کشور، به‌جای ترویج فرهنگ شکار و شکارگری که حالا خیانتی بزرگ در حق همه‌ی زیستمندان این سرزمین به‌حساب می‌آید، فرهنگ دوستی با طبیعت و زیستمندانش در میان جامعه گسترش داده شود.

   و کلام آخر اینکه اگر کلاه خویش را قاضی کنیم؛ یقینا” قبول خواهیم داشت که شکار تفریحی و ورزشی ناجوانمردانه‌ترین رفتار بر علیه جانداران ارزشمند طبیعت وطن است که با هیچ یک از موازین و آموزه‌های اخلاقی و محیط‌زیستی سازگاری ندارد.

بازتاب‌ها:

– خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران(ایرنا): نوای صیاد در چهار محال و بختیاری اعتراض به پا کرد

تالاب گندمان نیاز به مدیریت یک‌پارچه و جامع دارد

یکشنبه, ۷ اردیبهشت, ۱۳۹۳

     گندمان نیز به‌مانند دیگر تالاب‌های کشور در شمار مهمترین زیست‌بوم‌های حساس و شکننده قرار داشته که متأسفانه برخی از فعالیت‌های معیشتی جوامع محلی مانند دامداری و کشاورزی روند تخریب آن‌را شدتی نگران‌کننده بخشیده است. اضافه بر خشکسالی‌های پی‌درپی و عدم رعایت حق‌آبه و برداشت‌های غیرمجاز آب در بخش کشاورزی، حضور پرشمار دام در حدود ۸ ماه از سال سبب شده است تا تنوع زیستی این تالاب چه در حوزه گیاهی به‌لحاظ جدی مواجه شود.

IMG_0424

     به‌بهانه حضور پرشمار و خارج از فصل چرای دام در تالاب گندمان که موجبات نگرانی دوستداران محیط زیست منطقه را نیز فراهم کرده است، گفتگویی با خبرنگار خبرگزاری مهر داشته‌ام که می‌توانید شرح آن‌را در زیر ملاحظه فرمایید:

 گندمان932

آسایش از پرندگان مهاجر تالاب گندمان سلب شده است/ جای امنی درتالاب وجود ندارد

     شهرکرد – خبرگزاری مهر؛ محمدرضا موسوی: ورود بیشمار گله های دام برای چرا در تالاب گندمان موجب شده است که دیگر محلی امنی برای پرندگان در سرتاسر تالاب وجود نداشته باشد و هم اکنون ورود دام و سگهای گله تهدید برای پرندگان مهاجر شده است به طوری که پرندگان مهاجر به اجبار در وسط تالاب تجمع کرده اند.

     به گزارش خبرنگار مهر، تالاب گندمان در استان چهار محال و بختیاری و در نزدیکی شهر گندمان از توابع شهرستان بروجن قرار دارد. این تالاب که به عنوان زیستگاهی با ارزش در میان ۱۰۵ زیستگاه مهم پرندگان در ایران شناسایی شده است، در شمار زیباترین تالاب‌های کشور و یکی از مهمترین کانون‌های گردشگری چهارمحال بختیاری است و زیستگاهی منحصر به فرد برای زمستان گذرانی و تخمگذاری پرندگان مهاجر و اسکان دائم پرندگان بومی محسوب شده که قریب به ۱۵ گونه پرنده بومی و قریب به ۳۰ گونه پرنده مهاجر نواحی سردسیر شمالی با جمعیت‌ زیاد، انواع مارها و قورباغه‌ها و لاک‌پشت‌ها و پستانداران و ماهی ها را در خود جای داده است.

     کم شدن آب تالاب در اثر خشکسالی موجب شده قسمت وسیعی از این تالاب به مرغزار تبدیل شود که معمولاً به عنوان مرتع غنی برای چرای احشام محسوب شده و گله های گسترده گوسفند و دام وارد این مرغزار شده است. هنگامی که کنار این تالاب می‌رویم گله‌های گوسفند در جای جای تالاب مشاهده می‌شود که در فاصله‌های کمی از یکدیگر قرار دارند، از طرفی بجای شنیدن صدای پرندگان و سکوت طبیعت در این منطقه صدای زنگوله گوسفندان، پارس سگها و صدای چوپانان شنیده می‌شود.

     قسمت محدودی از تالاب در پی بارشهای زمستانی  و آب شدن برفها دارای آب است و پرندگان بیشتر در این قسمت تالاب هستند. در کنار این قسمت محدود که در وسط مرغزار است گله ها در سرتاسر این منطقه دیده می شوند و سر و صدای آنها آسایش را از پرندگان مهاجر که برای استراحت در این تالاب فرود آمده اند را گرفته اند. این در حالی است که هنگامی که در کنار این منطقه از تالاب که دارای(ساحل) آب است راه می رویم روی خاک نرم آن جای پای گوسفندان مشاهده می شود. ورود دام و گله های گوسفند در عین حال تخم گذاری پرندگان در این زمان از سال را هم به خطر انداخته و هم اکنون ورود بیشمار گله های گوسفند امنیت را از تالاب گرفته است.

حضور دام و چرای دام یکی از مهمترین تهدیدهای تالاب است

     نایب رئیس انجمن زیست محیطی تسنیم بروجن در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره اینکه هم اکنون تهدید های بالقوه در تالاب گندمان وجود دارد، اظهار داشت: ورود دام و چرای دام، برداشت های مجاز و غیر مجازآب توسط چاههای حفاری شده، ندادن حق آب، شکار و.. از مهمترین مشکلات و تهدیدهای این تالاب است.

     هومان خاکپور اذعان داشت: ابن تهدید ها هم واقعا می تواند حیات تالاب را به خطر بیاندازد و هم پروسه سطح این تالاب بین المللی را با چالش های جدی روبرو سازند. وی اذعان داشت: یکی از مهمترین تهدیدهای که در تالاب گندمان به وضوح به چشم می خورد حضور دام و چرای دام در این تالاب است.

     این فعال محیط زیست و منابع طبیعی گفت: در حالی که هم اکنون ممنوعیت چرای دام در مراتع استان حاکم است و پوشش گیاهای منطقه هنوز به گلدهی نرسیده است و گیاهان از رشد کافی برخوردار نیستند و ورود دام و چرا از اوایل خرداد آغاز می شود ولی متاسفانه می بینیم که قبل از اینکه از زمان چرا فرا رسد اکثر مراتع و تالابهای ما مملو از دامهایی است که به صورت غیر مجاز و غیر قانونی وارد شده اند. وی تاکید کرد: وضعیت تالابهای استان به لحاظ شکنندگی بودن این اکوسیستمها حساس تر از مراتع هستند و ما باید حساسیت بیشتر و حفاظت بیشتر از تالابها بکنیم.

زندگی پرندگان تالاب به مخاطره افتاده است

     وی اشاره به حضور دام در تالاب گندمان، تاکید کرد: حضور دام علاوه بر اینکه تنوع زیستی تالاب و پوشش گیاهی آن را با خطر مواجه می کند بر روی پرندگان و جانوران و پرندگان مهاجر نیز تاثیر می گذارد و زندگی آنها را به مخاطره می اندازد. وی تصریح کرد: حضور دام در تالاب باعث می شود که لانه گذاری و تخم گذاری پرندگان تالاب با مشکل روبرو شود و حتی جوجه هایی که از تخم بیرن می آینده زندگی آنها در خطر قرار می گیرد.

     هومان خاکپور همچنین با اشاره به اینکه تالاب گندمان محلی برای استراحت پرندگان مهاجر است، گفت: حضور دام و سگ های گله ها باعث برهم خوردن امنیت زیستی تالاب گندمان می شود و ماندگاری پرندگان مهاجر را در تالاب کاهش می دهد. وی بیان داشت: هنگامی که پرندگان مهاجر احساس نا امنی بکنند تالاب را خیلی زود ترک می کنند.

    این کارشناس منابع طبیعی ادامه داد: سگ های گله های دام که در تالاب پراکنده هستند می توانند تهدیدی برای جوجه های بیرون آمده از تخم پرندگان باشند و حتی باعث مرگ آنها شوند و در کل موجب می شوند محیط امن پرندگان و تخم گذاری پرندگان با خطر روبرو باشد. وی عنوان کرد: انتظار این است که با توجه به وسعت محدود تالاب دستگاههای متولی منطقه مانند محیط زیست، بخشداری، دهیاریها، شورای اسلامی همکاری را برای ایجاد محیط امن در این تالاب داشته باشند و فرصت تجدید حیات طبیعت را فراهم کنند و برخورد سختی با متخلفان و افراد سودجویی که وارد تالاب می شوند بکنند. وی تصریح کرد: از طرفی نیز در بحث اطلاع رسانی باید ورود پیدا کرد و اطلاع رسانی به دامداران و مردم سکونتگاههای مجاور تالاب انجام شود.

