بایگانی خرداد, ۱۳۹۰

وقتی کف گیر طرفداران سدسازی به ته دیگ می خورد!

جمعه, ۲۷ خرداد, ۱۳۹۰

با نزدیک شدن به زمان آبگیری سد و نیروگاه عظیم گتوند علیا در استان خوزستان، مشاهده گنبدهای نمک در حوضچه این سد بزرگ سبب ایجاد نگرانی در بین افکار عمومی مردم ساکن در سکونتگاه های اطراف کارون بزرگ در خوزستان و مدافعان و فعالان محیط زیست کشور گردیده است.

برخی از مدافعان محیط زیست در خوزستان عقیده دارند که گنبدهای نمکی مشاهده شده در دریاچه این سد ۲۰۰۰ میلیارد تومانی، موجب شوری و افت کیفیت آب کارون بزرگ خواهد شد و پیامدهای زیست‌محیطی غیرقابل جبرانی را برای زیستمندان و صنعت کشاورزی زیست بوم های گتوند، شوشتر، ملاثانی، باوی، اهواز، آبادان و خرمشهر و همچنین کاهش عمر مفید تأسیسات سد و نیروگاه را به دنبال خواهد داشت. اقدامات پیشگیرانه سدسازان – ایجاد دیوار حایل و پوششی سنگی بر روی رخ نمون ‌های نمکی، جابه جایی و حمل گنبدهای نمک به خارج دریاچه سد – نیز نتوانسته است به طور چشم گیر از سطح نارضایتی های مردمی و مدافعان و فعالان محیط زیست بکاهد.

در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۹۰ سایت خبری تحلیلی «الف» در اقدامی مضحک و غیرمتعارف؛ در واکنش به گزارش های انتقادی آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) و دیگر رسانه های طرفدار محیط زیست درباره ابعاد فاجعه آمیز سد گتوند، با انتشار یادداشتی قدیمی و سراسر اتهام به قلم “دکتر بهمن آرمان”، منتقدان این پروژه را «ناخواسته در خدمت دشمنان کشور» دانست.

یادداشتی که اکنون سایت الف منتشر نموده است، کپی همان گفتگوی تأمل‌برانگیز و خیال پردازانه ی بهمن آرمان –  اقتصاددان شهیر! – است که قبلا”خبرگزاری فارس در تاریخ ۲۸ آذر ۱۳۸۸ آن را با عنوان «روزنامه های اصلاح طلب به مخالفت با سازندگی و سدسازی روی آورده اند» انتشار داده و در آن گفتگوی غیرکارشناسی و سراسر اتهام که در خبرگزاری ایرن نیز بازانتشار یافت، این کارشناس همه چیزدان! اصل مسئله را از حوزه تخصصی و فنی خارج کرده و آن را به حوزه سیاست کشانده و منتقدان سدسازی و طرفداران محیط زیست در ایران را «فریب‌خوردگان استکبار جهانی» معرفی کرده‌ بود که در همان زمان با واکنش های قاطع و پاسخ های مفصل، دقیق و سزاوارانه‌ای از سوی کارشناسان و فعالان محیط زیست کشور مواجه گردید و در آن زمان؛ آن دکترای اقتصاد که در نقش یک متخصص محیط زیست و یک سیاستمدار کارکشته و یک کارشناس ژئوپلتیک و یک مشاور روانشناسی دلسوز برای طرفداران محیط زیست! ظاهر شده بود از ارائه کوچکترین پاسخ و جوابی درمانده بود!

همراهی نمایندگان مجلس با مردم در مخالفت با پروژه انتقال آب زاینده رود

پنجشنبه, ۱۹ خرداد, ۱۳۹۰

تونل انتقال آب گلاب را که یادتان هست؟ طرح بزرگ انتقال آب بین حوضه ای – از پائین دست سد زاینده رود به کاشان و‌ آران و بیدگل – که در سکوتی معنی دار از سال ۱۳۸۸ آغاز شده و قرار است در آذرماه سال ۱۳۹۰ با دبی ۲۰ مترمکعب بر ثانیه به بهره برداری برسد. رخداد تلخی که قبلا” در مطلبی در همین تارنما با عنوان «استان شدن کاشان به چه بهائی؟» به آن پرداخته بودم. در آن مطلب که در روزنامه روزگار مورخ ۹۰/۳/۱۸ نیز به چاپ رسیده است گفته بودم که؛ تونل انتقال آب گلاب پروژه ای است که به بهانه ی توسعه نامتناسب با توان بوم شناختی (اکولوژیکی) در شهرستان های کاشان و‌ آران و بیدگل، در حال اجرا بوده و بهای آن تهدید جدی حیات طبیعی زنده رود و تالاب بین‌المللی گاوخونی، نادیده گرفتن حق آبه های طبیعی مردم دیار زنده رود در استان چهامحال و بختیاری و بروز تنش های اجتماعی غیرقابل جبران در منطقه خواهد بود.

