بایگانی “چهارمحال و بختیاری”

توسعه گردشگری آبی تهدید پرورش دهندگان غیرمجاز ماهی را از بین می‌برد

شنبه, ۴ آبان, ۱۳۹۲

     گسترش بی‌رویه مزارع مجاز و غیرمجاز پرورش ماهی بر روی سرشاخه‌های کارون بزرگ تهدیدهای نگران‌کننده‌ای را به‌دنبال داشته است که می توانید وضعیت آبزی‌پروری، آلودگی منابع آبی و تخریب بستر و حریم سرشاخه‌های کارون را در گزارش مشروح خانم زهرا کشوری در روزنامه ایران مورخه یکم آبان ۱۳۹۲ بخوانید:

روزنامه ایران

توسعه گردشگری آبی تهدید پرورش دهندگان غیرمجاز ماهی را از بین می‌برد

جدال ماهی‌های مجاز و غیر مجاز در سرشاخه‌های کارون

     زهرا کشوری / «چهارمحال و بختیاری» آن طور که بختیاری‌ها می‌گویند رتبه نخست تولید ماهی‌های «سردابی» و «پرورشی» را در کشور دارد؛ رتبه‌ای که بیش از هرچیزی مدیون موج‌های سرکش سرشاخه‌های کارون و زاینده‌رود در استان است، جایگاهی که البته یک تهدید بزرگ دارد. آن طور که سعید یوسف‌پور مدیر اداره کل حفاظت محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری می‌گوید، گسترش مزارع غیرمجاز پرورش ماهی در بستر رودخانه‌ها، هم محیط زیست سرشاخه‌های رودخانه‌های مهمی چون کارون و زاینده‌رود را تهدید می‌کند و هم عدم نظارت دستگاه‌ها بر این مزارع، باعث تولید ماهیانی شده که در سلامت آنها شک و شبهه وجود دارد. شرایطی که باعث می‌شود هومان خاکپور کارشناس منابع طبیعی استان هم آژیر قرمز این وضعیت را به صدا درآورد و بگوید: «وجود مزارع غیرمجاز پرورش ماهی نه تنها بازار به‌وجود آمده برای پرورش دهندگان بختیاری را تهدید می‌کند بلکه موجودیت رودخانه‌‌ها بویژه کارون را که آب مصرفی دو استان پائین دست یعنی اصفهان و خوزستان را هم تأمین می‌کند با تهدید رو به رو کرده است. » او و یوسف‌پور پیشنهاد می‌دهند که مسئولان در یک همت مضاعف ضمن برچیدن مزارع غیرمجاز، از استعداد‌های بالقوه استان در گردشگری و تأمین برقابی با هدف ایجاد شغل برای جوامع محلی بهره ببرند.

سرشاخه‌های کارون در تصرف ماهیان غیرمجاز

     وجود مزارع غیرمجاز پرورش ماهی در بستر رودخانه‌های استان چهارمحال و بختیاری موضوع تازه‌ای نیست. آنقدر کهنه شده که یوسف‌پور احتمال می‌دهد مقابله با گسترش آن با مقاومت‌های محلی روبه‌رو شود. مزارعی که به گفته هومان خاکپور کارشناس منابع طبیعی چهار محال و بختیاری بیشتر روی سرشاخه‌های کارون زده شده و محلی‌ها کمتر علاقه‌ای به تولید ماهی سردابی در سرشاخه‌های زاینده رود نشان داده‌اند. او حفاظت از سرشاخه رودخانه‌های مهمی چون زاینده‌رود و کارون را با توجه به تأثیر روی زندگی مردم دو استان پائین دست چون اصفهان و خوزستان با اهمیت بالا توصیف می‌کند و می‌گوید: «با توجه به تأثیر آب‌های این منطقه در استان‌های پایین دستی باید با یک نگاه فرا منطقی به حل مسأله اقدام کرد تا کیفیت منابع آبی قربانی مزارع پرورش ماهی نشود.»خاکپور شرایط پرورش مزارع مجاز ماهی سردابی در استان را بسیار مطلوب توصیف می‌کند اما هشدار می‌دهد که در سال‌های اخیر مزارع غیرمجاز مشکلاتی به‌وجود آورده که به اعتقاد خاکپور می‌تواند بازاری را که هم‌اکنون در دست بختیاری هاست هم تهدید کند. به گفته خاکپور، بیشتر مزارع غیرمجاز استان روی ۲۴ حوزه آبخیز رودخانه کارون و سرشاخه‌های آن زده شده است. همچنین بر اساس آمارهای او ۸۰ درصد آلودگی‌های موجود در رودخانه کارون ناشی از مزارع مجاز و غیر مجاز پرورش ماهی است. او نگرانی دیگری هم دارد.

     به اعتقاد خاکپور بارگذاری‌ها بسیار بالاتر از توان زیست پالایی رودخانه‌هاست و همین مسأله کیفیت منابع آبی را تهدید می‌کند و علاوه بر افت و کاهش مقدار آن‌ها، ورود و ماندگاری آلودگی‌ها در بستر رودخانه را هم در پی دارد. یوسف‌پور هم که نگران تأثیر ماهیان غیر مجاز روی بازار ماهیان سردابی پرورش‌دهندگان بختیاری است، می‌گوید: «رتبه اول تولید ماهیان سردابی را داریم اما وجود مزارع غیرمجاز باعث شده زحمات گروه‌هایی که به صورت مجاز و با مجوز کار می‌کنند هم زیر سؤال برود.» ماهی‌هایی که به گفته او بیشتر مصرف داخلی و استانی دارند اما گاهی به عراق و کشورهای حاشیه خلیج فارس هم صادر می‌شوند. آن طور که او آمار می‌دهد تاکنون ۲۰۷ پرونده شکایت از تولیدکنندگان غیرمجاز به مراجع قضایی ارسال شده است. پرورش‌دهندگانی که مرزهای منطقه حفاظت شده را شکسته اند« در مرز منطقه حفاظت شده هلن ۴۰ مزرعه غیرمجاز وجود داشت که با کمک مراجع قضایی، شماری از آنها تعطیل شده است و پرونده باقی مزارع هم در جریان است.» یوسف‌پور باز کردن گره کار را در همکاری مراجع چهارده‌گانه از جمله دستگاه‌های قضایی و سازمان بازرسی می‌بیند.

     هرچند او اعتقاد دارد میزان مجازات‌های مالی که برای متخلفان در نظر گرفته می‌شود کافی نیست وهرگز نمی‌تواند آن طور که وضع‌کنندگان قانون می‌خواستند بازدارنده باشد. او زنگ هشدار توسعه بی‌رویه و نامتناسب با توان زیست پالایی رودخانه‌ها و بی‌توجهی به ظرفیت‌ آنها را به صدا درمی‌‌آورد و می‌گوید: «بدون شک این رویه می‌تواند کیفیت منابع آبی کشور را تحت تأثیر منفی قرار دهد.» منابع آبی که امروز تمام بیابان‌ها و کویرهای کشور چشم طمع به آنها دوخته‌اند تا انتقال آب از سرشاخه‌های زاینده رود وکارون به یکی از چالش‌های مهم زیست محیطی کشور تبدیل شود. همچنین برداشت خاک از بستر رودخانه‌ها که به سست شدن زمین و افزایش سیلاب‌ها منجر می‌شود تنها پیامد فعالیت غیرمجاز در بستر رودخانه کارون نیست. آن طور که خاکپور می‌گوید: «تمام کسانی که دست به این اقدام می‌زنند کمترین دانش و مهارت را درباره آبزی‌‌ها و پرورش ماهی دارند که در نتیجه فعالیت آنها اثر سوء روی محیط زیست و آبزیان آن می‌گذارد.»

     خاکپور نکته مهم دیگری را هم یادآوری می‌کند. حوضچه‌های فصلی، خاکی هستند. مزارعی که مجریان باحفر خاک در بستر رودخانه ایجاد می‌کنند. این حوضچه‌‌ها در فصل زمستان و با بالارفتن دبی رودخانه تخریب و سال آینده دوباره ترمیم می‌شود. به گفته خاکپور، این رودخانه‌ها سر شاخه‌های اصلی کارون هستند. سرشاخه‌هایی که سدهای برقابی بزرگی چون کارون ۳ و ۴ روی آنها ساخته شده است. به گفته او سد کارون ۴ درست در خروجی استان چهارمحال و بختیاری قرار دارد. آن طور که خاکپور ترسیم می‌کند ساخت مزارع خاکی در بستر رودخانه سبب تخریب این بستر می‌شود. بنابراین وقتی زمستان یک سیلاب با دبی بالا اتفاق می‌افتد تمام خاک‌های بستر رودخانه را با خود می‌برد و این رسوب‌ها پشت سدها جمع می‌شوند. در نهایت هم ظرفیت ذخیره آب پشت سدها را پائین می‌آورند و عمر سدها را هم کاهش می‌دهند.

