بایگانی “رسانه ها”

گزارشی جامع از تاریخچه‌ی ماجرای حضور یوز در برزیل

جمعه, ۲۲ فروردین, ۱۳۹۳

     بدون شک یکی از جامع‌ترین و دقیق‌ترین گزارش‌های مستقلی که تاکنون در باره‌ی تاریخچه‌ی ماجرای نقش بستن عکس یوزپلنگ ایرانی بر روی پیراهن بازیکنان تیم ملی فوتبال کشورمان در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل منتشر شده است، گزارشی است که در صفحه ۹ شماره ۵۶۱۶ مورخ ۲۰ فروردین ۱۳۹۳ روزنامه ایران منتشر شده است. متن کامل گزارش زهرا کشوری را می‌توانید در زیر بخوانید:

یوز در روزنامه ایران

چه‌کسانی یوز را به برزیل بردند؟

    زهرا کشوری؛ آن روز که «محمد درویش»، معاون امروز مشارکت‌های مردمی سازمان محیط زیست در قامت یک فعال محیط زیستی و در یک ایمیل جمعی از خبرنگاران حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست خواست تا از ایده حک نقش یوز آسیایی روی پیراهن تیم ملی در بازی‌های جام جهانی برزیل حمایت کنند، کمتر کسی حدس می‌زد پای آخرین بازمانده تیزپاترین گربه‌سان جهان به برزیل برسد.

     ایده‌ای که توسط «آرش نورآقایی»، محقق و پژوهشگر میراث فرهنگی و گردشگری پیشنهاد شده بود اما در اوج ناباوری آخرین بازمانده یوز در تمام آسیا خیز برداشت و همه موانع را پشت سر گذاشت و همسفر تیم ملی در سال ۲۰۱۴ شد. مشارکت مردمی جواب داده بود و تحسین همگان را برانگیخته بود. «احمدعلی کیخا»، معاون آرام محیط طبیعی و تنوع زیستی سازمان محیط زیست هم در گفت‌وگو با روزنامه ایران مشارکت مردمی را پاشنه آشیل غیرقابل انکار حفاظت از محیط زیست می‌داند اما صحبت‌های او باعث نمی‌شود تا این سؤال از سوی افکار عمومی پرسیده نشود که آیا سازمان‌ها و دستگاه‌های مختلف قدر مشارکت‌های مردمی را می‌دانند؟ به راستی حفظ این مشارکت چقدر برای آنها اهمیت دارد؟ در ماجرای رفتن یوز به جام جهانی با مشارکت‌های مردمی چه معامله‌ای شد؟

یک علامت سؤال بزرگ

     این سؤال را خبرنگار روزنامه ایران از محمدعلی کیخا هم پرسید. سؤالی که البته ناراحتی را به چهره او کشاند. پرسیدن چنین سؤالی از کیخا محصول شرایطی بود که رسانه ملی بعد از رونمایی از پیراهن تیم ملی به وجود آورد و البته سکوت محیط زیست به آنچه در برنامه پرطرفدار ۹۰گذشت. هرچند کیخا این سکوت را قبول ندارد و از روزنامه ایران گله‌گذاری می‌کند. اما ماجرا از زمانی شروع شد که ایده حک نقش یوز روی پیراهن تیم ملی با کمک روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها جان گرفت و در میان مردم گسترش یافت.

     کارگروه یوز با مشارکت بانیان طرح تشکیل و با نامه‌نگاری‌ها قدم‌ها برای رسیدن یوزها به جام جهانی ۲۰۱۴ برداشته شد. کارگروهی که سه عضو اصلی آن آرش نورآقایی، محمد درویش و هومن جوکار، مدیر پروژه بین‌المللی یوز بود. سازمان محیط زیست، سازمان میراث فرهنگی، فدراسیون فوتبال و… هم به درخواست‌ها لبیک گفتند. در همان گام نخست بانیان امر روی برنامه ۹۰ حساب بزرگی باز کردند. «عادل فردوسی‌پور» در برنامه خود از هر دری سخن می‌گفت و بارها با افکار عمومی همراه شده بود. بدون شک حمایت او از حضور یوز آسیایی در جام جهانی می‌توانست به سرعت یوز ایرانی را به بالای جدول ببرد.

     هدف آن بود تا وضع یوز ایرانی که روزگاری قلمرو ۴۹ کشور را در سیطره خود داشت، برای افکار عمومی جهانی بازگو شود. نگاه افکار عمومی داخلی کشور هم به سمت خوش خط و خالی که روی مرز انقراض رسیده بود، کشانده شود؛ ۵۰ یوز برای تمام آسیا. تیزپاترین گربه‌سانی که حالا قلمرواش به ایران محدود شده بود و همین مسأله باعث شده تا بسیاری به جای یوز آسیایی به آن نام یوز ایرانی بدهند اما فردوسی‌پور همه پنبه‌ها را رشته کرد و نه تنها از پیراهن و طرح دفاع نکرد که حضور «سپ بلاتر» رئیس جهانی فیفا در میان محیط زیستی‌ها را هم به نقد کشاند اما ماجرا به همین جا ختم نشد، زمانی که پیراهن تیم ملی در هتل المپیک رونمایی شد، همه منتظر واکنش فردوسی‌پور شدند. او بی شک این بار نمی‌توانست از کنار ماجرا بی‌تفاوت بگذرد که ای کاش بی‌تفاوت می‌گذشت.

     فردوسی‌پور در میان بهت همگان «محمدعلی اینانلو» مجری سرشناس رسانه ملی  را به برنامه‌اش دعوت کرد تا او خود را ایده‌پرداز حک نقش یوز روی پیراهن تیم ملی کند. اینانلو درست زمانی این حرف‌ها را زد که حضور او در شاهرود و شکار قوچی که بعدها به پای برادرش نوشته شد، با واکنش‌های تندی به او در فضای مجازی، رسانه‌ها و روزنامه‌ها منجر شده بود. وب‌سایت رسمی سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز با تیتر «دستگیری بستگان یک چهره ‌تلویزیونی در منطقه شکار ممنوع سمنان» خبر را تأیید کرده بود. اما رسانه ملی در اوج تعجب و در پربیننده‌ترین برنامه صدا و سیما فرصت را به اینانلو داد تا او خود را ایده‌پرداز حضور یوز در جام جهانی- که توسط گروهی و با تلاش شبانه‌روزی به سرانجام رسیده بود- اعلام کند. اینانلویی که در برنامه رونمایی از پیراهن تیم ملی در هتل المپیک حضور نداشت، غیبتی که البته او در همان برنامه تلویزیونی اعلام کرد که به دلیل سفر اتفاق افتاده است.

     این درحالی بود که آرش نورآقایی همان شب و در هتل المپیک مجبور شد از جیب خود نزدیک به یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بدهد تا مجریان برگزارکننده، تابلو یوز را در برنامه به نمایش درآورند اما آیا این پایان تلخ ماجرا بود؟ بدون شک خیر. آن شب که برنامه ۹۰ پخش شد، در شبکه‌های مجازی غوغایی به پا شد. کارگروه یوز در همان دقیقه اول پخش برنامه در یک یادداشتی اعلام کرد که دیگر در پروژه فعالیتی انجام نخواهد داد. یادداشتی که می‌توانست به عنوان یک آسیب در فعالیت‌های اجتماعی و مردمی باشد. فعالیت‌ها و مشارکت‌های مردمی که دولت یازدهم با توجه به شرایط امروز کشور روی آن حساب ویژه‌ای باز کرده است. کاربران زیادی در اعتراض به عملکرد صدا و سیما نوشتند که آیا رسانه ملی نمی‌داند که با این رفتار و عملکرد چه ضربه‌ای به پیکره مشارکت‌های مردمی وارد می‌کند؟ مشارکت‌های مردمی که در دولت یازدهم جان دوباره‌ای یافته بود و با توجه به شرایط تورم و تحریم کشور نیازی بیش از همیشه به آن وجود دارد.

به نام چه کسی، به کام چه کسی؟

     این میان تیتر، جان کلام و خلاصه نگاه کسانی بود که آن شب عجیب شاهد برنامه فردوسی‌پور بودند. نتیجه‌گیری که می‌تواند یکی از آسیب‌های جدی بی‌توجهی به مشارکت‌های مردمی باشد. فعالان حوزه میراث فرهنگی و محیط زیست در صدر اعتراض‌ها قرار داشتند. اعتراض‌هایی که تفاسیر زیادی به دنبال داشت. دکتر ناصر کرمی، کارشناس گردشگری که اتفاقاً از دوستان نزدیک اینانلو و آرش نورآقایی است هم می‌گوید که از شنیدن حرف‌های اینانلو در برنامه ۹۰ متعجب است: «لابد باید از او پرسید بر چه مبنایی چنین گفت.

