بایگانی “ایبنانیوز”

در پاسداشت ۶ سالگی رسانه‌ای که دغدغه‌های محیط زیستی دارد

پنجشنبه, ۱۱ مهر, ۱۳۹۲

شش سال تلاش بی‌منت و هوشیارانه ایبنانیوز

     بی‌شک دوستداران طبیعت و فعالان حوزه محیط زیست و منابع طبیعی منطقه زاگرس با نگارنده هم‌عقیده هستند که “آژانس خبری بختیاری” یکی از خبرگزاری‌های فعال و پرتلاش در دیار کارون بزرگ است که دغدغه‌های محیط زیستی را هم در شمار اولویت‌هایش قرار داده و در مدت ۶ سال فعالیت‌ خود بی‌منت و شجاعانه با دیده‌بانی هوشیارانه از طبیعت سرزمین زاگرس میانی و سایر زیست‌بوم‌های وطن تلاش کرده است تا با اطلاع‌رسانی به‌موقع‌ و نقدهای کارشناسی افکار عمومی را نسبت به اهمیت جنگل‌ها و طبیعت و پیشگیری از رخدادهای تلخ محیط زیستی حساس کند.

     نگارنده بر این باور است که در آن شرایط حاکم بر فضای رسانه‌ای کشور که موضوعات محیط زیستی از درجه اهمیت بسیار پایین‌تری نسبت به موضوعات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برخوردار بودند، تنها درک درست از وضعیت اسف‌بار و فاجعه آمیز حاکم بر محیط زیست کشور و عشق و علاقه هوشمندانه به سرزمین مادری بود که دست‌اندکاران ایبنانیوز را پرتلاش و جسورانه به سمت روشنگری و پاسداری از محیط زیست و طبیعت وطن رهنمود می‌کرد.

و اما یک نگرانی؛

     متأسفانه روند این روشنگری و پاسداری در این سال‌ها از نوسانات و فرودهای نگران کننده‌ای برخوردار بود و گاهی اوقات درست در بزنگاه‌های حساس محیط زیستی که انتظار اطلاع‌رسانی فراگیر و صیانت از طبیعت شکننده منطقه زاگرس و یا بسیاری از مناطق کشور بود، رکود خبری غیرمنتظره بر این درگاه مجازی حاکم می‌شد. یقینا” دوستان زحمت‌کش ما در ایبنانیوز دلایل نسبتا” قابل قبولی از جمله کمبود منابع مالی و حمایت کنندگان مالی برای بکارگیری خبرنگاران حرفه‌ای را در پاسخ به این پرسش‌ها ارائه خواهند داد که امید است علاقمندان و خیران محیط زیستی که توانایی تأمین بخشی از هزینه‌های چنین نهادهای محیط زیستی را دارند پا پیش نهاده و از طریق چنین حمایت‌های عام‌المنفعه‌ای دین خود را به طبیعت وطن‌شان ادا کنند.

     نگارنده نیز به سهم خود “شش ساله شدن ایبنانیوز” را تبریک گفته و تلاش‌های ارزنده این آژانس خبری در دفاع و پاسداری از طبیعت وطن را ارج نهاده و در مهرماه ۱۳۹۲ و آغاز هفتمین سال فعالیت‌اش، برای دست‌اندرکارانش بهترین‌ها را آرزو دارد.

از ایبنانیوز تا پایگاه خبری حقنا

شنبه, ۵ اسفند, ۱۳۹۱

     با خبر شدیم که براساس مجوز هیأت نظارت بر مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ نخستین پایگاه خبری حقوقی، قضایی و انتظامی کشور با نام «حقنا» و به مدیرمسئولی دوست عزیزمان محسن حیدری فعالیت خود را آغاز کرده است.

پایگاه اطلاع‌رسانی حقنا

     این پایگاه خبری که با شعار «قانون برای همه»، درگاه مجازی www.haghna.ir را به‌خود اختصاص داده است در نخستین یادداشت منتشره هدف خود از راه‌اندازی این فضای مجازی را ارتقای فرهنگ قانونمداری در بین عموم مردم و تمامی دستگاه‌های اجرایی کشور اعلام کرده و می‌خواهد موضوعات حقوقی در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و جامعه بین‌المللی را دیده‌بانی کند.