     هومان خاکپور بیان کرد: آموزش و بالا بردن آگاهی مردم  می تواند یکی از راهکارهای مهم در افزایش سطح مشارکت مردم باشد و با اقداماتی از این قبیل باید شاخص های یک محیط تالاب را افزایش داد تا تالاب گندمان به سمتی پیش برود که در لیست پیشنهادات ثبت کنوانسیون رامسر قرار گیرد. مسئولان امر باید در این خصوص وارد شوند و با توجه به فصل تولید مثل پرندگان از ورد دامها به این منطقه جلوگیری کنند و امنیت را برای جفت گیری وتولید مثل جانوران و پرندگان تالاب فراهم کنند.

در ستایش از رکاب‌زنی برای محیط زیست وطن

سه شنبه, ۲۶ فروردین, ۱۳۹۳

     اضافه بر تخریب شدید زیستگاه‌ها به‌همراه تهدیدات طبیعی و اکولوژیکی، روند شتابان شکار  که متأسفانه در سال‌های اخیر منجر به درگیری‌های ناگواری بین محیط‌بانان و شکارچیان نیز شده است،  به‌طرز معنی‌داری بر کاهش جمعیت حیات‌وحش کشور تأثیر داشته تا جایی‌که بر اساس آمار ارایه شده از سوی مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست، شمار چهارپایان کل کشور به مرز ۱۰۰ هزار رأس نزدیک شده است. جمعیتی که در کمتر از ۴ دهه پیش فقط در یکی از مناطق حفاظت شده و یا زیستگاه‌ها زندگی می‌کردند.

     در چنین شرایطی، متأسفانه شاهد افزایش فاجعه‌بار سلاح‌های مجاز و غیر مجاز در میان جوامع محلی هستیم که ناباورانه برای حدود یک میلیون و پانصد هزار قبضه از این سلاح‌ها مجوز حمل صادر شده که سالانه بالغ بر ۳۴۵ میلیون گلوله و ساچمه در اختیارشان قرار داده می‌شود! یعنی به صورت میانگین، هریک از این حیات‌وحش علفخوار کشور می‌توانند در سال هدف حدود ۳۰۰۰ گلوله سربی یا ساچمه‌ای قرار گیرند. البته این‌ها همه تعداد گلوله‌ها و ساچمه‌های مجاز است و همه می‌دانیم که تعداد واقعی سلاح‌های در دست مردم و تیرهای‌شان، به مراتب بیشتر است.

     از این‌رو، بایستی حرکت‌هایی که منجر به تداوم موج بیداری محیط زیستی در میان جوامع محلی می‌شود را ارج نهاده و از امثال نیما ترقی‌ به شایستگی تقدیر کرد. به همین لحاظ، انجمن محیط زیستی تسنیم در بام ایران تلاش کرد تا به‌همراه سایر تشکل‌های محیط زیستی و مسئولان محلی به‌گرمی از نیما ترقی؛ دوچرخه‌سواری که در اجرای برنامه‌های سایکل‌توریست داخلی و خارجی، پیمایش قطر کویری ایران به طول ۲۱۰۰ کیلومتر را برای نخستین‌بار در حمایت از حقوق حیوانات و با شعار “سال بدون شکار” آغاز کرده‌است به گرمی استقبال کرده و حرکت ارزشمند این جوان عاشق و دوستدار محیط زیست ‌وطن را گرامی دارد.

کلیک کنید تا بزرگ‌تر ببینید

کلیک کنید تا بزرگ‌تر ببینید

     نیما ترقی در تاریخ ۶ فروردین‌ماه سفر محیط زیستی خود را از شهر مرزی سرخس آغاز کرد تا با عبور از استان‌های خراسان رضوی، خراسان جنوبی، یزد، اصفهان، چهارمحال و بختیاری و خوزستان و امضای طوماری خطاب به رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور برای ممنوع کردن صدور مجوز شکار در سال ۱۳۹۳، در مرز شلمچه به‌پایان برساند.

    این رکابزن حامی محیط زیست در شامگاه یک‌شنبه ۲۴ فروردین در استان چهارمحال و بختیاری مورد استقبال اعضای تشکل‌های محیط زیستی، مدیرکل حفاظت محیط زیست و فرماندار شهرکرد قرار گرفت. بازدید از منطقه حفاظت شده تنگ‌صیاد و تالاب گندمان که به همت اعضای انجمن محیط زیستی تسنیم و همکاری قابل تحسین اداره کل حفاظت محیط زیست استان صورت گرفت در شمار برنامه‌های نیما ترقی در این دیار از مسیر پیمایش او بود.

    نگارنده نیز به سهم خود، اقدام تحسین‌برانگیز نیما ترقی عزیز را ارج نهاده و پایانی همراه با سلامت و اثرگذار برای این سفر محیط زیستی آرزو دارم.

کلیک کنید تا بزرگ‌تر ببینیدکلیک کنید تا بزرگ‌تر ببینیدکلیک کنید تا بزرگ‌تر ببینیدکلیک کنید تا بزرگ‌تر ببینید

در همین زمینه:

– خبرگزاری مهر: ورود رکاب زن قطر کویر ایران به چهارمحال و بختیاری/ استقبال انجمنهای زیست محیطی

– خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا): رکابزن حامی محیط زیست به شهرکرد رسید

گزارشی جامع از تاریخچه‌ی ماجرای حضور یوز در برزیل

جمعه, ۲۲ فروردین, ۱۳۹۳

     بدون شک یکی از جامع‌ترین و دقیق‌ترین گزارش‌های مستقلی که تاکنون در باره‌ی تاریخچه‌ی ماجرای نقش بستن عکس یوزپلنگ ایرانی بر روی پیراهن بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل منتشر شده است، گزارشی است که در صفحه ۹ شماره ۵۶۱۶ مورخ ۲۰ فروردین ۱۳۹۳ روزنامه ایران منتشر شده است. متن کامل گزارش زهرا کشوری را می‌توانید در زیر بخوانید:

یوز در روزنامه ایران

چه‌کسانی یوز را به برزیل بردند؟

    زهرا کشوری؛ آن روز که «محمد درویش»، معاون امروز مشارکت‌های مردمی سازمان محیط زیست در قامت یک فعال محیط زیستی و در یک ایمیل جمعی از خبرنگاران حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست خواست تا از ایده حک نقش یوز آسیایی روی پیراهن تیم ملی در بازی‌های جام جهانی برزیل حمایت کنند، کمتر کسی حدس می‌زد پای آخرین بازمانده تیزپاترین گربه‌سان جهان به برزیل برسد.

     ایده‌ای که توسط «آرش نورآقایی»، محقق و پژوهشگر میراث فرهنگی و گردشگری پیشنهاد شده بود اما در اوج ناباوری آخرین بازمانده یوز در تمام آسیا خیز برداشت و همه موانع را پشت سر گذاشت و همسفر تیم ملی در سال ۲۰۱۴ شد. مشارکت مردمی جواب داده بود و تحسین همگان را برانگیخته بود. «احمدعلی کیخا»، معاون آرام محیط طبیعی و تنوع زیستی سازمان محیط زیست هم در گفت‌وگو با روزنامه ایران مشارکت مردمی را پاشنه آشیل غیرقابل انکار حفاظت از محیط زیست می‌داند اما صحبت‌های او باعث نمی‌شود تا این سؤال از سوی افکار عمومی پرسیده نشود که آیا سازمان‌ها و دستگاه‌های مختلف قدر مشارکت‌های مردمی را می‌دانند؟ به راستی حفظ این مشارکت چقدر برای آنها اهمیت دارد؟ در ماجرای رفتن یوز به جام جهانی با مشارکت‌های مردمی چه معامله‌ای شد؟

یک علامت سؤال بزرگ

     این سؤال را خبرنگار روزنامه ایران از محمدعلی کیخا هم پرسید. سؤالی که البته ناراحتی را به چهره او کشاند. پرسیدن چنین سؤالی از کیخا محصول شرایطی بود که رسانه ملی بعد از رونمایی از پیراهن تیم ملی به وجود آورد و البته سکوت محیط زیست به آنچه در برنامه پرطرفدار ۹۰گذشت. هرچند کیخا این سکوت را قبول ندارد و از روزنامه ایران گله‌گذاری می‌کند. اما ماجرا از زمانی شروع شد که ایده حک نقش یوز روی پیراهن تیم ملی با کمک روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها جان گرفت و در میان مردم گسترش یافت.