نتیجه نادیده گرفتن توانمندی‌های واقعی بوم‌شناختی‌ (اکولوژیکی) در چیدمان توسعه شهرها و ‌استان های فلات مرکزی کشور و اصرار نابخردانه بر اجرای پروژه های انتقال آب از دیار بختیاری سبب گردیده تا به ناچار روز گذشته – ۹۰/۳/۱۸ – شاهد تجمع اعتراض آمیز مردم چهارمحال و بختیاری به طرح بزرگ آبرسانی به کاشان و‌ آران و بیدگل با احداث «تونل انتقال آب گلاب» از زاینده رود باشیم. این تجمع اعتراض آمیز با همراهی نمایندگان مردم استان در مجلس شورای اسلامی، نمایندگان تشکل های محیط زیستی استان و بیش از هزار نفر از مردم محلی ۲۳ آبادی حاشیه رودخانه زاینده رود در کنار زنده رود در نزدیکی محل احداث تونل های انتقال آب ۱ و ۲ گلاب رخ داد.

بربنیاد بیانیه ای که در پایان این تجمع قرائت گردید؛ علت این حرکت اعتراضی مردمی نبودن گوش شنوا در وزارت نیرو اعلام گردیده است. بنابر گزارش های منتشره در خبرگزاری های فارس، ایرنا و دانشجویان ایران (ایسنا)؛ نورالله حیدری یکی از نمایندگان مردم استان در مجلس شورای اسلامی در این تجمع بزرگ اعتراضی تأکید نمودند که مجمع نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی ابتدایی ترین تا پیچیده ترین مسیرهای قانونی را در فضایی کاملا” صمیمی برای حل مشکل پروزه های انتقال آب از سرشاخه های زاینده رود و کارون بزرگ در چهارمحال و بختیاری طی کردند اما به سبب قدرت و نفوذ همسایه ی نامهربان – اصفهان – گوش شنوایی در وزارت نیرو برای شنیدن و حل این مشکلات یافت نشد و متأسفانه اجبارا” شاهد اینگونه تنش های اجتماعی مطالبه محوری مردمی در منطقه هستیم.

نصرالله ترابی یکی دیگر از نمایندگان مردم استان در مجلس شورای اسلامی؛ تونل انتقال آب گلاب را یک فاجعه زیست محیطی خوانده و این پروژه های انتقال آب را غیرعلمی، غیرکارشناسی و ناشی از بی تدبیری مسئولین دولتی و نادیده گرفتن حقوق حقه ی مردم در حوضه های مبدأ دانسته و این تجمع بزرگ مردمی را اتمام حجت با مسئولان ذیربط خوانده و اعلام نمودند اجازه بهره‌برداری از تونل گلاب و انتقال آب به شهرهای اصفهان را نخواهیم داد.

عبدالمحمد بابااحمدی از دیگر نمایندگان مردم استان در مجلس شورای اسلامی نیز در این تجمع اعتراض بزرگ، اجرای اینگونه طرح های انتقال آب را فریب کارانه و با تصمیمات پشت پرده مسئولین خوانده و مردم را به هوشیاری برای مقابله با اینگونه عدالت ستیزی ها توصیه کرد.

تجمع کنندگان به همراه نمایندگان استان به سمت کارگاه احداث تونل گلاب رفته و با قرائت بیانه ای خواستار توقف عملیات اجرایی طرح، تعطیلی و مسدود کردن تونل های انتقال آب ۱ و ۲ گلاب برای همیشه، تعیین حق آبه استان از زاینده رود و حمایت از ر‍‍‍ژیم حقوقی و قوانین ملاحظات محیط زیستی حاکم بر رودخانه زاینده رود شدند. همچنین نمایندگان مردم استان در مجلس شورای اسلامی به همراه مردم، ضرب العجلی یک هفته ای را به منظور رسیدگی به اعتراض مردم برای توقف این طرح مشخص نمودند که در صورت عدم رسیدگی جدی، در روز چهارشنبه موزخ ۹۰/۳/۲۵ مردم با اقدام عملی تونل را مسدود خواهند کرد. مجمع نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی خواستار حضور وزیر نیرو در این تجمع بزرگ مردمی بودند اما با حضور نماینده وزیر این تجمع اعتراض آمیز برگزار شد.

این طرح انتقال آب که بنابر اظهارات مدیر کل حفاظت محیط زیست چهارمحال و بختیاری تاکنون مطالعات ارزیابی زیست محیطی اش ارائه نشده است؛ نه تنها موجب خشک شدن رودخانه زاینده رود، بلکه آسیب جبران ناپذیری را به هزاران هکتار باغات و محصولات کشاورزی منطقه سامان چهارمحال و بختیاری وارد خواهد کرد و در نتیجه به مانند تونل سوم انتقال آب کوهرنگ تونل سوم کوهرنگ معیشت و اقتصاد مردم منطقه را با بحران جدی مواجه خواهد کرد.

باز هم یادآور می شویم که خردمندانه آن است که به جای حرکت به سمت طرح های انتقال آب، توسعه ای را ترویج دهیم که متناسب با توان بوم شناختی سرزمین ها باشد و به ناپایداری زیست بوم ها و به هم خوردن نظام طبیعی رودخانه ها هم منتهی نشود. هرچند توسعه ای که منطبق بر خواهش های اکولوژیکی یک سرزمین نباشد در درازمدت چیدمان آن متزلزل گردیده و نهایتا” به ضرر مردم آن دیار خواهد شد.