     به هر حال شکی نیست که اصل ایده از آرش بود و در برنشاندن آن «محمد درویش» و «هومن جوکار» بیش از بقیه نقش داشتند.» اما به نظر می‌رسد که متولیان امر باید به بقیه حرف‌های کرمی توجه بیشتری داشته باشند: «عکس یوز رفت روی پیراهن تیم ملی. بعدش چی؟ این یک تبلیغ دولتی است یا مردمی؟ آنجا توی برزیل این را القا خواهد کرد که مسأله یوز برای دولت ایران خیلی جدی است یا برعکس آن؟ این نگاه می‌تواند ضربه کاری به مشارکت‌های مردمی وارد کند اما با توجه به عملکرد رسانه ملی و… نباید انتظار رشد و گسترش چنین دیدگاهی را داشت؟ آیا مسئولانی که تا به امروز حتی یک تشکر خشک و خالی از بانیان امر که همان فعالان مردمی هستند، نکرده‌اند پاسخ این سؤال را چه می‌دهند؟ آیا مسئولان هیچ ترسی برای از دست دادن این پتانسیل‌ها و نیروهای مردمی ندارند؟ اگر دارند، چرا هیچ گامی برنداشتند؟

     «آرش نورآقایی» استعفای خود را هم در این ماجرا نوشت هرچند با صحبت سایر اعضای کارگروه همچنان به فعالیت خود در این حوزه ادامه می‌دهد اما آیا تمام کسانی که درگیر این ماجرا بودند هم به مشارکت خود ادامه می‌دهند. «نورآقایی»، رئیس کانون انجمن‌های صنفی راهنمایان گردشگری سراسر کشور است و هر ساله در روز جهانی «راهنمای گردشگری» یک جمعیت قابل توجه از تورگردانان را به یکی از استان‌های کشور می‌برد. در اسفندماه گذشته، ۷۰۰ تورلیدر را در روز جهانی راهنمای گردشگری به کرمان برد تا توجه همگان را به وضع امروز ارگ بم- با شعار بم زنده است- جلب کند که حضور این گروه بازتاب جهانی پیدا کرد.  ۷۰۰ نفری که تنها گروهی که او را در کارگروه یوز حمایت کردند، ‌نبودند.

     محمد درویش که بحق یکی از بهترین انتخاب‌های دکتر معصومه ابتکار در دور جدید ریاستش بر سازمان محیط‌زیست است هم آنقدر پتانسیل داشت که بتواند در وهله نخست گروه بسیاری را همراه ماجرا کند. او علاوه بر رسانه‌ها،‌ شبکه‌ای از فعالان حوزه محیط‌زیست را هم در کنار خود داشت. او به همین دلیل معاون مشارکت‌های مردمی سازمان محیط زیست شد. در نهایت یوز آنقدر در ذهن ایرانی‌ها تکثیر شد تا مسجد سلیمانی‌ها تصویر آن را در ورزشگاه شهر خود به تماشا بگذارند. تا این سؤال پیش بیاید که یوزپلنگ چه ربطی به جغرافیای مسجدسلیمان و خوزستان داشت؟ بدون شک هرگز یوزی در این بخش از کشور نه دیده شده و نه دیده می‌شود.

     مدارس مختلف کشور هم به میدان آمدند. تابلوهایی که دانش‌آموزان ابتدایی از یوز ایرانی کشیده بودند در میان هنرمندان دست به دست گشت. هنرمندانی که حمایت خود را از حضور در جام جهانی اعلام کرده بودند و پژمان جمشیدی را به عنوان نماینده خود به پروژه یوز معرفی کردند. تلاش این گروه آنقدر قوی و تأثیرگذار بود که حتی یکی از سریال‌های پرمخاطب تلویزیون در نوروز سال ۹۳ را هم درگیر ماجرا کرد. هرچند سازندگان «پایتخت» بی توجه به جغرافیای تحت سیطره یوز، مردی از سرزمین ببریعنی مازندران را به عنوان محیط‌بان یا شاید هم جنگلبان معرفی کردند اما، در نهایت یوز ایران آنقدر در ذهن همگان پررنگ شده بود که این سریال هم در میان اطلاعات غلط و درست خود بتواند گامی زیبا برای یوز ایرانی بردارد. هرچند در این برنامه و بازسازی مجدد مراسم رونمایی از پیراهن تیم ملی باز هم خبری از کارگروه و بانیان اصلی ماجرا نبود.

     البته جای شکرش باقی است که اینانلو را هم در این مراسم دعوت نکرده بودند. در این سوی ماجرا هم معصومه ابتکار بدون شک آن قدم بزرگ را با دعوت سپ بلاتر برداشت. همان طور که او بعد از پخش سریال «پایتخت» در نامه‌ای از مدیر شبکه سه و عوامل سریال «پایتخت» تشکر کرد. تشکری که بحق، بجا و لازم بود، اما این تشکر باز هم این سؤال را در ذهن افکار عمومی به وجود آورد که چرا سازمان از بانیان اصلی ماجرا تشکر نمی‌کند تا شفاف‌سازی شود؟ کیخا در پاسخ به سؤال روزنامه ایران مبنی بر این که چرا سازمان محیط زیست هیچ اعتراضی به قلب ماجرا نکرد، می‌گوید: «همه می‌دانند که واقعاً چه کسانی یوز را به برزیل بردند.» اما آیا این پاسخ کافی بود؟

     «مجید فدایی»، مدیر روابط عمومی سازمان محیط زیست کشور هم به ایران می‌گوید که هم او و هم هومن جوکار با عادل فردوسی‌پور چند بار صحبت کرده‌اند تا فرصتی برای حضور نورآقایی در برنامه ۹۰ و توضیح درباره اصل ماجرا و حقیقت امر مهیا شود اما تلاش‌ها و رایزنی‌ها به نتیجه نرسید. حتی فردوسی‌پور موافقت ضمنی را با حضور یکی از اعضای کارگروه اعلام می‌کند اما پشت پرده چیز دیگری در جریان بود که در نهایت این فرصت را از بخش مردمی و اصلی ماجرا گرفت. این درحالی بود که اینانلو بعد از چند روز دوباره در یک گفت‌وگوی تلفنی با برنامه «ورزش و مردم» ادعاهای خود را تکرار کرد.

 مشارکت مردمی

     مشارکت‌های مردمی در کشور ما یک معنی بومی و غیر واقعی پیدا کرده است. برای مثال مشارکت مردمی در حفظ جنگل‌های ما می‌شود جنگل‌نشینی که خود حق قطع حتی یک درخت را ندارد اما هر روز شاهد حضور قطع درختان و جنگل‌تراشی توسط افراد ذی‌نفوذ است. کافی است سری به روستای «قرن آباد» در نزدیکی شهر گرگان بزنید. این تنها یک مثال از هزاران مثالی است که در بن جنگل‌های کشور تیشه به ریشه درختان کهن می‌زنند. انتخاب منطقه و محله با خودتان. مشارکت مردمی در کشور ما می‌شود ساخت سدی مثل سد «گتوند» که نه تنها سودی به کشاورزی منطقه نرساند که آب دریاچه کارون را شورتر از گذشته کرد و حالا مسئولان مانده‌اند که با یکی از افتخارات دولت گذشته چه کنند؟ نه می‌توانند آب آن را پشت سد نگهدارند و نه می‌توانند آب شور آن را در زمین‌های کشاورزی رها کنند، اما مشارکت مردمی در این ماجرا. ساکنین۱۱ روستای پشت سد هم آواره شهرها هستند تا جمعیت حاشیه‌نشین‌هایی که نه کاری دارند نه شغلی افزایش پیدا کند.

     تلاش بخش بسیار زیادی از آنها برای گرفتن حق زمین کشاورزی و خانه و کاشانه‌شان هم تا به امروز به هیچ جا نرسیده است. مشارکت مردمی در ایران می‌شود دامداران که دام‌های خود را برای صیانت از جنگل‌ها و مراتع از منطقه خارج می‌کنند اما خودشان رها می‌شوند و هیچ یک از وعده‌هایی که برای استقرار مجدد آنها و اعطای تسهیلات داده شده، محقق نمی‌شود. مشارکت مردمی در کشور‌های دیگر برای مثال ترکیه اما جور دیگر است. یکی از کارشناسان منابع طبیعی در گفت‌وگو با روزنامه ایران می‌گوید: «در کشور ترکیه برای مثال ۵۰۰ هکتار زمین را به کشاورز واگذار می‌کنند، اجازه می‌دهند در ۲۰۰ هکتارش باغداری کند به شرطی که از ۳۰۰ هکتار جنگل مثل چشم‌های خود مواظبت کنند.»

     به گفته او، برای همین است که به فاصله یک مرز، ایران خشک می‌شود اما ترکیه هر روز سبز. یک بخش دیگر ماجرا در کشور ما شهرنشین‌هایی هستند که می‌دانند تبدیل بقیه کشور به شهرهای سنگی و سیمانی به مرگ جامعه منجر خواهد شد. بنابراین انجمنی را تشکیل می‌دهند تا گامی برای حفاظت از محیط زیست بردارند اما رسانه ملی فرصت را در اختیار کس دیگری می‌گذارد تا همه تلاش‌ها به نام او زده شود؟ افکار عمومی می‌پرسند آیا مصادره پدیده‌ای همچون مشارکت مردمی در ماجرای یوز، باعث نمی‌شود تا پتانسیل مردمی و نیروهای مردمی به خطر بیفتد؟

     چرا سازمان صدا و سیما چنین هزینه‌ای را متقبل می‌شود و دو برنامه پربیننده را در اختیار یک مجری می‌گذارد اما همین شرایط را برای تیمی که با سرمایه و هزینه خود یوز را به برزیل برده، به وجود نمی‌آورد. آن هم در زمانی که کشور بیش از هر زمانی نیازمند مشارکت‌های مردمی است. دولت برای حذف داوطلبانه یارانه‌ها دست یاری به سوی ملت دراز کرده است. بخش بسیار بزرگی از هنرمندان اعلام کرده‌اند به نفع محیط‌زیست از یارانه خود خواهند گذشت.

     سؤال اینجاست که این حجم از مخاطب که شاهد تلاش‌های شبانه‌روزی یک گروه بودند با این عملکرد رسانه ملی و البته بی‌توجهی سایر دستگاه‌ها چه پیامی دریافت خواهند کرد؟ آن هم در زمانی که کشور برای گذر از گردنه‌های پرماجرا نیاز مبرمی به همکاری و همیاری مردم دارد. بدون شک آسیب‌شناسی این ماجرا می‌تواند نکات بسیار ریز و هشدار دهنده را مشخص کند و آژیر قرمز را قبل از وقوع حادثه به صدا درآورد. حداقل کاری که سازمان حفاظت از محیط‌زیست هم می‌تواند بکند، تقدیر کوچکی از کارگروه یوز ایرانی است. تقدیری که احمدعلی کیخا قول آن را به روزنامه ایران داده است.

