بایگانی دی, ۱۳۸۹

از مهار بیابان زایی حمایت می کنم

دوشنبه, ۶ دی, ۱۳۸۹

در آغازین روزهای موسم سپید سال؛ خبر فیلتر شدن وبلاگ محیط زیستی «مهار بیابان زایی» موجی از حیرت و نگرانی در بین دوستداران و فعالان محیط زیست کشور به راه انداخت است. مهار بیابان زایی به عنوان مشهورترین وبلاگ طرفدار محیط زیست به زبان فارسی، که در مدت ۵ سال فعالیت خود استارت تفکر محیط زیستی را در زندگی برخی هموطنان زده و با روشنگری های خردمندانه اش همبستگی کم همتایی را در بین یاران طبیعت وطن ایجاد کرده است؛ در اقدامی عجولانه ی ناشی از برداشت های سلیقه ای و با دلایل نامعلومی از سوی «کمیته مصادیق محتوای مجرمانه رایانه‏ای» فیلتر گردید.

اعضای وبلاگستان سبز وطن این شیوه رفتار با چنین وبلاگ علمی – محیط زیستی را توهینی آشکار به طبیعت ایران و مغایر با حقوق شهروندی خود در اصل ۵۰ قانونی اساسی می دانند و سعی دارند با استفاده از تمامی ظرفیت های قانونی از مهار بیابان زایی حمایت کنند و هر چه زودتر این صدای مشترک فعالان محیط زیست ایران را از بند درآورند.

تردیدی ندارم همه کسانی که دل در گرو طبیعت وطن دارند باورشان این است که مهار بیابان زایی در تاریخ «حفاظت از طبیعت در ایران» به لحاظ تلاشش برای پایداری کیفیت زیستن در طبیعت ایران زمین، از جایگاهی سزاوار و درخور برخوردار بوده و مسدود سازی دسترسی به این وبلاگ علمی، آنهم در نخستین روزهای سال جهانی جنگل ها که بر اطلاع رسانی و ارتقای سطح آگاهی های عمومی جوامع محلی و جلب مشارکت جنگل نشینان بنا نهاده شده است، تجاوز به حریم اطلاع رسانی و اقدامی علیه محیط زیست و طبیعت وطن است.

این باور که مهار بیابان زایی بر بنیاد داد و دهش به چنین جایگاه والایی در وبلاگستان سبز وطن رسیده است نگارنده را یاد این شعر فردوسی بزرگ می اندازد:

فریدون فرخ فرشته نبود

ز مشک و زعنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیکویی

تو داد و دهش کن، فریدون تویی

از دوستان عزیزمان مهدی اشراقی و محسن تیزهوش که بانیان این موج سبز – اعتراض به فیلتر شدن مهار بیابان زایی – بودند تشکر می کنم.

نگاه«محمد درویش»به ماجرای استعفای دکتر صدوق

یکشنبه, ۵ دی, ۱۳۸۹

یادداشتی که ملاحظه می کنید محمد درویش (نویسنده وبلاگ دربند مهار بیابان زایی) برای دیده بان طبیعت بختیاری فرستاده است تا منتشر شود:

وقتی صدوق هم ترجیح می دهد که برود!

و سرانجام محمد باقر صدوق، مردی که بسیاری به او امید بسته بودند که شاید بتواند کشتی به گل نشسته محیط زیست ایران را به ساحل نجات و آرامش برساند، هم رفت! آن هم در شرایطی که نه تنها نتوانست آن کشتی بلازده را از گل درآورد، بلکه نزدیک بود خودش و کارنامه ۳۰ ساله اش را هم با خود در گل مدفون سازد!!

و همه ی این ها در سال ۱۳۸۹ رخ داد؛ سالی که برایتان خواهم گفت: به سهولت می توان بر آن، عنوان سیاه ترین سال محیط زیست ایران را داد! نمی توان؟

سالهاست که طرفداران و فعالان محیط زیست در ایران به شنیدن خبرهای تخریب، آتش سوزی، شکار غیرقانونی، انقراض گونه های اندمیک، خشک شدن تالاب ها و دریاچه ها و آلوده شدن شتابان آب، هوا و خاک وطن عادت کرده اند. با این وجود و به رغم چنین پیشینه ای از کلکسیون خبرهای بد و ناامیدکننده، باید اعتراف کرد که سال ۱۳۸۹ تا همین جا، بسیاری از رکوردهای منفی و مأیوس کننده را در حوزه محیط زیست به نفع خود جابه جا کرده است! به نحوی که حتا برای بدبین ترین تحلیلگران و فعالان محیط زیستی هم، تصور ازدحام و ترافیک این همه رخداد نامیمون در سال پیش رو، شگفت آور و به شدت مأیوس کننده بوده است.