ماجرای «تنگ صیاد» در برنامه ی گفت و گوی داغ سبز

سه شنبه, ۱۷ خرداد, ۱۳۹۰

چهل و یکمین گفت و گوی داغ سبز رادیو اینترنتی ایران صدا به “ماجرای عبور خط لوله گاز از منطقه حفاظت شده تنگ صیاد” و شکایت دکتر سعید یوسف پور – مدیرکل حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری- از نگارنده اختصاص داشت. مشروح گفت و گوهای صورت گرفته در این برنامه؛ در «وبلاگ گفت و گوی داغ سبز» منتشر شده است که ضمن قدردانی از احمد پازوکی عزیز مجری خوب برنامه و نویسنده وبلاگ گفت و گوی داغ سبز ، توجه شما را به مشروح این گفت و گو و نظرات روشنگرانه کارشناس برنامه – محمد درویش –  جلب می کنم:

متن صحبت های سعید یوسف پور، هومان خاکپور و محمد درویش در گفت و گوی داغ سبز

احمد پازوکی مجری برنامه: همانطور که می دانید چهل و یکمین گفت و گوی داغ سبز به “تنگ صیاد” و شکایت دکتر سعید یوسف پور – مدیرکل حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری- از مهندس هومان خاکپور – فعال و کارشناس منابع طبیعی- اختصاص داشت. آنهایی که برنامه را دیدند و شنیدند می دانند که پنجشنبه در استودیو تنها بودم. صحبت های یوسف پور به صورت ضبط تلفنی پخش شد و خاکپور و مهندس درویش پشت خط تلفنی گفت و گوی داغ سبز بودند. در اثنای برنامه سعی کردم دیدگاههای هر دو طرف، عادلانه و به دور از جانبداری مطرح شود و شنونده خودش تصمیم بگیرد که حقیقت کجاست.

صحبت های دکتر سعید یوسف پور – مدیرکل حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری:

“۲۵ سال پیش در “حاشیه ی مرز” منطقه ی تنگ صیاد، یک لوله ی گاز از سپید دشت به شهرکرد و در کنار جاده ی شهرکرد-بروجن  احداث شده که این جاده اکنون چهاربانده است. سال گذشته، شرکت گاز درخواست احداث خط دوم لوله ی گازی را برای تبدیل سوخت واحدهای صنعتی ارائه داد. مطالعات این درخواست هم به کمیته ی ارزیابی سازمان محیط زیست و هم به شورای ساماندهی مناطق ارجاع شد که هر دو با این پروژه موافقت کردند با این شرط که خط لوله ی جدید “در حریم” خط لوله ی قبلی قرار بگیرد. شرکت گاز هم در حریم همان لوله ی قبلی، زمین را تسطیح و کانالها را حفر نموده است.”

“آقای خاکپور با من تماس گرفتند و من عینا همین موضوع را برایشان توضیح دادم. اما متاسفانه ایشان رفتند و با بعضی سایتها مصاحبه کردند و گفتند “عبور لوله ی گاز از پارک ملی تنگ صیاد”؛ “تخلف آشکار محیط زیست در تنگ صیاد”. در صورتی که با GPS که دوستان {کارشناس} زدند نزدیک ترین فاصله ی پارک ملی و خط لوله، ۵٫۵ کیلومتر است.”

“من هم رسانه ای هستم و هم فعال محیط زیست. ما باید حقایق را منعکس کنیم. باید ببینیم خبری که ما می دهیم چه اثرات کوتاه مدت و بلند مدتی بر ذهن مخاطبان دارد. اینکه ما اذهان مردم را نسبت به موضوعات محیط زیستی حساس کنیم خیلی هم خوب است. اتفاقا  یکی از اولویتهای ما در بخش حفاظت از محیط زیست، فرهنگ سازی و اطلاع رسانی است. منتها به این شکل که لوله ی گاز در پارک ملی نباشد و بگویند در پارک ملی بوده است، جواب این تنش رسانه ای و انعکاس داخلی و خارجی اش را چه کسی باید بدهد؟”

“آقای خاکپور بعدا در وبلاگش اصلاحیه ای آورد و گفت که لوله ی گاز در پارک ملی نبوده است، اما این وقتی بود که کار از کار گذشته بود و سایتها و وبلاگها خبرش را منتشر کرده بودند. خیلی از دوستان من به من می گویند نباید شکایت می کردی. اما اگر ما رسانه ای ها خبری کذب را – نا خواسته- منتشر کردیم و تبعات داشت، مرجع پاسخ گویی باید چه کسی باشد؟ من چه راهکاری دارم که اثبات کنم این خبر کذب بوده است؟”

