بایگانی “خلیج فارس”

گزارش وضعیت خشکسالی کشور در ۵ ماهه اول سال آبی ۱۳۹۱ – ۱۳۹۰

شنبه, ۶ اسفند, ۱۳۹۰

دکتر مرتضی خداقلی عزیز هنوز خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری را فراموش نکرده و همواره با ارسال مستمر گزارشات ارزشمند وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور، ما را مورد لطف خود قرار داده است. ضمن تجدید قدر دانی از او و همکاران ارجمندشان در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی اصفهان، مشروح گزارش ۵ ماهه اول سال آبی ۹۱ – ۹۰  این تیم سختکوش که برای این تارنما ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد:

وضعیت خشکسالی ایران از ابتدای مهر تا پایان بهمن ماه ۱۳۹۰ :


نتایج پایش و تحلیل خشکسالی پس از گذشت ۵ ماه از ابتدای سال آبی ۹۱-۹۰ نشان می دهد علی رغم بارش های قابل توجه در ماه های آبان و آذر هنوز بسیاری از مناطق کشور در شرایط خشکسالی با شدت های مختلف بسر می برند. در نگاه کلی آمار ایستگاه های هواشناسی نیمه شمالی کشور، افزایش بارش و نیمه جنوبی کاهش بارش نسبت به میانگین دراز مدت را نشان می دهند. گرچه شاهد سیطره خشکسالی در بیش از نیمی از کشور می باشیم ولی در مقایسه با سال آبی گذشته وضعیت خشکسالی بهبود یافته است؛ اگرچه کماکان متوسط وزنی بارش در کل کشور نشان از کاهش بارش به میزان حدود ۸ درصد دارد. با امید به تدوام نزول بارش درماه های آینده و بهاری سرسبز، نتایج حاصله از تجزیه و تحلیل نقشه ها در بهمن ماه به شرح ذیل می باشد:

نمودار شماره ۱ نشان می دهد در بهمن ماه، ایران با ۴ کلاس خشکسالی و ۴ کلاس ترسالی مواجه است. خشکسالی بسیار شدید که در حدود ۲۱٫۳ درصد از مساحت کشور را در برگرفته، بیشترین مساحت را در بین کلاس های خشکسالی به خود اختصاص می دهد و از نظر موقعیت مکانی از کرانه های خلیج فارس آغاز گشته و پس از در برگرفتن شهرستان های اهواز و ایرانشهر و بخش های وسیعی از استان های یزد و کرمان در بخش جنوبی رباط پشت بادام خاتمه می یابد. خشکسالی متوسط با در برگرفتن مساحتی در حدود ۱۹ درصد از کشور به صورت نواری خشکسالی بسیار شدید و شدید را در برگرفته و از ایوان آغاز گشته و با گذر از بخش های مرکزی استان فارس، بخش شمال و شمال غربی استان یزد و بخش جنوبی استان خراسان در گوشه جنوب شرقی کشور خاتمه می یابد. خشکسالی خفیف که در حدود ۱۵٫۵ درصد از مساحت کشور را به خود اختصاص داده است به صورت کمربندی بخش شمال غربی را به شرق پیوند می دهد و در شهرستان های زهک و زابل پایان می یابد و در آخر، خشکسالی شدید کمترین درصد مساحت خشکسالی را شامل شده به طوری که در حدود ۷ درصد از مساحت ایران در این طبقه جای گرفته و همانند نواری باریک در اطراف خشکسالی بسیار شدید می باشد و بیشترین مساحت آن در استان خوزستان دیده می شود. با استمرار بارش ها در اقصی نقاط کشور در این ماه نیز شاهد ترسالی بوده ایم. سهم ترسالی خفیف با اختلاف جزئی نسبت به ترسالی متوسط از کلاس های دیگر ترسالی بیشتر بوده است و در حدود ۱۱٫۳ درصد از مساحت ایران را به خود اختصاص می دهد و بیشتر در بخش های مرکزی ایران این کلاس ترسالی ملاحظه می شود، همچنین ترسالی متوسط با دربرگرفتن ۱۰٫۸ درصد در امتداد ترسالی خفیف کشیده شده است. ترسالی بسیار شدید و شدید با مساحتی تقریباً برابر که به ترتیب عبارت است از ۷٫۳۵ و ۷ درصد در مجموع به صورت نواری ازشمال شرقی ترین نقطه کشور به سمت استان تهران کشیده شده، به طوری که ترسالی شدید، ترسالی بسیار شدید را در برگرفته است.

