بایگانی “آب ها”

یادداشت محمد درویش به بهانه آبروریزی بزرگ در سد گتوند

شنبه, ۲۲ مرداد, ۱۳۹۰

اخیرا عیسی جعفری، سخنگوی کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی در اظهارنظری صریح و کم سابقه، به انتقاد از سیاست های کنونی کشور در بخش سدسازی پرداخته و آشکارا آنچه را که وی «ساخت سلیقه یی سدها» عنوان کرده، به عنوان یکی از عوامل تهدیدکننده بوم سازگان (اکوسیستم) طبیعی کشور زیر سوال برده است. اندکی بعدتر نیز علی اکبر اولیا، عضو کمیسیون عمران و نماینده مردم یزد در مجلس شورای اسلامی، اظهارنظر همتای خود را در کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مورد تایید قرار داده و گفته است: «ساخت سدهای بدون مطالعه و عدم تکمیل شبکه های آبرسانی بسیاری از سدها، آنها را تبدیل به حوض های بزرگ پرآبی کرده که فقط اکوسیستم کشور را به خطر انداخته است

این اظهارنظرها بویژه از آنجا اهمیت بیشتری می یابد که همزمان و به فاصله چند روز از آبگیری رسمی گران ترین پروژه سدسازی کشور در گتوند، شرکت مجری ساخت این سد – آب نیرو – می پذیرد که با وجود ادعاهای قبلی اش، نمک موجود در مخزن سد گتوند بتدریج در حال حل شدن و ورود به کارون است و افزون بر آن، ۱۲۰ سانتی متر هم بدنه سد نشست کرده است. آن هم سدی که تاکنون حدود دو هزار میلیارد تومان برایش هزینه شده و تا تکمیل نهایی اش این رقم باید به دو هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان هم افزایش یابد که این رقم بیش از ۲۲ برابر بودجه سالانه بزرگ ترین نهاد متولی منابع طبیعی ایران، یعنی سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور است!

همانطور که مشاهده می شود، به نظر می رسد روند انتقاد از سیاست های حاکم بر بخش سازه یی آب کشور در حال افزایش است و این انتقادها اینک نه تنها از سوی فعالان و متخصصان مستقل صورت می گیرد، بلکه پاره یی از شخصیت های حقوقی و حقیقی دولتی و رسمی کشور هم زبان به انتقاد از وضع کنونی بازکرده اند.

اما چرا صنعتی که روزگاری چشم و چراغ دولت ها برای نمایش توانمندی هایشان بود، امروز اینگونه آسیب پذیر و پرانتقاد ظاهر شده و کمتر روزی است که خبری در انتقاد از خطرهای روزافزون سدسازی بر کیفیت پایداری محیط زیست و چشم اندازهای طبیعی در رسانه های رسمی کشور منتشر نشود. نگرانی از غرق شدن طولانی ترین آبشار ایران – آبشار آتشگاه واقع در استان چهارمحال و بختیاری – به دلیل ساخت سد خرسان ۳ شاید یکی از جدیدترین موارد یادشده باشد که اینک انعکاس گسترده یی در فضای رسانه یی کشور داشته است. حتی برخی از کارشناسان امور آب و عمران، روند ساخت گروهی از سدهای موجود در کشور را به صفت «نمادی از اتلاف سرمایه ملی» به چالش گرفته اند و انتقاد جدی نماینده سازمان بازرسی را هم در پی داشته است. چالشی که آخرین رییس برکنار شده سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور، دکتر علی سلاجقه هم در واپسین سخنرانی رسمی اش در چهارمین روز از مرداد ۱۳۹۰ و در جریان برگزاری سمینار مدیریت حریق در عرصه های منابع طبیعی کشور، از زاویه یی دیگر بر آن تاکید کرد و ضمن اشاره به بایگانی شدن سالانه یک سد به بزرگی سد امیرکبیر در اثر نرخ بالای فرسایش خاک در کشور، آشکارا از مسوولان وزارت نیرو خواست تا به جای اصرار بر ساخت سدهای بزرگ و ادامه سیاست های کنونی سدسازی، در اندیشه استحصال آب از مناطق کارستی (آهکی) زاگرس برآیند که می تواند حدود چهار برابر کل آبی را در اختیار نهد که هم اکنون توسط تمام ۵۹۰ سد ساخته شده در کشور تنظیم و استحصال می شود.