     کارگروه یوز با مشارکت بانیان طرح تشکیل و با نامه‌نگاری‌ها قدم‌ها برای رسیدن یوزها به جام جهانی ۲۰۱۴ برداشته شد. کارگروهی که سه عضو اصلی آن آرش نورآقایی، محمد درویش و هومن جوکار، مدیر پروژه بین‌المللی یوز بود. سازمان محیط زیست، سازمان میراث فرهنگی، فدراسیون فوتبال و… هم به درخواست‌ها لبیک گفتند. در همان گام نخست بانیان امر روی برنامه ۹۰ حساب بزرگی باز کردند. «عادل فردوسی‌پور» در برنامه خود از هر دری سخن می‌گفت و بارها با افکار عمومی همراه شده بود. بدون شک حمایت او از حضور یوز آسیایی در جام جهانی می‌توانست به سرعت یوز ایرانی را به بالای جدول ببرد.

     هدف آن بود تا وضع یوز ایرانی که روزگاری قلمرو ۴۹ کشور را در سیطره خود داشت، برای افکار عمومی جهانی بازگو شود. نگاه افکار عمومی داخلی کشور هم به سمت خوش خط و خالی که روی مرز انقراض رسیده بود، کشانده شود؛ ۵۰ یوز برای تمام آسیا. تیزپاترین گربه‌سانی که حالا قلمرواش به ایران محدود شده بود و همین مسأله باعث شده تا بسیاری به جای یوز آسیایی به آن نام یوز ایرانی بدهند اما فردوسی‌پور همه پنبه‌ها را رشته کرد و نه تنها از پیراهن و طرح دفاع نکرد که حضور «سپ بلاتر» رئیس جهانی فیفا در میان محیط زیستی‌ها را هم به نقد کشاند اما ماجرا به همین جا ختم نشد، زمانی که پیراهن تیم ملی در هتل المپیک رونمایی شد، همه منتظر واکنش فردوسی‌پور شدند. او بی شک این بار نمی‌توانست از کنار ماجرا بی‌تفاوت بگذرد که ای کاش بی‌تفاوت می‌گذشت.

     فردوسی‌پور در میان بهت همگان «محمدعلی اینانلو» مجری سرشناس رسانه ملی  را به برنامه‌اش دعوت کرد تا او خود را ایده‌پرداز حک نقش یوز روی پیراهن تیم ملی کند. اینانلو درست زمانی این حرف‌ها را زد که حضور او در شاهرود و شکار قوچی که بعدها به پای برادرش نوشته شد، با واکنش‌های تندی به او در فضای مجازی، رسانه‌ها و روزنامه‌ها منجر شده بود. وب‌سایت رسمی سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز با تیتر «دستگیری بستگان یک چهره ‌تلویزیونی در منطقه شکار ممنوع سمنان» خبر را تأیید کرده بود. اما رسانه ملی در اوج تعجب و در پربیننده‌ترین برنامه صدا و سیما فرصت را به اینانلو داد تا او خود را ایده‌پرداز حضور یوز در جام جهانی- که توسط گروهی و با تلاش شبانه‌روزی به سرانجام رسیده بود- اعلام کند. اینانلویی که در برنامه رونمایی از پیراهن تیم ملی در هتل المپیک حضور نداشت، غیبتی که البته او در همان برنامه تلویزیونی اعلام کرد که به دلیل سفر اتفاق افتاده است.

     این درحالی بود که آرش نورآقایی همان شب و در هتل المپیک مجبور شد از جیب خود نزدیک به یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بدهد تا مجریان برگزارکننده، تابلو یوز را در برنامه به نمایش درآورند اما آیا این پایان تلخ ماجرا بود؟ بدون شک خیر. آن شب که برنامه ۹۰ پخش شد، در شبکه‌های مجازی غوغایی به پا شد. کارگروه یوز در همان دقیقه اول پخش برنامه در یک یادداشتی اعلام کرد که دیگر در پروژه فعالیتی انجام نخواهد داد. یادداشتی که می‌توانست به عنوان یک آسیب در فعالیت‌های اجتماعی و مردمی باشد. فعالیت‌ها و مشارکت‌های مردمی که دولت یازدهم با توجه به شرایط امروز کشور روی آن حساب ویژه‌ای باز کرده است. کاربران زیادی در اعتراض به عملکرد صدا و سیما نوشتند که آیا رسانه ملی نمی‌داند که با این رفتار و عملکرد چه ضربه‌ای به پیکره مشارکت‌های مردمی وارد می‌کند؟ مشارکت‌های مردمی که در دولت یازدهم جان دوباره‌ای یافته بود و با توجه به شرایط تورم و تحریم کشور نیازی بیش از همیشه به آن وجود دارد.

به نام چه کسی، به کام چه کسی؟

     این میان تیتر، جان کلام و خلاصه نگاه کسانی بود که آن شب عجیب شاهد برنامه فردوسی‌پور بودند. نتیجه‌گیری که می‌تواند یکی از آسیب‌های جدی بی‌توجهی به مشارکت‌های مردمی باشد. فعالان حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست در صدر اعتراض‌ها قرار داشتند. اعتراض‌هایی که تفاسیر زیادی به دنبال داشت. دکتر ناصر کرمی، کارشناس گردشگری که اتفاقاً از دوستان نزدیک اینانلو و آرش نورآقایی است هم می‌گوید که از شنیدن حرف‌های اینانلو در برنامه ۹۰ متعجب است: «لابد باید از او پرسید بر چه مبنایی چنین گفت.

     به هر حال شکی نیست که اصل ایده از آرش بود و در برنشاندن آن «محمد درویش» و «هومن جوکار» بیش از بقیه نقش داشتند.» اما به نظر می‌رسد که متولیان امر باید به بقیه حرف‌های کرمی توجه بیشتری داشته باشند: «عکس یوز رفت روی پیراهن تیم ملی. بعدش چی؟ این یک تبلیغ دولتی است یا مردمی؟ آنجا توی برزیل این را القا خواهد کرد که مسأله یوز برای دولت ایران خیلی جدی است یا برعکس آن؟ این نگاه می‌تواند ضربه کاری به مشارکت‌های مردمی وارد کند اما با توجه به عملکرد رسانه ملی و… نباید انتظار رشد و گسترش چنین دیدگاهی را داشت؟ آیا مسئولانی که تا به امروز حتی یک تشکر خشک و خالی از بانیان امر که همان فعالان مردمی هستند، نکرده‌اند پاسخ این سؤال را چه می‌دهند؟ آیا مسئولان هیچ ترسی برای از دست دادن این پتانسیل‌ها و نیروهای مردمی ندارند؟ اگر دارند، چرا هیچ گامی برنداشتند؟

     «آرش نورآقایی» استعفای خود را هم در این ماجرا نوشت هرچند با صحبت سایر اعضای کارگروه همچنان به فعالیت خود در این حوزه ادامه می‌دهد اما آیا تمام کسانی که درگیر این ماجرا بودند هم به مشارکت خود ادامه می‌دهند. «نورآقایی»، رئیس کانون انجمن‌های صنفی راهنمایان گردشگری سراسر کشور است و هر ساله در روز جهانی «راهنمای گردشگری» یک جمعیت قابل توجه از تورگردانان را به یکی از استان‌های کشور می‌برد. در اسفندماه گذشته، ۷۰۰ تورلیدر را در روز جهانی راهنمای گردشگری به کرمان برد تا توجه همگان را به وضع امروز ارگ بم- با شعار بم زنده است- جلب کند که حضور این گروه بازتاب جهانی پیدا کرد.  ۷۰۰ نفری که تنها گروهی که او را در کارگروه یوز حمایت کردند، ‌نبودند.