از نکات قابل توجه ویژگی های بارشی طی این مدت که در نمودار شماره ۱ بخوبی نمایش داده شده، این است که در برخی مناطق تاکنون بارشی نازل نشده در صورتیکه در برخی مناطق دیگر کشور بارش در حجم قابل ملاحظه ای بوده و به عبارت دیگر در برخی نقاط کشور کماکان خشکسالی تهدید کننده می باشد و بحران خشکسالی در کشور فراتر از ریزش بارش هایی در این حجم است. بنابراین نمی توان به امید تداوم ریزش در کشور در آینده بود و بیمه نمودن منابع آبی در درازمدت، نیازمند راهکارهای علمی و عملی و همکاری های منسجم است.

خلاصه وضعیت خشکسالی ایران از مهرماه تا پایان بهمن ماه ۱۳۹۰

– مجموع بارندگی ایران تا پایان بهمن ماه در سال آبی جاری: ۱۲۴٫۷ میلی‌متر

– مجموع بارندگی دراز مدت ایران در این دوره: ۱۳۵٫۲ میلی متر

– درصد کاهش بارندگی نسبت به دوره آماری بلند مدت: ۷٫۷ درصد

– بالاترین درصد خشکسالی: ایستگاه های سینوپتیک جیرفت با ۹۷٫۵ درصد کاهش بارش نسبت به میانگین درازمدت

– بالاترین افزایش بارش: ایستگاه اصفهان با ۱۱۵درصد افزایش بارندگی نسبت به میانگین درازمدت.

 

انتظارات حداکثری، اعتبارات حداقلی!

دوشنبه, ۱۳ تیر, ۱۳۹۰

خشکسالی های پی در پی سال های اخیر، افت تراز آبی سفره های زیرزمینی، خشک شدن چشمه ها و قنات ها و کاهش چشمگیر آب چاه های شرب و کشاورزی بروز بحران کم آبی در مرکز آب ایران – چهارمحال و بختیاری – را به دنبال داشته است. روند شتابناک تشدید بحران پیش رو، به آستانه تحمل مردم نزدیک شده و نارضایتی های اجتماعی و مطالبات کشاورزان و اهالی سکونتگاه های روستائی، این روزها متولیان و مقامات ارشد منطقه و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی را مجبور به واکنش در حوزه مدیریت منابع آب استان کرده است.

طرح ها بزرگ انتقال آب بین حوضه ای مانند تونل گلاب و انتقال آب از پائین دست سد زاینده رود به کاشان و‌ آران و بیدگل و همچنین پروژه انتقال آب بهشت آباد در سرشاخه های کارون بزرگ به فلات مرکزی کشور بهانه شروع واکنش های سزاوارانه مسئولان در حوزه مدیریت منابع آب استان گردید. رویداد امید بخشی که از آن انتظار می رفت مدیریتی پایدار را بر بنیاد اولویت ها و خواهش های بوم شناختی منطقه پایه گذاری کند.

مواجهه با چنین بحران های آبی؛ منفی شدن حیرت آور تراز آبی سفره های زیرزمینی، خشک شدن کامل و یا کاهش شدید آبدهی منابع آب شرب حدود ۶۰ درصد سکونتگاه روستائی و شهری و ممنوعه ی بحرانی اعلام شدن مهمترین دشت های کشاورزی در منطقه ای که به رغم برخورداری از یک درصد وسعت سرزمینی کشور، به برکت مهرورزی‌های بی‌منت آسمانش، به تنهایی تأمین کننده ۱۰ درصد آب شیرین کشور است، حکایت از وجود لکنت هایی در مدیریت سرزمین و کم توجه ای به فشارهای نابخردانه انسانی بر آن سرزمین دارد.

البته هر چند واقعیت های خشکسالی و فرآیندهای تغییر اقلیم و جهان گرمایی را نمی توان نادیده گرفت، اما صرف نظر از این رخدادهای طبیعی غیر قابل کتمان، مهم‌ترین دلایل این اُفت کمّی منابع آبی و میزان چشمگیر پائین رفتن سطح آب سفره های زیر زمینی؛ روند شتابناک افزایش مصرف آب در بخش کشاورزی (که متأثر از رشد جمعیت و عدم توسعه یافتگی صنعت کشاورزی در کشور است)، حفر چاه های مجاز و غیر مجاز، برقی شدن چاه ها بدون نظارت بر میزان برداشت مجاز آن چاه ها، تخریب جنگل ها و پوشش گیاهی و افزایش سطح اراضی کشاورزی بوسیله تجاوز و تغییر کاربری های غیراصولی اراضی جنگلی و مرتعی، استفاده از روش‌های نادرست و پرمصرف آبیاری و یا انتخاب نوع کشت‌های نامتناسب با محدودیت‌های اکولوژیکی حاکم بر منطقه و نهایتا” عدم برخورداری اولویت های محیط زیستی از وزن لازم در حوزه برنامه ریزی استان و کم توجه ای به فعالیت های آبخیزداری و آبخوان داری برای مهار و نگهداری آب در زیر زمین هستند.