این در حالی است که پس از تغییر فاطمه واعظ جوادی در سال گذشته – فردی که تا آن تاریخ عنوان ضعیف ترین ریاست سازمان حفاظت محیط زیست را سزاوارانه در تمامی دوران پیش و پس از انقلاب زیبنده ی خود کرده بود – بسیاری از علاقه مندان محیط زیست ایران، امیدوارانه تغییر و تحولات پیش آمده در نهاد متولی طبیعت ایران را پیگیری می کردند؛ به ویژه آن که شاهد حضور چهره های خوشنام و متخصصی چون دکتر محمدباقر صدوق و دکتر علی محمد نوریان  در کلیدی ترین سمت های سازمان، یعنی معاونت محیط طبیعی و انسانی آن بودند.

افزون بر آن، شنیدن برخی از جدی ترین انتقادات از وضعیت محیط زیست ایران از زبان محمدجواد محمدی زاده، سکاندار جدید محیط زیست در کابینه دهم، آشکارا بر میزان این امید می افزود؛ چرا که تاکنون هیچ مقامی در جمهوری اسلامی ایران در حد معاونت رییس جمهور نپذیرفته بود که کشور متبوعش یکی از ۱۰ کشور اصلی تخریب کننده محیط زیست در جهان است؛ اعترافی که محمد جواد محمدی زاده آن را در همان آغازین روزهای صدارتش بر سبزترین صندلی کابینه دهم انجام داد و تا آنجا پیش رفت که برخی از همفکرانش از او شروع به انتقاد کردند!

نگارنده هم در همان روزها نوشت: محمدی‌زاده خوب حرف می‌زند؛ یعنی خوب هم عمل می‌کند؟!

و امیدوارانه منتظر ماند تا پاسخ پرسشش را بیابد؛ پرسشی که امروز به نظر می رسد پس از اعلام استعفای قریب الوقوع و بازنشستگی هر سه معاونت طبیعی، انسانی و دریایی سازمان حفاظت محیط زیست، پاسخش آشکار شده باشد!

چنین است که امروز شاید کمتر ناظر بی طرفی را بتوان پیدا کرد که عنوان سیاه ترین سال طبیعت ایران را مناسب سال ۱۳۸۹ نداند؛ سالی که بیش از ۲۰۰ هزار هکتار از محدوده طبیعی دریاچه ارومیه به کویر نمک بدل شد؛ دریاچه پریشان با عنوان بزرگ ترین دریاچه آب شیرین کشور، کاملاً خشک شد و بسیاری دیگر از تالاب ها و دریاچه های داخلی کشور هم بدترین وضعیت خود را تجربه کردند که از آن میان باید به تالاب بختگان، انزلی، گاوخونی، میقان، طشک، کم جان، هامون، مهارلو، میانکاله، گندمان، شادگان، هورالهویزه، هورالعظیم و … اشاره کرد.

این سیاهه سیاه، هنگامی نگران کننده تر می شود که بدانیم وضعیت اغلب رودخانه های دایمی کشور هم در سال پیش رو، بسیار ناگوار بوده است که از آن جمله باید به کاهش شدید آب رودخانه کارون – که زمانی پرآب ترین رود ایران بود – اشاره شود؛ وضعیتی که سبب شده تا حدود یک میلیون نفر از نخل های پایاب این رودخانه در خرمشهر و اروندکنار در اثر شوری و خیز معکوس آب از خلیج فارس تلف شوند.

اما همه خبرهای بد تنها به خشکسالی و اثرات متأثر از آن محدود نمی شود! اگر به رغم مخالفت دکتر محمدباقر صدوق، سازمان حفاظت محیط زیست مجوز صدور و اکتشاف نفت در پارک ملی کویر و توسعه تأسیسات عسلویه را می دهد؛ اگر پارک ملی نایبند در برابر چشمان ریاست سازمان حفاظت محیط زیست، پرپر می شود؛ اگر بیش از یک ماه، ارزشمندترین پارک ملی کشور در گلستان می سوزد؛ اگر به بهانه انتقال لوله گاز بیش از هزاران درخت بلوط در دنا و با مجوز سازمان حفاظت محیط زیست قطع می شود؛ اگر شتاب سدسازی و طرح های انتقال آب، کماکان وضعیت پایاب اغلب رودخانه ها و جلگه های حاصلخیز کشور را بحرانی تر می کند؛ همه و همه نشانه آن است که محمدباقر صدوق نه تنها نتوانست از شیب منفی تخریب طبیعت ایران بکاهد؛ بلکه در مدت زمامداری او، بر شتاب این شیب هم شوربختانه افزوده گردید.