     اما انتظاری که از محسن حیدری به‌عنوان مدیرمسئول این پایگاه خبری می‌رود بدون شک به پیشینه و سوابق رسانه‌ای ایشان در آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) ارتباط پیدا می‌کند. همان‌طور که بیش از چهار سال تلاش کرد تا ایبنانیوز به‌عنوان یکی از معدود خبرگزاری‌های فعال در حوزه محیط‌زیست و منابع طبیعی کشور به‌مانند دیده بانی هوشیار و شجاع، بی‌منت و بی‌سر و صدا با اطلاع‌رسانی‌های به‌موقع و نقدهای کارشناسی به صیانت از طبیعت وطن بپردازد، حالا هم انتظار آن است که سزاوارانه به عنوان وکیل‌مدافعی شجاع و هوشیار موضوعات حقوقی محیط‌زیست و منابع طبیعی کشور را در شمار اولویت‌های کاری «حقنا» قرار داده و با ایجاد یک صفحه مستقل به نام محیط‌زیست و منابع طبیعی، اخبار و موضوعات حقوقی مربوط به این حوزه را مسئولانه و شجاعانه پوشش دهند.

     نگارنده به سهم خود تلاش‌های ارزنده محسن حیدری در آژانس خبری بختیاری(ایبنانیوز) را ارج نهاده و در آستانه آغاز به‌کار پایگاه خبری حقنا، برای ایشان و همه هم‌قطارانش بهترین‌ها را آرزو دارم.

سدسازان هم، منتقدان را به دادگاه کشاندند!

سه شنبه, ۱۰ مرداد, ۱۳۹۱

مطالب منتشره بر روی درگاه مجازی آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز)، حکایت از آن دارد که این خبرگزای سزاوارانه به عنوان یکی از ارزشمندترین و پرمخاطب­ ترین پایگاه­ های خبری حوزه محیط زیست و منابع طبیعی منطقه بختیاری و زاگرس میانی در بین فعالان و دوستداران این سرزمین مطرح بوده است. این آژانس خبری جسورانه و بی­ پروا پایگاهی مجازی برای انتشار مطالب و دیدگاه های انتقادی فعالان اجتماعی و محیط زیستی زاگرس میانی نسبت به آسیب­ های سدسازی در حوزه­ های طبیعی و انسانی این منطقه بوده که بالاخره سدسازان قدرتمند در «شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران» تحمل­ شان تمام شد و با طرح دعوا در شعبه ۴ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، مدیر مسئول آن را به جرم “نشر اکاذیب” و “تشویش اذهان عمومی” به دادگاه کشاندند.

نگارنده نیز قبلا”­به چنین اتهام­ هایی به دادگاه فراخوانده شده که رهیافت آن تجربه اندکی در این خصوص است که مرهون الطاف دوستان حقوق­دان بود. با توجه به تشابه اتهام­ های منتسبه در زیر اشاره­ کوتاهی به جنبه­ های حقوقی آن ماجرا می­ شود؛

بر اساس قوانین و مقررات جاریه حکومتی کشور؛ برای اثبات هر اتهامی –  برای هر یک از عناوین مجرمانه –  وجود عناصر اساسی و تشکیل دهنده جرم ضروری و الزامی است و از مهمترین این عناصر، مؤلفه سوء­نیت بوده و مسلما” این عنصر بایستی در هر عمل مجرمانه ای مستتر یا مشهود باشد.

ابتدا؛ محتوای مطالب عنوان شده در این رسانه مجازی پیرامون موضوع آسیب­ های محیط­ زیستی و اجتماعی ناشی از سدسازی­ های “شرکت آب و نیرو” در منطقه زاگرس میانی – خصوصا” سد گتوند – که مورد ادعای “شرکت آب و نیرو” است، نه تنها مستندا” و مستفاد از شواهد عینی موجود در منطقه، گزارشات رسمی و اصول علمی انکارناپذیر بوده، بلکه رفتاری مطالبه محورانه در راستای تحقق اصل ۵۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد که ازجمله حقوق حقه همه شهروندان ایرانی است. (اصل ۵۰ قانون اساسی: در جمهوری اسلامی حفاظت از محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشد وظیفه عمومی تلقی می گردد، از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است)

بعد؛ آژانس خبری بختیاری نیز به عنوان یک رسانه رسمی، قانونی و مستقل مردمی فعال در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی؛ با الهام از اصول ده­ گانه «تعهدنامه مردمی» یا «مرام نامه» محیط زیست کشور، معتقد است که محیط زیست تضمین کننده حیات رو به رشد نسل کنونی و نسل های آینده است و باید مورد حفاظت و حمایت قرار گیرد و با اطمینان از اینکه دستیابی به صلح و توسعه پایدار و حفظ محیط زیست از طریق تقویت اندیشه زیست محیطی، فرهنگ سازی و ارتقاء دانش و آگاهی­ های عمومی تحقق می یابد، این رسانه هم تلاش در این جهت را از اهم وظایف خود تلقی می کند؛ و مطالبی که در طی چند سال فعالیت این رسانه در حوزه محیط زیست منتشر شده است، خود شاهدی بر این مدعا است و همواره تلاش شده است تا ایبنانیوز مدافع و دیده ­بانی دلسوز برای طبیعت زاگرس و کشور باشد.