     محمد درویش که بحق یکی از بهترین انتخاب‌های دکتر معصومه ابتکار در دور جدید ریاستش بر سازمان محیط‌زیست است هم آنقدر پتانسیل داشت که بتواند در وهله نخست گروه بسیاری را همراه ماجرا کند. او علاوه بر رسانه‌ها،‌ شبکه‌ای از فعالان حوزه محیط‌زیست را هم در کنار خود داشت. او به همین دلیل معاون مشارکت‌های مردمی سازمان محیط زیست شد. در نهایت یوز آنقدر در ذهن ایرانی‌ها تکثیر شد تا مسجد سلیمانی‌ها تصویر آن را در ورزشگاه شهر خود به تماشا بگذارند. تا این سؤال پیش بیاید که یوزپلنگ چه ربطی به جغرافیای مسجدسلیمان و خوزستان داشت؟ بدون شک هرگز یوزی در این بخش از کشور نه دیده شده و نه دیده می‌شود.

     مدارس مختلف کشور هم به میدان آمدند. تابلوهایی که دانش‌آموزان ابتدایی از یوز ایرانی کشیده بودند در میان هنرمندان دست به دست گشت. هنرمندانی که حمایت خود را از حضور در جام جهانی اعلام کرده بودند و پژمان جمشیدی را به عنوان نماینده خود به پروژه یوز معرفی کردند. تلاش این گروه آنقدر قوی و تأثیرگذار بود که حتی یکی از سریال‌های پرمخاطب تلویزیون در نوروز سال ۹۳ را هم درگیر ماجرا کرد. هرچند سازندگان «پایتخت» بی توجه به جغرافیای تحت سیطره یوز، مردی از سرزمین ببریعنی مازندران را به عنوان محیط‌بان یا شاید هم جنگلبان معرفی کردند اما، در نهایت یوز ایران آنقدر در ذهن همگان پررنگ شده بود که این سریال هم در میان اطلاعات غلط و درست خود بتواند گامی زیبا برای یوز ایرانی بردارد. هرچند در این برنامه و بازسازی مجدد مراسم رونمایی از پیراهن تیم ملی باز هم خبری از کارگروه و بانیان اصلی ماجرا نبود.

     البته جای شکرش باقی است که اینانلو را هم در این مراسم دعوت نکرده بودند. در این سوی ماجرا هم معصومه ابتکار بدون شک آن قدم بزرگ را با دعوت سپ بلاتر برداشت. همان طور که او بعد از پخش سریال «پایتخت» در نامه‌ای از مدیر شبکه سه و عوامل سریال «پایتخت» تشکر کرد. تشکری که بحق، بجا و لازم بود، اما این تشکر باز هم این سؤال را در ذهن افکار عمومی به وجود آورد که چرا سازمان از بانیان اصلی ماجرا تشکر نمی‌کند تا شفاف‌سازی شود؟ کیخا در پاسخ به سؤال روزنامه ایران مبنی بر این که چرا سازمان محیط زیست هیچ اعتراضی به قلب ماجرا نکرد، می‌گوید: «همه می‌دانند که واقعاً چه کسانی یوز را به برزیل بردند.» اما آیا این پاسخ کافی بود؟

     «مجید فدایی»، مدیر روابط عمومی سازمان محیط زیست کشور هم به ایران می‌گوید که هم او و هم هومن جوکار با عادل فردوسی‌پور چند بار صحبت کرده‌اند تا فرصتی برای حضور نورآقایی در برنامه ۹۰ و توضیح درباره اصل ماجرا و حقیقت امر مهیا شود اما تلاش‌ها و رایزنی‌ها به نتیجه نرسید. حتی فردوسی‌پور موافقت ضمنی را با حضور یکی از اعضای کارگروه اعلام می‌کند اما پشت پرده چیز دیگری در جریان بود که در نهایت این فرصت را از بخش مردمی و اصلی ماجرا گرفت. این درحالی بود که اینانلو بعد از چند روز دوباره در یک گفت‌وگوی تلفنی با برنامه «ورزش و مردم» ادعاهای خود را تکرار کرد.

 مشارکت مردمی

     مشارکت‌های مردمی در کشور ما یک معنی بومی و غیر واقعی پیدا کرده است. برای مثال مشارکت مردمی در حفظ جنگل‌های ما می‌شود جنگل‌نشینی که خود حق قطع حتی یک درخت را ندارد اما هر روز شاهد حضور قطع درختان و جنگل‌تراشی توسط افراد ذی‌نفوذ است. کافی است سری به روستای «قرن آباد» در نزدیکی شهر گرگان بزنید. این تنها یک مثال از هزاران مثالی است که در بن جنگل‌های کشور تیشه به ریشه درختان کهن می‌زنند. انتخاب منطقه و محله با خودتان. مشارکت مردمی در کشور ما می‌شود ساخت سدی مثل سد «گتوند» که نه تنها سودی به کشاورزی منطقه نرساند که آب دریاچه کارون را شورتر از گذشته کرد و حالا مسئولان مانده‌اند که با یکی از افتخارات دولت گذشته چه کنند؟ نه می‌توانند آب آن را پشت سد نگهدارند و نه می‌توانند آب شور آن را در زمین‌های کشاورزی رها کنند، اما مشارکت مردمی در این ماجرا. ساکنین۱۱ روستای پشت سد هم آواره شهرها هستند تا جمعیت حاشیه‌نشین‌هایی که نه کاری دارند نه شغلی افزایش پیدا کند.

     تلاش بخش بسیار زیادی از آنها برای گرفتن حق زمین کشاورزی و خانه و کاشانه‌شان هم تا به امروز به هیچ جا نرسیده است. مشارکت مردمی در ایران می‌شود دامداران که دام‌های خود را برای صیانت از جنگل‌ها و مراتع از منطقه خارج می‌کنند اما خودشان رها می‌شوند و هیچ یک از وعده‌هایی که برای استقرار مجدد آنها و اعطای تسهیلات داده شده، محقق نمی‌شود. مشارکت مردمی در کشور‌های دیگر برای مثال ترکیه اما جور دیگر است. یکی از کارشناسان منابع طبیعی در گفت‌وگو با روزنامه ایران می‌گوید: «در کشور ترکیه برای مثال ۵۰۰ هکتار زمین را به کشاورز واگذار می‌کنند، اجازه می‌دهند در ۲۰۰ هکتارش باغداری کند به شرطی که از ۳۰۰ هکتار جنگل مثل چشم‌های خود مواظبت کنند.»

     به گفته او، برای همین است که به فاصله یک مرز، ایران خشک می‌شود اما ترکیه هر روز سبز. یک بخش دیگر ماجرا در کشور ما شهرنشین‌هایی هستند که می‌دانند تبدیل بقیه کشور به شهرهای سنگی و سیمانی به مرگ جامعه منجر خواهد شد. بنابراین انجمنی را تشکیل می‌دهند تا گامی برای حفاظت از محیط زیست بردارند اما رسانه ملی فرصت را در اختیار کس دیگری می‌گذارد تا همه تلاش‌ها به نام او زده شود؟ افکار عمومی می‌پرسند آیا مصادره پدیده‌ای همچون مشارکت مردمی در ماجرای یوز، باعث نمی‌شود تا پتانسیل مردمی و نیروهای مردمی به خطر بیفتد؟

     چرا سازمان صدا و سیما چنین هزینه‌ای را متقبل می‌شود و دو برنامه پربیننده را در اختیار یک مجری می‌گذارد اما همین شرایط را برای تیمی که با سرمایه و هزینه خود یوز را به برزیل برده، به وجود نمی‌آورد. آن هم در زمانی که کشور بیش از هر زمانی نیازمند مشارکت‌های مردمی است. دولت برای حذف داوطلبانه یارانه‌ها دست یاری به سوی ملت دراز کرده است. بخش بسیار بزرگی از هنرمندان اعلام کرده‌اند به نفع محیط‌زیست از یارانه خود خواهند گذشت.

     سؤال اینجاست که این حجم از مخاطب که شاهد تلاش‌های شبانه‌روزی یک گروه بودند با این عملکرد رسانه ملی و البته بی‌توجهی سایر دستگاه‌ها چه پیامی دریافت خواهند کرد؟ آن هم در زمانی که کشور برای گذر از گردنه‌های پرماجرا نیاز مبرمی به همکاری و همیاری مردم دارد. بدون شک آسیب‌شناسی این ماجرا می‌تواند نکات بسیار ریز و هشدار دهنده را مشخص کند و آژیر قرمز را قبل از وقوع حادثه به صدا درآورد. حداقل کاری که سازمان حفاظت از محیط‌زیست هم می‌تواند بکند، تقدیر کوچکی از کارگروه یوز ایرانی است. تقدیری که احمدعلی کیخا قول آن را به روزنامه ایران داده است.