     همچنین به گفته او یکی از مؤلفه‌هایی که در بحث مزارع پرورش ماهی باید در نظر گرفته شود، «حوضچه‌های تثبیت» است که معمولاً در انتهای رودخانه‌ها قرار دارد. به گفته او مزارع مجاز فیلتر و صافی‌هایی دارد که مانع ورود آلودگی‌ها به رودخانه‌ها می‌شوند. آلودگی‌هایی مانند آنتی‌بیوتیک‌ها و مواد آلی، اما هیچ یک از مزارع خاکی تثبیت‌کننده ندارند. از سوی دیگر چون مجریان مزارع از دانش و اطلاعات کافی آبزی پروری برخوردار نیستند، آنتی بیوتیک‌ها و مواد آلی زیادی را مصرف می‌کنند. ورود بیش از حد مجاز این مواد به رودخانه‌ها باعث می‌شود تمام جانوران آبزی و تنوع زیستی رودخانه‌ها به مخاطره بیفتد. به گفته خاکپور مقاومت آبزیان و ماهیان رودخانه بسیار کمتر از قزل‌آلای پرورشی و ماهی‌های سردابی در مقابل این مواد است و همین مسأله هم سلامت و موجودیت ماهیان رودخانه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. او اعتقاد دارد چون نظارتی روی ماهیان مزارع غیرمجاز نیست، بنابراین ممکن است ماهی‌های بیمار هم وارد چرخه مصرف شوند.

برخورد مطابق قانون

سازمان محیط زیست بیش از هر دستگاهی از سازمان آب منطقه‌ای و دامپزشکی انتظار دارد که پرونده مزارع غیر مجاز را ببندد. مهری رئیس اداره کل دامپزشکی استان چهار محال و بختیاری اعتقاد دارد که حل این معضل زمانبر است و به همکاری همه دستگاه‌ها نیاز دارد. او همچنین برخلاف نگرانی‌هایی که از سوی محیط زیست ومنابع طبیعی ابراز می‌شود اعتقاد دارد که همه مزارع غیرمجاز ایجاد آلودگی نمی‌کنند. البته آماری هم از مزارعی که ایجاد آلودگی می‌کنند، نمی‌دهد.

     مهری می‌گوید: «باید یک برنامه پایش روی مزارع غیرمجاز پرورش ماهی صورت بگیرد. اگر شرایط مطلوبی دارند برای آنها مجوز صادر شود اما اگر باعث تخریب محیط‌زیست می‌شوند یا از نظر کیفیت جای ایراد دارند تعطیل شوند.> او درحالی به دنبال مجوز برای فعالیت پرورش‌دهندگان غیرمجاز است که محیط زیست می‌گوید بستر و حریم رودخانه جزو اموال ملی است و هیچ شخص حقیقی یا حقوقی حق دخالت در آن را ندارد. مهری همچنین آلودگی ماهیان سردابی در استان را تکذیب می‌کند و اعتقاد دارد که اگر آلودگی هم وجود دارد آنقدر نیست که بخواهد رسانه‌ای شود. همچنین درحالی که خاکپور و یوسف‌پور اعتقاد دارند که دستگاه‌های متولی نظارتی روی فعالیت مزارع غیرمجاز ندارند می‌گوید: «ما روی همه مزارع نظارت داریم و اگر تخلفی صورت بگیرد، با آن برخورد می‌شود»، نکته‌ای که محیط زیست‌ و منابع طبیعی آن را قبول ندارند. ازجمله یوسف‌پور اعتقاد دارد که اگر نظارت‌ها روی بستر رودخانه و فعالیت‌های انجام گرفته در آن وجود داشت هرگز مزارع غیرمجاز در این حد گسترش نمی‌یافتند. مهری در پاسخ می‌گوید: «در جاده‌های کشور مدام تصادف می‌شود اما نمی‌شود به دلیل آمار تصادف بالا جلوی تولید ماشین را گرفت.» همچنین مهری اعتقاد دارد که صحبت درباره وضعیت نامطلوب ماهی‌های سردابی در مزارع غیر مجاز باید با سند باشد و نمی‌شود روی صحبت یک دامپزشک یا کارشناس حساب کرد. البته او هم آماری از وضعیت مزارع مجاز و غیرمجاز نمی‌دهد و تأکید می‌کند که اگر آماری هم وجود داشته باشد، محرمانه است.

     «محمد علی مصطفوی» مدیر عامل شرکت آب منطقه‌ای استان علاقه‌ای برای ورود به موضوع ندارد. در نهایت هم به این پاسخ بسنده می‌کند: «با این موضوع باید برابر مقررات برخورد کرد.» او تأکید می‌کند که برخورد با این مسأله وظیفه دستگاه‌های زیادی چون محیط زیست، شیلات، منابع طبیعی و آب منطقه‌ای و دامپزشکی است.

گردشگری آبی به جای پرورش ماهی

     آن طور که «خاکپور» ترسیم می‌کند بیشتر مزارع غیرمجاز پرورش ماهی روی رودخانه‌های سبزکوه، کارون میانی، تاج و بهشت آباد ایجاد شده است. به اعتقاد او بستر این رودخانه درحالی قربانی تولید غیرمجاز ماهی می‌شود که می‌توان با گسترش گردشگری‌های آبی هم برای اهالی شغل ایجاد کرد و هم از دو رودخانه مهم کشور حفاظت کرد. همچنین به گفته او صاحبان مزارع غیرمجاز در حالی اقدام به ساخت حوضچه‌های خاکی در حریم و بستر رودخانه‌ها کرده‌اند که این بخش‌ها براساس قوانین مصوب متعلق به عموم است و استفاده شخصی از آن جرم تلقی می‌شود.

     خاکپور پتانسیل‌های محیط زیست و طبیعی استان براساس توسعه پایدار را مهمترین راهکار برای تعطیلی مزارعی می‌داند که بشدت منابع آبی کشور را تهدید می‌کند. یوسف‌پور هم مانند خاکپور اعتقاد دارد که باید مطالعات و بررسی‌های جدی برای شناخت ظرفیت‌های استان انجام شود تا براساس آن فرصت شغلی و کاری برای افراد محلی به وجود بیاید. او کشاورزی سنتی منطقه را هم یکی از دلایل هدر رفت آب‌های سرزمین خروشان چهار محال و بختیاری می‌داند و می‌گوید: «مسئولان ذیربط باید شرایط کشت مکانیزه را برای کشاورزان به وجود بیاورند.»

نیروگاه‌های کوچک برقابی

     یوسف‌پور به مسئولان ذیربط پیشنهاد می‌دهد که برای بومی‌ها شرایط تأسیس نیروگاه‌های کوچک برقابی به وجود بیاید تا با فروش برق زندگی خود را اداره کنند. او همچنین به ورزش‌های آبی چون «رفتینگ» اشاره می‌کند و می‌گوید: آب‌های خروشان چهارمحال و بختیاری می‌تواند گردشگران آبی را به این سمت بکشاند. اما برای رسیدن به این نقطه باید مسئولان بستر‌سازی لازم را انجام بدهند. گردشگری آبی چهارمحال و بختیاری در حالی بالقوه باقی مانده است که منابع آبی آن هر روز با تهدید بیشتری رو به رو می‌شوند. افکارعمومی شک ندارد که اگر مسئولان زودتر به داد کارون و سرشاخه‌هایش نرسند، وضعیت رودخانه‌ها به حدی خواهد رسید که دیگر نه می‌توان در زمینه گردشگری از آنها سود برد و نه در زمینه پرورش ماهیان سردابی.

به بهانه زاینده‌رود و کارون بزرگ!

دوشنبه, ۲۹ مهر, ۱۳۹۲

     در این ماه‌های آغاز به کار دولت یازدهم آرایش مقامات دولتی، سیاسی و برخی نهادهای مردمی اصفهان و برخی از استان‌های فلات مرکزی برای متقاعد کردن دولت به اجرای سریعتر پروژه‌های انتقال آب بین حوضه‌ای از سرشاخه‌های کارون بزرگ در استان چهارمحال و بختیاری به اصفهان و فلات مرکزی سبب شده است تا اعتراضات فعالان محیط زیست، مقامات و اهالی دیار خوزستان شدیدتر و پرطنین‌تر از گذشته در فضای رسانه‌ای کشور انتشار یابد.

در همین زمینه گفتگویی را با خبرنگار خبرگزاری تدبیر(تیناپرس) انجام داده‌ام که می‌توانید آن‌را در اینجا بخوانید:

خبرگزاری تدبیر

پدیده زوال و خشکیدگی؛ میهمان ناخوانده مراتع کشور هم شد!