بنابراین ملاحظه می­شود که محل موضوع بحث اولا” در حوزه فعالیت و رسالت ذاتی این رسانه به حساب می آید، ثانیا” شواهد عینی و غیر­قابل­ انکار و گزارش های کارشناسان مستقل محیط زیستی حکایت از آن دارد که مطلبی کذب و غیر ­واقعی منتشر نشده است و ثالثا” نامی از شخص یا فرد خاصی آورده نشده است که مسلما” عنصر مادی عنوان اتهام انتسابی را ساقط می نماید.

بنابراین طرح چنین شکایات غیر­واقعی خلاف اصول و قوانین جاریه در کشور جمهوری اسلامی ایران بوده و در واقع نوعی تهدید افکار عمومی در راستای مشارکت برای پاسداری و صیانت از محیط زیست و منابع طبیعی کشور است. مع­ الوصف شکایت مطروحه فاقد وجاهت قانونی، غیر موجه و غیر مستدل بوده و انتظار می رود محاکم قضایی قرار بر رد این شکایت صادر کنند.

باشد که در آینده کمتر شاهد چنین برخوردهای طبیعت گریزانه ای از سوی هر نهاد مسئولی در کشور باشیم. انشاالله …

می توانید شرح کامل ماجرای به دادگاه کشانده شدن مدیر مسئول ایبنانیوز توسط “شرکت آب و نیرو” را در پایگاه خبری سبزپرس بخوانید.

یادداشتی که بارها ارزش بازانتشار دارد

جمعه, ۳۰ تیر, ۱۳۹۱

همزمان با برگزاری مراسم بزرگداشت یکمین سالگرد همراه عزیزمان – یاسر انصاری مدیر پرتلاش و دوست داشتنی پایگاه خبری سبزپرس و بنیان­ گذار کانون عالی فضای سبز و محیط زیست ایران – در ۲۲ ام تیر ماه ۱۳۹۱؛ دوست خوب­ مان محسن حیدری عزیز از دیار گرم خوزستان – مدیر آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) و رئیس هیأت مدیره مؤسسه نوسازی و توسعه پایدار بختیاری – یاداشتی متفاوت و پربار و از دریچه ­ای دور و غریب با زمانه نگاشته و در فضای مجازی سبزپرس به یاسر و رهروانش هدیه کرده است.

حیفم آمد این یادداشت تأمل­ برانگیز را با خوانندگان و همراهان گرامی”طبیعت بختیاری”به اشتراگ نگذارم؛

باشد که افتخار کند سرزمین ایران به چنین پاسدارانی که بی­ منت و سخاوتمندانه حرمتش را پاس می­ دارند.

