بایگانی “شکار”

کانون شکار و تیراندازی؛ حامی محیط زیست یا مروج شکار و شکارگری

دوشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۳۹۲

   خبر منتشر شده در درگاه خبرگزاری میراث فرهنگی (CHN) حکایت از آن دارد که کانون شکار و تیراندازی تحت عنوان دوستداران طبیعت بارها از  سازمان حفاظت محیط زیست خواسته است تا بخش‌هایی ازمناطق چهارگانه تحت حفاظت و مدیریت خود را با واگذاری در اختیار آن کانون قرار داده تا ظرف چند سال با احیای تنوع زیستی و تکثیر و پرورش حیات وحش، زمینه انجام بسیاری از ایدههای شکار و شکارگری آنان فراهم شود.

کانون شکار

     نگارنده در این باره گفتگویی با خانم نگار حسینی خبرنگار خبرگزاری CHN داشته که می‌توانید مشروح آن را در این نشانی بخوانید.

بیانیه انجمن‌های محیط‌زیستی استان چهارمحال و بختیاری به مناسبت ثبت ملی دو مورد میراث شکار در فرهنگ بختیاری

شنبه, ۱۲ اسفند, ۱۳۹۱

     به‌دنبال انتشار خبرهای دو مورد ثبت ملی میراث شکار پرندگان و وحوش، تحت دو عنوان «میراث معنوی شکار» و «شکار کبک در فرهنگ بختیاری» در فهرست آثار ملی کشور، انجمن‌های محیط‌زیستی استان چهار‌محال و بختیاری در اقدامی مسئولانه و تحسین‌برانگیز با انتشار بیانه‌ای، این اقدام نابخردانه و طبیعت‌ستیزانه اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری را به‌لحاظ نادیده گرفته شدن تمامی آموزه‌های اخلاق محیط‌زیستی و توهین به فرهنگ غنی سرزمین بختیاری، محکوم کرده و از تمامی فعالان و دست‌اندرکاران حوزه‌های فرهنگی و محیط‌زیستی استان و کشور واکنش‌های سزاواری را خواستار شده‌اند.

بیانیه

متن کامل بیانیه:

     خبر ثبت ۲ مورد میراث شکار در فهرست آثار ملی کشور به‌نام فرهنگ بختیاری که تحت ۲ عنوان «میراث معنوی شکار در فرهنگ بختیاری»  و «شکار کبک در فرهنگ بختیاری» در ۳ ماهه چهارم سال ۱۳۹۱؛ همه دوستداران محیط‌زیست و فرهیختگان فرهنگی سرزمین بختیاری را شگفت‌زده و نگران کرد.

     درست است که به‌لحاظ فرهنگ ایلی و معیشت مبتنی بر دامداری و کشاورزی و هم‌چنین وجود پرشمار وحوش در منطقه بختیاری، به‌مانند بسیاری از مناطق کشور شکارکردن راهی برای تأمین نیازهای غذایی مردمانش بوده است، اما حقیقت این است که حالا با ورود به دوره‌ای که به‌لحاظ کاهش شدید جمعیت وحوش و افزایش سطح آگاهی‌ها و حساسیت‌های محیط زیستی، دیگر اکثر فرزندان دیار بختیاری هم شکار و شکارچی‌گری را از شناسه‌های شجاعت و دلاوری مردان‌شان ندانسته و نه‌تنها به آن افتخار نکرده بلکه با تغییر اوضاع فرهنگی، از کشتار دیگر جانداران و فرهنگ شکار و شکارچی‌گری اظهار انزجار کرده و سطح همکاری‌های آن‌ها با نهادهای متولی محیط‌زیست نیز افزایش چشمگیری پیدا کرده است. 

     خبرهای منشر شده حکایت از آن دارد که اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری به بهانه پاسداشت شجاعت‌ها و دلاوری‌های مردان بختیاری و جایگاه شکارچی‌گری در این سرزمین، با نادیده گرفتن ملاحظات و آموزه‌های غیرقابل‌انکار اخلاق محیط‌زیستی، فرهنگ شکار و شکارچی‌گری را که در این سال‌ها مورد انزجار اقوام و ملت‌های اکثر نقاط جهان قرار گرفته است، به‌نام فرهنگ بختیاری در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسانده است!

     گفتنی‌است که ثبت «شکار کبک» به‌نام میراث فرهنگی بختیاری در حالی اتفاق افتاده است که؛ به‌دنبال معرفی و انتخاب گونه‌های نماد جانوری استان‌های کشور، کبک‌دری(طبق نامه شماره ۶۱۰۸/۳۲ مورخه ۸/۲/۸۷) به عنوان نماد جانوری استان چهارمحال و بختیاری از سوی سازمان حفاظت محیط زیست معرفی شده و بنابر اظهارات مسئولان اداره کل حفاظت محیط زیست استان و پژوهش‌های میدانی صورت گرفته، جمعیت این پرنده در اثر شکار به شدت کاهش یافته و در شمار گونه‌های مورد تهدید تحت برنامه‌های شدید حفاظتی سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است.