ماجرای اعتراض بختیاری‌ها از نگاه ناصر کرمی

پنجشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۳۹۲

sarzamin-kohan.

     دکتر ناصر کرمی روزنامه نگار و فعال محیط زیست، در یادداشتی به واکاوای کوتاهی از ماجرای سریال “سرزمین کهن” پرداخته و از نحوه برخورد روزنامه نگاران و روشنفکران کشور با اعتراض‌های بختیاری‌ها و همسویی این روشنفکران با صدا و سیمای دولتی برای فروکاستن این اعتراض‌ها به دلایل فرعی، انتقاد کرد. به گزارش آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز)؛ شرح کامل این یادداشت را می‌توانید در زیر بخوانید:

     اعتراض بختیاری‌ها سرانجام به توقف پخش سریال سرزمین کهن انجامید. این نوشته البته بیشتر از آنکه قصد مرور کل ماجرا را داشته باشد می‌خواهد پاسخی باشد به واکنش غالب روزنامه‌نگاران کشور به این ماجرا. به ویژه روزنامه‌نگارانی که دست کم به نسبت رسانه‌ای که در آن قلم می‌زنند می‌بایست اصلاح‌طلب یا روشنفکر قلمداد شوند.
     موضوع این است که غالب این روزنامه نگاران فریاد وا اسفا سر دادند برای معصومیت و مظلومیت هنرمندان و فیلمسازان ایرانی که جرات ندارند اسم یا هویت یا شغل یا موقعیت شبه حقیقی به شخصیت‌های آثار خود بدهند. زیرا بلافاصله فریاد اعتراض احساسی و غیر منطقی عده‌ای از جایی بلند می‌شود، البته آنچه که می‌گویند بسیار هم سابقه داشته است.

     اما آیا ماجرای سریال سرزمین کهن هم همین‌گونه بود؟ سازندگان سریال و مدیران صدا و سیما چون مطمئن هستند که غالب مردم اساسا این سریال را ندیده‌اند اینگونه وانمود می‌کنند که اعتراض بختیاری‌ها صرفا از آن جهت بوده که شخصیت نقش منفی فیلم (چقدر راحت تر بود به جای این عبارت طولانی خیلی راحت میگفتم”بد من”) اسمش “بختیاری” است. اگر موضوع فقط همین باشد البته که عذر آنها پذیرفتنی است.

     بالاخره هر اسم دیگری باشد عده‌ای هستند که آن اسم را بر خود دارند و حق خواهند داشت معترض شوند و نمی شود هم سریال ساخت بی آنکه شخصیت‌ها اسم داشته باشند. گفته می‌شود مهران مدیری و نویسندگانش خیلی مراقب بوده‌اند در ماجرای سریال “شب‌های برره” هیچ ارجاعی به جایی داده نشود و از جمله با دقت نشسته و اسم “برره” را جعل کرده‌اند. اما جالب است که بدانید در حوالی فسا روستایی پیدا شد به نام برره که مردم آن به شدت معترض این سریال شدند. اما، ماجرای بختیاری‌ها و این سریال کاملا متفاوت است. سرزمین کهن ارجاعات خیلی مشخص تاریخی دارد علیه ایل بختیاری. مرور می‌کنیم:

۱- سردار اسعد بختیاری برای بختیاری‌ها یک اسطوره و برای متجددان ایران یک قهرمان نهضت مشروطه است. اما برای مورخانی که مشرب و ماموریتی مشابه عباس سلیمی نمین (مشاور اصلی سریال سرزمین کهن) در نقل تاریخ مشروطه دارند موضوع متفاوت است. در نگاه آنها اقدام سردار اسعد در به دار آویختن شیخ فضل الله نوری گناهی نابخشودنی است. جزئیات این ماجرا بماند. به هر رو در سریال سرزمین کهن از سردار اسعد به عنوان یک خائن و مزدور عوامل بیگانه نام برده می‌شود. همین برای اعتراض بختیاری‌ها کافی نیست؟

۲- آیا انتخاب نام بختیاری برای ضد قهرمان فیلم اتفاقی بوده؟ ارجاعات نشان می‌دهد که اینگونه نیست. سردار اسعد را همفکران آقای سلیمی نمین مکرر متهم کرده‌اند به نوکری انگلیس. از سوی دیگر در تاریخ معاصر ایران بختیاری‌ها بنا به یک دلیل مشخص ارتباط نزدیکی با انگلیسی‌ها داشته‌اند. از این قرار که در دوره پهلوی اول، حضور پررنگ بختیاری‌ها در فعالیت‌های نفتی خوزستان، به دلیل اینکه انگلیسی‌ها در خوزستان عمدتا بختیاری‌ها را استخدام می‌کردند که فرصت برخورداری از یک موقعیت ویژه اقتصادی را به این قوم داد، باعث تهمت‌هایی شد به آنها که در قالب دشنامی همچون همکاری با انگلیس نمود پیدا می‌کرد.
ضد قهرمان سریال سرزمین کهن مکررا با عباراتی همچون “کاسه لیس و مزدور و نوکر انگلیس” نامیده می‌شود. در یکی ازدیالوگ‌های سریال شخصیت مثبت فیلم می‌گوید: “این بختیاری‌ها با کاسه لیسی برای انگلیس به جایی رسیدن وگرنه هیچی نبودن”. ممکن است بگویید منظور او خانواده بختیاری است که در این سریال ضد قهرمان هستند. اما هم دیالوگ زننده است و هم ارجاع تاریخی آن به تهمتی که به بختیاری‌ها زده می‌شود به راحتی قابل اغماض نیست. چرا نمی گویند مزدوری روسیه یا آمریکا یا فرانسه؟ چون در آن مقطع انگلیس بازیگردان امپریالیسم بوده. پس سریال حتی در فحش دادن هم ارجاع مشخص تاریخی دارد. چرا نباید تصور کنیم همین ارجاع را در نامگذاری شخصیت‌ها هم داشته است؟

۳- ممکن است بگویید ارجاعات فوق الذکر اتفاقی است و انتخاب نام “بختیاری” هم اتفاقی بوده. اما آیا در سریالی که قرار است مکررا به نقش منفی فیلم فحش بدهند منطقی است که نام او دقیقا لقب یک قوم باشد؟ آیا سازندگان سریال می‌توانستند به همین راحتی نام ضد قهرمان خود را از طریق انتساب او به یکی از زادگاه‌های مقامات بلند پایه و مشهور انتخاب کنند؟ آیا می‌توانستند از نام شهدای مشهور یا اصلا همین مقامات کنونی نظام استفاده کنند؟
آیا می‌توانستند فی المثل نام “ضرغامی” (که اتفاقا این نام هم از نام‌های مشهور در میان بختیاری هاست) را بر ضد قهرمان خود بگذارند؟ اما می‌دانند از این نوع نامها نمی شود استفاده کرد، اما تصور می‌کنند می‌شود هفته‌های متوالی یک قوم چند میلیون نفری را نشاند پای تلویزیون و به آنها فحش داد؟ مضاف بر آنکه همین خانواده که اسم شان بختیاری است روی دیوار خانه شان هم یک عکس سردار اسعد بختیاری است. واقعا بر چه مبنایی ما باید مجاب شویم آنها بختیاری نیستند؟

۴- سازندگان سریال گفته‌اند بختیاری‌ها عجله نکنند چون در آخر سریال یکی از قهرمانان موثر بختیاری خواهد بود. اتفاقا همین نشان میدهد که سریال بر مبنای ارجاعات تعیین شده ساخته شده است. وگرنه اگر انتخاب اسم بختیاری اتفاقی بوده چه اصراری هست که در آخر سریال یک قهرمان بختیاری هم داشته باشیم. این یک کلک پیش پا افتاده هالیوودی است. جان فورد به قول تارانتینو در فیلم هایش مثل زامبی سرخپوست‌ها را تار و مار می‌کرد اما برای آنکه متهم به نژاد پرستی نشود در اواخر داستان یک وردست سرخپوست هم کنار جان وین قرار می‌داد.

۵- وقتی پای عباس سلیمی نمین در میان است این یعنی اینکه اصل ماجرا داستان شیخ فضل‌الله است و سواران بختیاری که متعاقب فتح تهران او را بر دار آویختند. آن ماجرا را به شکل‌های گوناگونی روایت کرده‌اند. روایت سریال سرزمین کهن البته طعم خاصی دارد. طعمی که برای بختیاری‌ها خیلی تلخ به نظر آمده است. اگر فرض کنیم راویان سرزمین کهن هم صادقند و هم خیرخواه و هم معجونشان قصد درمانگری دارد، به هر حال باید پذیرفت هر دوای تلخی قابل خوردن نیست و بعضی مردم هم در تجویز دارو هر کسی را محق نمی‌دانند.

۶- بر می‌گردم به همان فریاد وا اسفای روزنامه نگاران پیش گفته. آیا به جای واکاوی دلیل خشمناکی مردمانی محروم و سرخورده می‌باید ندیده و نشناخته آنها را محکوم کرده و حرکت شان را تحقیر کرد؟ واقعا چند نفراز شما خواستید ریشه‌های این ماجرا را ببینید؟ یا مسئولانه قبل از متهم کردن مردم معترض دست کم بنشینید و قسمت‌های پخش شده این سریال را ببینید؟ جالب است که غالب همین روزنامه نگاران خود می‌گویند این سریال را ندیده‌اند و عطف به ماسبق قضاوت می‌کنند. آن بختیاری‌های معترض هم متهمند به اینکه بی آنکه سریال را دیده باشند صرفا بر اساس شنیده‌ها روانه خیابان شده‌اند. این هم نکته‌ای است: مردمی که سریال را ندیده‌اند علیه آن تظاهرات می‌کنند و روزنامه‌نگارانی هم که سریال را ندیده‌اند از آن دفاع می‌کنند.