چهارشنبه, ۱۷ مهر, ۱۳۹۲

خشکیدگی

     حدود ۵ سال پیش بود که نخستین گزارش‌های ظهور علائم زوال و خشکیدگی در بلوط‌زارهای استان ایلام منتشر شد و موجی از نگرانی‌ها را در میان کارشناسان و فعالان حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور بوجود آورد. البته مدت زیادی طول نکشید تا این پدیده شوم میهمان ناخوانده جنگل‌های بلوط استان‌های کرمانشاه، فارس، چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد هم شده و در ابتدای این رخداد تلخ؛ درگیر شدن درختان بلوط با پدیده زوال و خشکیدگی سبب شد تا این پدیده تحت عنوان «زوال یا خشکیدگی بلوط» نامگذاری شود.

     بررسی‌های میدانی اغلب محققان و پژوهشگران مراکز تحقیقاتی و علمی کشور حکایت از تنوع شکل زوال و خشکیدگی در جنگل‌های زاگرس دارد که می‌توان به زوال کامل(خشکیدگی کامل درخت یا درختچه و حمله آفات و امراض به آن)، خشکیدگی بخشی از تاج درخت (از بالا به پائین یا از پائین به بالا و مشاهده شواهد حمله آفات و امراض)، تحت فشار بودن درخت(خزان زود رس آن و خشکیدگی برخی از قسمت های تاج شامل شاخه های انتهائی) و بالاخره خشکیدگی تک پایه ای و یا لکه ای اشاره کرد.

     با نگاهی اجمالی به روند مقابله با این پدیده شوم، همسونبودن برنامه‌های تحقیقاتی و پژوهشی نهادهای مرتبط برای شناسایی علت یا مؤلفه‌های مؤثر در بروز پدیده زوال و خشکیدگی در شمار لکنت‌های مدیریتی کنترل و مقابله با این فاجعه در رویشگاه‌های زاگرس بوده هرچند که فرضیه‌هایی مانند، نفوذ ریزگردها به کشور و تحت تأثیر قرار گرفتن گونه های گیاهی و زوال آنها، تخریب شدید اکوسیستم(ناشی از دخالت های بی رویه و عدم امکان ادامه حیات گونه های جنگلی و مرتعی)، تنش های محیطی بویژه خشکی و شوری و ناتوانی گونه های گیاهی برای مقابله با آنها، بیوتروریسم(ناشی از آلودگی عمدی گونه های گیاهی) و همین‌طور بیماری‌های ناشناخته و تأثیر آن بر گونه های جنگلی و مرتعی برای این زوال مطرح شده است.

     و اما بررسی‌های تحقیقاتی و میدانی محققان مرکز تحقیقات منابع طبیعی استان چهارمحال و بختیاری برای نخستین‌بار پرده از دو واقعیت تلخ دیگر برداشته که به‌نظر می‌رسد در گزارش‌های منتشر شده در دیگر استان‌های درگیر پدیده زوال به آن‌ها اشاره نشده است. یکی از این نکات و دریافت‌های متفاوت در این گزارش‌های تحقیقاتی، اضافه بر گونه بلوط مشاهده چشمگیر پدیده زوال یا خشکیدگی در دیگرگونه‌های جنگلی درختی و درختچه‌ای مانند زالزالک و زبان گنجشک،بادام، بنه و … است که متأسفانه هر روزه هم بر وسعت گستره آن‌ها افزوده می‌شود!

     رسیدن پدیده زوال به گون‌زارها و خشکیدگی سطح وسیعی از پوشش گونی و درختچه‌ای مراتع نیز دومین واقعیت تلخ و نگران کننده این گزارش‌هاست که تاکنون در گزارش‌های دیگر استان‌ها به آن‌ها اشاره نشده و برای نخستین بار در رویشگاه‌های زاگرس پرده از آن‌ها برداشته می‌شود. هرچند که این بررسی‌ها در جنگل‌ها و مراتع چهارمحال و بختیاری صورت گرفته است اما حقیقتا” مشخص نیست که آیا گزارش نشدن این موارد در سایر استان‌ها، به دلیل عدم وجود این دو مورد در آن استان‌ها است و یا اینکه تاکنون بررسی‌های دقیق و جامعی در آن عرصه‌های جنگلی و مرتعی صورت نگرفته است!؟

زوال گونه های مرتعی در استان چهار محال و بختیاری

     به هر حال گزارش‌های پهنه‌بندی در چهارمحال و بختیاری حکایت از این حقیقت تلخ دارد که در حال حاضر اضافه‌بر جنگل‌ها، بخش‌های گسترده‌ای(حدود ۴۰۰ هزار هکتار) از گون‌زارهای این منطقه نیز درگیر پدیده خشکیدگی شده که نیمی از این عرصه‌ها در وضعیتبحرانی قرار گرفته‌اند!

بازتاب‌ها:

– خبرگزاری مهر: خشکیدگی گریبان تمام گیاهان زاگرس را گرفت

تقدیر مدافعان طبیعت دیار بختیاری از مجموعه تلویریونی آب‌پریا

پنجشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۳۹۲

سریال آب پریا

     همکاری و حمایت‌های سزاوار رسانه ملی در ساخت و پخش فیلم‌ها و سریال‌های جذاب تلویزیونی، بدون شک به همراه توجه نهاد آموزش و پرورش به مباحث محیط زیستی در صدر فهرست مؤثرترین و فراگیرترین ابزارهای آموزشی حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور قرار دارد.

     گفتنی‌است نمونه ارزشمند و قابل‌تقدیر این نقش رسانه ملی، می‌تواند سریال خانوادگی و پرمخاطب «آب‌پریا» باشد که در تعطیلات نوروزی سال ۱۳۹۲ از شبکه دوم سیما پخش شد. به‌پاس ساخت و پخش این مجموعه تلویریونی محیط زیستی؛ انجمن محیط زیستی تسنیم بروجن به همراه ۱۲ تشکل مردمی و نهادهای دولتی مرتبط با حوزه منابع طبیعی و محیط زیست استان چهار محال و بختیاری با تنظیم و ارسال تقدیر‌نامه‌ای به رییس رسانه ملی، از جناب مهندس ضرغامی خواستند که مراتب تقدیر این نهادهای مردمی و دولتی دیار بختیاری را به سرکار خانم مرضیه برومند و همکاران سازنده سریال خانودگی و محیط زیستی آب‌پریا ابلاغ و در آینده از این رویه بیش‌از‌پیش حمایت و پشتیبانی کنند تا به قول خانم برومند از این طریق به سرزمین مادری‌شان ادای احترام و دین کرده باشند.

تقدیرنامه آب‎‌پریا

متن کامل تقدیرنامه:

برادر گرامی؛ جناب آقای مهندس عزت‌الله ضرغامی

رییس محترم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

موضوع: تقدیر از دست‌اندرکاران سریال آب‌پریا

     توسعه فرهنگ محیط‌زیست و منابع طبیعی، همواره به عنوان یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های محوری نهادهای دولتی و غیردولتی فعال در حوزه محیط‌زیست و منابع طبیعی کشور مطرح بوده و تمامی‌دست‌اندرکاران و فعالان این حوزه بر این باورند که دستیابی به این هدف بزرگ در گروی همکاری مسئولانه تمامی نهادها و دل‌سوزان فرهنگی‌اجتماعی کشور خصوصا” رسانه ملی است تا با بهره‌گیری از همه‌ی توانمندی‌‌ها و ظرفیت‌‌های فرهنگی، آموزشی و اعتقادی جامعه و با آموزش و بیان مضامین محیط‌زیستی، مردم را نسبت به پاسداری و حراست از طبیعت و محیط‌زیست پیرامون‌شان حساس ساخت.

     بدون‌شک رسانه ملی به‌عنوان مؤثرترین و فراگیرترین ابزار آموزشی فرهنگی کشور؛ می‌تواند برای نهادینه شدن اخلاق محیط‌زیستی در خانواده‌ها، با بیان ارزش‌های منابع طبیعی و تهدیدهای حوزه محیط زیست کشور از طریق ساخت و پخش سریال‌ها و برنامه‌های جذاب خانوادگی، بیشترین سهم را به‌خود اختصاص دهد. نمونه ارزشمند و قابل‌تقدیر این نقش، سریال خانوادگی «آب‌پریا» است که در ایام تعطیلات نوروزی سال ۱۳۹۲ از شبکه دوم سیما پخش شد و در آن هوشمندانه و به‌زیبایی کوشیده شد تا همه افراد خانواده – به‌ویژه کودکان و نوجوان‌ها – مخاطب قرار گیرند و با زبانی ساده و شیرین با طبیعت پیرامون‌شان آشناتر و نسبت به مخاطرات سرزمین‌شان بیشتر حساس شوند.