“شکایت من دو جنبه داشت. یکی جنبه ی شخصی آن است. آقای خاکپور دوست من است. دوستانه تماس گرفت و من دوستانه روند کار را توضیح دادم و ایشان رفت و آن مصاحبه را انجام داد. موضوع دیگر، جنبه ی سازمانی آن است. ارزیابی این پروژه را هم کمیته ارزیابی و هم دفتر زیستگاهها انجام داده است و ما سر یک وجب از خاک منطقه کوتاه نیامده ایم. ما الان در بیرون از منطقه که حساسیت ندارد بسیاری از طرحها را مخالفت می کنیم، ما برخی از طرحهای ملی سد سازی که دولت به انجام آن مصر است را مخالفت کرده ایم، در جاده سازی در همین استان ما مصداق بارز مخالفت هستیم، آنوقت در این منطقه ی حفاظت شده اگر حساس نباشیم که وااسفا برما”

“نمی خواهم مظلوم نمایی کنم اما همین الان که داریم صحبت می کنیم، من محیط بانی دارم که ۲۵ شبانه روز است که خانه نرفته و در منطقه است: آقای بختیار طاهری مدیر پارک ملی تنگ صیاد. ما به دلیل حساسیتی که در حفاظت داریم حتی مجموعه ی ستادی و کارمندیمان را در ساعات غیراداری و روزهای تعطیل نگه داشته ایم با اینکه وظیفه ای هم ندارند. ما این همه روی منطقه حساسیت داریم آنوقت بیاییم با دست خودمان منطقه را به باد بدهیم؟ این با عقل جور درنمی آید”

“من اگر شکایت کردم دلم برای همین بچه ها سوخت. شما بیایید در سازمان استان ببینید دید بچه ها نسبت به آقای خاکپور چگونه شده است. من نسبت به همکارانم پاسخگو بودم چون حس کردم به آنها ظلم شده است. اگر بین سازمان محیط زیست و فعالان محیط زیست تقابلی وجود دارد باید بنشینند در کنار هم و مسائل را برطرف کنند. من شخصا مستقیم به عنوان مدیر کل محیط زیست استان با آقای خاکپور تماس گرفتم و از او خواستم که با هم به منطقه برویم و هرجا که برایشان سوال بود برطرف کنیم. ایشان فردی دلسوز و فعالند اما فکر می کنم از روی ناآگاهی مطلبی را منتشر کردند که جمع کردنش واحسرتاست…”

صحبتهای مهندس هومان خاکپور فعال منابع طبیعی و محیط زیست:

” تنگ صیاد حدود ۲۷۵۰۰ هکتار است که حدود ۵۴۰۰ هکتار آن، پارک ملی و مابقی منطقه حفاظت شده می باشد. جاده ای که الان در حال عبور از تنگ صیاد است، از منطقه حفاظت شده می گذرد و نه از پارک ملی. سال گذشته، منطقه تنگ صیاد و دنا به عنوان دو ذخیره گاه زیستکره برای ثبت جهانی به یونسکو پیشنهاد شد. اواخر خرداد امسال هم قرار است دیپلم ذخیره گاه زیستکره به دنا اعطا شود اما تنگ صیاد به دلیل عبور این خط لوله ی گاز در آن، بنا به مصاحبه خانم ابوالقاسمی – مدیر پروژه حفاظت تنوع زیستی زاگرس مرکزی – با خبرگزاری مهر، به تعویق افتاده و دستور کارشناسی مجدد داده شده است.”

” تقریبا اوایل اردیبهشت ماه بود که متوجه شدیم دستگاه های اداره ی گاز دارند در منطقه ی حفاظت شده ی تنگ صیاد جاده ای احداث می کنند. با توجه به ماده ۱۱ قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست، قطع اشجار و بوته کنی و هرگونه تخریب محیط زیست در مناطق حفاظت شده بدون اجازه سازمان محبط زیست ممنوع است. پس از گفتگوهای مکرری که با آقای یوسف پور داشتم، بعد از یک هفته ایشان اعلام کردند که چون دفتر ارزیابی سازمان محیط زیست، مجوز داده است، ما از این پروژه دفاع می کنیم و این پروژه به صورت قانونی اجرا می شود. به رغم وجود ابزار و محدودیتهای قانونی و … به نظر می رسد سازمان حفاظت محیط زیست مقاومت لازم را دربرابر این طرح از خود نشان نداده است ضمن اینکه می توانستند این خط لوله را از مقابل منطقه ی حفاظت شده عبور دهند.” “اینکه می گویم مقاومت لازم نشده است با استناد به مصاحبه ی مذکور خانم ابوالقاسمی است. ایشان در آن مصاحبه گفتند که کمیته ارزیابی با توجه به نظر مساعد محیط زیست استان، این مجوز را صادر کرده است. این موضوع در صحبت های شخصی من با آقای یوسف پور هم توسط ایشان مطرح شد که دستگاه محیط زیست استان با انجام این پروژه موافق بوده اند…”

“من هیچگاه زحمات و عملکرد کارکنان محیط زیست استان را زیر سوال نبرده ام. همانطور که در وبلاگم ده ها مطلب در قدردانی از زحمات دوستان مان در محیط زیست استان منتشر شده که اسنادش موجود است. ولی در خصوص اینکه آقای یوسف پور فرمودند که این لوله در حاشیه است، باید بگویم ما اصلا چیزی به نام حاشیه نداریم. البته این لوله از داخل پارک ملی نمی گذرد که اگر می گذشت وامصیبتا بود. این خط لوله در منطقه حفاظت شده و داخل منطقه ای است که به عنوان ذخیره گاه زیستکره به یونسکو معرفی و پیشنهاد شده است.”