پدیدار شدن نشانه های فرونشست زمین در استان اردبیل، یورش به دیرینه ترین باغ گیاه شناسی ایران در نوشهر و نابودی ۱۱۲۹۵ اصله درخت در کمتر از ۷۰ دقیقه، سوختن ۴۰ هزار هکتار از رویشگاه های جنگلی ایران، مجوز احداث جاده در تالاب میانکاله، سقوط ۱۴ پله ای ایران در جدول شاخص عملکرد مقابله با تغییرات اقلیمی، پناه بردن پلنگ ها به دکل های برق فشار قوی، رکوردشکنی آلودگی هوا در تهران و چند کلانشهر دیگر ایران و … همه و همه نشان می دهد که نه طبیعت ایران و نه فعالان محیط زیستی اش، هرگز کابوس شومی به نام سال ۱۳۸۹ را فراموش نخواهند کرد! خواهند کرد؟

شعار جهانی سال ۲۰۱۱ ؛ جنگل ها برای مردم

شنبه, ۴ دی, ۱۳۸۹

در حالی به روزهای پایانی سال ۲۰۱۰ – سال جهانی تنوع زیستی – نزدیک می شویم که زیستمندان جانوری و گیاهی وطن روزگاران چندان خوشی را پشت سر نگذاشته اند. سالی که قرار بود دولت ها و نهادهای متولی محیط زیست آن ها، شیوه های مدیریتی خردمندانه و انعطاف پذیری را برگزینند تا روش های بهره برداری از هر سرزمین متناسب با توان اکولوژیکی آن سرزمین بنیان نهاده شود، سلامت و بقای جمعیت گونه های مختلف گیاهی و جانوری تضمین گردد و این روند سیری صعودی پیدا کند.

اما متأسفانه در این«سال جهانی تنوع زیستی» شاهد فاجعه بارترین رخدادهای انسان ساز در هر دو حوزه جانوری و گیاهی محیط زیست  بودیم. از آن پلنگ نگون بخت زخمی که برای فرار از دست شکارکشانی خطرناک بنام انسان، خود را به بالای دکل برق رسانده بود گرفته تا جنگل‌های شمال و غرب کشور که عمدتا” به خاطر امیال سودجویانه برخی نابخردان و طبیعت ستیزان بطور بی سابقه به آتش کشیده شدند. ماجرای تأسف آور تجاوز به موزه تاریخ طبیعی کشور(باغ گیاه‌شناسی نوشهر)، ظهور علائم بیابان زایی و خشکی دریاچه ارومیه، نابودی تالاب های بین المللی کشور، کاهش شدید ماهیان خاویاری در دریای مازندران، خشکی چاه ها و قنوات و قرار گرفتن در شرایط بحران آب، سدسازی های فاقد ارزیابی زیست محیطی و نابودی هزاران هکتار جنگل و برهم زدن رژیم اکولوژیکی رودخانه ها و مرگ هزاران جانور آبزی؛ و سرانجام آلودگی کم‌سابقه  هوا در پایتخت و چند شهر بزرگ کشور شواهدی است که نشان می‌دهد درختان و زیستمندان وطن سالی همراه با شادابی و سلامت را پشت سر نگذاشته اند.

با پایان یافتن«سال جهانی تنوع زیستی» مجمع عمومی سازمان ملل متحد سال ۲۰۱۱ را به عنوان«سال جهانی جنگل ها» معرفی کرده است. نقش غیرقابل انکار جنگل ها در ثبات اقلیم و محیط زیست و اینکه جنگل ها تأمین کننده سرپناه برای انسان ها و زیستگاه برای جانداران می باشند عمده ترین علل معرفی سال ۲۰۱۱ به عنوان«سال جهانی جنگل ها» بوده است. این نامگذاری به منظور ارتقاء سطح آگاهی‌های عمومی در ارتباط با مدیریت، حفاظت و توسعه پایدارجنگل‌ها صورت گرفته است. به منظور توجه دادن بیشتر به نقش و جایگاه مردم در مدیریت و حفاظت مشارکتی و توسعه پایدار جنگل‌ها، شعار«جنگل‌ها برای مردم» برای سال جهانی جنگل‌ها انتخاب شده است.

امید است در این سال؛ با ارتقائ جایگاه تشکیلاتی نهادهای متولی منابع طبیعی و محیط زیست کشور، تأمین تجهیزات سخت افزاری یگان های حفاظتی و ناوگان های اطفای حریق، همراهی و همکاری همه دستگاه های دست اندرکار امور  فرهنگی، آموزشی و اجتماعی و … برای ارتقای سطح آگاهی های عمومی جوامع محلی و جلب مشارکت جنگل نشینان و همچنین حمایت های ویژه قوای سه گانه کشور در همه زمینه های اعتباری، قانونی، حاکمیتی، قضایی و … شاهد رشد مدیریت و حفاظت مشارکتی محلی و توسعه پایدار جنگل های کشور باشیم و شادابی و پایداری سرزمین مادری و مردمانش سیری صعودی پیدا کند.