لایحه حمایت از محیط‌بانان تصویب شود

یکشنبه, ۴ اسفند, ۱۳۹۲

     به بهانه جراحت شدید دو محیطبان گلستانی با ضربات چاقوی ۸ شکارچی غیرمجاز؛ در گفتگویی با خبرنگار روزنامه آرمان شرکت کرده‌ام که می‌توانید شرح کامل آن‌را در زیر بخوانید:

محیطبان گلستان

     حادثه‌ای که برای محیط‌بانان گلستانی رخ داده است بیش از پیش این ضرورت را ایجاد می‌کند تا درباره محیط‌بانان که در سال‌های اخیر متحمل خسارت‌هایی شده‌اند، حرف بزنیم. واقعیت این است که حداقل دو دسته از عوامل باعث بروز چنین حوادثی می‌شود؛ از طرفی خلأ قانونی موجود باعث می‌شود، حمله و تعرض به محیط‌بانان و قرق‌بانان اتفاق بیفتد و از طرف دیگر، عدم فرهنگسازی و آگاهی‌بخشی چنین کاری را برای عده‌ای مجاز می‌کند.

     باید بیش از آنکه روی عامل دوم تاکید کرد، عامل اول را مهم دانست. این درست است که فرهنگسازی و آگاهی‌بخشی در زمینه شکار و برخورد با محیط‌بانان می‌تواند تا حدی وضعیت این افراد را بهتر کند اما، در این زمینه احتیاج به قوانین و مقررات کافی و محکم نیز هستیم. بسیاری از افراد در جاهای مختلف کشور اطلاع درستی از قوانین محیط‌زیست ندارند و گاهی اگر به محیط‌زیست تعرض می‌کنند به‌دلیل این ناآگاهی است اما، بسیاری از افراد هم قوانین را می‌دانند و تعمدا به محیط‌زیست تعرض می‌کنند.

     سازمان حفاظت محیط‌زیست لایحه حمایت از محیط‌بانان را به مجلس فرستاده است اما، این لایحه هنوز به تصویب نرسیده است. تا زمانی که این لایحه به تصویب نرسد، حمله و تعرض به محیط‌بانان ادامه خواهد داشت. در زمینه تامین امنیت محیط‌بانان و به‌صورت کلی در زمینه قوانین شکار، نیازمند قوانین مشخص و برخورد‌های شدیدتر هستیم. اکنون اگر افرادی به شکار مبادرت می‌ورزند نه به این دلیل است که آنها از طریق شکار امرار معاش می‌کنند. شکاری که اکنون اتفاق می‌افتد برای تفریح و ماجراجویی است بنابراین، در برخورد با شکارچیان دیگر نباید این ملاحظه را درنظر داشت که اگر آنها شکار نکنند، نمی‌توانند زندگی کنند.

     این واقعیت، آشکار می‌کند که شکار بیش از گذشته جنبه تعرض و تجاوز به محیط‌زیست را پیدا کرده است حال آنکه، نه‌تنها قوانین ما در این زمینه بازدارنده نیست که از محیط‌بانان آنطور که باید و شاید حمایت نمی‌شود. محیط‌بانان باید به‌عنوان ضابطان خاص قضایی معرفی شوند و حمایت‌های قضایی و انتظامی از آنها صورت بگیرد. در این صورت، وقتی عده‌ای به آنها حمله می‌کنند، می‌شود انتظار داشت که از آنها حمایت شود. در نظر بگیرید محیط‌بانان مورد حمله و تعرض قرار می‌گیرند اما به‌جای اینکه از آنها حمایت شود، حتی وقتی فرد حمله‌کننده دستگیر می‌شود، مجازاتی در خور، متحمل نمی‌شود. در این ماجرا اتفاقی که می‌افتد دقیقا مثل اتفاقی است که در برابر شکار غیرمجاز رخ می‌دهد. قوانین بازدارنده نیستند و فرد جوری مجازات نمی‌شود که در آینده دوباره دست به این کار نزند یا اینکه، مجازاتی که درنظر گرفته می‌شود، جوری نیست که باعث شود دیگران دست به این کار نزنند. این درحالی است که ما برای حفظ محیط‌زیست و گونه‌های جانوری و گیاهی شدیدا محتاج مراقبت و قوانین بازدارنده هستیم.

     در سال‌های گذشته محیط‌زیست ما آنقدر تخریب شده است که نمی‌توان با تساهل و تسامح رفتار کرد. بسیاری از گونه‌های جانوری در کشور ما در معرض نابودی هستند. برخی مراتع و جنگل‌ها در حال از بین رفتن هستند و اینها ضرورت برنامه‌ریزی و جدیت نشان دادن در امر محیط‌زیست را آشکار می‌کند. کسانی که جلو تعارض و تخریب محیط‌زیست را می‌گیرند همین محیط‌بانان و قرق‌بانان هستند. تضعیف موقعیت آنها به‌معنای تضعیف محیط‌زیست است. باید به‌گونه‌ای عمل شود که آنها پشت خود را گرم ببینند و با جدیت وظایف خود را انجام دهند. در سال‌های اخیر اما ما مدام شاهد بوده‌ایم، اتفاقاتی برای محیط‌بانان رخ داده است که آنها را دلسرد کرده است. قوانین و برخورد‌ها جوری نبوده است که بتواند محیط‌بانان را دلگرم کند حال آنکه، همان‌طور که عنوان شد ما نیازمند قانون و اجرای درست آن هستیم. هر چه زودتر باید لایحه حمایت از محیط‌بانان در مجلس تصویب شود همانطور که، بازهم باید تاکید کرد قوانین و برخورد‌ها در این زمینه باید بازدارنده باشد.

وضعیت ناگوار پلنگ ایرانی از مرز هشدار هم گذشته است!

سه شنبه, ۱۷ دی, ۱۳۹۲

     ظاهراً بخت از پلنگ ایرانی هم روی گردانیده است! کشته شدن ۱۰ پلنگ ایرانی در طول ۱۰ ماه گذشته و بیش از ۵۶ قلاده در طول ۶ سال گذشته؛ وضعیت این گربه‌سان ارزشمند را از مرز هشدار هم گذرانده است! هرچند در ماه‌های اخیر فضای رسانه‌ای مطلوبی برای اطلاع‌رسانی و حساس‌سازی مسئولان دولتی صورت بوجود آمده و واکنش‌های قابل‌تحسینی از برخی دولتمردان مانند استاندار چهارمحال و بختیاری را شاهد بودیم اما به‌نظر می‌رسد اقدامات حساس‌سازی و در اولویت قرار گرفتن حفاظت از پلنگ ایرانی باید در سطوح بالاتری مطالبه گردد.

     بدون شک تلاش برای یک حرکت گروهی منسجم (کمپین) و مطالبه فعالان و تشکل‌های محیط زیستی از رییس جمهور برای تعریف پروژه‌های ملی و منطقه‌ای حفاظت از پلنگ ایرانی می‌تواند مؤثرترین راه حمایت از این گربه‌سان در خطر انقراض در ایران‌زمین باشد. در همین زمینه گفتگویی را با خبرگزاری CHN داشته‌ام که می‌توانید شرح کامل آن‌را در زیر بخوانید:

 پلنگ ایرانی در CHN

 به صدا درآمدن زنگ خطر انقراض با زدن ۱۰ پلنگ ایرانی؛ حفاظت از پلنگ باید جزو مطالبات از رییس جمهوری باشد

     در حالی که ظرف یک ماه گذشته در حدود ۱۰ پلنگ ایرانی در زیستگاه های مختلف کشته یا فلج شدند، فعالان محیط زیست معتقدند رسیدگی به وضعیت پلنگ ایرانی باید به عنوان یکی از مطالبات از رییس جمهوری مطرح شود و برنامه های حمایت از این گونه در معرض خطر هرچه زودتر منتشر شود.

     خبرگزاری میراث فرهنگی- گروه محیط زیست: آذر و دی امسال گزارش های رسمی و غیر رسمی متعددی از کشته شدن پلنگ ایرانی در زیستگاه های مختلف منتشر شد. آخرین موارد گزارش شده، آسیب نخاعی پلنگی در تنکابن و شکار یک ماده پلنگ به همراه دو توله بوده است. با این حساب در کمتر از دو ماه گزارش کشته یا فلج شدن ۷ پلنگ منتشر شد. با احتساب پلنگ مادر و توله ها، در حدود یک ماه گذشته مرگ و فلج ۱۰ پلنگ در ایران گزارش شده است.