خشکی بی سابقه و صدمات وارده به تالاب ها خصوصاً تالاب گندمان، خشک شدن کامل و یا کاهش شدید آبدهی منابع آب شرب و نوبت بندی در حدود ۲۴۲ سکونتگاه روستائی و حدود ۱۰ سکونتگاه شهری و آب رسانی با تانکر های آب، بحران آب در مناطق عشایری و آب رسانی با تانکرهای سیار برای تأمین آب شرب عشایر و دام آن ها، کمبود شدید آب در حوزه صنعت و خسارت های وارده به کشاورزان در اثر کاهش تولید ناشی از کاهش شدید آبدهی منابع آبی استان؛ جملگی از شناسه های حاکمیت وضعیتی بحرانی بر منابع آبی و محیط زیست استان است که انتظار می رفت برای گریز از این وضعیت بحرانی کنونی، بودجه ریزی و توزیع منابع مالی سال جاری استان با لحاظ ظرفیت ها و محدودیت‌های بوم شناختی منطقه صورت پذیرد.

اما در حال حاضر به موازات آگاهی از غلبه چنین وضعیت بحرانی بر این دیار و انتظاراتی که از دستگاه های دولتی متولی حوزه منابع طبیعی و محیط زیست برای برون رفت از این وضعیت بحرانی می رود، سهم ادارات حفاظت محیط زیست و منابع طبیعی و آبخیزداری از منابع مالی و اعتبارات تملک دارایی سال جاری استان همچنان در شرایط حداقلی بنا نهاده شده است و به نظر می رسد هیچ اراده ای هم برای شکستن این کلیشه های سنتی بودجه ریزی در استان وجود ندارد!

امیدوار بودیم حالا که تصمیم گیران و برنامه ریزان استان به شناخت درستی از وضعیت بحرانی پیش رو و عواقب غیر قابل جبران آن بر پایداری اکولوژیکی منطقه دست یافته اند؛ در شاخص های بودجه ریزی و تقسیم منابع مالی استان باز تعریفی مبتنی بر تهدیدها و ظرفیت های بوم شناختی منطقه صورت داده و سهم حوزه محیط زیست و منابع طبیعی از سرجمع اعتبارات استانی را به بالاتر از ۳ درصد برسانند! اما شوربختانه با کمال حیرت همچنان شاهد همان روند گذشته در بودجه ریزی و تخصیص قطره چکانی اعتبار به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی استان بوده ایم.

در حال حاضر اغلب تالاب های استان با خشکی شدید مواجه بوده و صدمات انسانی بیش از پیش حیات آن ها را تهدید می کنند اما ناباورانه سهم این تالاب های بین المللی از اعتبارات استانی در حد صفر است و اداره حفاظت محیط زیست حتا عاجز از تأمین حقوق و بکارگیری محیط بان و یا درمانده از خرید امکانات و تجهیزات اولیه ناوگان اطفای حریق خود برای مقابله با آتش سوزی های احتمالی در این تالاب های ارزشمند است!

مگر امروزه ظرفیت سازی فرهنگی و آموزش جوامع محلی به عنوان یکی از اولویت ها و ضرورت ها در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی مطرح نیست؟ مگر همواره افزایش سطح مشارکت جوامع محلی به عنوان یکی از مؤلفه های کلیدی حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی مورد تأکید دست اندرکاران نبوده است؟ آیا تخصیص اعتباری ناچیز و در حد چند میلیون تومان می تواند دستگاه های متولی را به سوی کسب موفقیت حداکثری در آموزش و جلب مشارکت جوامع محلی هدایت کند؟!