“ما هم منکر این نیستیم که ۲۵ سال پیش یک خط لوله از این منطقه گذر کرده، اما اولا آن خط لوله با ابعاد خط لوله ی جدید نبوده، ثانیا ۲۵ سال پیش شرایط خاصی و ویژه ای بر کشور حکمفرما بود. کشور در حالت جنگ بود. مطمئن باشید ۲۵ سال پیش نه استعلامی از محیط زیست صورت گرفته و نه محیط زیست برای این پروژه اجازه ای صادر کرده است. ولی آیا می توان گفت چون ۲۵ سال پیش از این منطقه حفاظت شده لوله ی گاز عبور کرده، اکنون هم -علیرغم افزایش ضرایب حفاظتی و اهمیت این منطقه به عنوان ذخیره گاه زیستکره- بیاییم و باز هم از این منطقه خطوط بیشتری عبور بدهیم؟”

” همانطور که آقای یوسف پور اشاره فرمودند، لوله جدید قرار است از کنار لوله قدیمی عبور کند. اما من عکس و فیلم از منطقه دارم که ماشین آلات شرکت گاز عرضی حدود ۱۰ و گاهی تا ۱۵ متر با ترانشه حدود ۱٫۵ متر از منطقه را تخریب کرده اند. آیا به این می توان گفت “در کنار لوله ی قبلی”؟ ضمن اینکه خط لوله ی قدیمی بعد از بیست و پنج سال به دلیل حفاظتی بودن منطقه و عدم وجود دام، در زیر پوشش گیاهی قرار گرفته و شما اصلا نه آثاری از لوله می بینید و نه تاثیری بر مناظر دیداری منطقه گذاشته است. یکی از مهمترین موضوعاتی که در ارزیابی های زیست محیطی مطرح می شود بحث مناظر و چشم اندازهاست. شما اگر از کنار این جاده عبور کنید متوجه  می شوید که اکنون منطقه کاملا بهم ریخته است. مخصوصا که الان دارند برای لوله گذاری، خاکبرداری هم می کنند و این خاکها را در کنار جاده ی ده متری شان می ریزند.” “خدا را شاهد می گیرم که شاید بیش از ده ها نفر از مردم محلی با من تماس گرفته اند یا از من می پرسند که قضیه چیست؟ حتی در همان یک هفته ای که من با آقای یوسف پور صحبت می کردم بدون اینکه در وبلاگم این موضوع را بنویسم و بازتابی اینچنینی داشته باشد و می خواستم اگر بتوانم از طریق دوستیی که با آقای یوسف پور دارم، پروژه را متوقف کنند، تماس های زیادی با من گرفته شد که این جاده دیگر چیست؟ شاید فکر می کردند که این جاده در حوزه ی فعالیت های اداره منابع طبیعی است.”

“آقای یوسف پور هیچگاه مرا برای منطقه تنگ صیاد دعوت نکرده اند. ده پانزده روز از انتشار مطلب من در خصوص ماجرای تنگ صیاد گذشته بود و آقای یوسف پور به رغم اینکه به صورت تلفنی تهدید به شکایت کرده بودند، اما شکایتی نکردند. تا اینکه رخداد مرگ عقابها در کنار منطقه حفاظت شده هلن اتفاق افتاد و من آن را منتشر کردم. آن موقع هم فرمانده یگان ایشان با من تماس گرفتند و گفتند که برویم منطقه هلن را برای موضوع مرگ عقاب ها بازدید کنیم نه تنگ صیاد را. من هم چون ماموریت اداری داشتم و خود ایشان هم در جریان بودند نتوانستم در خدمت شان باشم. ما هیچ قراری از طرف آقای یوسف پور برای بازدید دو نفره از منطقه تنگ صیاد نداشتیم. بعد از مصاحبه جنجالی ایشان با سبز پرس، باز هم بنده در ارتباط با موضوع مرگ عقاب های منطقه هلن، منابع اطلاعات خود را در اختیار ایشان گذاشتم و گفتم بروید بپرسید و لاشه عقاب ها را ببینید. متاسفانه نیروهای گارد محیط زیست استان رفته بودند و اهالی منطقه را تهدید کرده بودند. به همین خاطر به ایشان گفتم بیایید من و شما بدون اینکه شناخته بشویم به منطقه برویم تا من لاشه عقاب ها که در خانه های محلی دفن شده اند را نشانتان بدهم بدون اینکه مردم منطقه به وحشت بیفتند. این، موضوع قرار من و آقای یوسف پور بود.”