یاسر انصاری؛ اسطوره ی جنگلبان ابدی

۱- کوچکتر که بودیم، مدارس ابتدایی، نام حقیر “ابتدایی” بر خود نداشت؛ “دبستان” بود. و در ادبستان، سرفصل مصوب کتاب فارسی، فقط آموزش زبان پارسی نبود؛ آموزش رسم پارسی و پارسایی هم بود. هم از این رو دبستانی که بودیم، خون زندگی در رگ اسطوره جاری بود. اسطوره ها جمعشان جمع بود. دبستانی که بودیم، اسطوره هنوز از متن روایت بیرون نرفته بود؛ “پطروس” انگشت خود را در رخنه ی سیل بند روستایی در اروپای غربی فرو می کرد تا خطر شکست سد، مردم پائین دست را تهدید نکند. یادتان هست چه حس غروری داشتیم وقتی که مردم روستا، فردای آن روز پیکر نیمه جان این کودک را پیدا کردند و چقدر برایش گریستیم؟ در کودکی های ذهن ما، پطروس در قامت یک قهرمان بلامنازع زندگی می کرد تا اینکه درسمان به “دهقان فداکار” رسید. اسطوره به ما نزدیکتر شده بود؛ از اروپای غربی به کوهستان های ایران آمده بود. اسمش هم دیگر غریبه نبود؛ آشنا بود؛ “ریزعلی خواجوی” در کودکی های ذهن ما، جای پطروس را گرفت؛ دهقانی که در شبی سرد، خسته از کار روزانه، با فانوسی در دست، چون نقص فنی راه آهن را دید و قطار مسافربری را در خطر یافت، در آن سرمای دیجور، پیراهن خود را بر سر چوبدست می کند و با ریختن نفت فانوس بر روی آن، مشعلی می سازد تا قطار را از خطر آگاه کند. ریزعلی هم مثل پطروس موفق می شود. قطار ترمزکنان می ایستد و در دره سقوط نمی کند. یادتان هست راهبر قطار و مسافران از صمیم قلب از ریزعلی تشکر می کردند؛ یادتان هست حتی ما که مسافر آن قطار نبودیم، چقدر اشک شوق ریختیم؟ و به این ترتیب، قاب اسطوره در ذهن ما پر از تصویر و نام این “مرد” شد. سلطنت اسطوره ادامه داشت تا درسمان به “جبار باغچه بان” رسید. اسطوره باز هم به ما نزدیکتر شده بود؛ از روستا به شهر آمده بود. برای ما که هرگز فانوس و چوبدست نداشتیم، تصویر دهقان فداکار اگرچه عزیز بود، باز هم تصویر یک “دیگری” بود که در جغرافیای مبهم غیرشهری و در زادبومی جدا از سرنوشت ما – شهر – زندگی می کرد. ریزعلی فانوس و چوبدست و احتمالاً لهجه داشت. اما “جبار باغچه بان” به ما شبیه تر بود. در همین کوچه های شهر ما زندگی می کرد. مردی که عمر و جوانی اش را گذاشت تا به کودکان لال و کر، خواندن و نوشتن بیاموزد. آموزگار “عاشق” ی که به کودکان گفت: “من در حیرتم که پنجره برای عده ای مهم است هنوز**” و بی پنجره نگریستن را به کودکان آموخت.

۲- بزرگتر که شدیم، گفتند حالا در مقطع “متوسطه” هستید. دانسته هایمان را مرور کردیم؛ متوسط یعنی چه؟ یعنی میانگین. اگر متوسط یعنی میانگین، “متوسطه” یعنی چه؟ یعنی میانمایگی؟! در آنجایی که دیگر نامش “دبیرستان” نبود، ما محکوم به میانمایگی شدیم؛ و آموختیم چگونه معدل نادانی و خمودگی های موجود در جامعه باشیم. در کتابهای مقطع متوسطه، صحبت از اسطوره نبود. آموختیم که اسطوره ها مربوط به مقطع “ابتدایی” زندگی بشر بودند؛ زمانی که علم، هنوز نور خود را بر زندگی نتابیده بود. در مقطع متوسطه، تصویر اسطوره ای از انسان، جای خود را به مورفولوژی داد. و ما آموختیم که انسان هم جانوری از رسته ی پستانداران است و البته خطرناکترین آنها. در تشریح اسکلت و اجزای بدن؛ برای اولین بار با زند زیرین و زند زبرین و نقش مهم آنها در زندگی خود آشنا شدیم و نیز از اینکه فهمیدیم هر یک از ما صاحب یک دو جین جزیره اختصاصی به نام “جزایر لانگرهانس” درون شکم مان هستیم، حس ناب “زمین خواری” را هرچند برای لحظه ای گذرا در خود احساس کردیم. ما بزرگ شده بودیم و در مقطع متوسط الحالی و میانمایگی، اسطوره را از ذهن و زندگی مان رانده بودیم.

