بایگانی شهریور, ۱۳۹۱

نشانه هایی از حضور یوز در طبیعت بختیاری

چهارشنبه, ۲۹ شهریور, ۱۳۹۱

کوشان مهران عزیز بر بنیاد برخی مستندات و نشانه ها، در یادداشتی به تحلیل حضور یوز در کمتر از ۵ دهه پیش در طبیعت بختیاری پرداخته و آن را برای این تارنما ارسال کرده است. ضمن قدردانی از ایشان به پاس ارسال یادداشت های روشنگرانه و کارشناسی اش، متن کامل این یادداشت تحلیلی با شما خوانندگان گرامی و فرهیخته طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته می شود:

زیستگاه جانوران را با استانداردهای خودمان نسنجیم، یوزپلنگ در چهارمحال و بختیاری

چه کسی گمان می نمود که در استان گیلان گونه دشت زی آهوی گواتردار ایرانی وجود داشته باشد؟ ولی تا ۳۳ سال پیش در دشت مرتفع لوشان استان گیلان جمعیتی جدا افتاده از آهوان دشت قزوین زندگی می کردند. درسال گذشته ناباورانه شاهد حضور آهو در فیروزکوه شدیم که درنگاه نخست این به اغراق گوینده خبر نسبت داده شد ولی در یکی ازسفرنامه های ناصرالدین شاه به مازندران به وجود آهو در فیروزکوه اشاره شده است. حتی در فلات مرتفع تبت هم گونه آهوی گوا و گورخر درشت جثه( ۴۰۰ کیلوگرمی) کیانگ در این زیستگاه دشوار به تعداد زیادی وجود دارند.در نواحی زاگرسی ایران چون لرستان هم تاپیش از قتل عام با سلاح جنگی بدست مردم محلی و جزیره ای شدن زیستگاه ها و قطع ارتباط با دیگر جمعیت ها و نابودی مراتع به بهای خودکفایی کذایی گندم، جمعیت های خوبی از آهوان از دیرباز وجود داشته اند.

در روزنامه خاطرات شاهزاده مسعود میرزا ظل السلطان به وجود یوزپلنگ هم در زیستگاه ها دشتی و هم در نواحی کوهستانی اشاره شده و در شرایط کنونی به دلیل ناامنی در زیستگاه های دشتی به دلیل کشتار یوز و طعمه های او چون آهو و جبیر ، این گربه سان مجبور به انتخاب زیستگاه های کوهستانی شده که همین باعث اشتراک زیستگاه با رقیبی قدر چون پلنگ و رقابت بر سر منابع محدود غذایی چون گوسپندان کوهی و پازن گردیده است. حتی در قصر فیروزه تهران هم معدود آهوان برجای مانده به دلیل ناامنی کفه ناگزیر به زندگی در نواحی کوهستانی گردیده اند.

در دهه ۱۳۴۰ که گزارش شکار یوزپلنگ در حدود شهرکرد به صورت مستند همراه با تصویر ارائه گردید به دلیل اینکه هنوز جاده ها و اراضی کشاورزی و خودروها هنوز چندان گسترده نشده و به دلیل خلع سلاح عشایر که با بکار گیری راهکار کاربردی و بدور از خیال پردازی مشت آهنین و بدور از اغماض و سهل انگاری انجام شده بود ، زیستگاه های استان از امنیت بسیار بالا و غیر قابل مقایسه با حالا برخوردار بوده و به دلیل فراوانی طعمه رقابت همچون زمان کنونی بین گوشت خواران بزرگ هیکل چون پلنگ و یوزپلنگ وجود نداشت.

در وضعیت فعلی زیستگاه دشتی برای احیای جمعیت جانورانی چون یوزپلنگ و آهو در استان های زاگرسی برجای نمانده و در صورت داشتن اراده ای جدی( که در شرایط کنونی حتی اندیشیدن به آن تنها شوخی تلخی به شمار می رود) پس از احیای جمعیت رو به نابودی پازن و گوسپندان کوهی( معرفی مجدد به زیستگاه های اصلی و ایجاد ارتباط بین زیستگاه ها، برای نمونه احیای جمعیت گوسپند کوهی اصفهان منطقه دنا) می توان جمعیت گوزن های مرال، شوکا و گوزن زرد میان رودان را در زیستگاه های مستعد جنگلی چون یاسوج ، دنا و مناطق جنگلی استان ایلام احیا نمود.

تجربه تلخ شکار ماده یوز توله دار در نزدیکی شهرکرد این حقیقت را نمایان می سازد که طبیعت به هیچ روی در فرمول های قفل شکسته و فلان جزوه و دست نوشته کهنه و تکه پاره فلان استاد آن کاره و محلل نمی گنجد و … چشم ها را باید شست، جور دیگری باید دید.

مشارکتی کم نظیر در روزی فراموش نشدنی

شنبه, ۲۵ شهریور, ۱۳۹۱

دیروز ۲۴ شهریور؛ رویشگاه جنگلی شمس ­آباد دوراهان در بام ایران – که در محدوده حوضه آبخیز الگویی استان چهارمحال و بختیاری برای مدیریت جامع منابع طبیعی واقع شده است – پذیرای بیش از ۱۵۰ نفر از دوستداران طبیعت بود که داوطلبانه آمده بودند تا به بهانه پاسداشت سال جهانی جنگل(۲۰۱۱) و دهه تنوع زیستی ملل متحد، برای نخستین بار در برنامه پاک­سازی مشارکتی جنگل در دیار بختیاری شرکت کنند.