صحبتهای مهندس محمد درویش عضو هیأت علمی و کارشناس برنامه

“وقتی ما می دانیم که کمتر از ده درصد خاک ایران، منطقه حفاظت شده است و بزرگترین حامی این مناطق، سازمان حفاظت محیط زیست می باشد، چرا باید این سازمان به راحتی از حق خودش بگذرد؟ چرا برای سازمان، ارزش مناطق حفاظت شده، عملا کمتر از ارزش زمین های جنبی این مناطق است که مالک خصوصی دارد؟ وقتی سازمان حفاظت محیط زیست اینگونه از حق خود می گذرد ما چه انتظاری از مردم عادی و یا وزارتخانه های دیگر داریم که بخواهیم حقوق طبیعت را رعایت کنند؟”

“همه ی حرف اینست. نباید مسئله لوث شود که چرا اول پارک ملی گفته شده و بعد نوشته شده منطقه حفاظت شده. من متأسفم که سازمان حفاظت محیط زیست به جای عذر خواهی از مردم به خاطر این کار غیرقانونی، از یک فعال محیط زیست به دادگاه شکایت کرده است.”

روز جهانی محیط زیست به روایت محمد درویش

یکشنبه, ۱۵ خرداد, ۱۳۹۰

چگونه به استقبال روز محیط زیست برویم، وقتی که دیدبانهایش را به دادگاه می خوانند؟!

امسال جهانیان در شرایطی برای سی و نهمین سال پیاپی به استقبال روز جهانی محیط زیست می‌روند که فجایعی بی مانند و دهشت بار چون بی پی در خلیج مکزیک و فوکوشیما در ژاپن را پشت سرنهاده اند. فجایعی که بیش از پیش آسیب پذیری و شکنندگی یگانه کره مسکون مان را در برابر نابخردی ها و آزمندی های نوع بشر به رخ مان کشید! نکشید؟

با این وجود اینک در سال جهانی جنگل قرار داریم و به همین مناسبت، اغلب مناسبت‌های محیط زیستی در سال ۲۰۱۱ ، مانند روز جهانی مقابله با بیابان زایی یا روز جهانی تنوع زیستی و یا روز زمین و … متأثر از جنگل است و نه فوکوشیما! به عنوان مثال، شعار هفدهم ژوئن، روز جهانی مقابله با بیابان زایی و کاهش اثرات خشکسالی عبارت است از: «جنگل‌ها؛ پاسدار پایداری زندگی در سرزمین‌های خشک».

چنین است که برای پنجم ژوئن یا پانزدهم خردادماه هم نخبگان این حوزه در سازمان ملل متحد جنگل‌ها را به عنوان نمادی آشکار از خدمت رسانی طبیعت به مردم معرفی کرده و خواستار حراست از این رویشگاه‌های بی رقیب کره زمین شده‌اند.

کشور عزیز ما نیز، هرچند بهره اندکی از جنگل برده است و تنها حدود ۷ درصد از خاک پهناورش در قلمرو رویشگاه‌های جنگلی قرار گرفته است؛ اما دارای یکی از غنی‌ترین، دیرینه‌ترین و منحصر به فردترین جنگل‌های شناخته شده در جهان موسوم به هیرکانی است. یگانه جنگل‌های بازمانده از دوران سوم زمین شناسی که توانسته‌اند عصر یخبندان را پشت سرنهاده و جان سالم به دربرند؛ ویژگی ناهمتایی که سبب شده تا بسیاری از پژوهشگران بین‌المللی در حوزه‌های گوناگون دانش بوم‌شناسی (اکولوژی)، اقلیم شناسی و گیاه‌شناسی بر روی این پدیده مطالعه کرده و رویشگاه هیرکانی به عنوان سایتی شناخته شده در جهان معرفی گردد. به همین دلیل همواره از نوار سبز ساحلی خزر با عنوان میراثی جهانی و باستانی یاد شده که نه فقط مردم ایران که همه مردم جهان باید در پاسداری و حراستش بکوشند؛ واقعیتی که البته نقش و مسئولیت ایرانیان را به عنوان بخشی مسئولیت‌پذیر از شهروندان جهانی دوچندان آشکار می‌کند. ایرانیانی که با حفظ حرمت درختان، عملاً باید نشان دهند که پایبندی به آموزه‌ها و ملاحظات محیط زیستی در صدر اولویت‌های زندگی آنها قرار دارد.

یادمان باشد که طرفداران محیط زیست حدود ۴ دهه است که در چنین روزی با هر آنچه در توان دارند در قالب نگارش مقاله، برپایی همایش، اجرای برنامه های رادیویی و تلویزیونی، ساخت فیلم‌های مستند علمی، تهیه ویژه نامه و بروشور، تحصن و راهپیمایی، جمع کردن امضا و تومار … و خلاصه هر یک به فراخور حال و صبر و خرد و تخصص و عشق خویش به محیط زیست، نهایت تلاش خود را می‌کنند تا توجه مردم و مسئولین کشورهای متبوع خویش را آنگونه که شایسته و سزاوار است به حفظ محیط زیست و مهار حرکت‌های ناپایدارکننده‌ی سرزمین در زادبوم شان جلب کنند.

امّا در ایران به نظر می‌رسد تا زمانی که این عشق، تخصص و اراده به حفاظت از طبیعت آنقدر قدرتمند نشده باشد که بتواند در قالب احزاب سبز به صحن بهارستان راه پیدا کند، نخواهد توانست از حقوق طبیعت و اجرای درست اصل پنجاهم قانون اساسی کشور، به شکلی سزاوارانه حراست و حمایت کند.  و شاید نخستین شناسه این آمادگی و قدرتمندی را باید در جامعه ای سراغ گرفت که شهروندانش حاضرند داوطلبانه برای حراست از طبیعت هزینه بپردازند.