     چنین است که ما نهادهای مردم‌نهاد و دولتی مرتبط با محیط‌زیست و منابع طبیعی در استان چهارمحال و بختیاری؛ به‌لحاظ گنجاندن مفاهیم محیط‌زیستی به زبان ساده و جذاب برای مخاطب عام، با تنظیم و امضای این نامه مراتب سپاس و قدردانی خود را از ساخت مجموعه تلویزیونی «آب‌پریا» اعلام داشته و تقاضا داریم این قدردانی به کارگردان محترم این سریال سرکار خانم مرضیه برومند و سایر اعضای سازنده این سریال ابلاغ شود. هم‌چنین آرزو می‌کنیم که رسانه ملی تحت مدیریت حضرتعالی همچنان از این رویه در ساخت سریال‌های جذاب تلویزیونی با مضامین محیط‍‌زیستی بیش‌از‌پیش حمایت و پشتیبانی کند.

نهادهای دولتی و مردمی استان:

اداره کل حفاظت محیط‌زیست استان چهار محال و بختیاری – اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان چهار محال و بختیاری – انجمن محیط زیستی تسنیم بروجن – انجمن فوژان سبز هفشجان – انجمن وحدت سبز فرخ‌شهر – انجمن دوستداران طبیعت بروجن – انجمن حافظان طبیعت شیدا – انجمن موج سبز – انجمن نغمه سبز – انجمن حافظان طبیعت شهرکرد – انجمن آهنگ سبز – انجمن سرزمین مهر فارسان – انجمن دوستداران محیط‌زیست شهرکرد – انجمن صدای جنگل – انجمن رفتگران طبیعت چهارمحال و بختیاری                      

طرح بهشت‌آباد؛ جنگ آب را تشدید خواهد کرد!

دوشنبه, ۲ اردیبهشت, ۱۳۹۲

انتقال آب

     عدم توجه به ملاحظات اجتماعی و محیط‌زیستی در یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های انتقال آب بین حوضه‌ای در دیار بختیاری، پیش‌بینی‌های تشدید جنگ آب در این منطقه از کشور را  افزایش داده است. طرح انتقال آب بهشت‌آباد که قرار است از طریق تونلی به‌طول ۶۵ کیلومتر و در عمق ۳۰۰ متری زمین، سالانه حدود ۵۸۰ میلیون متر مکعب آب را از سرشاخه‌های کارون به حوضه زاینده‌رود در منطقه اصفهان منتقل کند؛ به‌دلیل تهدیدهایی که در زهکشی منابع آب دشت‌های واقع شده در مسیر عبور این تونل محرز شده است، به‌شدت مورد مخالفت مردم و مسئولان استان چهارمحال و بختیاری قرار داشته و بدون شک تنش‌های اجتماعی نگران کننده‌ای را در منطقه به‌دنبال خواهد داشت. 

     ماجرایی که در سخنان سعید زمانیان یکی از نمایندگان مردم چهارمحال و بختیاری در مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با خبرگزاری فارس به آن اشاره شده که «در صورتی که مسئله آب استان از سوی مسئولان رفع نشود این موضوع به بدنه جامعه کشیده میشود.»

     فراموش نکنیم که بحران‌های ناشی از کم آبی و پروژه‌های انتقال آب ریشه در نحوه برنامه‌ریزی و مدیریت آب حوضه زایند‌رود در گذشته و حال داشته که توسعه نامتوازن با صنایع پر مصرف، راندمان پایین مصرف آب در بخش کشاورزی و گسترش شهرنشینی چنین سرنوشت فاجعه‌باری را برای زاینده‌رود و تالاب گاوخونی رقم زده و تنش‌های اجتماعی در هر دو منطقه مبدأ و مقصد را به دنبال خواهد داشت.

      در همین زمینه مصاحبه نگارنده با خبرنگار خبرگزاری میراث فرهنگی را می‌توانید در این نشانی بخوانید.

نقدی بر انتقال آب بین‌حوضه‌ای در ایران از دیدگاه یک متخصص منابع آب(قسمت دوم)

دوشنبه, ۵ فروردین, ۱۳۹۲

     دوست ارجمندمان رحیم علیمحمدی پژوهش‌گر برجسته مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان چهارمحال و بختیاری در دومین یادداشتی که با عنوان تونل گلاب(قسمت دوم) برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال کرده است، ماجرای برداشت آب در چهارمحال و بختیاری و انتقال آب به فلات مرکزی را از نگاه قوانین و مقررات ملی و بین‌المللی مورد نقد کارشناسی قرار داده که در ادامه نخسین یادداشت منتشره، در زیر مشروح آن به اشتراک گذاشته شده است:

تونل گلاب(قسمت دوم)

رحیم علیمحمدی

دوم فروردین ماه روز جهانی آب گرامی‌باد.

     مجمع عمومی سازمان ملل دهه ۲۰۱۵ – ۲۰۰۵  با شعار “آب برای زندگی” ، سال ۲۰۱۳ را به عنوان سال بین المللی “همکاری در عرصه آب” اعلام نموده و یونسکو نیز دوم فروردین ماه را به عنوان روز جهانی آب با شعار “آب در هر مکان برای همگان با همکاری های بین المللی” نام گذاری نموده است.

     یکی از دلایل اصلی این که دوم فروردین ماه به عنوان روز جهانی آب نامیده شده آن است که همه مسئولین و دست اندرکاران آب، اهمیت آب و نقش آن رادر حیات و توسعه جوامع درک نموده و به این مهم دست یافته اند که باید در نحوه استفاده از آن نهایت دقت، صرفه جویی و افزایش بهره وری مبذول گردد و همۀ مردم ضمن رعایت نکات فوق به کودکان خود از خردسالی این نکات و حساسیت های مربوط به آب را بیاموزند. دین مبین اسلام نیزبه اندازه کافی راجع به آب، قوانین و دستورات خاصی را توصیه نموده است ، اما این که چرا ما مردم به آنها عمل نمی کنیم یا آن قوانین را تفسیر به رای نموده و بهره برداری می نماییم جای بحث دارد.

 مروری بر قوانین و مقررات ملی و بین المللی:

قوانین و معیارهای سازمان بین المللی یونسکو برای طرحهای انتقال آب بین حوضه ای:

۱- حوضه مبدا نباید با کمبود جدی آب مواجه شود.

۲- کیفیت زیست محیطی در حوضه‌های مبدا و مقصد مورد تهدید و تخریب قرار نگیرند.

۳- اجرای طرح نباید باعث بروز اختلالات اساسی اجتماعی و فرهنگی شود. 

۴- منافع خالص ناشی از اجرای طرح عادلانه بین حوضه ها تقسیم گردد.

قوانین داخلی در خصوص انتقال آب بین حوضه ای:

۱- اصل ۴۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران “آب های دریاها ، زه آب های جاری در رودها و انهار طبیعی و دره ها و هر مسیر طبیعی دیگر اعم از سطحی و زیر زمینی و سیلاب ها و فاضلاب ها و زه آبها و دریاچه ها و مرداب ها و برکه های طبیعی و چشمه سارها و آب های معدنی و منابع آب های زیرزمینی از مشترکات بوده و در اختیار حکومت اسلامی است و طبق مصالح عامه از آنها بهره برداری می شود. مسئولیت حفظ و اجازه و نظارت بر بهره برداری از آنها به دولت محول می شود”.

۲- قانون اجازه الحاق آب کوهرنگ به زاینده رود مصوب ۷/۱/۱۳۰۱، “تأمین مسائل مالی طرح از طریق استقراض محلی از اهالی و در صورتی که خسارتی بابت اجرای طرح وارد شود می بایست جبران گردد).

۳- قانون مجازات عمومی مصوب ۷/۱۱/۱۳۰۴، قطع عمد آب دیگران جرم تلقی می گردد”.

۴- مصوبه هیئت وزیران در تاریخ ۲۷/۷/۱۳۸۲ در رابطه با طرح های انتقال آب، “با توجه به نقش آب در توسعه ملی و ارزش افزوده اقتصادی آن در بازارهای منطقه با لحاظ منافع ملی و بر اساس طرح جامع آب کشور مبادله آب با رعایت توجیهات فنی، اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی در برنامه های توسعه لحاظ گردد”.

۵-در بند۵ ماده ۱۷ قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تصریح شده” طرح های انتقال آب بین حوضه ای باید از دیدگاه توسعه پایدار، با رعایت حقوق ذینفعان و برای تامین نیازهای مختلف مصرف، مشروط به توجیه اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی و منافع ملی مورد نطر قرار گیرد“.

آیا براستی این همه قوانین و دستورات برای چه وضع شده است، چرا دید ما نسبت به قوانین تک بعدی است؟!