     چنین است که ما اعضای انجمن‌های محیط‌زیستی استان چهارمحال و بختیاری ضمن محکوم کردن این اقدامات ضد آموزه‌های اخلاق محیط‌زیستی و ضد فرهنگ سرزمین بختیاری، از تمامی دوستداران و فعالان محیط‌زیستی، فرهیختگان فرهنگی‌اجتماعی و دست‌اندرکاران حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و محیط‌زیستی استان و کشور می‌خواهیم تا با واکنش‌های سزاوار به این ماجراها، اجازه ندهند چنین ضد ارزشی‌هایی در فهرست آثار ملی کشور به‌نام سرزمین بختیاری با آن تنوع‌زیستی منحصر به‌فرد، به ثبت برسد.

انجمن‌های محیط‌زیستی استان چهارمحال و بختیاری:

انجمن محیط‌زیستی تسنیم بروجن، انجمن محیط‌زیستی فوژان سبز شهرکرد، انجمن محیط‌زیستی وحدت سبز فرخ‌شهر،انجمن محیط‌زیستی دوستداران طبیعت بروجن،انجمن محیط‌زیستی حافظان طبیعت شیدا، انجمن محیط‌زیستی موج سبز، انجمن محیط‌زیستی نغمه سبز، انجمن محیط‌زیستی سرزمین مهر فارسان، انجمن محیط‌زیستی حافظان طبیعت شهرکرد

پی نوشت:

– به خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری پیشنهاد می‌کنم یادداشت محمد درویش که با عنوان «ثبت کبک‌کشی: رویداد تلخی که امید می‌پراکند!» در روزنامه اعتماد مورخ ۱۳ اسفند ۹۱ منتشر شده است را حتما” بخوانند.

– خبرگزاری مهر: جوابیه؛ توجیحات میراث فرهنگی چهارمحال و بختیاری در خصوص ثبت ملی دو پرونده شکار

– خبرگزاری ایرنا: شعار بخش گردشگری جشنواره همراه تهران اعلام شد

– خبرگزاری میراث فرهنگی: ثبت شکار کبک، تیرخلاص به طبیعت بختیاری!

یک بی‌سلیقگی شگفت‌آور دیگر به‌بهانه ثبت میراث معنوی در دیار بختیاری!

شنبه, ۱۲ اسفند, ۱۳۹۱

     بدون‌شک همه انسان‌های نیک‌اندیشی که از کمینه دانش و آگاهی در زمینه آموزه‌های اجتماعی و محیط‌زیستی برخوردار باشند، براین باورند که بر بنیاد اصول انکارناپذیر زیست‌سالاری در حوزه محیط‌زیست و شرایط فعلی حاکم بر جمعیت حیات‌وحش کشور، ترویج فرهنگ شکار و شکارگری خیانتی بزرگ در حق همه‌ی زیستمندان این سرزمین است، خیانتی که پایداری حیات در زیست‌بوم‌های وطن را به‌شکل نگران‌کننده‌ای به چالش خواهد کشید!

     شوربختانه به جرأت می‌توان گفت: سال ۱۳۹۱ سیاه‌ترین سال برای ثبت ملی میراث فرهنگی دیار بختیاری در حوزه محیط‌زیست بوده است. در شرایطی که غالب هم‌وطنان عزیز در اقصی نقاط کشور در اثر توسعه اخلاق محیط‌زیستی و آگاهی از کاهش شدید و فاجعه‌بار شمار وحوش در تمامی‌زیستگاه‌های کشور، فرهنگ شکارگری را نه‌تنها در سیاهه‌ی افتخارات گذشته و حال اقوام خود ندانسته، بلکه ریختن خون دیگر زیستمندان را عین بی‌اخلاقی و ظلم در حق نسل امروز و آینده این سرزمین می‌دانند؛ انتشار خبرهای دو مورد ثبت «شکار» به عنوان میراث‌های منطقه در سیاهه آثار ملی کشور، بدون‌شک سال ۱۳۹۱ را به سیاه‌ترین سال میراث فرهنگی استان در حوزه محیط‌زیست تبدیل کرده است.