تجربه زنهاردهنده و شگفت انگیز اعلام جرم اداره کل محیط زیست استان چهار محال و بختیاری بر علیه یکی از دوستداران متخصص و فعال محیط زیست در منطقه، خود گویای وزن ناچیز گرایه های محیط زیستی، حتا در نزد آن گروه از مدیرانی است که در سازمان حفاظت محیط زیست نشسته و علی القاعده باید بیشترین حمایت و همراهی را با فعالان دوستدار طبیعت وطن نشان دهند. هومان خاکپور حرفش این است که چرا سازمان حفاظت محیط زیست باید خود مجوز یک تجاوز آشکار به حریم امن مناطق چهارگانه خویش را صادر کند؟ اگر سازمان واقعاً می خواهد تا در برابر طبیعت ستیزان از حمایت های مردمی برخوردار شده و دست بالا را بگیرد، باید مهم ترین اولویتش حمایت و تشویق حرکت های مردم نهاد در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی باشد. در صورتی که شوربختانه باید اعتراف کنیم که حقیقت چیز دیگری است! نیست؟

آیا این نشانه ی مظلومیت بیش از پیش طبیعت ایران نیست؟ طبیعتی که هر روز از تعداد دیده بان های سلحشورش کم می شود و آنها هم که جان سختی کرده و باقی مانده اند، به جای آن که مجال و رخصتی برای مقاومت در برابر توسعه سالاران طبیعت گریز و قدر قدرت بیابند، باید در اندیشه ی نگارش لایحه دفاعیه در دادگاه در برابر شاکیانی باشند که باغبانان رسمی و حکومتی پردیس زیبای طبیعت وطن هستند! چرا؟

با این وجود و به رغم این تلخکامی های پرشمار در صحنه مدیریت حاکم بر محیط زیست ایران، باورم این است که ما محکومیم که ناامید نشویم و در این شطرنج سبز، تا زمانی که یک پیاده برای شاه (بخوان طبیعت مظلوم ایران زمین) باقیمانده است، باید شجاعانه نبرد مقدس خود را ادامه دهیم.

یادمان باشد:

در بازی شطرنج گاه حریفی که مهره بیشتری دارد، می بازد؛ زیرا که زمان را از دست داده است! نداده است؟

ما باید به فن‌سالاران طبیعت‌ستیز یا طبیعت گریز نشان دهیم: می‌شود به آموزه‌های توسعه و رفاه پایبند ماند و در عین حال از هر نوع خدشه و پس‌رفتی در محیط زیست هم ممانعت کرد. هدفی که برای نمایش دقیق آن به عشق و علم به صورتی تؤامان نیاز داریم و امیدوارم این مهم به مدد فعالیت‌های تشکل‌های مردم نهاد محیط زیستی و فعالیت نویسندگان متعهد و متخصص طبیعت محور در دنیای وبلاگستان سبز بیش از پیش دوام و قوام یابد.

چنین است که به سهم خود، تلاش جمعی از دوستداران محیط زیست را برای راه اندازی هفتمین موج سبز وبلاگستان گرامی داشته و امیدوارم همه ی ما در بزنگاه هایی که زیستمندان وطن نیازمند دست یاری مان هستند، نشان دهیم که حاضریم برای چنین طبیعتی و بقای چنین زیستمندانی هزینه دهیم.

گزارش وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور ؛ اردیبهشت ماه ۱۳۹۰

یکشنبه, ۱۵ خرداد, ۱۳۹۰

ضمن قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکاران ارجمندشان در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان به پاس تهیه و ارسال گزارشات ارزشمند وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور، مشروح گزارش اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ این تیم سختکوش که برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد:

وضعیت خشکسالی ایران از مهر تا پایان اردیبهشت ۱۳۹۰

بر بنیاد آخرین بررسی‌های انجام گرفته در «پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان» و تجزیه و تحلیل نقشه‌های خشکسالی از ابتدای سال آبی ۹۰-۸۹ تا پایان اردیبهشت ماه نشان می دهد که ایران در شرایطی نامطلوب از لحاظ بارندگی قرار دارد و پس از سپری شدن ۸ ماه از سال آبی جاری کماکان شاهد غلبه خشکسالی بر بخش عظیمی از کشور هستیم و شرایطی مانند فروردین ماه بر ایران حاکم گشته است.