لذا با توجه به مسائل مترتب بر تونل انتقال آب گلاب، علت احداث تونل گلاب چیست؟

۱- به منظور انتقال آب به کاشان، آران و بیدگل

آب مورد نیاز درطرح انتقال آب به کاشان، برای سال های آینده معادل ۱٫۷ متر مکعب می باشد در صورتی که تونل گلاب در شرایط عادی ۲۲٫۵ مترمکعب و در حالت ماکزیمم بیش از ۳۰ مترمکعب در ثانیه آب را از رودخانه زاینده رود (حجت آباد) به سمت رضوانشهر منحرف نموده و انتقال میدهد. به علاوه، طرح انتقال آب به کاشان چند سالی است که با استفاده از سیستم پمپاژ تیران- کرون بهره برداری می گردد. در شرایط جدید، استفاده از تونل گلاب به دلیل قرار گرفتن تونل در منطقه گلاب در کد ارتفاعی حدود ۲۸۰- (تونل در منطقه گلاب حدود ۲۸۰ متر زیر سطح زمین است) نیاز به صرف انرژی و هزینه های بیشتری (هزینه های ثابت و جاری) می باشد. حفر تونل گلاب تنها سودی که برای مردم مصرف کننده آب در کاشان، آران و بید گل دارد افزایش چشمگیر هزینه ها و قیمت تمام شده آب است.

۲- برداشت آب در استان چهارمحال و بختیاری

رودخانه زاینده رود به دلیل تشکیلات خاص زمین شناسی، شرایط توپوگرافی منطقه و مورفولوژی خاص رودخانه در استان چهارمحال و بختیاری باعث زهکشی کل اراضی در استان می گردد و این موضوع عاملی در جهت افزایش دبی رودخانه است. رودخانه بر اساس تقسیمات جغرافیایی کشور، از سرآب رودخانه ، ارتفاعات زردکوه بختیاری، منطقه کوهرنگ تا نزدیکی قلعه شاهرخ در استان چهارمحال و بختیاری است و از آن به بعد تا حجت آباد وارد منطقه جغرافیایی استان اصفهان می گردد (سد، مخزن سد زاینده رود و سد تنظیمی زاینده رود)، از پایین دست حجت آباد تا حدود چم نار، رودخانه مجدداً وارد استان چهارمحال و بختیاری و سپس وارد استان اصفهان می شود. ورودی تونل گلاب و ایستگاه هیدرومتری در محل سد تنظیمی زاینده رود، مرز ورودی به استان استان چهارمحال و بختیاری بوده و ایستگاه آب سنجی دیگری در نزدیکی پل زمانخان قرار دارد و بیشترین برداشت ها در حدفاصل این دو ایستگاه هیدرومتری قرار دارند. بر اساس آمار شرکت آب منطقه ای حجم سالیانه آب ورودی به استان با حجم جریانات خروجی برابر و در سال های پر آبی بیشتر می باشد. این در حالی است که کشاورزان حاشیه رودخانه از قدیم حق آبه داشته اند و تعدادی بهره بردار نیز حق آبه از وزارت نیرو همانند: کارخانجات، صنایع بزرگ، کشت و صنعت های جدید کشاورزی، شهر ها و روستاهای جدید، در استان اصفهان و یزد خریداری نموده اند. و در طومار شیخ بهایی به صراحت ذکر شده است که سرآب رودخانه حق برداشت آب را دارند و از قانون تقسیمات آب مبرا هستند.

۳- آلودگی رودخانه

     تا بحال گزارشی دال بر آلودگی رودخانه توسط محققین در حد فاصل بالا دست پل کله گزارش نشده است. تنها در سال ۱۳۸۷ به دلیل برخورد یک دستگاه بلدوزر متعلق به اداره راه و ترابری استان چهارمحال و بختیاری به منظور تعریض جاده با لوله خط انتقال نفت به پالایشگاه اصفهان باعث آلودگی مقطعی گردید که این قضیه تنها یک حادثه بوده است. اما مطالعات تونل گلاب در سال ۱۳۷۳ و عملیات اجرایی آن در سال ۱۳۸۴ شروع گردید.

      با توجه به قوانین مذکور و واقعیت های میدانی، تونل انتقال آب گلاب یک کار غیر کارشناسی و سیاسی است و چنانچه جریان رودخانه زاینده رود منحرف گردد ،  نتیجه آن خشک شدن رودخانه در حدفاصل حجت آباد تا باغ بهادران بوده و اتفاقات زیر قابل پیش بینی خواهد بود.

الف- جمعیتی برابر ۴۳۵۰۰ نفر که در حال حاضر شاغل و دارای مسکن، مدرسه و امکانات رفاهی نسبی (ساکنین قراقوش، گرمدره، مارکده، یاسه چای، هوره، سوادجان، دشتی، چم کاکا، چم عالی، چم جنگل، ایلبگی، چم خلیفه، چلوان، چم زین،شوراب صغیر، شوراب کبیر، محمد آباد، صادق آباد، سامان، کاهکش، چم خرم، چم نار، قسمتس از شهر بن   در استان چهارمحال و بختیاری و تعدادی روستا و شهر در استان اصفهان)هستند به کجا مهاجرت اجباری خواهندنمود؟ شهر اصفهان و یا دیگر شهرها، مسئله اشتغال مجدد، سرپناه و امکانات رفاهی مورد نیاز آنهاچه خواهد شد؟

ب- فضای سبز ایجاد شده در حاشیه رودخانه زاینده رود باعث ایجاد محیطی تفرجگاهی برای بیشتر مردم خصوصاً ساکنین استان اصفهان شده است که معمولاً در طول ایام سال خصوصاً فصول بهار، تابستان و اوایل پاییز مورد استفاده قرار می گیرد که این خود باعث آرامش و تسکین اعصاب مردم استان اصفهان می گردد.

ج- فضای سبز ایجاد شده در حاشیه و تپه ماهورهای اطراف رودخانه، ضمن ایجاد فضای سبز، لطافت هوا و تولید اکسیژن، تولید هوای پاک و حرکت این توده هوا با توجه به جهت وزش بادهای غالب منطقه به سمت شهر بزرگ اصفهان، باعث پاکی و لطافت هوای شهر می گردد. باغات حاشیه رودخانه چنانچه حتی یک ماه با خشکی رودخانه مواجه شوند برای همیشه از بین خواهند رفت.

د- رودخانه ها با توجه به وضعیت توپوگرافی، شیب کف، مورفولوژی خاص و میزان دبی جریان یافته در رودخانه دارای خودپالایی و تصفیه خودکار آب می باشند. با انحراف آب رودخانه این ویژگی از بین خواهد رفت و در بستر رودخانه جریانی متعفن وجود خواهد داشت که باعث آلودگی محیط زیست و از بین رفتن آبزیان و محیط با طراوت اطراف خواهد شد.

ه – بیش از ۹۳ درصد آب رودخانه زاینده رود از استان چهارمحال و بختیاری تامین می گردد، در قوانین و مقررات ملی و بین المللی اشاره شده که حق تقدم برداشت و مصرف آب غیر از شرب با سرآب رودخانه می باشد. حال اگر ما تابع قانون هستیم چه لزومی دارد که آب رودخانه منحرف گردد. اگر خشکسالی است که چنین است چه لزومی به کشت برنج و احداث کارخانجات صنعتی در استان اصفهان می باشد؟

و- یکی دیگر از قوانین ملی و بین المللی صرفه جویی مصرف آب در حوضه مقصد است. آیادر استان اصفهان در بخش کشاورزی الگوی کشت یهینه رعایت می گردد (کشت برنج حذف شده است)؟ چمنزارهای وسیع با مصرف آب زیاد حذف شده اند؟ چرا در بخش شرب مصرف سرانه آب بجای ۱۷۰ لیتر در روز ۳۰۰ لیتر منظور شده است؟ در بخش صنایع، مگر صنایع نیازمند آب بر حسب قانون نباید در مناطق پر آب ساخته شوند؟ چرا تمام کارخانجات صنعتی تنها در اصفهان می بایست احداث گردند؟ اینها با کدامین قوانین ملی و بین المللی سازگاری دارند؟در اصفهان با مصرفی معادل شش میلیون مترمکعب در سال چنانچه ۱۰ درصد در مصرف آب صرفه جویی گردد با منظور نمودن راندمانهای انتقال و توزیع آب معادل میانگین آورد جریان سد زاینده رود صرفه جویی خواهد شد.

     به نظر می رسد چنانچه بدون در نظر گرفتن مسائل ناسیونالیستی، سیاسی، منافع گروهی و با دیدی ژرف، آینده نگری و چند بعدی مدیریت صحیحی بر رودخانه زاینده رود اعمال گردد، می توان بدون خشک شدن و انحراف رودخانه به استفاده پایدار از رودخانه  دست یافت به گونه ای که در سراسر رودخانه زاینده رود صدا و نغمه جریان آب به گوش برسد.