نگارنده این افتخار را داشته که همراه با دوستان پرتلاش و سختکوش ­ام در انجمن محیط­ زیستی تسنیم بروجن وظیفه هماهنگی و برگزاری این برنامه پاک­سازی جنگل از زباله را سزاوارانه برعهده گیریم و میزبان شرکت کنندگان در این برنامه که زنان و مردان جوامع محلی ذینفع، اعضای انجمن­ های محیط­ زیستی استان و کارکنان برخی ادارات و نهادهای دولتی را شامل می­ شدند، باشیم.

برجسته­ ترین ویژیگی این برنامه، حضور چشم­ گیر و قابل­ تحسین زنان و مردان جوامع محلی و بهره­ برداران منطقه بود که به همت بخشداری، دهیاری و اداره منابع طبیعی منطقه و هم­چنین دعوت­ های چهره­ به­ چهره اعضای انجمن تسنیم در ده روز گذشته صورت پذیرفته بود. حضوری امیدوار کننده که همواره از دغدغه­ های فعالان و دست­ اندرکاران حوزه منابع طبیعی و محیط­ زیست کشور بوده و از آن به­ عنوان یکی از محوری­ ترین راهبردهای برون­ رفت از بحران­ های پیش­ روی زیست­ بوم­ های کشور نام برده می­ شود.

البته حضور دوستداران طبیعت از فرمانداری بروجن، بخشداری و شهرداری گندمان، ادارات منابع طبیعی و حفاظت محیط زیست استان و همچنین تشکل­ های مردم­ نهاد سراسر استان در این برنامه فرهنگی­ ترویجی قابل­ تقدیر و دلگرم کننده بوده و بدون­ شک اینگونه احساس مسئولیت­ ها، تشویق کننده بوده و سطح مشارکت جوامع محلی در برنامه­ های صیانت از منابع طبیعی کشور را بالا خواهد برد.

از دیگر نکات قابل­ توجه و شاید بتوان گفت کم­ همتا در اجرای این برنامه، که یقینن می­ توان از آنها به عنوان رفتارهای فرهنگی و الگویی نام برد؛ دقت در انتخاب نوع و شیوه پذیرایی­ ها بود که شرکت کنندگان در این برنامه را به شدت تحت تأثیر قرار داده بود. برخلاف عرف پذیرایی در بسیاری از همایش­ ها و برنامه های دولتی و غیردولتی که غالبا” از کیک و آبمیوه و در ظروف و کیسه­ های پلاستیکی استفاده می­ شود، مجریان این برنامه در یک اقدام فرهنگی­ ترویجی به­ جای پذیرایی­ های مرسوم، از تنقلات شامل مغز بادام، کشمش، نخودچی، بادام زمینی و …. در پاکت­ های کاغذی بسته بندی شده که بر روی آنها شعار “هر روز یک کیسه پلاستیکی کمتر” نوشته شده بود استفاده کرده بودند. به­ جای آبمیوه­ های پاکتی نیز از میوه­ های فصل استفاده شده بود که کمترین زباله را داشته و به عنوان حرکت­ های فرهنگی در بین شرکت کنندگان بسیار مؤثر بود.

استفاده از کپسول و اجاق گاز برای تهیه نوشیدنی داغ و خودداری کردن از روشن کردن آتش و استفاده از سوخت­ های هیزمی نیز یک اقدام فرهنگی از دوستان ما در انجمن تسنیم بود که در راستای ترویج فرهنگ جایگزینی سوخت­ های فسیلی با سوخت­ های هیزمی در بین جوامع محلی ساکن در رویشگاه­ های جنگلی صورت گرفت. واکنش­ های خوب شرکت کنندگان به این اقدامات فرهنگی جانبی در برنامه، حکایت از مؤثر واقع شدن اینگونه رفتارهای فرهنگی کوچک در راستای ارتقای ظرفیت­ های فرهنگی جامعه­ مان در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی دارد.

بدون شک به­ دنبال اجرای چنین برنامه­ هایی که با حضور گسترده مردم جوامع محلی همراه است، می­ توان به افزایش سطح آگاهی­ ها و مشارکت آن جوامع در پاسداری و صیانت از طبیعت پیرامون­ شان امیدوار بود. باشد که انجمن­ های محیط­ زیستی به جای پرداختن به فعالیت­ های ویترینی و نمایشی، آگاهانه به میان جوامع محلی رفته و همراه با بهره­ برداران واقعی برای عرصه­ های طبیعی کشور برنامه­ ریزی کرده و هر یک از آنان را به مدافعان و پاسداران واقعی زیست­ بوم­ شان تبدیل کنند.

در همین رابطه:

خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا): برنامه پاکسازی مشارکتی جنگل در بروجن برگزار شد

گزارش اجرای برنامه در وب سایت اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری چهارمحال و بختیاری

بام ایران برای اجرای نخستین برنامه پاکسازی مشارکتی جنگل آماده شده است

پنجشنبه, ۲۳ شهریور, ۱۳۹۱

با همت و تلاش تشکل های مردم نهاد محیط زیستی، استان های چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه، گلستان، گیلان، مازندران، فارس، اصفهان و کردستان آماده شده اند تا به صورت همزمان و هماهنگ در روز جمعه ۲۴ شهریور، بخشی از جنگل های خود را به بهانه پاسداشت سال جهانی جنگل(۲۰۱۱) و دهه تنوع زیستی ملل متحد، پاکسازی کنند.