۷- رئیس صدا و سیما گفته بله، نباید به قومی که این همه شهید داده توهین بشود. اعتنای ایشان به مقام شهدا قابل ستایش است. البته منظورشان این است که کلا به هیچ قومی نباید توهین کرد. یا اینکه کلا نباید توهین کرد. احتمالا حالا دیگر متوجه شده باشند نگارش سریال پر هزینه تاریخی را به فردی سپردن که چندان مشهور به بیطرفی و بیغرضی در نقل تاریخ معاصر نیست چه تاوان سنگینی دارد.

روز درختکاری و سرنوشت نهال‌های کاشته شده!

پنجشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۳۹۲

     سال‌های زیادی‌است که به مناسبت روز درختکاری و هفته منابع طبیعی، بر اساس آمار منتشره میلیون‌ها نهال برای گسترش فضای سبز و توسعه جنگل‌ها کاشته می‌شود و از عالی‌ترین مقامات ملی و محلی تا دانش‌آموزان و مردم عادی در آیین‌های این روز و هفته شرکت می‌کنند اما آنچه آشکارا عیان است این حقیقت تلخ است که هر ساله از سرانه فضای سبز درختی و جنگل‌های ما کاسته می‌شود! آیا زمان آن نرسیده که به دنبال پاسخ‌هایی سزاور برای این سؤال‌های اساسی باشیم؟

     به همین بهانه در گفتگوی کوتاهی با خبرنگار روزنامه ایران شرکت کرده‌ام که می‌توانید شرح آن‌را در زیر بخوانید:

 نهالکاری.

نماینده تشکل های غیردولتی محیط زیست: مشکل اصلی مراقبت نکردن از نهال ها است

     مریم فرهمند؛ اواخر اسفند فصل نهالکاری و فرصتی مناسب برای توسعه فضای سبز شهری و جنگل‌های کشور است. روز ۱۵ اسفند هم روز درختکاری نام گرفته و سال‌هاست که مردم و مسئولان در این روز اقدام به کاشت درخت می‌کنند، اما کاشتن درخت به همین مناسبت در سال‌های گذشته چقدر به توسعه فضای سبز کشور کمک کرده است؟ برای پاسخ به این سؤال با هومان خاکپور، به عنوان نماینده تشکل های غیردولتی در حوزه محیط زیست که بزودی با رئیس جمهور دیدار خواهد کرد گفت‌و‌گو کردیم.

به نظر شما روز درختکاری چقدر به توسعه جنگل‌ها و فضای سبز شهری کمک کرده است؟

     روز درختکاری نخستین روز از هفته منابع طبیعی (۲۲-۱۵ اسفندماه) است. این هفته با عنوان‌های مختلف، روزشمار و اهداف مشخصی دارد، اما متأسفانه به جای بهره‌برداری از اقدام‌هایی که می‌توان در این روزها انجام داد، فقط به کارهای نمادین بسنده می‌کنیم در صورتی که این هفته زمان مناسبی برای تجزیه و تحلیل عملکرد یکساله و برنامه‌ریزی برای سال آینده است در حالی که به انجام یافتن حرکات نمادین محدود شده و می‌شود.

یعنی تمام نهال‌کاری‌هایی که روز ۱۵ اسفند انجام می‌شود، بدون نتیجه است؟

     اگر تعداد نهال‌هایی را که در ۱۰ سال گذشته از سوی سازمان جنگل‌ها و مراتع و شهرداری توزیع می‌شود، جمع کنیم و فرض را بر این بگیریم که این نهال‌ها به ثمر نشسته باشند، اکنون مساحت فضای سبز و جنگل‌های کشور باید چندین برابر مساحت کنونی باشد.

علت این مسأله چیست؟

     علت این است که نهال‌ها فقط کاشته می‌شود و مراقبت بعدی ندارد. ما با وجود برگزاری روز درختکاری نه تنها شاهد افزایش سرانه فضای سبز و جنگل‌ها نیستیم بلکه نوعی هدررفت سرمایه است. هزینه زیادی برای تولید نهال در کشور می‌شود اما به خاطر نبود مراقبت و آبیاری، همه از بین می‌رود. در بخش شهری برای اجرای طرح‌های توسعه‌ای باید منابع آبی را در نظر گرفت. با وجود محدودیت منابع آب هم نباید از آب شرب برای آبیاری استفاده شود. بهترین روش این است آبی که از حوزه شهری به شکل فاضلاب خارج می‌شود، بازچرخانی و برای آبیاری به کار گرفته شود.

در آستانه دیدار سمن های محیط زیستی با رئیس‌جمهوری

پنجشنبه, ۸ اسفند, ۱۳۹۲

     برای نخستین‌بار فرصتی فراهم شده است تا سازمان‌های مردم‌نهاد بتوانند در یک دیدار تاریخی با عالی‌ترین مقام اجرایی کشور – رییس جمهور – گفتگو کنند. قرار است نمایندگانی در حضور رییس جمهور سخنرانی کرده و مطالبات سمن‌‌های بخش‌های مختلف را در این همایش بیان کنند. در این همایش که ۴۰۰۰ سمن به نمایندگی از ۱۸۰۰۰ سمن با رییس جمهور دیدار خواهند کرد فرصتی فراهم خواهد شد تا نمایندگان سازمان‌های مردم‌نهاد با وزراء و مسئولین دستگاه‌های دولتی نیز نشست‌های تخصصی داشته و دغدغه های خود را از نزدیک با آنان در میان بگذارند. این همایش بی‌همتا بهانه گفتگوی نگارنده با خبرنگار روزنامه ایران شده است که در صفحه ۱۴ روزنامه ایران مورخ ۸ اسفند ۱۳۹۲ انتشار یافته و شما خوانندگان فرهیخته طبیعت بختیاری می‌توانید شرح کامل آن‌را در زیر بخوانید:

 نشست بارییس جمهور

۱۳۹۲؛ سال بیداری محیط زیست

     مریم فرهمند؛ سازمان مردم‌‌نهاد (سمن) یا ان جی او  از دل مردم بیرون می‌آید و با دغدغه‌ای مشترک تشکیل می‌شود. ویژگی اصلی سمن ها، غیردولتی بودن آنهاست اما اهدافی که دنبال می‌کنند، در نهایت می‌توانند باری از روی دوش دولت‌ها بردارند. یکی از شعارهای دولت یازدهم از ابتدا، احیا و حمایت از تشکل‌های مردمی بود. بر همین اساس، مرتضی میرباقری، قائم مقام وزیر کشور در امور اجتماعی در نشستی که آذرماه با سازمان‌های مردم‌نهاد داشت گفت: «در کشور ما نیازهای بسیاری وجود دارد و تجربه نشان داده که هر جا مردم و سازمان‌های مردم‌نهاد شرکت کرده‌اند، گره‌های بسیاری گشوده می‌شود.» وی در این جلسه قول داد که بزودی سمن ها نشستی با رئیس جمهوری خواهند داشت.

     فعالیـت سمن ها در حــوزه محیط‌زیست همیشه چشمگیر بوده و کسی زنجیره انسانی اهواز برای حمایت از کارون و اعتراض به آلودگی هوا، اعتراض مردم به وضعیت دریاچه ارومیه و تجمع فعالان محیط زیست در اعتراض به شکار حیات‌وحش را فراموش نمی‌کند که همگی انساندوستانه، مسالمت‌آمیز و در راستای حفاظت از محیط زیست بوده است.

     سه ماه پیش بود که معصومه ابتکار برای نخستین  بار جلسه‌ای با حضور سمن های محیط زیست سراسر کشور برگزار کرد و پای صحبت‌های آنها نشست. حالا قرار است رئیس جمهوری هم پای صحبت سازمان‌های مردم‌نهاد سراسر کشور بنشیند. با این که هنوز زمان قطعی برگزاری این جلسه از سوی وزارت کشور اعلام نشده اما سمن های محیط زیستی کشور انتخاباتی برگزار و نماینده‌ای انتخاب کرده‌اند تا مسائل و مشکلات موجود را با دکتر روحانی در میان بگذارد.

 سمن ها قانون ندارند

     هومان خاکپور، فعال محیط زیست و دیده‌بان طبیعت بختیاری که به عنوان نماینده سمن های محیط زیست قرار است در جلسه با رئیس جمهوری صحبت کند، درخصوص اهمیت این دیدار می‌گوید: «دیدار با رئیس جمهوری اتفاق بزرگی است و باید بتوانیم به عنوان نماینده، توان واقعی همه سمن‌ها را نشان دهیم و کاری کنیم تا مسئولان بدانند سمن ها ۲۰ سال است که فراموش شده‌اند، سمن ها از سرمایه منابع انسانی برخوردارند که می‌تواند در بحث کاهش هزینه‌ها به دولت کمک کند. دولت می‌تواند با اعتماد به این سازمان‌ها، در راستای سیاست‌های کلان کشور برون‌سپاری کند و بخشی از مسئولیت‌های ممکن را به  سمن ها واگذار کند. اگر جلسه دیدار با رئیس‌جمهوری خوب مدیریت شود و بتوانیم مشکلات و خواسته‌های خود را با وی در میان بگذاریم، این دیدار نقطه عطفی برای فعالیت‌های سمن ها خواهد بود.»