همانطور که نمودار شماره (۱) نشان می دهد از ابتدای مهر تا پایان اردیبهشت ماه در مجموع ۴ کلاس خشکسالی شامل بسیار شدید، شدید، متوسط و خفیف و ۳ کلاس ترسالی خفیف، متوسط و شدید به چشم می خورد. خشکسالی متوسط با مساحتی در حدود ۲۸ درصد کشور همچنان جایگاه اول خود را حفظ نموده و به صورت دو نوار که خشکسالی شدید و بسیار شدید را در بر گرفته دیده می شود. یکی از نوارها از سمت غرب به شمال شمال شرقی کشیده شده است و نوار دیگر از جنوبی ترین ناحیه شروع می گردد و با در برگرفتن خشکسالی خفیف و بخش اعظم استان فارس، از جنوب ناحیه استان اصفهان به غرب کشور (نهبندان) می رسد. خشکسالی شدید با مساحتی تقریباً برابر با خشکسالی متوسط (۲۶ درصد) از ناحیه غرب به اطراف منشعب می گردد. این کلاس خشکسالی از دزفول شروع می شود و پس از در برگرفتن مساحت زیادی از اهواز، استان اصفهان و یزد در ناحیه شمال شرقی خاتمه می یابد. شاخه دیگر این کلاس خشکسالی نیز از ناحیه غرب در امتداد کرانه های دریای عمان و خلیج فارس به چابهار ختم می شود. خشکسالی بسیار شدید که کمترین مساحت خشکسالی را در میان ۴ کلاس شامل می شود (۴ درصد) به صورت موضعی در آبادان، خور و بیابانک و رباط پشت بادام دیده می شود. اما خشکسالی خفیف با ۱۹ درصد از شمال خرم آباد به سمت جنوب و غرب دریای خزر امتداد یافته و از طرف دیگر از ناحیه شرق شیراز این خشکسالی به سمت شرق و جنوب شرقی ایران نیز دیده می شود. در مجموع ۳ کلاس خشکسالی خفیف، متوسط و شدید در تمامی نقاط ایران به جز کرانه های دریای خزر به سمت مرکز و کرانه های دریای عمان به سمت شرق دامن گسترانده است. بارش های مناسب و افزایشی در نیمه جنوب و جنوب شرقی کشور به مانند چند ماه گذشته سبب شده است که این نواحی همچنان وضعیت ترسالی خود را حفظ نمایند و تا حدودی بر مساحت خود بیافزایند. به طوری که در مجموع در کل ایران شاهد ۲۳/۱ درصد ترسالی هستیم که ۱۵/۴ درصد به ترسالی خفیف، ۵/۸ درصد ترسالی متوسط و ۱/۹ درصد ترسالی شدید اختصاص یافته است.

ادامه مطلب»

دیده بان طبیعت بختیاری به دادگاه فراخوانده شد!

شنبه, ۷ خرداد, ۱۳۹۰

در پی انتشار خبر احداث جاده برای عبور خط لوله گاز در منطقه حفاظت شده و ذخیره گاه زیستکره «تنگ صیاد» در همین تارنمای طبیعت بختیاری و بازتاب های خبری این رخداد تلخ زیست محیطی در رسانه های مجازی، نوشتاری و شنیداری کشور، اداره کل حفاظت محیط زیست چهارمحال و بختیاری بر علیه نگارنده اقدام به طرح دعوی در دادگستری شهرکرد نمود.

حیرت آور است که اداره کل حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری انتقاد نگارنده به تصمیم و عملکرد دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیط زیست کشور و صدور مجوز چنین تخریبی را، به استناد مواد ۶۹۷ و ۶۹۸ قانون مجازات اسلامی، نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی و تضییع حقوق سازمان حفاظت محیط زیست کشور خوانده و شکایت خود را به این مرجع قضایی تسلیم نموده است. چنین رویه ای که سازمان حفاظت محیط زیست بر علیه فعالان و مدافعان محیط زیست شکایت کند، در طی دوران چهل ساله ی عمر سازمان حفاظت محیط زیست کشور وجود نداشته و اداره کل حفاظت محیط زیست چهارمحال و بختیاری آن را به نام خود به ثبت رسانیده است!

جای بسی تأسف است که اداره کل حفاظت محیط زیست استان به جای پاسداری و صیانت بیشتر از اثرهای طبیعی و تنوع زیستی استان و مقابله با طبیعت ستیزان و متجاوزان به محیط زیست استان، توان خود را برای محدود سازی همین تعداد اندک فعالان و مدافعان محیط زیست صرف کرده و با طرح شکایت، آنان را به دادگاه می کشاند!

و تأمل برانگیزتر آنکه جناب یوسف پور به عنوان مدیر کل حفاظت محیط زیست استان و همچنین رئیس خانه مطبوعات استان! و فردی رسانه ای، اصل ۵۰ قانون اساسی و اندیشه ی گردش آزاد اطلاعات را نادیده گرفته و حتی تاب و تحمل شنیدن انتقاد از عملکرد دستگاه و سازمان خود را نداشته و برای ساکت کردن اندک رسانه های محیط زیستی حوزه استحفاضی اش به دادگاه شکایت می برد!

برخی از بازتاب های این اقدام اداره کل حفاظت محیط زیست چهارمحال و بختیاری:

پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران (سبزپرس)

دیده بان محیط زیست ایران

روزنامه روزگار

پرنده نگر

دوستداران حیوانات و محیط زیست

روزنامه تهران امروز

علوم پایه

پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران (سبزپرس)

آتش نوشت

واگویه های نانوشته

تغییر و تغییرات اقلیم

طبیعت ایران

اله تی تی گیلان

خبرگزاری مهر

وبلاگ گفت و گوی داغ سبز

روزنامه همشهری