در این حرکت ملی ارزشمند؛ تشکل های غیردولتی محیط زیستی، جوامع محلی ذینفع و دستگاه های دولتی مرتبط در این استان ها مشارکت خواهند داشت.

بدون شک یکی از مهمترین هدف های این برنامه، ارتقای سطح مشارکت جوامع محلی در پاسداری و صیانت از رویشگاه های جنگلی کشور است. در این برنامه فرهنگی؛ به پاس حرمت درختان، زباله های رها شده در جنگل جمع آوری و به صورت عملی اخلاق محیط زیستی و رفتارهای سزاوارانه با طبیعت آموزش داده می شود.

انجمن محیط زیستی تسنیم در بام ایران نیز به عنوان هماهنگ کننده استانی این برنامه در استان چهارمحال و بختیاری؛ هماهنگی های لازم با تشکل های محیط زیستی و نهادهای دولتی مرتبط را به عمل آورده تا با همکاری و مشارکت فعالانه جوامع محلی ذینفع، برای نخستین بار این برنامه مؤثر و ارزشمندی را در روز جمعه ۲۴ شهریور از ساعت ۹ تا ۱۱ صبح در منطقه جنگلی شمس آباد دوراهان (شهرستان بروجن) به اجرا درآورند.

منطقه جنگلی شمس آباد در محدوده حوضه آبخیز الگویی دوراهان در شهرستان بروجن واقع شده است. همانطور که آگاهید، بر اساس سیاست گذاری های جدید سازمان جنگل ها و مراتع کشور، در هر استان یک حوضه آبخیز پایلوت انتخاب شده که قرار است با همکاری مؤثر دستگاه های دولتی مرتبط و مشارکت فعالانه مردم منطقه؛ تمامی ظرفیت های اشتغال زایی و درآمدزایی موجود در آن حوضه آبخیز ساماندهی شده و با کاهش وابستگی معیشتی مردم به عرصه های طبیعی، روند تخریب سرزمین مهار شده و از این طریق بتوان به یک الگوی موفق و پایدار از مدیریت جامع منابع طبعی دست یافته و به سایر مناطق استان تعمیم داده شود.

به همت اداره کل منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری و فرمانداری بروجن، برای روز جمعه در شهرهای شهرکرد، بروجن و گندمان وسیله ایاب و ذهاب برای شهروندان علاقمندان به شرکت در این برنامه تدارک دیده شده است. انتظار می رود تمامی دوستداران طبیعت و دستگاه های دولتی مرتبط و رسانه های استانی و کشوری سزاوارانه در برگزاری آیین های این روز مشارکت فعال داشته باشند.

نگارنده به همراه دوستان خوبم در انجمن محیط زیستی تسنیم چشم انتظار حضور سبزتان در این برنامه خواهیم بود. تلفن تماس ۰۹۱۳۷۰۱۷۰۳۶

 علاقمندان می توانند جهت کسب اطلاعات و هماهنگی بیشتر، با دفاتر انجمن های هماهنگ کننده در استان های هدف تماس برقرار کنند.

واکنش های امیدبخش در ماجرای تخریب فضای سبز درختی مدرسه ملاصدرای بروجن

سه شنبه, ۲۱ شهریور, ۱۳۹۱

در ادامه اعتراضات و واکنش های سزاوارانه فعالان محیط زیستی و برخی از آموزگاران و دانش آموزان بام ایران نسبت به رخداد تلخ قطع درختان در فضای سبز یکی از مدارس شهر بروجن، واکنش های قاطعانه و کم سابقه فرماندار و نماینده مردم منطقه در مجلس شورای اسلامی از جمله اتفاقات امیدبخش رخ داده در روند پیگیری های آن ماجرای ضدفرهنگی و تأمل برانگیز است.

واکنش های هوشمندانه و دلسوزانه ای که اگر سزاوارانه تا حصول نتیجه ادامه پیدا کنند می توانند این امیدواری را در میان دوستداران و فعالان محیط زیستی بوجود آورد که؛ مدیران دستگاه ها و نهادهای دولتی متوجه می شوند که برای صدور چنین دستورات نابخردانه ای باید آمادگی پرداخت هزینه هنگفتی را داشته باشند و بی شک ترس از پرداخت چنین هزینه سنگینی، کاهش چشمگیر صدور اینگونه فرمان های درخت ستیزانه را به دنبال خواهد داشت.

و اما حیرت آورتر از خود این رخداد غیرفرهنگی و به دور از شأن فرهنگی شهروندان بروجن، واکنش های سطحی برخی از مدیران و مسئولان آموزش و پرورش استان است که به جای عذرخواهی رسمی از شهروندان و دلسوزان منطقه و برخورد سزاوارانه و عبرت آموز با عوامل این حرکت غیرفرهنگی، ناباورانه به دنبال انحراف افکار عمومی و مطرح کردن موضوعات فرعی ماجرا مثل تعداد دقیق درختان قطع شده و یا سن واقعی آنها هستند!