پی توشت:

ممنون از آقای عظیمی عزیز در کانون دوستداران محیط زیست دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی که زحمت ارسال لوگوی فارسی شده ی سال جهانی جنگل ها را کشیده اند؛

فیلتر شدن مهار بیابان زایی؛ مصیبتی دیگر بر پیکره ی محیط زیست وطن

پنجشنبه, ۲ دی, ۱۳۸۹

سال جاری در حالی آخرین فصل خودش را می گذراند که یکی از مصیبت بارترین سالهای تاریخ؛ از حیث بارش و رخداد فجایع گوناگون طبیعی و انسانی بر پیکره ی محیط زیست وطن به شمار می رود. سوختن بی‌سابقه‌ی ۴۰ هزار هکتار از جنگل‌های شمال و غرب ایران در طول سال جاری، قرار گرفتن در شرایط بحران آب، آلودگی کم سابقه هوا در پایتخت و چند شهر بزرگ دیگر کشور، تجاوز به باغ گیاه‌شناسی نوشهر، خشک شدن دریاچه ارومیه، نابودی تالاب های هامون، پریشان، گاوخونی، کم‌جان و …، خیز معکوس آب در خلیج فارس و فاجعه نخلستان های اروند کنار، پدیده ریزگردها و تشدید توفان های منطقه ای، رخدادهای تلخ پارک ملّی کویر و منطقه حفاظت شده دنا و سرانجام؛ فیلتر شدن مهار بیابان زایی!

به گمانم واقعیتی که هیچ یک از طرفداران و مدافعان محیط زیست کشور؛ چه در داخل و چه در خارج کشور؛ با آن مشکل نداشته باشند این است که مهاربیابانزایی در پنج سال گذشته، صدای مشترک دوستداران و مدافعان محیط زیست ایران محسوب میشده است اما شوربختانه این مشهورترین وبلاگ طرفدار محیط زیست به زبان فارسی؛ که در سال گذشته در بزرگترین رقابت بین‌المللی وبلاگ‌های محیط زیستی نامزد دریافت بهترین وبلاگ محیط زیستی دنیا بوده و در مسابقات مختلف وبلاگ‌نویسی داخلی جایزه های بسیاری به دست آورده و سال گذشته در آن رقابت جهانی بین وبلاگ‌های محیط زیستی جهان مقام سوم را به دست آورده است، با حکمی حیرت آور از کمیته مصادیق محتوای مجرمانه رایانه‏ای در ایران فیلتر شده است.

مهار بیابانزایی یکی از قدیمی ترین وب سایت های محیط زیستی بوده که تمامی محتوای آن منطبق بر اصل ۵۰ قانونی اساسی و در راستای تضمین دهی به حیات اجتماعی رو به رشد مردم ایران بوده که با علاقه ای آتشین و در نهایت ادب، خردمندی، بی طرفی و انصاف به روشنگری و دفاع از محیط زیست وطن می پرداخته است. شک ندارم اگر مهار بیابان زایی به اشتباه فیلتر نشده باشد (که البته امید دارم اینچنین باشد)، روشنگری های علمی و تخصصی و دفاع های جسورانه و بی مهابا؛ علت فیلتر شدن این پایگاه مهم دفاعی محیط زیست ایران بوده است!

محمد درویش؛ نویسنده ی پرتلاش مهار بیابان زایی را نزدیک به دو دهه است که می شناسم و به او افتخار می کنم، نگارنده و خیلی دیگر از دیده بانان و مدافعان طبیعت وطن هستنیم که در محضر این پاسدار بی ادعا مشق پاسداری و صیانت از سرزمین مادری کرده اند و از نزدیک با عشق و علاقه او به طبیعت سرزمینی که عاشقانه دوستش دارد آشنا هستیم , بر همین بنیاد است که حکم صادره کمیته مصادیق محتوای مجرمانه رایانه‏ای را غیر منصفانه و مصیبت بار برای محیط زیست وطن می دانیم، حکم حیرت انگیزی که حتی بدون هر گونه تذکر قبلی صادر شده و به سختی موجب رنجش همه کسانی شده است که دل در گرو طبیعت وطن داشته اند.

و سخن آخر

کسانی که وبلاگ مهاربیابانزایی را فیلتر کرده اند؛ اگر واقعا” دل در گروی آبادانی محیط زیست ایران دارند و مدعی قانونگرایی و میهن دوستی هستند، بدانند که نه تنها بایستی قدرشناس محمد درویش و دیگر مدافعان محیط زیست ایران و نوشته های شان باشند بلکه بایستی با رفع فیلتر از این «نماد دفاع از محیط زیست ایران در عالم مجازی»، از نویسنده ی مهار بیابان زایی و دیگر مدافعان محیط زیست کشور دلجویی کنند.

خواندنی:

– نوشته محمد درویش در وبلاگ دل نوشته هایش