     وی با اشاره به این که مشکلات سمن های محیط زیستی به دو بخش تقسیم می‌شود، می‌افزاید: اولین بحث، مشکل ساختاری سمن ها و نقش و جایگاه آنها در اجتماع است و بخش دیگر به مشکلاتی که در محیط زیست به صورت طبیعی وجود دارد، مربوط می‌شود. عمده‌ترین مشکل در فعالیت سمن ها، نبود قانون مدون است. معمولاً در بخش‌های مختلف مانند فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی در کشور قانون وجود دارد اما در حوزه فعالیت‌های اجتماعی و سمن‌ها (سازمان‌های مردم‌نهاد) قانون مدونی نداریم. آیین‌نامه و لایحه بین دولت و مجلس رد و بدل می‌شود اما هنوز قانون مدونی که به صورت دستورالعمل باشد و همه دغدغه‌های سمن ها در آن دیده شود، وجود ندارد. اگر این قانون باشد، بسیاری از مشکلاتی که اکنون سمن ها دارند، حل می‌شود.

 پروسه طولانی مدت ثبت سمن ها

     خاکپور با بیان این که در حال حاضر پروسه ثبت سمن‌ها دشوار و بشدت درگیر مسائل بوروکراسی است، اظهار می‌کند: تصویب قانون می‌تواند از بازی دادن سمن ها در دستگاه‌های دولتی جلوگیری کند. پروسه طولانی تشکیل سمن  موجب دلسردی می‌شود چون اگر گروهی بخواهند مجوز فعالیت بگیرند، یک تا دو سال طول خواهد کشید. زمانی که مجوز هم می‌گیرند و می‌خواهند فعالیت خود را آغاز کنند، نظارتی که باید بر عملکرد آنها شود گاهی از چارچوب نظارت خارج شده و به دخالت تبدیل می‌شود؛ این مشکلی است که واقعاً روند حرکت و فعالیت سمن ها را کند می‌کند در حالی که اگر قانونی تدوین و تصویب و حقوق معنوی سمن‌ها در آن دیده شود و نظارت هم در حد معقول و منطقی اتفاق بیفتد، سرعت حرکت سمن‌ها به مراتب بهتر می‌شود.  یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های سمن ها در این خصوص هم این است که در تدوین این قانون از نظر سمن‌ها هم استفاده شود تا حضور آنها مسئولانه و اثرگذار باشد. مهم‌ترین خواسته ما از رئیس جمهوری، صدور دستور تسریع در روند تدوین این قانون است. با توجه به تعاملاتی که اکنون بین دولت و مجلس برقرار است، این لایحه می‌تواند سریع‌تر در مجلس مطرح شود.

 بی‌مهری سازمان جنگل‌ها و مراتع

     وی خواسته دیگر سمن ها را ‌توجه بیشتر سازمان جنگل‌ها و مراتع به فعالیت سمن ها می‌داند و می‌گوید: یکی از نکات برجسته فعالیت سازمان حفاظت محیط زیست در دولت یازدهم این است که نسبت به دوره‌های گذشته گام‌های بلندتری درخصوص بهره‌گیری از ظرفیت‌های سمن‌ها در راستای حفاظت از محیط زیست و بحث آموزش‌های همگانی برداشته است. سازمان حفاظت محیط زیست فقط متولی ۱۰ درصد عرصه‌های طبیعی است و ۹۰ درصد آن با سازمان جنگل‌ها و مراتع است اما همکاری با سمن ها در اولویت سازمان جنگل‌ها نبوده که امیدواریم پا به پای محیط زیست حرکت کند.

     اکنون عمده‌ترین تخریب‌ها در عرصه‌های طبیعی اتفاق می‌افتد و بسیاری از معضلاتی که اکنون در محیط‌زیست شهری داریم به همین محیط زیست طبیعی برمی‌گردد. برای نمونه ریزگردها معضلی است که ۲۰ استان کشور را درگیر کرده و به عرصه‌های طبیعی  مربوط می‌شود که در حوزه فعالیت سازمان جنگل‌هاست بنابراین لازم است که سازمان جنگل‌ها به سمت جذب و حمایت از سمن ها حرکت کند.

 ۱۳۹۲؛ سال بیداری محیط زیست

     این فعال محیط زیست به اقداماتی که در بحث آموزش همگانی انجام شده اشاره و اظهار می‌کند: در بحث آموزش همگانی قدم‌های خوبی برداشته شده و با توجه به حرکت‌ها و زنجیره‌های انسانی که به مناسبت‌های مختلف و برای  مقابله با چالش‌ها در استان‌های مختلف صورت گرفته، می‌توان گفت سال ۹۲ سال بیداری محیط زیستی است. علت آن هم فعالیت‌های‌ نرم‌افزاری و آگاهی‌بخشی‌هایی است که اخیراً اتفاق افتاده است. در این خصوص رسانه‌ها بیشترین نقش را دارند و مردم هم با حساسیت نسبت به مشکلات برخورد می‌کنند. به عنوان نمونه با توجه به ظرفیت‌سازی ابتدایی و آگاهی‌بخشی که در کشور ایجاد شده، فرهنگ شکار که در پیشینه تاریخی ما یک ارزش بود اکنون موجب انزجار مردم می‌شود. این موضوع دستاورد بسیار بزرگی است اما آنچه باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد این است که آموزش به سمت مدارس و آموزش و پرورش پیش رود و فرهنگ‌سازی را از کودکان شروع کنیم.

     وی اضافه می‌کند: در همین راستا اقدامی برای نخستین بار انجام شد و تفاهمنامه‌ای بین سازمان‌های مردم‌نهاد و آموزش و پرورش درباره مباحث محیط زیستی و گسترش آموزش‌های محیط‌زیستی کشور در استان چهارمحال و بختیاری منعقد شد. امیدواریم انعقاد این تفاهمنامه در کل کشور نهادینه شود تا بتوانیم فعالیت‌های محیط زیستی را در سطح مدارس گسترش دهیم. این اقدام می‌تواند بزرگترین کار زیربنایی و بنیادین در حوزه آموزش باشد تا نسل‌های آینده را برای داشتن محیط زیستی سالم، بیمه کنیم. مقام معظم رهبری فرمودند؛ «فرهنگ محیط زیست و منابع طبیعی باید به یک فرهنگ عمومی در جامعه تبدیل شود»، ما هم امیدواریم این خواسته محقق شود.

 ضرورت تغییر چیدمان توسعه کشور

     خاکپور در ادامه به مشکلاتی که به شکل طبیعی در محیط زیست وجود دارد اشاره می‌کند و می‌افزاید: اکنون با چالش آب مواجه هستیم. کشور ما خشک است و یک سوم میانگین جهان نزولات جوی دارد. بنابراین خشکسالی پدیده‌ای غیرطبیعی نیست و چیدمان توسعه و برنامه و نگاه آینده در کشور باید به سمتی باشد که بتوانیم با خشکسالی مقابله کنیم. متأسفانه این اتفاق در سال‌های گذشته نیفتاد و اگر آینده‌نگری می‌کردیم، نباید براساس شرایط اکولوژی، کشاورزی را فقط توسعه کمی می‌دادیم. باید برای کشور سند آمایش سرزمین تهیه می‌کردیم. در برنامه چهارم توسعه دولت موظف شد که سند آمایش سرزمین را تهیه کند ولی این اتفاق نیفتاد. دومین خواسته مهم ما از دکتر روحانی این است که سند آمایش سرزمین به صورت ملی و کارشناسی و فرامنطقه‌ای تهیه شود. چیدمان توسعه کشور باید از اول، دوباره طراحی شود؛ شغل‌هایی که بارگذاری بیشتری از توان جنگل‌ها دارند، حذف شوند و تمرکز صنایع از مناطق طبیعی برداشته شود.

 هدیه‌ای به نسل آینده

     آنچه مسلم است هیچ سازمانی به اندازه تشکیلاتی که از دل مردم به وجود آمده باشد نمی‌تواند برای محیط زیست دلسوز باشد و برای حفظ محیط زندگی، تلاش کند. حالا فرصتی فراهم شده تا نمایندگانی از میان مردم، درددل خود را با بالاترین مقام اجرایی کشور در میان بگذارند تا بتوانند با حل مشکلات، در محیطی پاک و سالم زندگی کنند و آن را به نسل آینده هدیه دهند.

مرگ جنگل‌های بلوط … !

سه شنبه, ۶ اسفند, ۱۳۹۲

     آغاز عملیات‌های گسترده بهداشتی و پرورشی در جنگل‌های آلوده و خشکیده زاگرس که در قالب قطع درختان آلوده در حال انجام است بهانه گفتگوی خبرنگار روزنامه شرق با برخی از متخصصین بخش منابع طبیعی بوده است. نگارنده نیز در این گفتگو شرکت داشته‌ام که می‌توانید شرح کامل این گزارش را که در شماره ۱۹۶۲ مورخه ۶ اسفند ۱۳۹۲ این روزنامه در زیر بخوانید:

شرق

نسیم محمدی – روزنامه شرق:

      ۱۰هزارهکتار از جنگل‌های بلوط زاگرس طی هفته‌های اخیر به زغال تبدیل شدند. به گزارش روزنامه شرق ؛ این رویداد در پی خشکیدن بخش اعظم جنگل‌های بلوط در زاگرس رخ داد که ناشی از عملکرد هشت‌ساله مدیران در محیط‌زیست، سازمان جنگل‌ها و وزارت نیرو است، سرانجام شعبده مدیران برای تبدیل درختان به کربن پاسخ داد. طی روزهای گذشته رییس سازمان جنگل‌ها و مراتع اعلام کرد عامل بیماری در ۱۷۰هزارهکتار از بلوط‌های زاگرس پیشرفت کرده است.