    چندی پیش و پس از انتشار خبر کشته و زخمی شدن چندین پلنگ، استاندار چهارمحال و بختیاری در ۷ دی‌‌ماه ۱۳۹۲ با ارسال نامه‌ای به «معصومه ابتکار»، رییس سازمان حفاظت محیط زیست از او خواست تدوین طرح‌های منطقه‌ای و ملی حمایت از پلنگ ایرانی در اولویت اقدامات این سازمان قرار گیرد. این یکی از معدود مواردی بود که مسوولان دولتی همسو با فعالان محیط زیست در مورد شرایط پلنگ ایرانی ابراز نگرانی می کردند.

    حالا اما فعالان محیط زیست معتقدند نه تنها مسوولان سازمان محیط زیست باید در این باره اقدامات جدی تری انجام دهند بلکه حفاظت از پلنگ ایرانی باید به عنوان یکی از اولویت ها حسن روحانی، رییس جمهوری خواسته شود.

    «هومان خاکپور»، دیده بان طبیعت بختیاری در گفت و گو با CHN در این باره گفت: «حقیقت آن است که برای حفاظت از پلنگ ایرانی هیچ برنامه ای اعم از کوتاه مدت و بلند مدت تدوین نشده است.»

    به گفته او، برنامه کوتاه مدت حداقل آن است که پروژه های حفاظتی از این گونه در خطر انقراض تعریف شود. از جمله اقداماتی که در این باره می توان انجام داد آن است که مناطقی که از زیستگاه های پلنگ ایرانی به حساب می آیند، ضریب حفاظتی بالایی داشته باشند. این ضریب حفاظتی هم می تواند با افزایش نیروهای سازمان محیط زیست در این مناطق و یا با توجیه جوامع محلی تامین شود.

    به گفته خاکپور، در حال حاضر به طور قطع کسی نمی داند زیستگاه پلنگ ایرانی کدام مناطق است و در هر استان پلنگ در کدام منطقه احتمال حضور دارد. او با تاکید بر این که حفاظت از پلنگ ایرانی باید در لیست مطالبات از رییس جمهوری قرار گیرد، در مورد وظیفه سازمان محیط زیست در این باره گفت: «سازمان محیط زیست باید یک برنامه و پروژه سریع در این باره تعریف کند و مناطقی که پلنگ ایرانی در آن ها وجود دارد را شناسایی کرده و به دنبال آن تدابیر حفاظتی را افزایش دهد.»

    تدابیر حفاظتی می تواند مواردی مانند نصب تابلوی هشدار دهنده در جاده ها و توجیه جوامع محلی در مورد این واقعیت باشد که در صورت آسیب نزدن به پلنگی که به نزدیکی روستا آمده یا به دام های آن ها خسارت زده است، همه خسارت آن ها توسط سازمان محیط زیست جبران می شود. بخشی از آسیبی که به پلنگ ها وارد می شود در نزدیکی روستاها اتفاق می افتد و این نشان می دهد که تلقی روستاییان از پلنگ، موجودی مهاجم و آسیب زننده است.

نخستین ورزشگاه فوتبال ایران حامی حضور یوزپلنگ ایرانی در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل شد

سه شنبه, ۱۰ دی, ۱۳۹۲

ورزشگاه مسجد سلیمان

     مسجد سلیمان در ماجرای حضور یوزپلنگ ایرانی در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل هم رکورد زد. هم‌زمان با حمایت گسترده فعالان محیط زیست، رسانه‌ها و برخی از مدیران ارشد حوزه‌های محیط زیست، گردشگری و ورزش کشور از پروژه حضور یوز ایرانی در جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ در برزیل، مردم مسجد سلیمان بار دیگر رکورد “نخستین‌” های خود را ادامه دادند و به‌عنوان نخستین هوادران فوتبال کشور در نخستین ورزشگاه مدرن فوتبال ایران – ورزشگاه بهنام محمدی مسجد سلیمان – به استقبال یوزپلنگ آسیایی(ایرانی) رفتند.

حمایت از یوزپلنگ ایرانی در مسجد سلیمان

     بدون شک هشتم دی‌ماه ۱۳۹۲ شاهد یک رویداد فوتبالی/محیط زیستی تحسین‌برانگیز و بی‌نظیر در مسابقه بین دو تیم تراکتورسازی تبریز و نفت مسجد سلیمان در چارچوب مرحله‌ی یک‌هشتم نهایی جام حذفی بودیم که با نصب بنرهای زیبا و بزرگ از پیشنهاد نقش بستن تصویر یوزپلنگ ایرانی بر روی پیراهن بازیکنان تیم فوتبال کشورمان حمایت کرده و در این رویداد بی‌نظیر نشان دادند که جوانان و ورزش‌دوستان مسجد سلیمانی از فهم بالایی در حوزه پایداری تنوع زیستی طبیعت وطن برخوردارند.

پاپا بستنی در حمایت از یوزپلنگ ایرانی

     نگانده نیز به سهم خود این حرکت قابل‌تحسین و بی‌نظیر مردم مسجد سلیمان را ارج نهاده و آرزو میکنم به همت دست‌اندرکاران و مقامات ارشد حوزه ورزش و محیط زیست کشور شاهد حضور یوزپلنگ ایرانی در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل و ایجاد حساسیت‌های لازم برای حفاظت از این گربه‌سان ارزشمند از خطر انقراض باشیم.  

یوزپلنگ ایرانی در راه جام جهانی برزیل

سه شنبه, ۳ دی, ۱۳۹۲

     هنوز زمان زیادی نمی‌گذرد که برای نخستین‌بار ایده‌ی حضور یوز ایرانی در جام جهانی ۲۰۱۴ در برزیل توسط آرش نورآقایی مطرح، به وسیله‌ی محمّد درویش بال‌و‌پر ‌گرفت و خیلی زود با حمایتی گسترده از سوی فعالان محیط زیست و رسانه‌ها و همچنین مدیران ارشد کشوری در حوزه‌های محیط زیست، گردشگری و ورزش قرار گرفت. در حال حاضر نیز طراحی لوگو بر روی پیراهن بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان و حضور یوز ایرانی در این آورگاه جهانی به اتمام رسیده و چند طرح نهایی برای تصمیم گیری به فیفا ارسال شده است. به همین بهانه گفتگویی را با خبرنگار روزنامه آرمان داشته‌ام که می‌توانید شرح کامل آن را – که در شماره ۲۳۶۷ مورخ ۳ دی ۱۳۹۲ منتشر شده است – در زیر بخوانید:

 002

  رفتن یوزپلنگ ایرانی به جام‌جهانی و چند نکته

  روز گذشته خبری مبنی بر اتمام طراحی لوگوهای یوز برای پیراهن فوتبالیست‌های تیم ملی ایران در جام‌جهانی منتشر شد. ناگفته پیداست که چنین اقدامی در راستای اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی برای حفظ محیط‌زیست انجام می‌شود و فعالان محیط‌زیست نظر مثبتی نسبت به آن دارند.

    به‌طور کلی وقتی از حفظ محیط‌زیست چه گونه‌های جانوری و چه گونه‌های گیاهی حرف می‌زنیم باید این نکته را مدنظر قرار دهیم که در ایران مشکل عمده این است که مشارکت‌های مردمی در این زمینه بسیار پایین است. اگرچه بخش مهمی از تخریب‌های زیست‌محیطی در کشور نتیجه پروژه‌های عمرانی و دولتی است اما، مشارکت مردمی همان‌طور که می‌تواند این پروژه‌ها را متوقف کند، خود عاملی برای بقای محیط‌زیست به‌شمار می‌رود.

    برای اینکه مشارکت مردمی را در این زمینه جذب کنیم دو راهکار کوتاه‌مدت و بلندمدت داریم. در راهکار بلندمدت باید اهمیت اقتصادی محیط‌زیست را به گردشگران گوشزد کنیم و در راهکار بلندمدت باید با آگاهی بخشی به آنها یادآوری کنیم که سوای مسائل اقتصادی، محیط‌زیست در کیفیت زندگی امروز و فردای آنها تاثیر بی‌بدیل دارد.