     فعالان محیط‌زیست و دوستداران فرهنگ بختیاری هنوز از شوک خبر «ثبت میراث معنوی شکار در فهرست آثار ملی» در دی‌ماه سال جاری بیرون نیامده‌اند که ناباورانه از اداره کل سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری خبر می رسد که «شکار کبک در فرهنگ بختیاری» نیز در سیاهه آثار ملی کشور به ثبت رسیده است!

     این در حالی‌است که به دنبال معرفی و انتخاب گونه‌های نماد جانوری استان‌های کشور، کبک‌دری(طبق نامه شماره ۶۱۰۸/۳۲ مورخه ۸/۲/۸۷) به عنوان نماد جانوری استان چهارمحال و بختیاری از سوی سازمان حفاظت محیط زیست معرفی گردیده و بنابر اظهارات مسئولان اداره کل حفاظت محیط زیست استان، جمعیت آن در اثر شکار به شدت کاهش یافته و در شمار گونه‌های مورد تهدید تحت برنامه‌های شدید حفاظتی سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است.

کبک‌دری - نماد گونه‌های جانوری استان چهارمحال و بختیاری

     نگارنده از همه فرهیختگان و دست‌اندرکاران حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و طبیعی دیار بختیاری تقاضا دارد بیایند و کلاه خویش را قاضی کنند و در این ماجرا با دقت بیاندیشند؛ وقتی ده‌ها اثر طبیعی‌تاریخی و فرهنگی قابل‌افتخار مردمان این سرزمین در نوبت ثبت ملی قرار دارند، آیا ثبت «فرهنگ ریختن خون دیگر زیستمندان» به بهانه تبحر و دلاوری و شجاعت و ورزش و تفریح و …  که هیچیک از موازین و آموزه‌های اخلاقی و محیط‌زیستی نیز آن را تأیید نمی‌کنند، در شأن فرهنگ غنی و کهن مردمان دیار بختیاری‌است؟

     امید است همه فرهیختگان، تشکل های مردم نهاد و اداره کل حفاظت محیط‌زیست استان، نسبت به این کج‌سلیقگی‌ها اعتراض کرده و بکوشند تا چنین ضد ارزشی‌هایی به‌نام مردمان دیار کم‌همتای بختیاری در شمار آثار ملی کشور به ثبت نرسد.

در همین رابطه:

– خبرگزاری مهر: ثبت اثرطبیعت‌ ستیزانه در فهرست آثار ملی!/ نارضایتی فعالان محیط زیست

– خبرگزاری ایرنا: فعالان زیست محیطی چهارمحال و بختیاری به ثبت ملی شکار اعتراض کردند 

بیایید تفنگ‌ها را به کناری نهاده و با دوربین عکاسی به شکار حیات وحش وطن برویم

شنبه, ۱۴ بهمن, ۱۳۹۱

     در دیار بختیاری نیز که در گذشته به‌لحاظ فرهنگ ایلی و عشایری و هم‌چنین برخورداری از تنوع زیستی جانوری غنی و فراوانی حیات وحش، از قدیم‌الایام شکار کردن جزیی از زندگی مردمانش شده بود، خوشبختانه بسیاری از اهالی این دیار حالا بر این باورند که در شرایط فعلی که جمعیت وحوش در تمامی مناطق‌اش به‌شدت کاهش یافته و بسیاری از فرزندان و کودکان‌شان حتی یک‌بار هم شانس مشاهده آن وحوش پرشمار سال‌های نه‌چندان دور این دیار را پیدا نکرده‌اند! دیگر شکار و شکارچی‌گری را افتخار ندانسته بلکه با تغییر رفتارهای اجتماعی، از کشتار وحوش و فرهنگ شکار و شکارچی‌گری اظهار انزجار کرده و سطح همکاری‌های آن‌ها با مأموران و محیط‌بانان محیط زیست افزایش چشمگیری یافته است.

     دوست عزیزمان محمد درویش – فعال برجسته محیط زیست کشور – در مقاله‌ای زنهار دهنده و تأمل‌برانگیز با استفاده از منابع پژوهشی و تحقیقاتی رسمی بین‌المللی تأثیر شکار در مرگ تنوع زیستی کشور را مورد بررسی قرار داده و با مستندات علمی انکارناپذیر فرهنگ شکار و شکارچی‌گری را که متأسفانه هنوز طرفداران پرقدرت و ذی‌نفوذی هم در کشور دارد!، به چالش کشیده است. به لحاظ محتوا و اطلاعات ارزشمند و کم همتای این مقاله، متن کامل آن عینا” برای خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری در اینجا بازانتشار می‌گردد:

سهم شکار در مرگ تنوّع زیستی ایران!