در حالی که اعتراض معترضان در این ماجرا؛ به نادیده گرفته شدن حرمت درختان به عنوان آیه های خداوندی، آن هم در یک فضای آموزشی و بوسیله متولیان فرهنگ جامعه است و اینکه تعداد واقعی درختان قطع شده چندتا و سن آنها چقدر بوده است، تأثیری در باورهای اخلاق محیط زیستی و فرهنگی معترضان نداشته و هیچ توجیه قابل قبولی برای انجام این حرکت غیرفرهنگی و بدآموزانه به دنبال نخواهد داشت.

واکنش های قاطعانه امیرعباس سلطانی نماینده مجلس شورای اسلامی و فتاح کرمی فرماندار بروجن در قالب گفتگو با خبرگزاری مهر را می توانید در اینجا و اینجا بخوانید.

در همین رابطه:

– خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا): طبیعت عامل قطع درختان مدرسه شاهد بروجن را مجازات کرد

ذبح شعور در پای شعار!

چهارشنبه, ۱۵ شهریور, ۱۳۹۱

در حالی شاهد نابودی تدریجی فضای سبز درختی در مرتفع ترین سکونتگاه شهری کشور – شهر بروجن – هستیم که گرد و غبار تالاب های خشکیده و دشت های بی آب و فرونشسته این دیار به همراه گرد و غبارهای عربی، در سال های اخیر هوای نفس گیری را برای اهالی بام ایران رقم زده اند.

در چنین شرایطی که فضاهای سبز اماکن عمومی و دولتی می توانند کارکردی انکارناپذیر در کنترل و مقابله با آین آلودگی های انسان ساز داشته باشند، ناباورانه مورد بی مهری متولیانی قرار گرفته است که سکان دار حوزه های آموزشی فرهنگی و تربیتی جامعه هستند. در کمال تعجب با خبر شدیم که به دستور عالی ترین مقامات آموزش و پرورش بروجن، فضای سبز درختی یکی از باسابقه ترین مراکز آموزشی این شهر فرهنگی به شدت تخریب شده و بالغ بر ۵۰ درخت ۵ تا ۲۰ ساله – که همگی با دستان دانش آموزان و مربیان این مدرسه غرس و با همت آنان در این سال ها آبیاری و مراقبت شده اند – به بهانه بهتر دیده شدن شعارها کف بر شده اند.

صرف نظر از تبعات زیست محیطی نابودی فضاهای سبز شهری، این اقدام غیرفرهنگی نمونه ای از همان لکنت های بنیادی آموزشی ترویجی در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور است که به جای پرداختن به آموزش های عملی و کارگاهی در سطح مدارس، تمامی توجه را به شیوه های آموزشی شعاری و مجازی معطوف داشته و با رفتاریهای نابخردانه و بدآموزانه، کاهش حساسیت ها و طبیعت ستیزی را به جای دوستی با طبیعت به کودکان و فرزندان این آب و خاک آموزش می دهیم.

بدون شک ناچیز بودن حجم آموزش‌های مربوط به حوزه منابع طبیعی و محیط زیست در محتوای کتاب های درسی مقاطع ابتدایی و متوسطه آموزش و پرورش کشورمان، بستر سازی های فرهنگی اجتماعی جامعه برای افزایش سطح مشارکت مردم در پاسداری از اندوخته های طبیعی مان را با مشکلات زیادی مواجه کرده است، اما ترویج اینگونه رفتارها در محیط های آموزشی کودکان و نوجوانان با هر بهانه ای یقینا” با اصول آموزشی و تربیتی وزارت آموزش و پرورش مغایرت داشته و مورد تأیید هیچ نهاد آموزشی و فرهنگی نخواهد بود.

برخلاف وظایف ذاتی و تفاهم نامه های متبادله بین وزارت آموزش و پرورش با سازمان های جنگل ها و مراتع  و حفاظت محیط زیست کشور که بر حفاظت بی چون و چرا و توسعه این گونه فضاهای درختی تأکید و دلالت دارد، متأسفانه به دلیل عدم درک درست از کارکردهای زیست محیطی، کاربردهای آموزشی فرهنگی و روانی این محیط های سبز بر کودکان و همچنین نقش بدآموزانه این رفتارها در تربیت کودکان، درست در چند روز مانده به آغاز سال تحصیلی جدید؛ این گونه بی پروا دستور قطع درختانی داده می شود که یادگاران دانش آموزان و مربیان سال های گذشته این مدرسه بوده و حالا با یک چنین برهنگی بدآموزانه ای به استقبال دانش آموزان جدید این آموزشگاه می رویم.

پی نوشت:

به دنبال صدور دستور غیرفرهنگی و قطع بیش از ۵۰ اصله درخت در فضای یکی از قدیمی ترین مدارس شهر بروجن، فرماندار و نماینده محترم مردم شهرستان بروجن در مجلس شورای اسلامی – آقایان فتاح کرمی و امیرعباس سلطانی – سزاوارانه در واکنشی تحسین برانگیز و کم همتا این اقدام شرم آور را در بیانیه ای که از سیمای چهارمحال و بختیاری پخش گردید، محکوم کرده و خواستار بررسی فوری ماجرا و معرفی عاملان این حرکت غیرفرهنگی به مقامات قضایی منطقه شدند.

چنین است که نگارنده نیز به سهم خود از این واکنش قابل تقدیر و کم نظیر این دو مقام ارشد اجرایی و قانون گذاری منطقه که بدون شک از یک سوی منجر به کاهش چشمگیر صدور چنین دستورات طبیعت ستیزانه در منطقه شده و از سوی دیگر تشویق اهالی منطقه برای کوشش در راه اعتلای طبیعت ایران زمین را به دنبال خواهد داشت، قدردانی می کنم.