    به هر حال این واقعیت دارد که از بین رفتن هرگونه حیوانی و گیاهی تبعات جبران ناپذیری دارد. اگر اکنون شاهد گرم‌شدن کره زمین، آلودگی هوا و… هستیم نتیجه اقدامات گذشته است همان‌طور که برخی بلاهای طبیعی نیز نتیجه دستکاری‌هایی است که در محیط‌زیست انجام شده است. درحال حاضر، وضعیت محیط‌زیستی ما اورژانسی است.

    به‌دلیل سوءمدیریت‌ها و تخریب‌هایی که در گذشته وجود داشته بسیاری از زیستگاه‌های ما در معرض نابودی هستند همان‌طور که گونه‌های حیوانی ما نیز در معرض انقراض قرار دارند که یوزپلنگ ایرانی نمونه‌ای از آن است. وضعیت اورژانسی باعث می‌شود ما در کنار انجام اقدامات بلندمدت که همان آگاهی‌بخشی در زمینه حفظ محیط‌زیست است بر اقدام کوتاه‌مدت یعنی نشان دادن تاثیر اقتصادی حفظ محیط‌زیست هم تاکید کنیم. شاید مهم‌ترین تاثیر اقتصادی محیط‌زیست جذب گردشگر باشد. برای مثال به مردمی که در یک روستا یا کنار یک تالاب زندگی می‌کنند باید بگوییم به‌جای شکار پرندگان که سود اقتصادی لحظه‌ای دارد، می‌توانند در حفظ آنها بکوشند و از این طریق باعث شوند گردشگران به منطقه بیایند. وقتی گردشگر به منطقه بیاید مردم محلی می‌توانند از طریق ارایه خدمات به آنها سود اقتصادی به‌دست بیاورند. رشد گردشگری نشان داده که سود اقتصادی ناشی از جذب گردشگر بسیار بیشتر از سودی است که از بهره‌کشی از محیط‌زیست و تخریب آن به دست می‌آید. این سود پایدار نیز هست و نسل‌های مختلف می‌توانند از آن استفاده کنند. وقتی مردم محلی از این سود کلان استفاده نمی‌کنند دلیل آن این است که یا نمی‌دانند می‌شود چنین استفاده‌ای کرد و یا اینکه زمینه لازم برای کسب این سود و درآمد را نمی‌دانند؛ زمینه‌ای که باید دولت‌ها آن را به‌وجود آورند و این مهم زمانی اتفاق می‌افتد که آنها بدانند این کار اقدامی در راستای حفظ محیط‌زیست است. البته در زمینه نشان دادن اهمیت اقتصادی محیط‌زیست، آگاه‌سازی مردم عادی تنها راهکار نیست.

    ما در کشورمان خیرانی داریم که با عنوان‌های مختلف اعم از خیران مدرسه‌ساز، خیران بیمارستان‌ساز و… شناخته می‌شوند. چرا نباید خیر محیط‌زیستی داشته باشیم؟ برای مثال یک هنرمند خارجی سرمایه خود را صرف حفظ ببر بنگال کرده است. باید سعی کنیم چنین افرادی را جذب کنیم. از طرف دیگر، در زمینه محیط‌زیست باید از ظرفیت بخش خصوصی استفاده کرد. کسانی هستند که علاقه‌مند به فعالیت‌های محیط‌زیستی هستند و حالا سود اقتصادی هم مدنظرشان هست. باید زمینه فعالیت آنها فراهم شود. الان تکنولوژی پیشرفت کرده است و برای مثال در زمینه همین یوزپلنگ ایرانی می‌توان با دوربین‌هایی از این‌گونه نادر تصویربرداری کرد و به این شکل گردشگران را جذب کرد و سود اقتصادی به‌دست آورد. تنوع زیستی در کشور ما زمینه لازم را فراهم می‌کند تا با ایجاد یکسری ایستگاه، گردشگران را به دیدن یوزپلنگ، پلنگ، قوچ، کل و … دعوت کنیم. اگر سازوکار درستی در این زمینه وجود داشته باشد حتما چنین کاری مورد استقبال گردشگران خارجی و داخلی قرار خواهد گرفت.

    بازهم باید تاکید کرد رفتن یوزپلنگ ایرانی به جام‌جهانی مبارک است. درواقع در زمینه آگاهی‌بخش چه در خارج و چه در داخل کشور این اقدام اهمیت زیادی دارد. در بعد خارجی ما الان در حال گفت‌وگو‌های جهانی هستیم و نیاز است حضوری فعال در همه زمینه‌ها داشته باشیم. قرارگرفتن یوزپلنگ ایرانی روی پیراهن تیم ملی به جهانیان نشان می‌دهد که ما ملتی هستیم که برای حفظ یک گونه حیوانی اینقدر هزینه می‌کنیم. بنابراین، تبلیغات منفی نمی‌تواند درست باشد. در داخل کشور نیز جمعیت بالای ۱۰ سال ما که چیزی حدود ۶۰ میلیون نفر هستند یک‌بار هم که شده بازی‌های ایران در جام‌جهانی و به تبع آن تصویر یوزپلنگ ایرانی را می‌بینند. آنها به این نتیجه می‌رسند که یوزپلنگ ایرانی اهمیت زیادی دارد و این نوعی آگاهی‌بخشی است که تاثیر بلندمدت دارد.

    در سال‌های اخیر تبلیغات خوبی برای حفظ محیط‌زیست به‌ویژه حفظ گونه‌های حیوانی انجام شده است اما، این تبلیغات فراگیر نبوده است و همه گروه‌های اجتماعی را تحت پوشش قرار نمی‌دهد. نهایتا این آگاهی بخشی است که به حفظ محیط‌زیست می‌انجامد وگرنه، قوانین بازدارنده برای مثال درمورد شکار، چند صباحی می‌تواند شکار را کاهش دهد و به محض آنکه قوانین برداشته شود یا نظارت‌ها کم شود ما بار دیگر شاهد شکار غیرمجاز حیوانات خواهیم بود.

     با این همه نکته‌ای را نباید فراموش کرد و آن این است که نباید به این بسنده کرد که یوزپلنگ ایرانی به جام‌جهانی برود و بیاید و فراموش شود. باید از این فرصت نهایت استفاده را کرد و در راستای جذب سرمایه‌های داخلی و خارجی بهره جست. به هر حال همه می‌دانیم که وضعیت بقای یوزپلنگ ایرانی اورژانسی است و اگر اقدامات اورژانسی انجام ندهیم به‌طور قطع ضرر خواهیم کرد.

خطر گسترش قاچاق بذر بلوط‌های زاگرس به کشورهای عربی!

سه شنبه, ۱۲ آذر, ۱۳۹۲

     برخی از گزارش‌های منتشره حکایت از قاچاق بذر بلوط جنگل‌های زاگرس به کشورهای عربی داشته که یقینا” می‌تواند در شمار تازه‌ترین تهدیدهای انسانی اکوسیستم‌های جنگلی زاگرس قرار گیرد. در همین زمینه گفتگویی را با خبرنگار روزنامه جام‌جم داشته‌ام که می‌توانید شرح کامل آن‌را در زیر بخوانید: قاچاق بذر

سودجویان، این بار بذر بلوط قاچاق می کنند

 روزنامه جام جم، شماره ۳۸۵۴ به تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۹۲، صفحه ۱۵ (ایران)

     قاچاقچیان بذر بلوط را از بومیان استان های زاگرس نشین ارزان می خرند و به کشورهای حاشیه خلیج فارس می فرستند. بلاو مصیبت دست از سر بلوط های زاگرس برنمی دارد. اگر تا دیروز صحبت از آفت و بیماری، خشکیدگی و خشکسالی، چرای بی رویه دام، آتش سوزی، قطع و سرشاخه زنی و قاچاق چوب و زغال بلوط بود و مرگ و زوال هزاران اصله درخت، این روزها زنگ خطر جمع آوری و قاچاق بذر بلوط به کشورهای عربی در استان های زاگرس نشین کشور به گوش می رسد.

    این قاچاق که به گفته مسئولان و کارشناسان محیط زیست معضل جدید این مناطق جنگلی است، در صورت ادامه و گسترش، تاثیر بشدت مخربی بر حیات زاگرس اعم از گونه های گیاهی و جانوری آن خواهد داشت. ظاهرا این نوع قاچاق اخیرا در استان های زاگرس نشین مرزی باب شده و مقصد آن کشورهای حوزه خلیج فارس از جمله امارات است. عاملان آن هم سودجویانی هستند که از طریق مردم بومی این استان ها، به جمع آوری و انتقال این بذر ارزشمند مبادرت می کنند.