محمد درویش:

1

    ۹ سال پیش، اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) در گزارش سال ۲۰۰۴ خود، جهانیان را شگفت‌زده و یا شاید بهتر است گفته شود: “بهت زده” کرد! این معتبرترین نهاد محیط زیستی دنیا که وظیفه‌ی پایش گونه‌های در معرض خطر انقراض را با انتشار سالانه‌ی سیاهه‌ی ‌سرخ(red data ) دارد در آن گزارش چنین آورد: «شتاب انقراض کنونی گیاهان و حیوانات در شرایط امروز کره‌ی زمین،  تا هزار برابر سریع‌تر از میزان طبیعی انقراضی است که تا پیش از ظهور نقش انسان به عنوان عامل اصلی انقراض وجود داشت.» به عبارتی ساده‌تر، دانشمندان آی یو سی ان هشدار دادند که انسان‌ها، دست کم ۱۰۰ برابر سرعت نابودی زیگونگی یا تنوع زیستی را در زمین افزایش داده‌اند. در تأیید این مدعا، اندکی بعدتر نتایج پژوهش‌ها و بررسی‌های میدانی ۲۰ هزار اکولوژیست بریتانیایی منتشر شد که با هزینه دولت انگلستان، سطح تنوع زیستی در این شبه جزیره ثروتمند را بین سال‌های ۱۹۷۴ تا ۲۰۰۴ مورد بررسی قرار داده بودند و معلوم کردند که در طول ۴۰ سال یاد شده، دست کم ۷۰ درصد از گونه‌های پروانه، ۵۴ درصد از گونه‌های پرنده و ۲۸ درصد از تنوع گونه‌ای گیاهی از بین رفته است . این در حالی است که در آغاز هزاره‌ی سوم، پروفسور ای ویلسون، زیست شناس برجسته دانشگاه هاروارد به صراحت گفته بود: «تا دو دهه‌ی دیگر، سرعت انقراض گونه‌ها در زمین ۱۰ هزار برابر بیشتر از میزان طبیعی انقراض شتاب خواهد گرفت.» اظهار نظری که در زمان انتشار، البته بسیاری آن را بیش از حد بدبینانه دانستند. اما حدود دو سال و سه ماه پیش، یعنی در اکتبر ۲۰۱۰، سیمون استوارت، رئیس کمیسیون بقای گونه‌ها در آی یو سی ان در مورد برآورد دکتر ویلسون چنین گفت: «همه شواهد نشان می‌دهد که او درست می‌گوید.»

      در حقیقت ما اینک وارد دوره‌ای شده‌ایم که از آن با عنوان دوره «انسان زادی» یاد می‌شود؛ دوره‌ای متأثر از فعالیت‌های متراکم انسانی که به هیچ وجه با ۵ دوره انقراض تاریخی گذشته در زمین که آخرین آن، نیستی دایناسورها را در بر داشت، قابل مقایسه نیست؛ زیرا اینک این فعالیت‌ها و فشارهای انسانی در حوزه صنعت، زراعت، دامداری، شکار، ماهیگیری و رشد نفوس آدمی است که به عنوان مهم‌ترین دلایل شتاب گرفتن انقراض از آن یاد می‌شود. حتی چندی پیش، لستر براون – نویسنده نامدار دنیای محیط زیست – در یکی از آخرین کتاب‌هایش ضمن اشاره به پژوهش پل مک کریدی، در باره نسبت وزنی انسان و دام‌ها و حیوانات اهلی‌اش در مقایسه با وزن همه‌ی مهره‌دارانی که در هوا و خشکی زندگی‌ می‌کنند، گفت: در ده هزار سال پیش، این مقدار فقط یک دهم درصد بوده، در حالی که اینک به ۹۸ درصد رسیده است ! یعنی وزن همه‌ی پرندگان و چرندگان ساکن در خشکی‌ها، همه‌ی فیل‌ها و زرافه‌ها و پلنگ‌ها و گرازها و یوزها و ببرها و خرس‌ها و گرگ‌ها و روباه‌ها و خرگوش‌ها و خلاصه وزن همه‌ی مهره‌داران عالم، اینک به دو درصد وزن انسان و دام‌ها و دیگر حیوانات اهلی کرده و خانگی‌اش نمی‌رسد! چه سندی از این گویاتر که نشان دهد و ثابت کند تا چه اندازه و پرشتاب داریم مرگ زندگی را در زمین سرعت بخشیده و رقم می‌زنیم؟

2

     در چنین شرایطی می‌خواهیم ببینیم اوضاع در سرزمینی که بیشتر دوستش داریم، در ایران عزیزمان چگونه است؟