۳- بزرگتر که شدیم، با یک مدرک دانشگاهی و یک خانه و زندگی و شغل خوب، در خلوت خود، گویی هنوز دنبال چیزی می گشتیم. صفحات مطبوعات پر از رویدادهای ناگواری بود که از شنیدنش ناراحت می شدیم و همزمان، برای جلوگیری از آنها احساس ناتوانی می کردیم و به این ترتیب تمام “خستگی های انسان بودن” را در خود احساس می کردیم. خبر نابودی جنگل ها، خشکیدن تالابها، مردن رودخانه ها و… وجدان ما را صدا می زد. و ما همچون مشرکان و کافران “بی عمل” ی که خسته از ظلم خویشتن، در تناقضی بی پایان، همزمان در انتظار گشایشی هستند، از انسان بودن خود شرمنده بودیم. و اینچنین به مرز زایش اسطوره رسیدیم؛ گاه ی که انسان از انسان بودن خود شرمنده می شود؛ اسطوره زاده می شود. و مگر نخستین کارویژه اسطوره، نجات انسان از تیغ تیز خویشکاوی نیست؟ اسطوره، یعنی تلاش جمعی، قاعده مند و سازمان یافته برای تبرئه کردن “انسان”ی که در دادگاه وجدان عصر خویش در حال محاکمه است. حس پنهان انتظار ما را فراگرفته بود. باور نمی کردیم که انسان اینقدر ضعیف باشد که شاهد خاموش نابودی جنگل ها، خشکیدن تالابها، مردن رودخانه ها و… باشد. “یاسر انصاری کجوری” در قامت یک پیامبر، مسئولیت های انسان و توانمندی های او را به ما یادآوری کرد. ما او را می دیدیم اما در نمی یافتیم. سخنانش را می شنیدیم اما باور نمی کردیم. انگیزه های او را می کاویدیم و جز روشنایی در او نمی دیدیم، ولی باز به احتیاط، تا مدتها، به دیده تردید به رفتار “حلاج” وار او می نگریستیم. سخنش در مرز وحی و شعر و جنون می نمود؛ پس حق داشتیم دهانش را ببوییم؛ بوئیدیم؛ خالی از تهوع بود و باز ایمان نیاوردیم. اما او در راهش استوار بود. ما که هنوز چیزهای مبهمی از یافته های مقطع ابتدایی دانش بشری در ذهن خود داشتیم، تصویر غبارگرفته ی اسطوره پطروس، دهقان فداکار و جبار باغچه بان را از نهانخانه ی دل درآوردیم و روبرو نهادیم. کم کم در خلوت خود، “یاسر” را با آن سنجه می کردیم؛ رخنه های سیل بند توسعه را دیده و فداکارانه حتی به قیمت نابودی خود، می خواهد رخنه ها را پر کند تا این سد بر مردم نشکند. نقص فنی نقشه راه توسعه را دیده و می خواهد این قطار مسافربری را از خطر آگاه کند و از این رو پیراهن خود را در شبی سرد آتش می زند و مشعل “سبزپرس” را می سازد. و بالاخره به سبک آن معلم عاشق، صبورانه می کوشد به ما کران و لالان که فریاد نابودی جنگلها را نمی شنویم و با ماهیان رودخانه های خاموش سخن نمی توانیم گفت، سخن گفتن و شنیدن بیاموزد؛ یکسال از آغاز سفرهای حلاج وار او گذشت. و ما کم کم، یکی یکی به یاسر ایمان آوردیم. او تمام اسطوره ها و تمامت اسطوره بود؛ دیگر برای تعریف “انسان” محتاج الگوی پطروس و دهقان و جبار نبودیم. اسطوره به ما نزدیکتر شده بود؛ نزدیکتر از آنچه فکرش را می کردیم. یاسر (همچون ترجمان نامش) “آسان کننده کارها” بود. بارها در قرآن خوانده بودیم: «ان مع العسر یسرا؛ همانا در هر فروبستگی، گشایشی هست». یاسر، بشارت “گشایش انسانی” در تنگنای فروبسته ی محیط زیست ایران بود. اگر یاسر نبود، انسان ایرانی عصر ما چگونه از تیغ تیز خویشکاوی درباره مسئولیتش در حفظ محیط زیست، سالم بیرون می آمد؟ او دلیل سربلندی ماست. اگر در عصر ما نیمی از جنگلهایمان به نابودی کشیده شده است، و اگر از این بابت شرمساریم که در چنین عصری بوده ایم و کاری نکرده ایم، لااقل سربلندیم که “اسطوره ی یاسر؛ جنگلبان ابدی” را همعصر خود داریم. و پیشتر گفتم: «اسطوره، یعنی تلاش جمعی، قاعده مند و سازمان یافته برای تبرئه کردن “انسان”ی که در دادگاه وجدان عصر خویش در حال محاکمه است». یاسر خونبهای گناهان ماست. و شاید از زبان او گفته اند: «خونم را به آسمان پاشیدم؛ باشد که سخاوتمندانه تر بر انارهای سرزمینم ببارد***».

پی نوشت:

*رئیس هیأت مدیره مؤسسه نوسازی و توسعه پایدار بختیاری

**شعری از سید علی صالحی

*** شعری از بهمن کیهان بختیار

تکمله:

اوائل، گاهی که می دیدم برخی دوستان در نوشتارشان خاطره ای از “یاسر” نقل می کنند، حسرت می خورم که چرا با “یاسر” از نزدیک آشنا نبوده ام و خاطره ای از او ندارم. حالا که یکسال از آن روز می گذرد، افتخار می کنم که جزء همان کر و لال هایی بودم که او همچون “جبار باغچه بان” به ما زبان جنگل و رودخانه را آموخت. و افتخار می کنم که هرگز از دوستان نزدیک یاسر نبودم بلکه یکی از کاربران پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران (سبزپرس) بودم؛ مشعلی که “یاسر” از پیراهن و بلکه پاره ی جان خود برافروخت تا ما انسان های سوار بر قطار توسعه، را از نواقص فنی راهی که می رویم آگاه سازد تا در دره های غرور و جهلمان سقوط نکنیم. آیا قطار، مشعل را می بیند؟ آیا ترمزکنان خواهد ایستاد؟ راهبر قطار و مسافرانش پیاده خواهند شد و “یاسر؛ اسطوره جنگلبان ابدی” را در آغوش می کشند؟ ایستاده بر پرتگاه حادثه، آیا از ذوق شنیدن بشارت رستگاری، دوباره اشک شوق می ریزیم؟!

در این گرمای خوزستان؛ قطع برق برای تمکین روستائیان منطقه سد گتوند غیر قانونی و غیر انسانی است!

جمعه, ۱۲ خرداد, ۱۳۹۱

دوست و همراه خوب مان؛ محسن حیدری عزیز در خوزستان ماجرای قطع برق برخی از روستاهای واقع در محدوده دریاچه سد گتوند خوزستان به منظور تمکین روستائیان منطقه در معامله فروش اراضی، خانه ها و آبادی های شان به وزارت نیرو و در راستای آزادسازی زمین های واقع در محدوده دریاچه سد برای آغاز عملیات آبگیری گتوند، از نظر حقوقی در حوزه قوانین کشور و حقوق انسانی مورد نقد و بررسی قرار داده که می توانید در همین جا بخوانید:

محسن حیدری کارشناس حقوقی در آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) در دیار گرم خوزستان:

مسئولان وزرات نیرو با وجود اینکه هنوز تملک اراضی برخی روستاها از جمله روستای گلزاری در منطقه آبماهیک در مخزن سد گتوند انجام نشده، برای مجبور کردن اهالی به انجام معامله، برق این روستا را در گرمای توانفرسای اریبهشت و خرداد خوزستان قطع کرده‌اند.

مسئولان شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران بعنوان متولی ساخت سدهای بزرگ و نیروگاه های برقابی در مذاکرات شفاهی خود با کارشناسان حقوقی مستقل، قبول دارند که نحوه تملک اراضی روستائیان و عشایر، عادلانه نیست ولی عملاً در جریان خرید اراضی روستائیان و عشایر بختیاری در سد گتوند علیا، به همان رویه ناعادلانه قدیمی ادامه می دهند.

در قیمت گذاری اراضی روستائیان و عشایر، شاهد عدم توجه به ویژگی های فرهنگی اجتماعی اقتصادی هستیم به گونه ای که بهای پراخت شده به روستائیان و عشایر ساکن در حوزه مخزن سد، توان معادلسازی زندگی آنان را ندارد و این افراد هرگز موفق به آغاز یک زندگی انسانی جدید در نقطه ای دیگر نخواهند شد و در جریان این جابجایی و به علت قیمت ناعادلانه زمین هایشان، فکری برای توانمندسازی آنان نمی شود و کرامت انسانی آنها پایمال می شود و با تبدیل شدن از یک دامدار عشایری به یک کشاورز یکجانشین، یا تبدیل شدن از یک کشاورز روستایی به یک حاشیه نشین شهری، از بخش عمده حقوق انسانی خود محروم می شوند.

از نگاه اسناد سازمان ملل، توسعه باید توأم با توانمندسازی مردمان بومی و جوامع محلی باشد وگرنه این توسعه “پایدار” نیست. در الگوی سدسازی بویژه سدهای بزرگ، که در نیم قرن اخیر در کشور ما دنبال می‌شود نه تنها توجهی به توانمندسازی مردمان بومی همسایه و همزیست با این سازه‌های بزرگ بتنی نشده است بلکه در موارد فراوان، مردم بومی را با دست خالی و روان زخم خورده راهی حاشیه نشینی در شهرها کرده ایم.

در آخرین نمونه از عملیات اجرایی سدهای بزرگ یعنی سد گتوند علیا، خانوارهای روستایی و عشایری ساکن در مخزن این سد، به جز خانه ها و زمین های کشاوزی که دارند درآمدهای اقتصادی دیگری دارند که با جابجایی از این نقطه به نقطه دیگر، باید «عدم النفع» ناشی از قطع این درآمدها نیز توسط شرکت آب و نیرو به ایشان پرداخت شود. چرا که در ماده ۳ قانون «نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامه های عمومی، عمرانی و نظامی دولت» مصوب ۱۷ بهمن ۱۳۵۸ جبران خسارت نیز قید شده و عدم النفع هم خسارت مادی محسوب می شود.