در همین رابطه:

– خبرگزاری مهر: قطع درختان یک مدرسه در بروجن به خاطر دیده شدن شعارهای روی دیوار

– خبرگزاری جمهوری اسلامی(ایرنا): ۵۰ اصله درخت برای رنگ آمیزی یک دیوار در بروجن قطع شد

– خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN): قطع ۶۰ درخت برای شعارنویسی در مدرسه و اعتراض گسترده مردم

– یادداشت محمد درویش در روزنامه اعتماد مورخ ۱۸/۰۶/۹۱ : وقتی نماد شعور در پای نماد شعار به مسلخ می رود!

بام ایران هم به برنامه های پاک سازی مشارکتی جنگل پیوست

یکشنبه, ۱۲ شهریور, ۱۳۹۱

قرار است دومین برنامه پاک ­سازی مشارکتی جنگل در پاسداشت دهه تنوع زیستی ملل متحد؛ روز جمعه ۲۴ شهریور­ماه سال جاری به همت تشکل­ های غیر­دولتی محیط زیستی، دستگاه­ های دولتی مرتبط و جوامع محلی ذینفع، به صورت هم­زمان و نمادین در تعدادی از استان­ های جنگلی کشور برگزار ­شود.

هدف از اجرای این برنامه نمادین؛ جمع آوری و‌ بسته ­بندی و انتقال زباله ­های رها شده در عرصه­ های جنگلی است. شوربختانه رها­سازی زباله در عرصه ­های جنگلی به عنوان یکی از ظرفیت های گردشگری ارزشمند طبیعی؛ علاوه بر آلودگی ­های دیداری و بهداشتی، باعث اختلال در زادآوری طبیعی جنگل ­ها و تهدید جمعیت گونه ­های جانوری آن زیست­ بوم­ ها می­ شود.

برگزاری نخستین آیین­ های این مناسبت جهانی به شهریور­ماه سال گذشته برمی­ گردد که در پاسداشت سال جهانی جنگل‌ها­(سال ۲۰۱۱) و دهه تنوع­ زیستی ملل متحد، در استان­ های کرمانشاه، گیلان، مازندران، گلستان و اصفهان برگزار شد.

آیین­ های این روز در دومین سال به صورت هماهنگ در استان­ های چهارمحال و بختیاری، کرمانشاه، گلستان، گیلان، مازندران و فارس برگزار خواهد شد که به­ ترتیب سازمان­ های مردم­ نهاد محیط زیستی تسنیم، هیلو، خانه جوان فرید روستای کفش­ گیری، جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست گیلان، موسسه توسعه پایدار هرمد و خانه فرهنگ بوم­ گردان پارس؛ مسئولیت هماهنگی­ های لازم در استان­ های خود را بر عهده دارند. موسسه توسعه پایدار هرمد نیز به عنوان دبیرخانه برنامه پاک­ سازی جنگل­ های کشور، وظیفه هماهنگی­ های کشوری این برنامه را برعهده دارد.

انتظار می ­رود تمامی سازمان­ های مردم­ نهاد محیط زیستی، دوستداران طبیعت، فعالان محیط زیستی، دستگاه ­های دولتی مرتبط و رسانه های استانی و کشوری سزاوارانه در برگزاری آیین­ های این روز در استان های هدف مشارکت فعال داشته باشند.

 انجمن محیط­ زیستی تسنیم بروجن نیز در نظر دارد به عنوان هماهنگ کننده این برنامه در استان چهارمحال و بختیاری؛ برای نخستین بار همراه با سایر انجمن­ ها و تشکل­ های محیط زیستی استان و با همکاری ادارات دولتی مرتبط مانند منابع طبیعی، محیط زیست، جمعیت هلال احمر و … و با مشارکت جوامع محلی ذینفع، یکی از عرصه­ های جنگلی استان را انتخاب و از زباله­ های رها شده پاک­ سازی کنند.

 علاقه­ مندان به شرکت در برنامه پاک­ سازی جنگل­ های چهارمحال و بختیاری می­ توانند برای کسب اطلاعات لازم و انجام هماهنگی­ های بیشتر به وبلاگ انجمن محیط زیستی تسنیم (tasnimngo.blogfa.com) مراجعه کنند.

راهکار نخست؛ حفاظت فیزیکی و برخورد سخت قانونی یا آموزش و فرهنگ سازی

یکشنبه, ۵ شهریور, ۱۳۹۱

ضمن قدردانی از کوشان مهران عزیز به پاس ارسال یادداشت­ های روشنگرانه و کارشناسی­ اش، متن کامل یادداشت تحلیلی ایشان در خصوص اولویت ها و تقدم راهکارهای حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی کشور که برای این تارنما ارسال گردیده است؛ با خوانندگان گرامی و فرهیخته طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته می­ شود:

درشتی و نرمی به هم، در به است

چو فاصد که جراح و مرحم نه است

در چند روز گذشته خبر حکم بیست و یک سال زندان به دلیل کشتار ۷۷ نفر بدست یک جوان ۳۳ ساله نروژی شاید برای بسیاری با درنظر داشتن سلول سه اتاقه دارای لوازم خوب و شکیل حکم یک هتل لوکس را داشته باشد ولی نباید فراموش نمود که تا سال ۱۸۸۰ درکشور نروژ( که در آن روزگار با کشور سوئد یکی بوند)؛ یکی از شیوه های مجازات اعدام، قطع سر با تبر در ملاء عام بود.