    راست این که زیگونگی حیات در وطن هم، حال و روز خوشی ندارد. این واقعیتی است که همه بر آن مهر تأیید می‌زنند؛ چه مسئول دولتی و متولّی موضوع، چه فعالان و کارشناسان محیط زیست و چه حتا شکارچی‌هایی که همچنان در پی گرفتن عکس یادگاری در کنار لاشه‌ی وحوشی هستند که شمارشان شتابان در حال کاهش است. فارغ از جستارهای اخلاقی و آموزه‌هایی که بر رعایت حق حیات برای همه‌ی جانداران روی زمین تأکید می‌کند و در بیانیه‌ی جهانی حقوق حیوانات که در سال ۱۹۷۸ در یونسکو منتشر شد هم مستتر است، جای پاسخی سزاوارانه بر این پرسش خالی است که به راستی آیا اگر فرهنگ شکار و شکارگری در این سرزمین محو می‌شد، می‌توانستیم با اطمینان از محو خطر نیستی تنوع زیستی در ایران‌زمین سخن گوییم؟ به بیانی ساده‌تر، متهم شماره یک در کاهش معنی‌دار شمار وحوش کیست و در این میان، چه سهمی از تشدید این بحران متوجه یک میلیون و پانصد هزار قبضه سلاح ثبت شده‌ و لابد هزاران سلاح ثبت‌نشده و غیرمجازی است که به سمت زیستمندان ساکن در طبیعت ایران نشانه رفته است؟

     این البته پرسشی است که باید سازمان حفاظت محیط زیست کشور بر مبنای یک سامانه‌ی پایش و سرشماری پیوسته و منظم از وحوش ایران انجام می‌داد و همه ساله تغییرات شمار وحوش، ظرفیت برد و میزان احتمالی حیوانات مازاد را به تفکیک هر زیستگاه اعلام می‌کرد. با این وجود، سالهاست که این سازمان از انجام چنین کاری بازمانده یا بازداشته شده است! و عملاً اعلام می‌شود که آمار دقیقی از شمار وحوش موجود در کشور، چه در مورد مهره‌داران خشکی‌زی، چه آبزی و چه در مورد پرندگان وجود ندارد. بنابراین، در چنین شرایطی که آماری رسمی و دقیق از شمار جانوران هدف شکار وجود ندارد، چگونه است که ادارات کل محیط زیست در استان‌های کشور هر ساله، تعدادی مجوز شکار برای شکارچیان داخلی و خارجی صادر می‌کنند؟ درست مثل ماجرای ترافیک و آلودگی هوای تهران که منجر به ایجاد طرح محدودیت تردد خودروهای شخصی در مناطق مرکزی شهر شد؛ ولی همزمان مجوزهایی چاپ و منتشر شد تا در قبال گرفتن وجهی معین، اجازه دهند تا افراد با خودروهای شخصی خود در محدوده طرح ترافیک تردد کنند!

3

    پرسش این است که اگر نمی‌دانیم چه تعداد کل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر داریم، و اگر نمی‌دانیم ظرفیت نگهداری یا برد بوم‌شناختی هر زیستگاه برای هر علفخوار چقدر است، چگونه و مبتنی بر کدامین روش فنی و علمی اقدام به صدور پروانه شکار می‌کنیم؟

    به نظرم نخستین وظیفه‌ی معاونت طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، ارایه‌ی تخمینی دقیق و مبتنی بر روشی علمی از شمار گونه‌های حیات وحش به تفکیک هر یک از مناطق چهارگانه تحت امرش است. این آمارها باید سالانه اعلام شود تا بتوان عملکرد هر مجموعه‌ی مدیریتی و برنامه‌های اجرا شده‌اش را به درستی نقد کرده و مورد قضاوت قرار داد. اما وقتی نمی‌دانیم شمار وحوش در ابتدا و انتهای مدیریت محمد هادی منافی، معصومه ابتکار چه تغییری با فاطمه جوادی و یا محمدجواد محمدی‌زاده داشته است، چگونه می‌شود با خط کشی دقیق، عیار موفقیت را در کارنامه‌ی چهار رییس پیشین در حوزه حیات وحش جانوری محک زد؟

    اینجاست که آدمی حس می‌کند که شاید عمدی در کار است تا آمارها منتشر نشود و سرشماری‌ها از وحوش ناقص و محرمانه باقی ماند تا بلکه نشود مدیری را بابت عملکرد چهار یا هشت ساله‌اش به چالش گرفته و مورد پرسش قرار داد. این در حالی است که مردم و به ویژه محلی‌ها در البرز و زاگرس و دیگر زیستگاه‌های مشهور کشور، هر از چندگاه مردانی را در گروه‌های چند نفره و مجهز که دارای پروانه‌ها و مجوزهای لازم هم هستند، می‌بینند که آزادانه و فارغ‌البال به شکار مشغولند و از حمایت‌های قانونی ویژه هم برخوردارند و نگویید که نیستند که کسی دیگر باور نمی‌کند! می‌کند؟