اگر پذیرفته ایم که بیش از ۷۰ درصد از حجم منابع آبی قابل استحصال استان در بخش کشاورزی به مصرف می رسد و راندمان آبیاری مان نیز کمتر از ۳۰ درصد است!؛ آیا این خردمندانه است که در بودجه ریزی و تقسیم منابع مالی مان با حرکت های لاک پشتی و تنها با تخصیص مبلغی ناچیز به «اجرای سامانه های آبیاری تحت فشار» در ۲ درصد از زمین های کشاورزی مان ( ۳ هزار هکتار) برنامه ریزی و هدف گذاری کنیم؟! در حالی که به موازات این توجه حداقلی، اعتبارات چند ده میلیارد تومانی برای اجرای طرح های انتقال آب بین حوضه ای در داخل استان اختصاص داده ایم!

اگر باور داریم که بیش از ۸۰ درصد آب مصرفی در استان از محل منابع آبی زیرزمینی مان استحصال می شود و در وضعیت بحرانی پیش رو با افت کمی و کاهش چشمگیر سطح آب سفره های زیر زمینی مواجه شده ایم و تنها راه برون رفت از این بحران توجه سزاوار به اقدامات آبخیزداری و آبخوانداری برای کنترل و نفوذ آب به زیر زمین است؛ پس چرا فعالیت های ارزان قیمت آبخیزداری از وزن لازم در سبد اولویت های بودجه ریزی مان برخوردار نبوده و همچنان پروژه های انتقال آب بین حوضه ای و سدسازی دست بالا را دارند؟!

آیا این نشانه ی مظلومیت بیش از پیش محیط زیست و طبیعت و دستگاه های متولی در این حوزه نیست؟

ششمین یادداشت«مهار بیابان زایی» در طبیعت بختیاری

سه شنبه, ۵ بهمن, ۱۳۸۹

ششمین یادداشتی که محمد درویش (نویسنده وبلاگ دربند مهار بیابان زایی) برای دیده بان طبیعت بختیاری فرستاده است تا منتشر شود؛ مربوط به ماجرای فازهای جدید میدان‌های نفتی و گازی پارس جنوبی  – عسلویه – در سواحل خلیج فارس و تهدید جدی پایداری سرزمین بوشهر است!

محمد درویش:

طبیعت عسلویه و سواحل خلیج فارس را ارزان نفروشیم!

کمتر نقطه‌ای در ایران را شاید بتوان برشمرد که حجم سرمایه گذاری‌های صورت گرفته در آن در طول پانزده سال اخیر به اندازه عسلویه باشد. کافی است به تصاویر ماهواره‌ای سواحل خلیج فارس در استان بوشهر در حد فاصل کنگان، بندر طاهری، جم و ریز تا عسلویه در منتها الیه خاوری استان بوشهر بنگرید تا دریابید که حجم تظاهرات دیداری سرزمین و تغییرات شگرف رخ داده، چگونه سیمای سواحل خلیج فارس را به ضرب تزریق ۵۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در عسلویه تغییر داده است؛ روندی که قرار است در دوران زمامداری دولت دهم، همچنان ادامه یافته و ۴۳ میلیارد دلار دیگر هم در این منطقه سرمایه گذاری شود.

شگفتا که با این وجود و به رغم چنین حجم انبوهی از سرمایه گذاری ارزی و ریالی در منطقه، استان بوشهر همچنان در شمار پنج استانی در کشور قرار دارد که از بالاترین نرخ بیکاری رنج می‌برند و شرایط به نحوی است که رشد بیکاری در طول سال گذشته در این استان، تقریباً دو برابر متوسط کشور بوده است.

این در حالی است که استان بوشهر پس از هرمزگان با ۶۰۰ کیلومتر مرز ساحلی با خلیج فارس، دارای بیشترین همجواری با دریاست و به همین سبب از اهمیت راهبردی و اقتصادی زیادی برخوردار است. افزون بر آن، وجود عظیم‌‌‌ترین منبع گازی جهان در مناطق کنگان و عسلویه، یعنی منطقه ویژه اقتصادی پارس‌جنوبی، بوشهر را به یکی از مستعد‌‌‌ترین و مهم‌‌‌ترین استان‌های جنوبی کشورمان بدل کرده است؛ با این وجود باید اعتراف کرد که نه تنها تاکنون مردم شریف بوشهر از خوان این نعمت ناهمتا به نحوی سزاوارانه و درخور، بهره‌مند نبوده‌اند، بلکه به دلیل غلظت عملیات تکنوژنیک و فشارهای انسانی وارده بر سرزمین، به جرأت می‌توان گفت که استان بوشهر از نظر شدت ناپایداری سرزمین در ایران، می‌تواند کاملاً سرآمد باشد.

ادامه مطلب»