    کشف یکی از این محموله ها در روزهای اخیر از سوی نیروهای یگان حفاظت محیط زیست استان لرستان، پرده از این اقدام پنهانی و جدید سودجویان برداشته و زنگ هشدار گسترش این پدیده را به صدا درآورده است. آن طور که کارشناس حقوقی اداره کل محیط زیست لرستان می گوید: نیروهای یگان حفاظت محیط زیست این استان چندی پیش در جریان گشت و کنترل در منطقه حفاظت شده سفیدکوه به یک دستگاه نیسان مشکوک و پس از توقف و بازرسی خودرو، متوجه بارگیری بیش از دو تن بذر بلوط از سوی سرنشینان این خودرو می شوند.

    کامران سپهوند با اشاره به دستگیری دو نفر در این زمینه در گفت وگو با مهر می افزاید: متهمان در بازجویی اولیه اظهار کرده اند که بارها این اقدام را انجام داده و با انتقال بذرهای بلوط به بندر ماهشهر و بارگیری آن به صورت قاچاق در لنج، آنها را به کشورهای حاشیه خلیج فارس بخصوص امارات ارسال می کردند. وی با بیان این که هنوز دقیقا مشخص نیست بذر بلوط به چه دلیل به کشورهای حوزه خلیج فارس قاچاق شده و به چه مصارفی می رسد، تصریح می کند: متهمان با جمع آوری و انتقال بذر بلوط، فقط دستمزد و کرایه حمل دریافت می کنند و اطلاعی از علت انتقال بذر بلوط به خارج از کشور ندارند.

کاربردهای بذر بلوط

    با این حال یک کارشناس مسئول منابع طبیعی و فعال محیط زیست به موارد کاربرد بذر بلوط در کشور اشاره کرده و در این باره به جام جم می گوید: بذر بلوط علاوه بر این که به عنوان خوراک دام مورد استفاده قرار می گیرد، از اسانس آن نیز برای مصارف دارویی استفاده می شود. ضمن این که در گذشته در استان های زاگرس نشین از آن برای پخت نانی به نام نان بلوط هم استفاده می شد.

    هومان خاکپور با اشاره به این که اکنون بحث روغن کشی از بذر بلوط به دلیل داشتن روغن زیاد، در کشورهای عربی و سایر کشورها مطرح است و بشدت دنبال می شود، می افزاید: با این حال بذر بلوط اکنون در این کشورها در زمینه تولید اتانول، تولید داروهایی برای درمان بیماری هایی چون یرقان، اسهال و بیماری های پوستی و تولید قهوه کاربرد زیادی دارد و کارخانه هایی نیز در این زمینه در آن کشورها احداث شده است.

    وی با بیان این که روغن کشی در این کشورها هنوز به طور جدی راه نیفتاده است، تاکید می کند: اگر این مساله محقق و بازار جدیدی در آن کشورها ایجاد شود برای کشور ما بسیار خطرناک است، زیرا بزودی با مشکل بزرگ قاچاق بذر مواجه خواهیم شد؛ معضل جدیدی که با توجه به کمبود امکانات، تجهیزات و نیروی حفاظتی سازمان جنگل ها و منابع طبیعی، جلوگیری از آن بسیار سخت خواهد بود.

    خاکپور با اشاره به این که اکنون به دلیل شرایط سخت اقتصادی، تصرف روستاییان و عشایر در مناطق جنگلی و طبیعی برای کشت گندم و جو افزایش یافته و حتی در برخی مناطق دور افتاده، بحث احیای فرهنگ قدیمی پخت نان از بلوط نیز مطرح شده است، تصریح می کند: سودجویان براحتی از این وضع سوءاستفاده می کنند و با نفوذ در روستاها و وادار یا تشویق کردن افراد بومی، آنها را به جمع آوری بذر بلوط ترغیب می کنند و از آنجا که طی سال های اخیر هزینه روستاییان در بخش دامداری و خوراکی بشدت افزایش یافته است، برای بهبود وضع خویش به این خواست سودجویان و قاچاقچیان تن می دهند.

از همین آغاز باید جلوی آن را گرفت

     این فعال محیط زیست خاطرنشان می کند: پدیده قاچاق بذر بلوط اکنون در استان های مرزی و زاگرس های شمالی مثل استان های کرمانشاه، ایلام و کردستان اتفاق می افتد و خوشبختانه هنوز به زاگرس مرکزی و استان هایی همچون اصفهان، خوزستان، فارس و کهگیلویه و بویراحمد نرسیده است که این خود نشان دهنده جدید بودن و آغاز این روند است و به همین دلیل باید در همین ابتدای کار با آن مقابله شود.

    خاکپور درباره نحوه مقابله با این قاچاق هم خاطرنشان می کند: این کار صرفا از طریق هوشیاری ماموران سازمان جنگل ها و حفاظت محیط زیست امکان پذیر است، زیرا در هیچ منطقه ای بذر انباشته شده زیادی وجود ندارد و بذرها باید بتدریج از مناطق جنگلی جمع آوری و انباشت و سپس قاچاق شود که این کار معمولافقط از طریق اهالی هر منطقه صورت می گیرد، زیرا در مناطق جنگلی بنا به عرف و از قدیم مالکیت هایی تعریف شده و افراد غیربومی حق دخل و تصرف در این مناطق را ندارند. از سوی دیگر و بنا بر دستورالعمل سازمان جنگل ها میزان جمع آوری برای هر خانوار بومی جنگل نشین نیز فقط سه تا پنج کیلو بذر در سال است که با توجه به این قانون می توان جلوی بهره برداری بیش از حد افراد بومی را که به وسیله سودجویان اجیر می شوند، گرفت.

    وی با اشاره به این که تا امروز سازمان جنگل ها هیچ برنامه ای برای مقابله با برداشت زیاد بذر توسط جنگل نشینان نداشت و نظارتی نیز در این زمینه صورت نمی گرفت، زیرا تصور می شد این بذرها کاربری خاصی ندارد و کسی به فکر جمع آوری آن نیست، می افزاید: اما اکنون به نظر می رسد باید نظارت جدی در این زمینه صورت گیرد و جلوی قاچاق این میوه، از مبدا آن گرفته شود، زیرا اگر آنان تشویق شوند که این کار می تواند منبع درآمدی برای آنها باشد، اگر تاکنون سالی ده کیلو بذر جمع می کردند، از این پس سالی صد کیلو جمع می کنند که این صد کیلوها فقط در یک روستا می تواند به ده ها تن برسد.

خطر احداث کارخانه فرآوری بذر بلوط

    خاکپور یادآور می شود: چند سال پیش بحث احداث کارخانه های فرآوری بذر بلوط در کشور خودمان نیز مطرح و سه سال پیش یک سرمایه گذار چینی آماده سرمایه گذاری در این زمینه شد تا کارخانه ای بزرگ برای اسانس گیری بذر بلوط در کهگیلویه و بویراحمد احداث کند که خوشبختانه این طرح به دلیل مخالفت سازمان جنگل ها متوقف شد، هرچند هنوز عده ای پیگیر احداث آن هستند.

    به گفته وی طبق برآوردها بذر مورد نیاز این کارخانه باید از کل استان های زاگرس نشین تامین می شد که این امر به دلیل وضع ناگوار جنگل های بلوط، شرایط این جنگل ها را دشوارتر می کرد.

    این فعال منابع طبیعی با بیان این که به طور میانگین سالانه حدود سه میلیون تن بذر بلوط در جنگل های بلوط کشور تولید می شود، می افزاید: برخی فکر می کنند این بذرها اگر جمع آوری و فراوری نشود، به هدر می رود، در حالی که این عقیده درست نیست، زیرا بخشی از این بذرها عملابه طور سنتی از طریق بومی ها و دام ها مورد استفاده قرار می گیرد و بذرهای باقی مانده نیز برای زادآوری جنگل ها و تغذیه گونه های جانوری همچون سنجاب که نقش مهمی در زادآوری جنگل های بلوط دارند، به مصرف می رسد و عملابذری نمی ماند که به مصارف صنعتی برسد و در واقع هرگونه برداشتی برای این مصرف، مصادف با کاهش حق چرخه طبیعت است که این مساله کل اکوسیستم را دچار مشکل کرده و پایداری آن را به خطر می اندازد.