در نگاه نخست بسیاری بر این گمان هستند که از روز نخست قانون و مقررات در کشورهای پیشرفته همراه با لطافت اجرا می شده و به اصطلاح حتی به جنایتکار و جانی هم تو نمی گفتند. در نگاره زیر قفسی آهنی دیده می شود که تا سال ۱۸۳۰ در انگلستان دزدان دریایی و فرزندانی که والدین خود را به قتل می رسانیدند، زنده درون آن در میدان و بر بالای بلندی آویزان کرده تا به تدریج در برابر دیدگان مردم از گرسنگی و تشنگی مرده و گاهی ده ها سال اسکلت آنها در قفس زنگ زده همراه با وزش باد می رقصید.

نگاره دیگر همین شیوه مجازات را در افغانستان سال ۱۹۲۱ در دوران نوزایی امیر امان الله خان نشان می دهد که راهزنی را زنده در قفس نهاده و متظر مرگ او بودند.

حال این پرسش مطرح می شود که چرا در بریتانیا دیگر جانیان آن گونه مجازات نشده ولی در افغانستان با وجود حمله ناتو و کنارزدن طالبان( و نه سرنگونی کامل)  و ریزش پول فراوان و به ظاهر بی حساب و کتاب هنوز که هنوز است این جامعه پذیرای این گونه مجازات ها می باشد؟

در بریتانیا و سرزمین های زیرسلطه او چون استرالیا در قرون پیشین قانون هرچند خشن ولی در واقع به مصلحت جامعه بوده و خوب و یا بد اجرا می گردید. در اواسط قرن نوزدهم مجازات چیدن گل از پارک های عمومی ایالت ویکتوریای استرالیا زندان بود و کسانی که بسوی دلیجان های عمومی سنگ پرتاب می کردند، به ۵ سال زندان محکوم می شدند.

یکی از تفریحات مفرح ساکنان شهر لندن طی قرون متمادی تماشای دارزدن محکومان به مرگ بود و گاهی پنجره ساختمان های مشرف به میدان به مبالغ گزافی خرید و فروش می شد ولی در سال ۱۸۶۵ قانون گذاران به این نتیجه رسیدند که شهروندان بریتانیایی به آن حد از فرهنگ رسیده اند که دیگر نیازی به ارعاب طبقاتی خاص از جامعه به شیوه هایی چون دار زدن نیست و این پیشرفت چیزی نبود جز حاصل آموزش و فرهنگ سازی درست و کارای جامعه.

در انگلستان از هنگام ورود نورمن ها در قرن یازدهم قوانین مدون جنگلبانی و شکاربانی وجود داشته است. پادشاهان و لردها و سایر نجیب زادگان برای تامین گوشت مصرفی خود و اطرافیان و بهره مند شدن از شکار، جنگل هایی را به عنوان Royal forest معرفی کرده و هرگونه شکار و تله گزاری را برای مردم عادی به شدت ممنوع کرده و مجازات هایی چون قطع دست، درآوردن چشم و دار زدن را معین نموده بودند که تا اواسط قرن هیجدهم هنوز شکاردزدان حرفه ای را در کنار جریمه گهگاه به حکم قانون به دار می آویختند. ولی در همین جامعه و سیستم در چند سال پیش به دلیل اعتراض گسترده مردمی شکار روباه با تازی Fox hound و سوارکاران ممنوع شد و این ممنوعیت باعث از دست رفتن ۸۰۰۰ شغل و به فراموشی سپردن یکی از مهم ترین رسم و آیین های طبقه آریستوکرات و اشراف بریتانیا گردید.

همانگونه که در نوشتار خرس پیرینه فرانسه اشاره شد در مبحث محیط زیست و بویژه حیات وحش و زیستگاه های آنها، در همه جای دنیا سنگ سرطاق حفاظت در وحله نخست قوانین مدون و مهم تر از همه اجرای قانون( خوب و یا بد) بوده است. در ایران اما گویا بقول ناصرالدین شاه همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. تعداد محیط بانان و جنگل بانان کشته شده در این سه دهه تنها با کشور جنگ زده ای چون کنگو قابل مقایسه است.

در سال۱۳۳۵ که کانون شکار در زمانی که الگوی مصرفی کشور در حال تغییر بود ایجاد گردید، پایه گذاران آن عده ای شکارچی و عموما آرتشی بوده و بهترین راهکار یعنی استخدام شکارچیان حرفه ای بومی به عنوان شکاربان را همانند هرکشوری که به فکر ایجاد نهاد محیط زیستی بود ، برگزیدند.

از اوایل دهه ۱۳۵۰ با تغییر نام کانون شکار بانی و نظارت بر صید به سازمان حفاظت محیط زیست و ایجاد بخش محیط زیست انسانی و بررسی بر روی مواردی چون آلودگی دریای خزر و مدیریت سوخت و بویژه استفاده از منابع سرشار گاز طبیعی که مدت ها به عنوان ضایعات سوزانیده می شد افتادند که کتاب ارزشمند محیط زیست در ایران آقای اسکندر فیروز( خرداد ۱۳۵۳) نشان دهنده دوراندیشی و افق باز مدیران آن زمان سازمان نوپای حفاظت از محیط زیست به شمار می رود.