    به عنوان مثال، اگر آمار نداریم، چگونه است که مثلاً در یک سال، مانند سال ۱۳۸۷ فقط ۶۱ مجوز شکار چهارپا صادر می‌شود و بلافاصله در سال بعدش، با بیش از ۱۰ برابر رشد، تعداد مجوزهای صادر شده به ۶۸۷ عدد افزایش می‌یابد. این سردرگمی و بی‌نظمی ناشی از چیست؟

   نگارنده پس از بررسی‌های فراوان و رایزنی‌های متعدد سرانجام توانسته به برخی از نتایج سرشماری وحوش کشور در طول پنج سال گذشته دست یابد که البته رسمی نیست، اما به نظر می‌رسد که از واقعیت هم به دور نباشد. بر بنیاد این آمارها، شمار جبیر از ۲۳۷۱ در سال ۱۳۸۶ به ۲۳۲۳ رأس در سال ۱۳۹۰ کاهش یافته است. اما شمار آهو در همان محدوده زمانی از ۱۱۳۲۰ به ۱۷۸۹۹ افزایش یافته، در مورد کل و بز، اما روند کاهنده بوده و شمار آنها از ۴۰۳۰۲ به ۳۷۸۵۸ کاهش یافته و دست آخر آن که شمار قوچ و میش سراسر کشور از ۴۶۳۳۲ به ۵۳۴۷۷ افزایش یافته است. به دیگر سخن، در هر ۷۱۰۲۹ هکتار از خاک ایران، یک جبیر وجود دارد. این نسبت برای آهو، ۹۲۱۸ هکتار، برای هر کل و بز، ۴۳۵۸ هکتار و دست آخر آن که برای هر قوچ و میش ۳۰۸۵ هکتار است. این در حالی است که در هر دو هکتار از خاک ایران، یک انسان زندگی می‌کند؛ یعنی شمار انسان‌ها از شمار پرتراکم‌ترین علفخوار موجود در ایران که قوچ و میش باشد، بیش از ۱۵۰۰ برابر یا ۱۵۰ هزار درصد بیشتر است! نسبتی که برای جبیر به بیش از سه میلیون و پانصدهزار درصد می‌رسد!

    و غم‌انگیزتر آن که در چنین شرایطی، دست کم یک میلیون و پانصد هزار قبضه اسلحه، ۴۵ میلیون گلوله سربی (۳۰ تیر برای هر اسلحه در سال) و ۳۰۰ میلیون ساچمه (۲۰۰ ساچمه برای هر تفنگ) به صورت بالقوه به سوی همین تعداد اندک علفخوار موجود در کشور نشانه رفته است (و این ها همه تعداد فشنگ و ساچمه مجاز است که هر اسلحه در سال می‌تواند از آن برخوردار شود و همه می‌دانیم که تعداد واقعی فشنگ و ساچمه اختصاص یافته به هر تفنگ شکاری، به مراتب رقم بالاتری است). یعنی به صورت میانگین، موجودیت هر علفخوار ایران ( که مجموع‌شان به ۱۱۱۵۵۷ می‌رسد) سالانه با ۳۰۹۳ گلوله سربی یا ساچمه‌ای که به سمتش نشانه رفته است، تهدید می‌شود. این درحالی است که در این محاسبه به دیگر عوامل تهدیدکننده حیات علفخواران، از جمله تصادف در جاده‌ها، تصرف زیستگاه‌ها، تخریب پوشش گیاهی، کمبود آبشخور، بیماری، فعالیت رو به گسترش دامداری‌های سنتی و صنعتی و … اشاره نشده است. همچنین در این محاسبه، به خبرهایی که اشاره می‌کند سالانه ده‌ها نفر از شکارچیان حرفه‌ای از دیگر کشورهای جهان و نیز شیوخ متمول آن سوی خلیج فارس برای شکار یا زنده‌گیری حیوانات موجود در ایران، وارد کشور شده و می‌شوند، پرداخته نشده و صرفنظر گردیده است.

4

فرجام سخن:

   یکبار دیگر بیاییم و کلاه خویش را قاضی کنیم؛ شاید شکار مهم‌ترین دلیل نابودی حیات وحش ایران در شرایط کنونی نباشد، اما قبول کنید که عامدانه‌ترین و ناجوانمردانه‌ترین دلیلی است که هیچ یک از موازین و آموزه‌های اخلاقی و محیط زیستی نیز آن را تأیید نمی‌کند.