در حقیقت، آیا سزاوارانه تر نیست سیاست حبس آب روی زمین را در کشوری که متوسط تبخیر آن از میانگین جهانی هم بیشتر است، به سمت هدایت آب در آبخوان های طبیعی و زیرزمینی تغییر داده تا به این ترتیب هم هزینه ها را کاهش دهیم، هم آب کمتری هدر رود و هم تبعات جبران ناپذیر زیست محیطی و اجتماعی ساخت چنین سازه های غول پیکری را به کمینه رسانیم؟

یادمان باشد:

کابوس سد گتوند و احتمال شوری کامل آب کارون در اثر انحلال گنبدهای نمکی قرار گرفته در مخزن سد، می تواند آخرین کابوس کلان نگران و برنامه ریزان کشور باشد، اگر شجاعت بازنگری در سیاست های بخش آب را داشته ، اجازه دهیم تا گزینه های دیگر هم روی میز قرار گیرند.

– این یادداشت در شماره ۲۲۳۵ به تاریخ ۲۲ مرداد ۱۳۹۰ روزنامه اعتماد انتشار یافته است.

ماجرای بارورسازی ابرها در دریاچه ارومیه از نگاه محمد درویش

جمعه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۳۹۰

محمد درویش:

اردیبهشت سال ۱۳۸۹، پس از بازدیدی که در معیت یک گروه کارشناسی از دریاچه ارومیه داشتم، نوشتم که به دنبال بارندگی های چند روز اخیر، سطح آب دریاچه ارومیه ۲۷ سانتی متر افزایش یافته است، اما وضعیت همچنان نگران کننده است، زیرا نسبت به زمان مشابه سال ۱۳۸۸، تراز دریاچه ۲۰ سانتی متر هم کاهش نشان می دهد.

حالا بعد از گذشت حدود یکسال، باز در منابع خبری گوناگون و از قول برخی از مدیران مسئول می خوانیم که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰، سطح آب دریاچه ارومیه بین ۴۰ تا ۷۰ سانتی متر افزایش یافته است. مثلاً معاون اداره کل محیط زیست استان آذربایجان غربی در چهارم اردیبهشت ماه سال جاری خبر از افزایش ۴۰ سانتی متری سطح آب دریاچه ارومیه می دهد. دو روز بعد از او، ارسلان هاشمی، مدیرعامل شرکت آب منطقه ای آذربایجان شرقی این رقم را ۵۰ سانتی متر عنوان کرد و مهم تر آن که افزایش بارندگی را حاصل شلیک ۶۰۰ گلوله یدور نقره طی عملیات بارورسازی ابرها در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه دانست. کار به جایی رسید که محمد مهدی جوادیان زاده، مدیر مرکز ملی تحقیقات و بارورسازی ابرها در سیزدهم اردیبهشت ماه صراحتاً از نقش ۲۰ درصدی بارورسازی ابرها در افزایش بارندگی های اخیر حوضه آبخیز دریاچه ارومیه خبر داد. حتی در ۲۱ اردیبهشت ماه، این میزان افزایش تا ۷۰ سانتی متر و توسط رییس مرکز تحقیقات آرتمیای کشور پیشی گرفت و ظاهراً خبرهای مبنی بر افزایش سطح تراز دریاچه ارومیه چنان در حال اوج گرفتن بود که این نگرانی را ممکن بود در نزد یک ناظر بی طرف بوجود آورد که نکند موجودیت شهر ارومیه در خطر زیر آب رفتن قرار بگیرد؟! جالب تر این که نزدیک به یک سال قبل نیز، همین رییس مرکز تحقیقات آرتمیای کشور – آقای دکتر یوسفعلی اسدپور – از افزایش ۷۰ سانتی متری سطح آب دریاچه ارومیه خبر داده بود!