شرم آور اینکه اکنون پس از بازنشستگی و مردن تقریبا تمامی کارشناسان قدیمی و باسابقه سازمان حفاظت محیط زیست، هنوز منطقه فروشان ابن الوقت بر طبل دریده رنجرهای خون آشام دوران فیروز طاغوتی می کوبند و در برابر دیدگان همه به منطقه فروشی و زد و بند با فلان سدباز و جاده کش مشغول بوده و حتی از چند متر فنس و پایه بتونی سایت های تکثیر در اسارت هم نمی گذرند. حضرات می خواهند اینگونه بنمایانند که در سال ۱۳۳۵ انبوه فارغ اتحصیلان وطنی و بورسیه سهمیه ای آماده به خدمت بوده ولی فیروز و سایر رفقای طاغوتیش به عمد عده ای رنجر خون آشام را برای آزار رسانیدن به جوامع فوق مستضعف و محروم ولی بسیار فهمیده مامور کرده بودند.

هیچکس منکر آموزش و تعلیم و تربیت نیست. اگر هنوز از یادمان نرفته باشد روزگاری به هنگام مشاهده تکه نانی بر روی زمین، خم شده، نان را بوسیده و در کناری می گذاشتیم و این چیزی نبود جز آموزه هایی درباره حرمت نان، ولی اکنون دیگر زمانی برای در اولویت قرار دادن آموزش آن هم به شیوه ای غیر کاربردی و پشت گوش انداختن قانون هرچند ضعیف نمانده است. در زاگرس طوایف کوچ نشین هرچند به ضرب برنو کوتاه و اخیرا کلاش و قناسه، نسل پازن و پلنگ را برانداختند ولی به دلیل حرمت قائل شدن برای سمندر آتشین هیچگاه به آن آسیبی وارد نکرده و زیستگاه آن را نابود ننمودند. ولی امسال در تعطیلات نوروز حتی در تنکابن مازندران هر قطعه از این گونه سمندر به مبلغ ۸۰۰۰ تومان فروخته می شد.

همانگونه که گاندو در دید ساکنان اطراف رود سرباز محترم است و تاکنون حفظ شده، سمندر آتشین جنوب زاگرس هم در کنار ناشناخته بودن زیستگاه به دلیل اعتقاد مردم محلی شانسی برای بقا داشت ولی در مواجه با غارت این گونه، نخستین راهکار حفاظت فیزیکی  از زیستگاه این گونه و برخورد قانونی و گاهی فیزیکی با متخلفان می باشد. پس از اطمینان از ثبات در زیستگاه در مرحله دوم باید با برنامه های آموزشی و آگاهی رسانی بدور از احساسات و جو زدگی، مردم خود از خرید این گونه دوری جویند تا دیگر قاچاق این گونه برای سودجویان منفعتی درپی نداشته باشد.

در ایران نیز به دلیل قانون چند هزار ساله نانوشته، بهترین قانون هم پس از سه روز به دلیل بی اعتنایی مجریان قانون به سرعت لوث خواهد شد! گویا یکی از نهاد های بین المللی در چند سال پیش بودجه ای را برای توانمندسازی جوامع محلی و آموزش آنها در ایران اختصاص داد که در واقع به جای قاتق نان، قاتل جان محیط زیست گردید.در جایی که جیره و مواجب محیط بانان به عنوان سنگ بنای پایش محیط زیست طبیعی گاهی ماه ها به تعویق افتاده و در کنار نداشتن امنیت جانی، شکار دزدان و زمین خواران به راحتی بر آنها چیره می یابند، عدم توجه به بافت فرهنگی کشور بویژه در مناطق گوناگون به راحتی باعث دورریز زمان و بودجه می شود. چه بسیار حضرت استاد و دکتر و NGO چی فرهیخته ای که بر سر تقسیم غنایم نقدی نهاد های جهانی آنگونه به ستیزه می پردازند که بیننده بیاد خاله خانباجی های گود زنبورک خانه و چاله سیرابی می افتد.

اکنون حتی در کنار سیاه چادر عشایر کوچرو هم خوب و یا بد دیش های ماهواره وجود دارند. موثرترین راهکار آگاهی رسانی به جامعه و بویژه کودکان و نوجوانان به عنوان تاثیرپذیرترین قشر جامعه با برنامه هایی گیرا و بدور از گزافه گویی و فرمول نویسی منطقه فروشانی می باشد که در اندرون حرمسراهای خود، خون پایمال شده محیط بانان از دستان آنان می چکد.

فراموش نکنیم؛ ناله و موی مدام که ای وای طبیعت از دست رفت تنها این اثر را به دنبال خواهد داشت که :

… خب رفت که رفت، نابود شد که شد،  اصلا به من چه!

یک تجربه تلخ و شیرین با روباه شیدایی!

جمعه, ۳ شهریور, ۱۳۹۱

محمد درویش عزیز در یادداشتی تأمل برانگیز تجربه ای تلخ و شیرین از اصغر درخشان – محیطبان دوست داشتنی منطقه حفاظت شده شیدا در چهارمحال و بختیاری – را در دل نوشته هایش منتشر کرده است که حیفم آمد خوانندگان خوب و فرهیخته “تارنمای طبیعت بختیاری” را از این ماجرای روباه های شیدایی در طبیعت بختیاری آگاه نکنم.