     در این راستا قطع درختان آلوده در زاگرس آغاز و ۱۰هزارهکتار از جنگل‌های خشکیده بلوط تبدیل به زغال شدند. بنا به گفته وی این تصمیم به پیشنهاد کارشناسان، برای جلوگیری از اشاعه بیماری زغالی بلوط توصیه شده است. اما آنچه هم‌اکنون در حال انجام است زمینه مخالفت شدید کارشناسان این حوزه را فراهم کرده است.

     خداکرم جلالی، ریاست سازمان جنگل‌ها و مراتع را همزمان با عضویتش در هیات‌مدیره بزرگ‌ترین شرکت بهره‌برداری و احیای جنگل در استان گیلان بر عهده گرفت که با سکوت کارشناسان و رسانه‌ها همراه شد و هرگز به این اشاره نشد.

     با وجود امضای معصومه ابتکار بر طومار حمایت از جنگل‌های بلوط، مدیر پروژه زاگرس در سازمان محیط‌زیست گفته است تنها راه برای جلوگیری از پیشرفت بیماری، قطع درختان بلوط زاگرس است. اخیرا این نوع دوگانگی‌های رفتاری در میان مدیران محیط‌زیست آشکارا دیده می‌شود.

حذف بلوط‌های بیمار بدون نقشه پراکنش بیماری

     اما رییس انجمن جنگل‌بانی ایران از جمله کارشناسانی بود که از سال‌های گذشته مرگ جنگل‌های زاگرس را هشدار داده بودند. هادی کیادلیری چندی پیش در همایشی که موسسه تحقیقات گیاه‌پزشکی برای بررسی زوال بلوط برگزار کرده بود مخالفت شدید خود را با معدوم‌کردن بلوط‌های زاگرس اعلام کرد.

    وی تاکید کرد «ما نه‌تنها با مرگ بلوط مواجه نیستیم که مساله مرگ یک اکوسیستم است و در تصمیم مدیران سازمان جنگل‌ها این مساله دیده نشده‌، آنچنان که معدوم‌کردن درختان نه‌تنها باعث حل مساله نخواهد شد بلکه فشاری مضاعف بر زاگرس تحمیل خواهد کرد، علاوه بر آن نقشه پراکنش آلودگی هنوز تهیه نشده و بسیاری از مدیران منابع طبیعی در این‌باره دچار اشتباه هستند.»

     در گفت‌وگویی که با وی انجام دادیم او تاکید کرد «آماری از شدت صدمات و میزان درختان خشکیده در دست نیست. امروز تعادل با شاخص‌هایی متفاوت از جمله شناسایی فرآیندهای اکولوژیک اندازه‌گیری می‌شود که ما هنوز آستانه فرآیندهای اکولوژیک را در این رابطه نمی‌دانیم. هنوز اطلاعات جامعی از رابطه اجتماعی و اکولوژیک بین مردم و حوزه در دست نیست. در حال حاضر در زاگرس ما یک گام بیشتر با بیابان فاصله نداریم، گویا زغال‌گیری از درختان بلوط از بیماری زغالی در مرگ درختان پیشی گرفته است.»

     او افزود «پرسش اصلی این است که چرا در تمام سال‌های گذشته زادآوری نداشته‌ایم، در این مناطق حتی درختان ۲۰، ۳۰، یا ۵۰ساله هم دیده نمی‌شوند. اینها نشان می‌دهد که استرس‌ها از همان ۵۰سال پیش آغاز شده، بیماری زغالی بلوط یک‌دلیل ثانویه است، اگر مساله بیماری است پس علت خشکیدگی گونه‌های دیگر چیست؟ شرایط کنونی یک تصمیم استراتژیک را طلب می‌کند. امیدوارم سازمان جنگل‌ها به تکرار اشتباهات پیشین خود نپردازد.»

تخریب جنگل بلوط در اثر مدیریت ناکارآمد است

     کیادلیری در ادامه تحلیل خود با اشاره به تصمیم‌های نادرست سازمان جنگل‌ها می‌گوید: «در مورد زاگرس به تشکیل یک تیم فنی نیاز داریم چرا که سرعت تخریب و نابودی بسیار بالاتر از سرعت حرکت ما در جهت رفع مشکل است. این در شرایطی است که تنها برای برگرداندن حاصلخیزی خاک باید ۵۰درصد از درآمد نفت به این پروژه اختصاص یابد.

     علت اصلی این خشکیدگی‌ها تنها قارچ زغالی یا آفات چوبخوار نبوده‌. بلکه مدیریت ناکارآمد نقش بسزایی در تشدید مساله داشته است.»  بر اساس آمار در ۸۵۰ هکتار از جنگل‌های زاگرس شاهد کشاورزی در زیر عرصه هستیم. میزان آتش سوزی‌ها تا دو و نیم برابر افزایش پیدا کرده است. علاوه بر این آلودگی گردوغبار نیز در غرب کشور بیداد می‌کند. «استفاده از چوب سوخت طی سال‌های اخیر افزایش یافته است. به‌طوری که در گذشته اگر هزینه تهیه سوخت، صدهزارتومان بود امروز با چند برابرشدن این هزینه، مصرف چوب به‌عنوان سوخت به صرفه‌تر به‌نظر می‌رسد.» در این مناطق فقر بسیار شدیدی حاکم است و این وابستگی به منابع جنگلی را دامن زده است.

     چرای بیش از حد دام‌ها در این مناطق باعث شده زادآوری درختان سیری منفی داشته باشد چراکه به گفته کیا‌دلیری: «درختان با بذر سنگین از جمله بلوط در زیر سایه درخت مادری رشد می‌کنند. حذف درختان مادری بدون برنامه، یعنی از بین‌بردن سایه و تشدید خسارت. در چنین شرایطی ما به جای تعریف استراتژی‌های بلندمدت برای از بین‌بردن استرس‌ها باعث تبدیل صدمات بالقوه به بالفعل می‌شویم.»

     هومان خاکپور، فعال محیط‌زیست و نماینده سازمان‌های مردم‌نهاد برای دیدار با رییس‌جمهور در این مورد می‌گوید ورود به جنگل جهت دستکاری حتی اگر با هدف حمایت از جنگل هم باشد باید با آماده‌سازی جوامع محلی برای پذیرش حضور ما در جنگل انجام پذیرد. طرح حمایتی که در حال حاضر در دستور کار سازمان جنگل‌ها قرار گرفته‌ است می‌تواند باعث ایجاد تنش بین جوامع روستایی و کارشناسان و پیمانکاران شود، حضور گروه‌های مردم‌نهاد قبل از ورود پیمانکاران و کارشناسان به منظور آماده‌سازی و آموزش جوامع محلی برای جلوگیری از اعتراض مردم بومی امری ضروری است و با شرایط کنونی بدون آموزش مردم حضور در عرصه‌ها برای قطع درختان عکس‌العمل شدید جوامع محلی را در پی خواهد داشت.

مدیریت بحران یا بحران مدیریت؟

     در هفت سال گذشته موج تغییر روسای سازمان جنگل‌ها و محیط‌زیست و کوتاه‌بودن دوره‌های مدیریتی موجب شده تصمیمات کوتاه‌مدت باشد. کیادلیری می‌گوید: تا زمانی که ما بحران مدیریت داریم چگونه می‌توانیم بحران‌هایی اینچنینی را مدیریت کنیم؟ پیشروی با همین سرعت و به همین شیوه به نابودی سرزمین وسیعی منجر خواهد شد که در این صورت بخش وسیعی از ایران خالی از سکنه خواهد شد. با توجه به آنچه که کارشناسان این حوزه بیان کرده‌اند لحاظ تصمیم‌های تک‌بعدی می‌تواند باز‌خوردهای تندی به همراه داشته باشد.

     حضور کارشناسانی از جمله ناصر مقدسی به عنوان رییس شورایعالی جنگل امید‌هایی برای تغییر شیوه‌های مدیریتی و تجدید‌نظر برای حذف بدون برنامه درختان در زاگرس به‌وجود آورده است. در این مورد ‌گری لوییس، هماهنگ‌کننده و نماینده مقیم برنامه توسعه ملل متحد در ایران در سخنرانی خود در گردهمایی بنیاد میراث ایران و بنیاد میراث حیات‌وحش ایرانی که در لندن برگزار کرد، پنج‌چالش زیست‌محیطی ایران را بیان کرده بود.

      او گفت: «ایران با آینده‌ای خشک‌تر مواجه خواهد شد. روش کنونی اداره میراث ملی ایران به وسیله مردم آن قابل ادامه نیست. ایران از روشی برای توسعه استفاده کرده که بر منابع تجدیدناپذیر آن فشار آورده و برای منابع قابل‌تجدید خود به‌قدر کافی سرمایه‌گذاری نکرده است.» او تنش‌های شدید آب‌وهوایی و کاهش بارندگی در غرب زاگرس در آینده نزدیک را پیش‌بینی کرد، البته این چیزی است که بسیاری از کارشناسان ایرانی از چند سال پیش هشدار داده بودند.  از آنچه پیش‌بینی شده چنین بر می‌آید که هیچ تضمینی برای بقای نهال‌های جایگزین درختان حذف‌شده وجود ندارد و امکان تشدید خشکیدگی بیشتر است. آیا برای این هشدار‌ها فکری کرده‌ایم؟

تجمعات محیط زیستی؛ نشانه‌ای از بلوغ اجتماعی

دوشنبه, ۲۵ آذر, ۱۳۹۲

     اتحاد و همسویی‌های کم‌نظیر فعالان محیط زیستی به همراه افزایش حساسیت‌های محیط زیستی در میان برخی مردم کشور که منجر به شکل‌گیری تجمعات اعتراضی در دفاع از حوزه محیط زیست و طبیعت گردید سبب شد تا سال ۱۳۹۲ با امیدهای زیادی در بین دوستداران محیط زیست کشور همراه شود و برای نخستین‌بار توسط فعال برجسته محیطزیست کشور – محمد درویش عزیز – به‌سزاواری سال “بیداری محیط زیستی ایرانیان” نامیده شود. ماجرای امیدآوری در تیرماه سال جاری با تشکیل نخستین زنجیره انسانی محیط زیستی برای نجات دیرینه‌ترین باغ گیاه‌شناسی کشور در نوشهر آغاز شد و با برگزاری اجتماع محیط زیستی بی‌سابقه مردادماه در زنجان به بهانه اعتراض به آلودگی‌های منتشر شده از کارخانه غیر استاندارد سرب و روی زنجان ادامه یافت. سومین زنجیره انسانی محیط زیستی به بهانه حفاظت از کوه شاه در بافت کرمان در مقابل عملیات‌های حفاری و اکتشاف سنگ معدن در شهریورماه با حضور صدها نفر از دوستدارن محیط زیست از سراسر کشورشکل گرفت.