آنچه که در این میان و درهیاهوی این خبرهای بارورسازانه ی ابری! ظاهراً فراموش شده بود، طرح این پرسش ساده بود که آیا میزان ریزش های آسمانی رخ داده در بازه ی زمانی مورد نظر، نسبت به مدت مشابه سال قبل و یا میانگین درازمدت آن افزایشی را نشان می دهد که حالا بخواهیم آن افزایش را به بارورسازی ابرها ربط دهیم یا خیر؟ از آن مهم تر، آیا واقعاً سطح آب دریاچه ارومیه نسبت به مدت مشابه سال قبل آن افزایش یافته است؟

راست آن است که شوربختانه باید اعتراف کنیم که پاسخ هر دو پرسش منفی است. کافی است نگاهی به بررسی های بهروز حسنی مهمویی بیاندازیم تا متوجه شویم که نه تنها سطح دریاچه ارومیه در اردیبهشت ماه سال ۹۰ افزایش واقعی نداشته است، بلکه نسبت به اردیبهشت سال ۱۳۸۹، حدود ۲۵۰ کیلومتر از وسعت دریاچه به دلیل کاهش ارتفاع سطح آب به میزان حدود ۳۱ سانتی متر کمتر هم شده است!

به دیگر سخن، بررسی داده های هواشناسی نشان می دهد که در اغلب سال ها، میزان ریزش های آسمانی در اوایل اردیبهشت ماه افزایش یافته و در اواسط یا اواخر آن به بیشینه خود رسیده و آنگاه دوباره کاهش می یابد.

بنابراین آقایان مسئول بارورسازی ابرها و بقیه مدیرانی که دوست دارند فقط خبرهای خوش با تاریخ مصرف آنی بدهند! بهتر است شلیک گلوله های یدور نقره خود را به فصل تابستان انتقال دهند تا همه باور کنند که این عملیات گران تا چه اندازه به افزایش بارندگی واقعی حوضه کمک کرده است.

تا آن زمان بهتر است از این درس تلخ عبرت گرفته و بیش از این اعتماد مردم را نسبت به ادعاهای آبی خویش کم رنگ و کم رنگ تر نسازیم. زیرا حقیقت عریانی که همچنان چون پتک دارد بر سر زیستمندان حوضه آبخیز دریاچه ارومیه کوبیده می شود، حکایت از جدی شدن خطر سونامی ۸ میلیارد تنی کویر ارومیه دارد! ندارد؟

ایران در شرایط نامطلوب بارندگی قرار دارد !

شنبه, ۳ اردیبهشت, ۱۳۹۰

بربنیاد تازه‌ترین یافته‌های آب و هوایی منتج از نقشه‌های خشکسالی کشور، ایران در شرایطی نا مطلوب از لحاظ بارندگی قرار داشته و پس از گذشت ۷ ماه از سال آبی جاری کماکان شاهد سیطره خشکسالی بر ۷۶ درصد از مساحت کشور هستیم. هر چند که در بهمن و اسفندماه مقدار بارش از میانگین دراز مدت فزونی یافت، اما در فروردین بازهم بارش دریافتی به مانند مهر تا دی ماه بسیار کمتر از بارش دراز مدت بوده و این وضعیت تمام پیش بینی ها و انتظارات مبنی بر وقوع بارش های چشمگیر و بهاری پرباران را کمرنگ تر نموده است.

شوربختانه در سال جاری میانگین کل بارش در کشور برابر ۱۵۲/۱ میلیمتر بوده که نه تنها نسبت به میانگین بارش درازمدت (۱۸۸/۹ میلیمتر)، بلکه نسبت به سال گذشته نیز کاهش محسوسی پیدا کرده و نشان دهنده افزایش وضعیت خشکسالی در کشور می باشد. البته نباید اثرات مخرب عواملی چون شرایط حاکم بر میزان رطوبت خاک و ذخایر آب های سطحی و زیرزمینی سال قبل، کاهش ریزش های جامد حتی در مناطق مرتفع و کوهستانی، افزایش درجه حرارت و تبخیر در برخی نقاط که عمدتا” متأثر از پیامدهای خشکسالی های سال های اخیر می باشد را در تشدید این وضعیت خشکسالی نادیده گرفت.