بیانیه انجمن‌های محیط‌زیستی استان چهارمحال و بختیاری به مناسبت ثبت ملی دو مورد میراث شکار در فرهنگ بختیاری

شنبه, ۱۲ اسفند, ۱۳۹۱

     به‌دنبال انتشار خبرهای دو مورد ثبت ملی میراث شکار پرندگان و وحوش، تحت دو عنوان «میراث معنوی شکار» و «شکار کبک در فرهنگ بختیاری» در فهرست آثار ملی کشور، انجمن‌های محیط‌زیستی استان چهار‌محال و بختیاری در اقدامی مسئولانه و تحسین‌برانگیز با انتشار بیانه‌ای، این اقدام نابخردانه و طبیعت‌ستیزانه اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری را به‌لحاظ نادیده گرفته شدن تمامی آموزه‌های اخلاق محیط‌زیستی و توهین به فرهنگ غنی سرزمین بختیاری، محکوم کرده و از تمامی فعالان و دست‌اندرکاران حوزه‌های فرهنگی و محیط‌زیستی استان و کشور واکنش‌های سزاواری را خواستار شده‌اند.

بیانیه

متن کامل بیانیه:

     خبر ثبت ۲ مورد میراث شکار در فهرست آثار ملی کشور به‌نام فرهنگ بختیاری که تحت ۲ عنوان «میراث معنوی شکار در فرهنگ بختیاری»  و «شکار کبک در فرهنگ بختیاری» در ۳ ماهه چهارم سال ۱۳۹۱؛ همه دوستداران محیط‌زیست و فرهیختگان فرهنگی سرزمین بختیاری را شگفت‌زده و نگران کرد.

     درست است که به‌لحاظ فرهنگ ایلی و معیشت مبتنی بر دامداری و کشاورزی و هم‌چنین وجود پرشمار وحوش در منطقه بختیاری، به‌مانند بسیاری از مناطق کشور شکارکردن راهی برای تأمین نیازهای غذایی مردمانش بوده است، اما حقیقت این است که حالا با ورود به دوره‌ای که به‌لحاظ کاهش شدید جمعیت وحوش و افزایش سطح آگاهی‌ها و حساسیت‌های محیط زیستی، دیگر اکثر فرزندان دیار بختیاری هم شکار و شکارچی‌گری را از شناسه‌های شجاعت و دلاوری مردان‌شان ندانسته و نه‌تنها به آن افتخار نکرده بلکه با تغییر اوضاع فرهنگی، از کشتار دیگر جانداران و فرهنگ شکار و شکارچی‌گری اظهار انزجار کرده و سطح همکاری‌های آن‌ها با نهادهای متولی محیط‌زیست نیز افزایش چشمگیری پیدا کرده است. 

     خبرهای منشر شده حکایت از آن دارد که اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری به بهانه پاسداشت شجاعت‌ها و دلاوری‌های مردان بختیاری و جایگاه شکارچی‌گری در این سرزمین، با نادیده گرفتن ملاحظات و آموزه‌های غیرقابل‌انکار اخلاق محیط‌زیستی، فرهنگ شکار و شکارچی‌گری را که در این سال‌ها مورد انزجار اقوام و ملت‌های اکثر نقاط جهان قرار گرفته است، به‌نام فرهنگ بختیاری در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسانده است!

     گفتنی‌است که ثبت «شکار کبک» به‌نام میراث فرهنگی بختیاری در حالی اتفاق افتاده است که؛ به‌دنبال معرفی و انتخاب گونه‌های نماد جانوری استان‌های کشور، کبک‌دری(طبق نامه شماره ۶۱۰۸/۳۲ مورخه ۸/۲/۸۷) به عنوان نماد جانوری استان چهارمحال و بختیاری از سوی سازمان حفاظت محیط زیست معرفی شده و بنابر اظهارات مسئولان اداره کل حفاظت محیط زیست استان و پژوهش‌های میدانی صورت گرفته، جمعیت این پرنده در اثر شکار به شدت کاهش یافته و در شمار گونه‌های مورد تهدید تحت برنامه‌های شدید حفاظتی سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است.

     چنین است که ما اعضای انجمن‌های محیط‌زیستی استان چهارمحال و بختیاری ضمن محکوم کردن این اقدامات ضد آموزه‌های اخلاق محیط‌زیستی و ضد فرهنگ سرزمین بختیاری، از تمامی دوستداران و فعالان محیط‌زیستی، فرهیختگان فرهنگی‌اجتماعی و دست‌اندرکاران حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و محیط‌زیستی استان و کشور می‌خواهیم تا با واکنش‌های سزاوار به این ماجراها، اجازه ندهند چنین ضد ارزشی‌هایی در فهرست آثار ملی کشور به‌نام سرزمین بختیاری با آن تنوع‌زیستی منحصر به‌فرد، به ثبت برسد.

انجمن‌های محیط‌زیستی استان چهارمحال و بختیاری:

انجمن محیط‌زیستی تسنیم بروجن، انجمن محیط‌زیستی فوژان سبز شهرکرد، انجمن محیط‌زیستی وحدت سبز فرخ‌شهر،انجمن محیط‌زیستی دوستداران طبیعت بروجن،انجمن محیط‌زیستی حافظان طبیعت شیدا، انجمن محیط‌زیستی موج سبز، انجمن محیط‌زیستی نغمه سبز، انجمن محیط‌زیستی سرزمین مهر فارسان، انجمن محیط‌زیستی حافظان طبیعت شهرکرد

پی نوشت:

– به خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری پیشنهاد می‌کنم یادداشت محمد درویش که با عنوان «ثبت کبک‌کشی: رویداد تلخی که امید می‌پراکند!» در روزنامه اعتماد مورخ ۱۳ اسفند ۹۱ منتشر شده است را حتما” بخوانند.

– خبرگزاری مهر: جوابیه؛ توجیحات میراث فرهنگی چهارمحال و بختیاری در خصوص ثبت ملی دو پرونده شکار

– خبرگزاری ایرنا: شعار بخش گردشگری جشنواره همراه تهران اعلام شد

– خبرگزاری میراث فرهنگی: ثبت شکار کبک، تیرخلاص به طبیعت بختیاری!

عمده ترین شناسه های تخریب جنگل های زاگرس که کمتر به چشم می آیند!

دوشنبه, ۶ آذر, ۱۳۹۱

     کاهش گستره های جنگلی که از آن با عنوان تخریب کمی یا افقی جنگل ها یاد می شود، مشهودترین شناسه روند تخریب جنگل ها در اذهان عمومی به حساب آمده و عموما”در نگاه های سطحی، دیگر پی آمدهای تخریب جنگل ها – که به نام تخریب های کیفی یا عمودی معروف بوده و غالبا” اثرات زیانبار آنها بر روی تنوع زیستی معنی دارتر هم می باشد – بسیار کمتر به چشم می آید.

    بر بنیاد نتایج جمع آوری شده از تحقیقات و مطالعات انجام شده بر روی رویشگاه های جنگلی زاگرس – خصوصا” جنگل های چهارمحال و بختیاری – که اغلب هم توسط دوست خوب مان مرتضی ابراهیمی رستاقی عزیز صورت گرفته است؛ علاوه بر پی آمد بارز و عینی کاهش وسعت عرصه های جنگلی، نشانه های نگران کننده ای هم از تخریب های افقی و عمودی جنگل ها بدست آمده است که حیفم آمد تا دست­ آوردهای تحقیقاتی ارزشمند این پاسداران بی ادعای طبیعت وطن با خوانندگان فهیم تارنمای طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته نشود:

 ۱- کاهش ارتفاع متوسط توده های جنگلی

     نتایج بررسی های انجام گرفته حکایت از آن دارد که؛ ارتفاع متوسط توده های جنگلی در اکثریت سطوح جنگلی زاگرس در وضعیت موجود کاهش قابل ملاحظه ای پیدا کرده است. هر چند در برخی مناطق در سطوحی محدود و معدود، توده هایی وجود دارند که ارتفاع درختان آنها به ۱۲ تا ۱۷ متر هم رسیده و کماکان از ارتفاعی بیش از ارتفاع متوسط اکثریت توده های جنگلی زاگرس در وضعیت موجود برخوردارند اما؛ ارتفاع متوسط بدست آمده برای توده های جنگلی زاگرس کمتر از ۸ متر بوده که شوربختانه در سراسر جنگل های زاگرس مرکزی مصداق داشته و توده های با ارتفاع بیشتر تنها در لکه های کم وسعت و به صورت نادر در مناطق خاصی از زاگرس مشاهده می شوند.