   ما باید اجازه دهیم تا فرزندان این آب و خاک هم، همچنان از موهبت حضور و تماشای خرامیدن یوزها، پلنگ‌ها، جبیرها، آهوها و دیگر جانداران ارزشمند وطن برخوردار باشند و به پایان بریم این همه آزمندی و خودخواهی را.

    به خدا ما فرزندان فردوسی بزرگ هستیم که هزار سال پیش در چشم و گوش‌مان نوشت و زنهار داد:

سیاه اندرون باشد و سنگ دل

که خواهد که موری شود تنگ دل

    آیا شناسه‌های سیاه بختی و سیاه اندرونی را در جامعه‌ی امروز ایران و جهان نمی‌بینیم؟ بس کنید و بس کنیم این رویه‌ی خونریزانه را …

همین و تمام.

5

پی نوشت:

    اغلب تصاویر این مجموعه اثر هنرمند عزیز، آقای حسن مقیمی، عکاس طبیعت دوست ایرانی است که از طبیعت بختیاری شکار شده و توسط آقای دکتر سعید یوسف پور، مدیرکل محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری، اختصاصاً در اختیار نگارنده قرار گرفته است که در همینجا از لطف این دو بزرگوار، قدردانی می کنم.

در همین رابطه:

– روزنامه اعتماد(محمد درویش): موج جدید صدور مجوز شکار نشانه چیست؟

ضعف قانون و آموزش؛ متهمان ردیف اول ماجرای صدور حکم اعدام برای محیط‌بانان!

سه شنبه, ۳ بهمن, ۱۳۹۱

     هنوز تلاش‌های فعالان و دست‌اندرکاران محیط زیست کشور برای رهایی اسعد تقی‌زاده از حکم اعدامی که توسط دیوان عالی کشور هم تأیید شده است، به نتیجه نرسیده است که خبر صدور حکم اعدام برای محیط‌بان دیگری از منطقه تحت حفاظت دنا سبب نگرانی و اندوه بیشتر فعالان حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور می‌شود.

غلامحسین خالدی محیط‌بان منطقه دنا

     غلامحسین خالدی دومین محیط‌بان از منطقه حفاظت شده دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد است که شوربختانه قربانی ضعف قانون و آموزش‌های بکارگیری سلاح شده و حالا بعد از تحمل ۳۳ ماه تحمل زندان، به جرم قتل عمد با حکم اعدام روبه‌رو شده است!

     یک سؤال اساسی در ماجرای صدور چنین احکام تأمل‌برانگیزی این است که انفعال نهادهای متولی در اصلاح و ساماندهی “قانون حمل و بکارگیری سلاح” توسط محیط‌بانان تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد و تناقض‌ها، ابهامات و برخی مواد غیرمنطقی که متأسفانه قضات را در مسیر “تشخیص قتل عمد” و صدور حکم قصاص و اعدام قرار می‌دهد، در چه زمانی از این قانون حذف خواهند شد!؟

     و اما نکته قابل‌تأمل در ماجرای صدور چنین احکامی، شاید موضوع چگونگی توجه قضات به عناصر اساسی و تشکیل دهنده جرم باشد؛ چراکه برای اثبات هر اتهامی و برای هر یک از عناوین مجرمانه، وجود عناصر اساسی و تشکیل دهنده جرم ضروری و الزامی است و از مهمترین این عناصر، مؤلفه سوء‌نیت است و مسلما” این عنصر بایستی در هر عمل مجرمانه ای مستتر یا مشهود باشد، عنصری که به‌نظر می‌رسد صحت احراز آن، روند رسیدگی چنین پرونده‌هایی را در محاکم قضایی با مشکل مواجه می‌کند.

     البته ضرورت توجه بیشتر سازمان حفاظت محیط زیست به بخش حقوقی در استان‌ها برای اینکه از توان نرم‌افزاری، تخصصی و منابع انسانی بایسته برای دفاع از حقوق چنین محیط‌بانانی برخوردار شوند، را نیز نباید از نظر دور داشت.

     فراموش نکنیم که ضعف آموزش و کم‌توجه‌ای سازمان حفاظت محیط زیست نسبت به انجام آموزش‌های دوره‌ای محیط‌بانان در مقاطع شش‌ماهه یا سالانه هم در شتاب روند صدور چنین احکامی که منجر به ضعف روحی و کاهش انگیزه و اقتدار محیط‌بانان در انجام مأموریت‌های سازمانی و دفاع از زیستمندان وطن می‌شود، تأثیرگذار بوده است. بایستی در یک برنامه آموزشی مستمر، آموزش‌ها و آگاهی‌های لازم در خصوص مقررات “قانون حمل و بکارگیری سلاح” به محیط‌بانان داده شود تا در هنگام مواجه با شکارچیان غیرمجاز و قانون‌گریز تحت تأثیر شرایط محیطی و یا وظیفه‌مندی خود، از اقداماتی که فاقد پشتیبانی‌های قانونی هستند، به‌طور جدی خودداری کنند.