باشد که آگاهی از این ماجرای تلخ و شیرین، دریچه ای تازه به سوی زندگی پر رمز و راز حیوانات اطراف مان بگشاید و سزاوارانه به قوانین و اخلاقیات حاکم بر محیط پیرامون مان احترام بگذاریم.

برای روباه شیدایی که در شیدا سکته کرد و رفت!

نامش اصغر درخشان است، هفت سالی می‌شود که می‌شناسمش. نخستین بار در ارتفاعات بالادست تنگ زندان واقع در شمال منطقه حفاظت شده سبزکوه دیدمش … او یکی از محیط‌بان‌های پاسگاه چهارتاق در جنب ناغان بود؛ محیط‌بانی که افتخار می‌کند به رسالتی که برعهده گرفته است …

چندی پیش دوباره او را دیدم، اینبار در کنار زاینده رود و در نزدیکی‌های منطقه حفاظت شده شیدا …

برایم داستانی را تعریف کرد که تکانم داد و اشک از چشمانم جاری ساخت … قرار است یک گروه فیلمساز، ماجرایی را که او دیده است، تبدیل به یک فیلم کند … اما تا آن زمان، فکر می‌کنم کمترین قدردانی از او و از روح بلند آن روباه شیدا، آن است که شما خوبان روزگار و مخاطبان عزیز دل‌نوشته‌هایم را هم از آن آگاه کنم.

خواهشم این است که شما هم پس از خواندن این داستان، آن را با دوستانی که بیشتر دوست‌شان دارید، به اشتراک نهید تا ایرانیان بیشتری بدانند که یک حیوان، یک روباه هم ممکن است چنان در برابر هم‌نوعانش شرمنده و خجالت‌زده و شرمسار شود که نتواند به زندگی برگردد و تمام کند …

    اصغر می‌گوید: روزی که مشغول گشت زنی در منطقه حفاظت شده شیدا بوده است، متوجه انباشت مقداری لاشه مرغ می‌شود که احتمالاً از طریق مرغداری‌های محل و پنهانی در آن ناحیه تخلیه شده بودند. وی می‌گوید: در همان لحظه که می‌خواستم به سمت لاشه‌ها حرکت کنم، دیدم یک روباه به سرعت به سمت آنها رفته و می‌کوشد تا لاشه‌ها را استتار کند و سپس از منطقه دور می‌شود … اصغر هم بلافاصله خود را به محل استتار رسانده و جای مرغ‌ها را عوض می‌کند …

از او می‌پرسم: چرا این کار را کردی؟ می‌گوید: می‌خواستم ببینم آیا واقعاً آنقدر که می‌گویند: روباه‌ها باهوش هستند، درست است یا خیر؟

خلاصه اصغر گوشه‌ای کمین می‌کند تا روباه دوباره برگردد … منتها اینبار با کمال تعجب، در‌می‌یابد که روباه قصه‌ی ما تنها نیست و با خود چند روباه دیگر را هم آورده است. آنها اما هر چه می‌گردند، لاشه مرغ‌ها را نمی‌یابند … تا سرانجام، همه‌ی روباه‌ها خسته شده و به دور روباه اصلی، حلقه می‌زنند …

اصغر می‌گوید: آنچه که داشتم می‌دیدم، برایم باورکردنی نبود و اگر با چشم خودم نمی‌دیدم، امکان نداشت که قبول کنم … زیرا روباهی که در مرکز حلقه ایستاده بود، نخست به تک تک روباه‌ها نگاه کرد و آنگاه، ناگهان مانند یک لاشه بر زمین افتاد و بی‌حرکت ماند …

اصغر خود را بلافاصله به محل رساند که سبب شد تا دیگر روباه‌ها منطقه را ترک کنند … اما به این نتیجه رسید که حقیقتاً انگار روباه مرده است! او حتا به سرعت دامپزشک منطقه، آقای دکتر تراکنه را هم خبر کرد؛ اما او نیز نتوانست کاری بکند … زیرا واقعاً روباه مرده بود …     حیرت‌انگیزتر آن که پس از معاینه و کالبدشکافی لاشه حیوان، معلوم شد که روباه قصه ما در اثر ایست قلبی، جانش را از دست داده است!

    آری … روباه‌ها هم ممکن است چنان در پیشگاه رفقای خود، احساس شرمساری و خجالت کنند که توان از دست داده و سکته کنند.

روباه شیدا، بی شک روباه بامرامی بود که دلش نمی‌خواست به تنهایی آن همه غذا را بخورد و برای همین رفقایش را خبر کرد … و بی‌شک، من اگر جای اصغر بودم، آن آزار را روا نمی‌داشتم و می‌گذاشتم تا آنها از آن غذا بی هیچ ترسی نوش جان کنند … اما عملکرد اصغر سبب شد تا دریچه‌ای دیگر به سوی جهان حیوانات گشوده شود و ما دریابیم که چه قوانین و سلوکی در بین آنها جاری است …

روباه‌ها، انگار جوانمردی و رفاقت و مرام و شرمندگی را خوب می‌فهمند؛ باید به آنها احترام نهاد و این جوانمردانه نیست تا عده‌‌ای سنگدل به نام شکارچی، این حیوانات محترم را نامحترمانه آزار رسانند و یا حتا هدف گلوله مرگبار خود قرار دهند.

    دوستان من:

ماجرای این روباه بامرام و شیدا را تا می‌توانید انتشار دهید، شاید سبب شود که یک شکارچی برای همیشه تفنگش را به دیوار منزلش آویزان کند.