     در اثر این کاهش ارتفاع متوسط، علاوه بر از دست رفتن بخش زیادی از بیوماس فضایی جنگل، اشکوب ها و یا لایه های گیاهی جنگل کاهش یافته و بخشی از گروه های گیاهی و تنوع زیستی که از زیستگاه هایی ویژه در پروفیل عمودی توده جنگلی برخوردار بوده اند، از بین می روند.

۲- تبدیل فرم پرورشی دانه زاد به سایر فرم های پرورشی

     به طور کلی جنگل ها در شرایط طبیعی، از فرم پرورشی دانه زاد برخوردار هستند ولی در اثر تخریب و قطع درختان، در صورتی که آن جنگل دارای قابلیت جست دهی و توان تجدید حیات غیر جنسی(شاخه زاد) باشد، فرم پرورشی درختان قطع شده آن در ابتدا از “دانه زادی” به “دانه و شاخه زاد” و در صورت استمرار قطع، به “شاخه زاد” تبدیل می شود.

     توده های جنگلی با منشاء زادآوری “شاخه زاد” از پایداری کمتری نسبت به توده های “دانه زاد” برخوردار بوده، ارتفاع متوسط توده آنها کاهش قابل ملاحظه ای یافته، ساختارعمودی “چند اشکوبه” آنها به توده “تک اشکوبه” تنزل یافته و در مجموع اثر حمایتی آن توده های جنگلی بر بستر رویشگاه کاهش می یابد.

     جنگل های گستره زاگرس مرکزی در سطوح محدودی از فرم پرورشی دانه زاد برخوردار بوده و قریب به ۸۵ درصد آنها از دیگر فرم های پرورشی(شاخه دانه زاد، دانه شاخه زاد و یا شاخه زاد) برخوردار هستند.

۳- کاهش پوشش تاجی توده های جنگلی

     با لحاظ کاربری اصلی جنگل های منطقه زاگرس که همانا حفاظت از آب و خاک و کارکردهای محیط زیستی است، میزان انبوهی این توده های جنگلی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و حفظ رطوبت خاک و کیفیت بستر رویش در این جنگل ها مرهون همین پوشش تاجی است.

     در شرایط موجود به علت تشدید روند تخریب، متأسفانه میزان انبوهی پوشش تاجی این توده های جنگلی نسبت به پتانسیل تولیدی واقعی آنها به شدت کاهش یافته و در بالغ بر ۷۰ درصد از وسعت رویشگاه های جنگلی زاگرس، میزان این انبوهی به کمتر از ۲۵ درصد رسیده است.

۴- فقدان تجدید حیات جنسی

     در وضعیت موجود تقریبا” در تمامی مناطق جنگلی زاگرس تجدید حیات غالب، غیر جنسی و شاخه زاد شده است. اگرچه همچنان قابلیت تجدید حیات جنسی و دانه زادی در این جنگل ها وجود داشته و هنوز هم رویش نهال به صورت دانه زاد میسر است اما؛ این نهال ها به دلیل فشارهای روزافزون چرای دام قادر به استقرار و ادامه حیات نبوده و در وضعیت موجود تعداد متوسط آنها در واحد سطح، بسیار کم و محدود(۲۰۰ اصله) شده است.

     فراموش نکنیم که تفاوت بارزی از منظر جنگل شناسی و پایداری بین توده های جنگلی با منشاء دانه زاد(تجدید حیات جنسی) و شاخه زاد(تجدید حیات غیرجنسی) وجود دارد. تجدید حیات جنسی متضمن پایداری و بقای توده های حاصل از این نوع تجدید حیات است اما توده های جنگلی حاصل از تجدید حیات غیرجنسی یا شاخه زاد ناپایدار و از دیر زیستی کمتری برخوردارند و در صورت استمرار قطع و جست دهی بتدریج پایه های مولد قدرت جست دهی خود را از دست داده و از بین خواهند رفت.

۵- کاهش بارخیزی خاک

     یکی از تلخ ترین پی آمدهای تخریب جنگل های زاگرس، کاهش بارخیزی و یا مرگ تدریجی خاک این مناطق است که متاسفانه کمتر بدان توجه می شود. در اثر افزایش شمار و تراکم دام در عرصه، تقریبا” تمامی برگ های درختان توسط دام ها تعلیف شده و عموما” بستر این جنگل ها عاری از پوشش پیوسته لاشبرگ ها و یا میوه درختان بوده و فرایند طبیعی تقویت خاک جنگل دچار اختلال و کمبود شدید مواد غذایی مورد نیاز رشد گیاهان شده و همان تعداد اندک تجدید حیات جنسی گونه های جنگلی را نیز به شدت تحت تأثیر قرار می دهد.

۶- کاهش حجم سرپای توده های جنگلی

     بر اساس اطلاعات جمع آوری شده از این دسته پژوهش های انجام شده در جنگل های منطقه زاگرس، پتانسیل بالقوه موجودی سرپای این جنگل ها حدود ۱۹۰ سیلو در هکتار محاسبه شده است، درحالیکه در وضعیت موجود متوسط حجم چوب سرپای توده های جنگلی در منطقه زاگرس کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت آن جنگل ها بوده که یقینا” ناشی از تخریب های اتفاق افتاده در این جنگل ها می باشد.

     یادمان باشد که این رهیافت های راهبردی که حاصل تلاش های قابل تحسین کارشناسان دلسوز و باانگیزه بخش منابع طبیعی کشور است، به همراه ده ها دلیل و نشانه های غیرقابل کتمان دیگر حکایت از وضعیت بحرانی و شتاب حیرت انگیز نابودی بخش ارزشمندی از سرزمین ایران دارد که بالغ بر ۴۰ درصد از اندوخته های آبی ایرانیان را در خود جای داده است.

در همین رابطه:

– خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN):تهدید تنوع زیستی نتیجه تخریب جنگل های زاگرسی است

طرح­ های توسعه­ ای در جنگل­ های زاگرس؛ ناجی یا بلای جان!؟

جمعه, ۲۸ مهر, ۱۳۹۱

بدون­ شک اکثر کارشناسان و متخصصین منابع طبیعی کشور بر این باورند که عدم توسعه یافتگی زیست­ بوم­ های جنگلی کشور – به خصوص مناطق جنگلی زاگرس – همواره به عنوان مؤلفه اصلی و زمینه­ ساز شکل­ گیری سایر عوامل تخریب رویشگاه­ های جنگلی­ مان مطرح بوده است. اضافه بر این، چیدمان غلط در طراحی توسعه دیگر مناطق کشور، نیز روند قهقرائی کنونی حاکم بر جنگل­ های کشور را شدت بخشیده است.

افزایش جمعیت و وابستگی معیشتی جوامع جنگل نشین به عرصه منابع طبیعی تجدید شونده – که عموما” با بهره برداری های سنتی همراه می باشد – و ظرفیت تولید محدود منابع، در کنار عدم توسعه یافتگی متناسب با توانمندی­­ های اکولوژیکی مناطق، روند قهقرائی نگران کننده منابع یاد شده به ویژه منابع جنگلی را موجب شده است.

در وضعیت موجود، طرح­ ها و برنامه­ های توسعه­ ای با رویکردی بخشی­ نگرانه و فارغ از اثرات متقابل منابع و عدم التزام عملی به هماهنگی در دست­یابی به توسعه پایدار به اجرا در می­ آیند، برخی از طرح­ ها و پروژه­ های توسعه­ ای نه تنها دست­ آورد قابل­ ملاحظه­ ای برای منابع طبیعی و کاهش وابستگی شدید معیشتی به منابع طبیعی نداشته، بلکه اثرات سوء ناشی از اجرای این طرح­ ها بر روی عرصه­ های طبیعی جنگلی و مرتعی حداقل در بعد منطقه­ ای بیش از اثرات مثبت آن بوده است.

در گستره زاگرس مرکزی، اجرای پروژه­ های کلان نظیر سدسازی­ ها، راه­سازی­ ها و خطوط انتقال نیرو، گاز و نفت خسارت­ های قابل­ ملاحظه­ ای را متوجه جنگل­ های ارزشمند این منطقه از کشور کرده است. پروژه­ های متعدد راهسازی در استان چهارمحال و بختیاری مصداق بارزی از این ادعاست، با هدف ایجاد راه ارتباطی فلات مرکزی به استان خوزستان از طریق استان چهارمحال و بختیاری، در مسیرهای متعددی(سه مسیر: شهر کرد – اردل – بازفت، شهر کرد – ناغان – گندمکار، بروجن – لردگان – دهدز) که شوربختانه هر سه آنها از مناطق جنگلی چهارمحال و بختیاری عبور کرده است مبادرت به راه­سازی شده است.