     با اجتماع پرشور و ۱۰ هزار نفری اهواز و زنجیره‌های انسانی محیط زیستی آبان‌ماه سال جاری که به بهانه مخالفت و اعتراض به پروژه‌های انتقال آب از سرشاخه‌های کارون بزرگ به فلات مرکزی کشور و بی‌توجه‌ای تصمیم‌گیران به شرایط شکننده منطقه خوزستان در ساحل کارون تشکیل شد، بیداری محیط زیستی در جنوب کشور هم گسترش پیدا کرد. سرانجام نوبت به مردمان دیار زنده‌رود در استان چهارمحال و بختیاری رسید تا در اعتراض به حفر تونل‌های انحراف آب گلاب ۱ و ۲ که منجر به مرگ رودخانه زاینده‌رود در مقطع چهارمحال و بختیاری خواهد شد، نخستین زنجیره انسانی محیط زیستی‌شان را در آذرماه تشکیل دهند.

     برخلاف امیدواری‌هایی که چنین حرکت‌های مدنی در راستای مشارکت مسئولانه مردم در مواجه با موضوعات محیط زیستی بوجود می‌آورند، متأسفانه سخنان اخیر استاندار اصفهان که در شبکه اطلاع‌رسانی رهیاب‌نیوز منتشر شده است سبب نگرانی بسیاری از فعالان محیط زیست کشور شده و اعتراضات گسترده نمایندگان و مردم استان‌های خوزستان و چهارمحال و بختیاری را به‌دنبال داشته است.  

      به گزارش رهیاب نیوز رسول زرگر استاندار اصفهان ناباورانه و برخلاف منشور حقوق شهروندی دولت تدبیر و امید در زمینه فعالیت‌های اجتماعی و محیط زیستی، در مصاحبه‌ای از تجمعات مردمان خوزستان و چهارمحال و بختیاری در حمایت از رودخانه‌های کارون بزرگ و زاینده‌رود به شکل توهین‌آمیزی انتقاد کرده و مقابل در خواست مردم اصفهان برای برگزاری اجتماع محیط زیستی حمایت از زاینده‌رود گفته است: “با تجمع در کنار زاینده‌رود موافق نیستم چون معتقدم بلوغ اجتماعی و سیاسی مردم اصفهان بالاتر از مردم خوزستان و چهارمحال و بختیاری است”. سخنانی که نمایندگان و مردمان استان‌های خوزستان و چهارمحال و بختیاری آن‌را توهین به‌ فرهنگ منطقه خوانده و اعتراضات گسترده‌ای را آغاز کرده‌اند.

      اگر این گفته‌ها مربوط به استاندار اصفهان باشد بدون شک مغایر با اصول اخلاقی و ناقض منشور حقوق شهروندی دولت تدبیر و امید و همچنین برخلاف حقوق مسلم مردم در اصول ۲۷ و ۵۰ قانون اساسی کشور بوده و تنش‌های منطقه‌ای میان مردمان استان‌های چهارمحال و بختیاری و خوزستان با اصفهان را افزایش داده و نارضایتی‌های عمومی را به‌دنبال خواهد داشت.

      فراموش نکنیم که چنین حرکت‌های مدنی در دفاع از محیط زیست حاصل تلاش‌های ستودنی فعالان حوزه‌های فرهنگی و محیط زیستی کشور بوده که پس از سال‌ها اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی شاهد ایجاد چنین ظرفیت‌های ارزشمند اجتماعی در میان مردم مناطق مختلف کشور هستیم. فرصت گران‌بهایی که یقینا” دولتمردان بایستی به‌سزاواری قدر آن‌را دانسته و در جهت توسعه و فراگیری عمومی آن گام‌های بزرگتری بردارند.

     امید که از این پس تمامی استانداران ما – به عنوان عالی‌ترین مقامات اجرایی دولت در استان‌ها – و دیگر دولتمردان با تأسی از بیداری محیط زیستی مردم در این استان‌های کشور، بکوشند تا اینگونه حرکت‌های مدنی محیط زیستی در تمامی سکونتگاه‌های میهن عزیز بسط پیدا کند و دغدغه‌های محیط زیستی در شمار اولویت‌های کاری دستگاه‌های اجرایی و مطالبات اولویت‌دار همه مردمان ایران‌زمین قرار گیرد.

یک تیتر اشتباه و اعتراض به روزنامه آرمان!

شنبه, ۲ آذر, ۱۳۹۲

مرگ زاگرس

     انتخاب اشتباه یک تیتر برای گفتگوی نگارنده با خبرنگار روزنامه آرمان، بهانه نگارش این جوابیه و ارسال آن برای سردبیر محترم آرمان و روابط عمومی سازمان جنگل‌ها بوده است. متن کامل این جوابیه را می توانید در زیر بخوانید:

سردبیر محترم روزنامه آرمان؛ جناب آقای حسین عبداللهی

باسلام و احترام

     پیرو درج گزارش بررسی وضعیت جنگل‌های زاگرس با عنوان “مقصر تخریب زاگرس، سازمان جنگل‌هاست” و انتخاب و تنظیم نادرست تیتر و مقدمه گفتگوی نگارنده با خبرنگار آن روزنامه؛ جوابیه‌ زیر حضورتان ایفاد می‌شود. خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به انتشار آن اقدام فرمایند:

     نگارنده به‌عنوان یک فعال محیط زیست در گفتگویی با خبرنگار آن روزنامه وزین شرکت کردم تا با بررسی وضعیت جنگل‌های زاگرس، ابعاد فاجعه‌بار زوال و خشکیدگی دراین جنگل‌ها را مورد تحلیل کارشناسی قرار دهیم. اما متأسفانه گزارش تنظیمی که در صفحه ۷ شماره ۲۳۳۹ روز چهارشنبه مورخ ۲۹ آبان ۱۳۹۲ آن روزنامه منتشر شده است دارای ایرادات اساسی در انتخاب تیتر و مقدمه است که برگرفته از سخنان و دیدگاه‌های کارشناسی بنده نبوده و به‌نظر می رسد خبرنگار محترم در اثر کم‌دقتی دچار اشتباه در انتخاب تیتر شده است.

     اعلام سازمان جنگل‌ها به‌عنوان مقصر تخریب زاگرس؛ به‌هیچ وجه دیدگاه نگارنده نبوده و حتا برخی از نکاتی را که در مقدمه گزارش آورده شده است برگرفته از مضامین سخنان و گفته‌های بنده نبوده و مسئولیت تنظیم تیتر و مقدمه بر عهده خبرنگار آن روزنامه است.

     همان‌طور که در بخشی از این گفتگو نیز اشاره کرده‌ام؛ مقصر اصلی در تخریب زاگرس نه‌تنها سازمان جنگل‌ها و یا سازمان حفاظت محیط زیست نبوده بلکه این دو نهاد متولی به‌رغم ساختار انسانی نامتناسب و منابع مالی بسیار ناچیزشان، سزاوارانه برای حفاظت از طبیعت زاگرس و نجات تنوع زیستی آن تلاش می‌کنند اما سرچشمه اصلی مشکلات در جای دیگر است. البته ممکن است در برخی موارد مانند تأخیر در انجام مطالعات زوال جنگل‌ها و یا مقابله با ریزگردها ایراداتی وارد باشد که این کوتاهی‌ها نیز عمدتا” ریشه در کمبود اعتبارات و عدم تخصیص منابع مالی مورد نیاز دارد.

     بنابراین باور نگارنده بر این است که مقصر اصلی در تخریب زاگرس؛ عدم توسعه یافتگی در سال‌های گذشته، نبود ظرفیت‌های اشتغال متناسب با نیاز جمعیتی و وابستگی‌های معیشتی بیش از توان تولیدی جنگل‌‌ها در زاگرس بوده که یقینا” بدون همکاری مسئولانه همه اجزای دولت کار چندانی از دست سازمان‌ جنگل‌ها و یا سازمان حفاظت محیط زیست برنخواهد آمد.

جایزه تلویزیون به مخربان طبیعت

سه شنبه, ۷ آبان, ۱۳۹۲

     روز شنبه- مورخ ۴ آبان ۱۳۹۲ – سیمای جهان‌بین در برنامه‌های سرگرم کننده خود اقدام به پخش مسابقه‌ای کرد که همه فعالان محیط زیست و دوستداران طبیعت – که آن برنامه را دیده بودند و یا ماجرای آن‌را شنیده بودند – را به حیرت واداشت!