به عنوان مثال درآمد سالانه خانوارهای روستایی و عشایری که از محل گردآوری محصول از درختان درختچه های خودرو و گیاهان دارویی، بهره برداری از مراتع آباء و اجدادی، ماهی گیری و صیادی در رودخانه، شکار قانونی با اسلحه و تله، گردآوری قانونی بوته های قابل اشتعال برای مصارف تولید انرژی، برداشت سنتی از آب رودخانه برای کشاورزی، پرورش ماهی درون حوضچه و درون قفس در کنار رودخانه حاصل می شود و دهها مورد دیگر از منافع اقتصادی و دارایی در فرایند قیمت گذاری دارایی های ایشان نادیده گرفته می شود و این، از نظر حقوقی عادلانه نیست و آنها را از مردمی صاحب خانه و مالک زمین به مردمی فقیر و نیازمند و ضعیف تبدیل می کند.

اصل ۳۳ قانون اساسی می گوید: «هیچکس‏ را نمی‏ توان‏ از محل‏ اقامت‏ خود تبعید کرد یا از اقامت‏ در محل‏ مورد علاقه‏ اش‏ ممنوع‏ یا به‏ اقامت‏ در محلی‏ مجبور ساخت‏، مگر در مواردی‏ که‏ قانون‏ مقرر می‏ دارد». بنابراین از شرکت آب و نیرو به عنوان متولی ساخت سدهای بزرگ در ایران، انتظار می رود به احترام این اصل قانون اساسی قدرت انتخاب را برای افراد به وجود بیاورد که در شهرک یا روستای تازه تاسیس در نزدیکی سد زندگی کنند یا بهای زمین خود را بگیرند و به دلخواه به مکان دیگری بروند.

در حالی که در سد گتوند، چنین شهرک یا روستای تازه تاسیسی برای اهالی در نظر گرفته نشده است و چنین قدرت انتخابی برای روستائیان و عشایر به وجود نیامد و بنابراین می توان گفت برخلاف اصل ۳۳ قانون اساسی مجبور به مهاجرت شدند.

در تحلیل دقیق تر از ابعاد حقوقی جابجایی های جمعیتی مخزن سد های بزرگ، باید گفت متولیان سد سازی علاوه بر پرداخت بهای زمین و مرتع، باید سرقفلی مشاغل اصلی و تبعی سازمان تولید عشایری و روستایی را نیز از اهالی خریداری کنند.

به عنوان مثال وقتی مراتع یک خانوار عشایری زیر آب می رود علاوه بر خسارت عدم النفع مالک مرتع که باید جبران شود، چوپانی که خود و پدرانش طی چند نسل گله های آن مالک و پدران آن مالک را در این مرتع به چرا برده اند، شغل خود را از دست می دهد و باید سرقفلی شغل تبعی وی نیز خریداری شود و مبلغی به وی پرداخت شود تا بتواند خود را توانمندسازی کند و مجدداً شرایط اشتغال خود را در نقطه دیگری ایجاد کند. تفسیر وزرات نیرو از “حق کسب و پیشه” که در قانون مصوب ۱۳۵۸ نیز ذکر شده، تفسیر بسیار ضیقی است که عملاً موجب تضییع حقوق بخش مهم اهالی به ویژه در محیط های عشایری می شود.

همچنین بسیاری از روستائیان و عشایر پس از مهاجرت اجباری به شهر و حاشیه شهر، دچار بیماری های روحی روانی و جسمی شده اند که روند معالجه و مداوای آنها هزینه های گزافی را بر ایشان تحمیل کرده است و لازم است بحث جداگانه ای درباره پرداخت خسارت معنوی و نیز پرداخت کمک هزینه درمانی بیماری های ناشی از مهاجرت اجباری صورت گیرد.

از شرکت آب و نیرو به عنوان متولی اصلی احداث سدهای بزرگ در ایران انتظار می رود در هم اندیشی با کارشناسان مستقل حقوقی، فرایند تملک اراضی و پرداخت خسارت به روستائیان و عشایر را بررسی و اصلاح کند تا شاهد بی عدالتی در حق این اقشار زحمتکش جامعه و تبدیل آنها از جمعیتی تولیدگر به قشری حاشیه نشین نباشیم.

هرچند برای بروزرسانی و تطبیق هرچه بیشتر قانون مصوب سال ۱۳۵۸ با تغییرات جامعه، بخشنامه های خوبی به ویژه در زمان تصدی وزارت نیرو از سوی مهندس پرویز فتاح ابلاغ شد ولی عملاً این بخشنامه اجرا نمی شوند و رویه دفتر حقوقی شرکت آب و نیرو نیازمند تغییر است.