و حرف آخر اینکه

یادمان باشد که در این نابسامانی‌های قانونی و آموزشی که منجر به شتاب روند صدور چنین احکام قضایی و ضعف روحی و کاهش انگیزه‌های کاری محیط‌بانان می‌شود، همواره بازنده اصلی طبیعت مظلوم وطن خواهد بود.

در همین زمینه:

– خبرگزاری میراث فرهنگی: ضعف آموزش، متهم ردیف اول در صدور حکم اعدام برای محیط بانان

– روزنامه شرق(محمد درویش) : لطفا محیط‌بان‌ها را خلع سلاح کنید

هدیه سازمان میراث فرهنگی به شکارچیان

یکشنبه, ۱۷ دی, ۱۳۹۱

افتخاری که ثبت ملی شد!

     در شرایطی که بسیاری از هم‌وطنان، فعالان و دوستداران محیط زیست، براین باورند که در شرایط فعلی که جمعیت وحوش در تمامی زیستگاه‌های ایران بشدت کاهش یافته و شمار آن‌ها روندی بسیار نگران‌کننده پیدا کرده است، شکار افتخار نبوده بلکه عین بی‌اخلاقی و ظلم در حق  زیستمندان و انسان‌های نسل امروز و آینده این سرزمین است؛ خبر “ثبت میراث معنوی شکار در فهرست آثار ملی” توسط اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری چهارمحال و بختیاری که در خبرگزاری فارس منتشر شده است، بدون‌شک رخدادی نابخردانه و حیرت‌انگیز و تأسف‌آور است.

     در حالی‌که خبرهای مسرت‌بخش رسیده از از اقصی‌نقاط دنیا حکایت از تقبیح اجتماعی شکار و کاهش معنادار شمار شکارچیان به‌دلیل تغییر سلوک و رفتارهای اجتماعی و انزجار جوامع از خونریزی و کشتار حیوانات که نشان از اعمال مدیریت جامع در تمامی بخش‌های دولتی دارد، به‌نظر می‌رسد هنوز در خصوص شاخص‌های تمیز هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی، شکاف بسیار عمیق و شگفت‌آوری بین نگاه‌های نهادهای دولتی در کشور ما وجود دارد!

     در دیار بختیاری که دوستی با طبیعت از قدیم‌الایام با زندگی مردمانش عجین بوده و ریشه در  فرهنگ غنی و تاریخ ایلی مردمان بام ایران داشته و همچنین به‌لحاظ برخورداری این سرزمین از تنوع زیستی گیاهی و جانوری کم‌همتا، ده‌ها اثر طبیعی‌تاریخی و فرهنگی سزاوار ثبت ملی دارد که می‌تواند در دستور کار متولیان حوزه میراث فرهنگی و طبیعی استان برای ثبت در فهرست آثار ملی کشور قرار گیرند، ناباورانه شاهد ثبت میراث معنوی شکار در فرهنگ قوم بختیاری هستیم که حالا دیگر نه در سیاهه افتخارات مردمان این قوم جایی دارد و نه جای نگرانی برای به‌فراموشی سپرده شدن آن در فرهنگ امروزی مردمانش وجود دارد.

     یقینا” این اقدام شگفت‌آور سازمان میراث فرهنگی، می‌تواند هدیه‌ای با ارزش به شکارچیانی باشد که هنوز کشتن یک حیوان، نه‌تنها برای آن‌ها هیچ‌گونه شرمساری و عذاب‌وجدانی نداشته بلکه یک افتخار برای آنان به‌حساب آمده که اغلب با ژستی پیروزمندانه در کنار شکارشان عکس یادگاری هم می‌گیرند!

     از نکات تأمل‌برانگیز این ماجرا، عدم هماهنگی و یا شاید هم سکوت سازمان حفاظت محیط زیست در برابر این اقدام مغایر با ملاحظات محیط زیستی سازمان میراث فرهنگی است که با سیاست‌های محدود کننده شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست و همین‌طور برنامه‌های حفاظت از جمعیت کم‌شمار حیات‌وحش در زیست‌بوم‌های کشور در تناقض آشکار است.

بازتاب‌های این یادداشت:

– روزنامه اعتماد(محمد درویش): آیا پرواز بلند او در آسمان زیباتر نبود؟

– خبرگزاری کشاورزی ایران(ایانا): سیاه‌نمایی چهره میراث فرهنگی با ثبت شکار در آثار ملی