     ماجرا از این قرار است که سیمای استانی چهارمحال و بختیاری در یکی از برنامه‌های هفتگی و سرگرم کننده خود با نام “مسابقه چوخط” ناباورانه اقدام به ترویج فرهنگ بوته‌کنی و تخریب طبیعت کرد که مغایر با تمامی آموزه‌های محیط زیستی و رسالت رسانه ملی بوده است. مسابقه چوخط(چوب خط) که در شرایط زندگی عشایری در ۲ گروه خانوادگی اجرا می‌شود قرار است با انجام برخی از بازی های محلی و فعالیت‌های رایج در جوامع عشایری، اضافه بر سرگرمی تلاش کند تا خانواده‌های مخاطب خود را با زندگی سالم عشایری آشنا سازد اما متأسفانه در اقدامی حیرت‌انگیز تخریب طبیعت و بوته‌کنی را به مسابقه گذاشت تا هریک از خانواده‌های شرکت کننده در رقابتی طبیعت‌ستیزانه بکوشند تا با تخریب بیشتر پوشش گیاهی برنده جایزه این مسابقه شوند!

مسابقه بوته کنی در سیمای جهان بینبوته کنی در مسابقه چوخط

     توسعه فرهنگ صیانت از طبیعت همواره در شمار مهم‌ترین مأموریت‌های محوری رسانه ملی مطرح بوده و دست‌اندرکاران و فعالان حوزه‌های فرهنگی و محیط زیستی همگی بر این باورند که دستیابی به هدف بزرگ “تبدیل فرهنگ منابع طبیعی به معارف عمومی” در گروی هشیاری دل‌سوزان فرهنگی‌اجتماعی کشور خصوصا” رسانه ملی است تا با بهره‌گیری از ظرفیت‌‌های فرهنگی صدا و سیما، مضامین محیط‌زیستی را در جامعه ترویج کنند و مردم را نسبت به پاسداری و حراست از طبیعت پیرامون‌شان حساس سازند.

      بدون شک این اقدام ناسازه با اخلاق محیط زیستی سیمای جهان‌بین؛ اضافه بر نقض قوانین منابع طبیعی، مغایر با وظایف و مأموریت‌های رسانه ملی در راستای نهادینه کردن اخلاق محیط زیستی در جامعه و خانواده‌ها بوده و سلوک مدیران و عوامل اینگونه برنامه‌ها را به زیر سؤال می‌برد. بنابراین حداقل توقع از مدیران سیمای چهارمحال و بختیاری این است که ضمن عذرخواهی از مخاطبان خود، بکوشند با گنجاندن مفاهیم محیط زیستی در قسمت‌های بعدی این برنامه، ارزش‌های طبیعت را به زبان ساده و جذاب برای مخاطب عام بیان کرده و خانواده‌ها را با تهدیدهای تخریب کننده طبیعت آشنا سازند.

در همین رابطه:

– خبرآنلاین(محمد درویش): یک گاف جدید در رسانه‌ای که قرار است دانشگاه باشد!

در پاسداشت ۶ سالگی رسانه‌ای که دغدغه‌های محیط زیستی دارد

پنجشنبه, ۱۱ مهر, ۱۳۹۲

شش سال تلاش بی‌منت و هوشیارانه ایبنانیوز

     بی‌شک دوستداران طبیعت و فعالان حوزه محیط زیست و منابع طبیعی منطقه زاگرس با نگارنده هم‌عقیده هستند که “آژانس خبری بختیاری” یکی از خبرگزاری‌های فعال و پرتلاش در دیار کارون بزرگ است که دغدغه‌های محیط زیستی را هم در شمار اولویت‌هایش قرار داده و در مدت ۶ سال فعالیت‌ خود بی‌منت و شجاعانه با دیده‌بانی هوشیارانه از طبیعت سرزمین زاگرس میانی و سایر زیست‌بوم‌های وطن تلاش کرده است تا با اطلاع‌رسانی به‌موقع‌ و نقدهای کارشناسی افکار عمومی را نسبت به اهمیت جنگل‌ها و طبیعت و پیشگیری از رخدادهای تلخ محیط زیستی حساس کند.

     نگارنده بر این باور است که در آن شرایط حاکم بر فضای رسانه‌ای کشور که موضوعات محیط زیستی از درجه اهمیت بسیار پایین‌تری نسبت به موضوعات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برخوردار بودند، تنها درک درست از وضعیت اسف‌بار و فاجعه آمیز حاکم بر محیط زیست کشور و عشق و علاقه هوشمندانه به سرزمین مادری بود که دست‌اندکاران ایبنانیوز را پرتلاش و جسورانه به سمت روشنگری و پاسداری از محیط زیست و طبیعت وطن رهنمود می‌کرد.

و اما یک نگرانی؛

     متأسفانه روند این روشنگری و پاسداری در این سال‌ها از نوسانات و فرودهای نگران کننده‌ای برخوردار بود و گاهی اوقات درست در بزنگاه‌های حساس محیط زیستی که انتظار اطلاع‌رسانی فراگیر و صیانت از طبیعت شکننده منطقه زاگرس و یا بسیاری از مناطق کشور بود، رکود خبری غیرمنتظره بر این درگاه مجازی حاکم می‌شد. یقینا” دوستان زحمت‌کش ما در ایبنانیوز دلایل نسبتا” قابل قبولی از جمله کمبود منابع مالی و حمایت کنندگان مالی برای بکارگیری خبرنگاران حرفه‌ای را در پاسخ به این پرسش‌ها ارائه خواهند داد که امید است علاقمندان و خیران محیط زیستی که توانایی تأمین بخشی از هزینه‌های چنین نهادهای محیط زیستی را دارند پا پیش نهاده و از طریق چنین حمایت‌های عام‌المنفعه‌ای دین خود را به طبیعت وطن‌شان ادا کنند.

     نگارنده نیز به سهم خود “شش ساله شدن ایبنانیوز” را تبریک گفته و تلاش‌های ارزنده این آژانس خبری در دفاع و پاسداری از طبیعت وطن را ارج نهاده و در مهرماه ۱۳۹۲ و آغاز هفتمین سال فعالیت‌اش، برای دست‌اندرکارانش بهترین‌ها را آرزو دارد.

به‌بهانه عمران شهری، تیشه بر ریشه درختان شهرمان نزنیم!

چهارشنبه, ۳ مهر, ۱۳۹۲

درختان بلوار ملت بروجن      هرچند که حفاظت از محیط زیست شهری در شمار مهمترین وظایف و مأموریت‌های شهرداری‌ها و شوراهای اسلامی شهرها قرار داده شده است اما متإسفانه ظاهرن کم‌مهری به فضای سبز و درخت‌کشی در شمار برنامه‌های مدیریت شهری سال ۱۳۹۲ شهر بروجن قرار گرفته است.

     به‌بهانه احداث کانال هدایت آب‌های سطحی و وارد کردن آسیب‌های جدی و قطع نیمی از ریشه‌های درختان در یکی از خیابان‌های اصلی و قدیمی شهر بروجن؛ امروز – ۳ مهر ۱۳۹۲ – گفتگویی با خبرگزاری مهر داشته‌ام که می‌توانید متن کامل آن را در ادامه بخوانید … 

بلوار ملت بروجن در خبرگزاری مهر

     در روزهای آغازین سال ۱۳۹۲ و با سوءاستفاده از خلوتی شهر در تعطیلات نوروزی شاهد قلع و قمع یکی از پارک‌های قدیمی بروجن برای دست‌یابی به منافع تجاری شهرداری و ساخت مجتمع خدماتی بودیم که سرگردانی مسافران روستایی – که برای تهیه مایحتاج خود و انجام امور درمانی‌شان به این مرکز شهری مراجعه می‌کنند – را به‌دنبال داشت. هرچند این اقدام درخت‌کشی شهرداری و تخریب فضای سبز درختی مورد اعتراض نگارنده و برخی دوستداران محیط زیست منطقه قرار گرفت اما متأسفانه هیچ واکنشی از سوی مدیران و مسئولان شهری نسبت به این مدیریت ناصحیح شهری صورت نگرفت و روند سهل‌انگاری در مراقبت و تیمار فضای سبز درختی شهر با وارد کردن دام تا اجرای پروژه‌های عمرانی غیراصولی که منجر به خشکاندن درختان چندین ساله می‌شود، ادامه یافت.

     اخیرا” به بهانه هدایت آب‌های سطحی ناشی از بارندگی‌ها، با احداث کانالی عمیق و عریض در بلوار ملت شهر بروجن، ده‌ها درخت حاشیه این خیابان را هدف گرفته و با قطع نیمی از ریشه‌های این درختان چندین ساله، زمینه اختلال در رویش طبیعی و خشکیدگی آن‌ها را فراهم کرده‌اند. بدون شک آسیب جدی و قطع نیمی از ریشه‌ها، درختان را دچار استرس شدید کرده و حتا در صورت نگه‌داشت خود، در آینده رویش طبیعی و عملکرد اکوسیستمی‌شان دچار اختلال‌های جدی خواهد شد.

     صرف‌‌نظر از اینکه آیا از دیدگاه عمران شهری، انتخاب چنین گزینه پرهزینه‌ای – که یقینا” در آینده مشکلات انباشت زباله و تولید بوی نامطبوع را نیز به‌دنبال خواهد داشت – می‌تواند بهترین گزینه برای هدایت آب‌های سطحی به خارج شهر باشد یا نه!؛ آیا حق نداریم متأسف شویم و از خودمان بپرسیم: اگر برنامه‌ها و اهمیت حفاظت از محیط زیست شهر بروجن با آن پیشینه فرهنگی‌اجتماعی برای متولیان و مدیرانش این است؛ دیگر چه انتظاری داریم که درختان جنگلی در حاشیه روستاها و مناطق دوردست و محروم استان‌مان حفظ شود؟!

در همین رابطه:

دفاع تأمل‌برانگیز شهردار بروجن و تکذیب آسیب‌دیدگی درختان در خبرگزاری ایرنا