صرف­ نظر از تعدد مسیرها که توجیه منطقی آن جای پرسش دارد، در برخی مسیرها، احداث رشته راه­ های بی­ سرانجام حاکی از عدم حداقل مطالعات لازم جهت مسیریابی است. برای نمونه می­ توان به مسیر بازفت اشاره کرد که روزگاری نه چندان دور، جنگل­ های حوضه آبخیز بازفت یکی از بکرترین و کمتر دست­ خورده­ ترین توده­ های جنگلی منطقه زاگرس را در خود جای داده بود. حاصل این آزمون و خطاهای راه­سازی برای جنگل­ های استان چهارمحال و بختیاری نابودی صدها هکتار جنگل و به­ طور عموم بهترین توده­ های جنگلی آن دیار بوده است.

سهم جنگل­ های استان چهارمحال و بختیاری از روند رو به رشد و نگران کننده صنعت سد­سازی کشور، فرو رفتن هزاران هکتار جنگل در کام دریاچه­ های سدهای احداثی بوده و در ادامه این روند برای سدهای در دست احداث، نابودی هزاران هکتار از باقیمانده جنگل­ های این دیار اجتناب­ ناپذیر است. تنها سهم گزینه در دست­ ساخت سد خرسان ۳ حدود چهار هزار هکتار جنگل است.

عبور خط لوله انتقال گاز از جنگل­ های منطقه حفاظت شده دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد، نیز مرثیه­ ای دیگر است که حسرت و تلخی ناشی از تخریب اکوسیستم­ های منحصر­بفرد کشور، بیش از حلاوت اجرای این پروژه ملی برجان دوست­داران محیط زیست نشسته است.

 شوربختانه امید به اصلاح این رویه­ های ناهنجار محیط زیستی در اجرای طرح­ های توسعه­ ای، تاکنون با الزام و اعمال شرط اجتناب­ ناپذیر ارزیابی محیط زیستی پروژه­ ها در هر سطحی نیز توفیق چندانی به دنبال نداشته، زیرا آن­ گونه که تاکنون در ارزیابی­ های محیط زیستی پروژه­ ها اتفاق افتاده است، عامل پوشش گیاهی طبیعی(جنگل و مرتع) از وزن و امتیاز لازم در مجموع مؤلفه­ های متعدد تصمیم­ سازی و گزینه­ گزینی­ ها برخوردار نبوده است. خاصه اینکه، قربانی شدن این بخش نه تعارض و چالش­ های اجتماعی را به­ دنبال داشته و نه بهائی را باید برای این ذبح نابخردانه پرداخت!

بدون شک توسعه­ ای که در صورت پایدار بودن می تواند به­ عنوان تنها راه مهار دیگر عوامل تخریب جنگل­ های زاگرس مثل زراعت در زیراشکوب، قطع جنگل و تولید زغال، چرای غیر اصولی دام و بهره­ برداری­ های غیرعلمی مطرح باشد، حال به لحاظ نادیده گرفته شدن ملاحظات محیط زیستی و توانمندی­ های بوم­ شناختی مناطق، پایداری خود را از دست داده و به عنوان یکی از عوامل مهم تخریب این رویشگاه­ های کم­ نظیر کشور بدل شده است.

بازتاب ها:

– روزنامه اعتماد: ناجی یا بلای جان!؟ طرح های توسعه یی در جنگل های زاگرس

اکوسیستم های جنگلی منحصربفرد و نادر زاگرس مرکزی

دوشنبه, ۲۴ مهر, ۱۳۹۱

ابتدای این هفته در کارگاهی آموزشی با عنوان “مدیریت جنگل های زاگرس” شرکت کردم که مدرّس آن دوست خوبم – مرتضی ابراهیمی عزیز – بود. ابراهیمی از جمله کارشناسان قدیمی سازمان جنگل ها است که حدود ۳۲ سال پیش، کارش را در دیار بختیاری آغاز کرد و پایه گذار فعالیت های پژوهشی اجرایی بسیار خوبی در استان چهار محال و بختیاری بود. به جرأت می توان گفت که ایشان از نظر تجربه عملی و شناخت مؤلفه های اثرگذار بر مدیریت جنگل های زاگرس، از جایگاه برجسته ای در بین کارشناسان سازمان جنگل ها برخوردار بوده و به عنوان یک مرجع در بین کارشناسان و پژوهشگران حوزه جنگل های زاگرس مطرح می باشد.

در این کارگاه به موضوعات مختلفی پیرامون طرح های جنگلداری و مدیریت جنگل های زاگرس پرداخته شد که به نظرم رسید برخی از آن مطالب با خوانندگان گرامی این تارنما به اشتراک گذاشته شود:

منطقه زاگرس مرکزی دارای اکوسیستم های جنگلی منحصر بفرد(Unique) و نادر(Rare) است که به لحاظ اهمیت اکولوژیکی آنها لازم است در مدیریت جامع جنگل های این منطقه به صورت ویژه مورد توجه قرار گیرند.

برخی گونه های جنگلی به صورت توده های خالص(Pure) یا آمیخته(Mixed) درمحدوده هایی با ویژگی های خاص اکولوژیکی(meso clima)، اکوسیستم های جنگلی ویژه ای را در منطقه عمومی زاگرس شکل می دهند که یا منحصربفرد و بی نظیر در سایر مناطق زاگرس می باشند و یا در نوع خود کم نظیر و نادر محسوب می شوند. سهم زاگرس مرکزی از این نوع اکوسیستم ها به شرح زیر است:

۱- جنگلهای آمیخته سوزنی برگ و پهن برگ

توده های جنگلی آمیخته سوزنی برگ و پهن برگ اکوسیستم های کم نظیری را در منطقه اکولوژیکی زاگرس شکل می دهند که دو گونه سوزنی برگ زربین(Cupressus sempervirens L. var. horizontalis) و ارس(Juniperus spp) در ترکیب با گونه های پهن برگ (به طور عمده بلوط) ایجاد کننده این اکوسیستم ها می باشند. نمونه کم نظیر  این نوع اکوسیستم در زاگرس مرکزی، جنگل های چهارطاق شهرستان کیار در استان چهارمحال و بختیاری است که گونه سوزنی برگ آن ارس و پهن برگان(Broad leaves) غالب آن زبان گنجشک(Fraxinus rotundifolia) و بلوط ایرانی است.

تیپ جنگلی آن اکوسیستم؛ “ارس – بلوط – زبان گنجشک” و گونه های مهم همراه آن؛ محلب(Cerasus mahaleb)، کیکم(Acer monspessulanum)، زالزالک(Crataegus aronia) و پلاخور یا شن(Lonicera nummularifolia) هستند. بنابراین با تاکید بر گونه سوزنی برگ، این اکوسیستم بی نظیر و مختص استان چهارمحال و بختیاری و به تبع آن زاگرس مرکزی است.

۲- توده  آمیخته بلوط – اوجا

اگر چه گونه اوجا(Ulmus minor) به صورت تک پایه و یا گروه های جنگلی خالص به صورت پراکنده در بخش های شمالی و جنوبی زاگرس رویش دارد، اما توده آمیخته آن با بلوط و در سطح قابل ملاحظه در دره پهنوس بخش بازفت شهرستان کوهرنگ در استان چهار محال وبختیاری رویش دارد، که در نوع خود درمنطقه اکولوژیکی زاگرس بی نظیر است. مهمترین گونه های همراه این توده؛ محلب، کیکم، زبان گنجشک، بنه، پلاخور، داغداغان(Celtis caucasica) و چنار(Platanus orientalis) هستند.

 ۳- توده خالص تلخ بیان چوبی

تلخ بیان چوبی(Sophora mollis)، گونه ای درختچه ای از خانواده پروانه واران(Papilionaceae) است که در وسعت حدود ۵ هکتار به صورت توده خالص در منطقه دوپلان شهرستان اردل در استان چهارمحال و بختیاری رویش دارد و  علاوه بر آن به صورت یک گروه جنگلی (کمتر از نیم هکتار) در حد فاصل روستاهای گاوزلک و لندی حوزه آبخیز بازفت استان چهارمحال و بختیاری رویش دارد. این توده انحصاری چهارمحال و بختیاری و به تبع آن زاگرس مرکزی است.

قابل ذکر است که در این گستره گونه هایی دیگر نیز در مقیاس گروه های جنگلی و واجد ارزش های اکولوژیک خاص رویش دارند که می توان به گونه های زیتون(Olea europaea) در حوزه های آبخیز ارمند و بازفت، مورد(Myrtus communis) در حوزه های آبخیز ارمند، بازفت و خرسان، گردو(Juglans regia) در منطقه آتشگاه لردگان و سماق(Rhus coriaria) در مناطق پروز، بازفت و لردگان استان چهار محال و بختیاری اشاره کرد.