تبصره ماده ۹ قانون «نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامه های عمومی، عمرانی و نظامی دولت» مصوب هفدهم بهمن ماه ۱۳۵۸ مقرر می دارد: «مالک یا صاحب حق می‌تواند در صورت عدم پرداخت بها در مدت مذکور با مراجعه به دادگاه صالحه درخواست توقیف عملیات اجرایی را تا زمان پرداخت بها بنماید و محاکم صالحه به موضوع خارج از نوبت رسیدگی و حکم لازم صادر می‌نمایند و در صورت پرداخت قیمت تعیین شده بلافاصله رفع توقیف عملیات اجرایی به عمل خواهدآمد».

این در حالی است که مسئولان وزرات نیرو اعلام کرده اند سوم خرداد سد گتوند علیا افتتاح می شود و هنوز تملک اراضی برخی روستاها از جمله روستای گلزاری در منطقه آبماهیک در مخزن سد گتوند انجام نشده است و وزارت نیرو برای مجبور کردن اهالی به انجام معامله، در گرمای توانفرسای اریبهشت و خرداد ماه استان خوزستان، برق این روستا را قطع کرده و کابلهای برق را جمع آوری کرده است که این رفتار پسندیده نیست و حق اهالی برای پیگیری موضوع از طریق قضائی محفوظ است و انتظار می رود دستگاه قضایی بدون تأثیرپذیری از اراده دستگاه های اجرایی، به حمایت از حقوق اهالی بپردازد و دستور توقف عملیات اجرایی را تا زمان پرداخت حقوق اهالی صادر کند.

در زمان تصویب قانون در سال ۱۳۵۸ ، تورم چندانی در کشور وجود نداشت. لذا ماده ۵ قانون، ملاک تعیین قیمت را بهای عادله روز “تقویم” می داند. این در حالی است که گاهی از زمان تقویم یا قیمت گذاری اراضی تا زمان پرداخت پول به اهالی چند سال طول می کشد و بر اثر تورم، ضرر قابل توجهی به اهالی وارد می شود که با ملاحظه این مورد و نواقص دیگر موجود در این قانون و نیز عدم اجرای بخشنامه های وزارتی توسط شرکت آب و نیرو، ضرورت دارد که مجلس شورای اسلامی وارد عمل شود و با بازنگری در قانون، ضمن رفع نواقص، مفاد بخشنامه های بعدی وزارتی وزیر نیرو را که مورد بی توجهی آشکار شرکت توسعه منابع آب و نیری ایران قرار گرفته و می گیرد، در آن بگنجاند تا از رعایت حقوق مردم اطمینان حاصل شود.

آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) چهار ساله شد

چهارشنبه, ۱۳ مهر, ۱۳۹۰

آژانس خبری بختیاری، یکی از معدود خبرگزاری های فعال در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور بوده و چهار سال است که به مانند دیده بانی هوشیار و شجاع، بی منت و بی سر و صدا  به ظرفیت های کم همتا و تهدیدهای طبیعت وطن – خصوصا” طبیعت سرزمین بختیاری و منطقه زاگرس میانی – پرداخته و با اطلاع رسانی و نقدهای کارشناسی از رخدادهای تلخ محیط زیستی، دین خود را به سرزمین مادری اش ادا کرده است.

روزهای آغازین مهرماه ۱۳۹۰؛ چهارمین سالگرد تأسیس این آژانس خبری بود که به عنوان یکی از دغدغه مندترین خبرگزاری های فعال در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور، لکنت های مدیریتی و تهدیدهای “توسعه پایدار” در زاگرس میانی را به چالش کشیده و با روحیه ای خستگی ناپذیر برای پایداری کیفیت زیستن در طبیعت بختیاری و زاگرس، سزاوارانه به روشنگری می پردازد.

خسته نباشی و دست مریزادی جانانه به جناب محسن حیدری و همکاران عزیز و پرتلاش شان که در آژانس خبری بختیاری یک صفحه مستقل به نام محیط زیست ایجاد کرده و هوشیارانه اخبار و موضوعات مربوط به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی منطقه زاگرس میانی را مسئولانه و شجاعانه پوشش می دهند.

نگارنده نیز به سهم خود تلاش های ارزنده این آژانس خبری در دفاع و پاسداری از طبیعت وطن را ارج نهاده و در آستانه پنجمین سال فعالیت این رسانه سبز، برای همه دست اندرکارانش بهترین ها را آرزو دارم.