ضمن قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکاران ارجمندشان در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان به پاس تهیه و ارسال گزارشات ارزشمند وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور، مشروح گزارش فروردین ماه ۱۳۹۰ این تیم سختکوش که برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد:

وضعیت خشکسالی ایران از ابتدای مهرماه۱۳۸۹ تا پایان فروردین ماه ۱۳۹۰

بررسی نقشه ها و آمار مربوط به پایش آخرین وضعیت خشکسالی در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان از ابتدای سال آبی ۹۰-۸۹ تا کنون نشان می دهد که ایران در شرایطی نامطلوب از لحاظ بارندگی قرار دارد و پس از سپری شدن ۷ ماه از سال آبی جاری کماکان شاهد غلبه خشکسالی بر بخش عظیمی از کشور هستیم. در پایان فروردین ماه ۱۳۹۰، در حدود ۷۵/۶ درصد از مساحت کشور تحت سیطره خشکسالی قرار دارد که نشان می دهد گستره خشکسالی با مساحت و شدت بیشتر  نسبت به ماه قبل حدود ۷ درصد افزایش پیدا کرده است.

ادامه مطلب»

برنج در بام ایران؛ بودن یا نبودن؟ مسئله این است!

جمعه, ۲ اردیبهشت, ۱۳۹۰

استان چهار محال وبختیاری با برخورداری از یک درصد وسعت سرزمینی کشور، به برکت مهرورزی‌های بی‌منت آسمانش، به تنهایی تأمین کننده ۱۰ درصد آب شیرین کشور است. اما به رغم برخورداری از چنین مزیت و موهبت کم نظیری، نامدیریتی حاکم بر این منابع آبی ارزشمند سبب پائین رفتن سطح آب های زیرزمینی، کاهش آب چاه های آب آشامیدنی و کشاورزی و نهایتا” ایجاد بحران آب در شهرها و آبادی های منطقه گردیده است. دیار بختباری به عنوان یکی از مهمترین قطب های تولید آب کشور نیازمند مدیریتی خردمندانه بر منابع کم همتای آبی اش می باشد تا هیچ مؤلفه ی طبیعی تهدید کننده ای مانند خشکسالی های دوره ای نتوانند حیات سکونتگاه های روستایی و شهری اش را به مخاطره اندازد. در این مدیریت باید اولویت ها و نیازها، متناسب با توان بوم شناختی منطقه بازتعریف شوند.

در سال های اخیر کم آبی، سبب کاهش چشمگیر میزان تولیدات کشاورزی گردیده و به رغم تحمیل هزینه های هنگفت پرداخت نقدی خسارت و اهداء وام بر دولت، خسارت های زیادی بر کشاورزان زحمتکش منطقه وارد کرده است. در چهارمحال و بختیاری به عنوان مرکز آب ایران، متاسفانه تراز آبی بسیاری از سفره های زیرزمینی منفی شده، حدود ۶۰ درصد سکونتگاه روستائی و شهری آن با مشکل خشک شدن کامل منبع آب شرب و یا کاهش شدید آبدهی مواجه شده و مهمترین دشت های کشاورزی آن ممنوعه بحرانی اعلام شده اند.

در بروز بحران پیش رو، هر چند واقعیت های خشکسالی و فرآیندهای تغییر اقلیم و جهان گرمایی را نمی توان نادیده گرفت، اما نقش نامدیریتی و فشارهای نابخردانه انسانی در تشدید این بحران سهم بسیار زیادی داشته است. صرف نظر از این رخدادهای طبیعی غیر قابل کتمان،مهم‌ترین دلایل اُفت کمّی منابع آبی در این دیار، افزایش مصرف آب در بخش های کشاورزی و شرب و همچنین عدم توجه درخور به فعالیت های آبخیزداری و آبخوان داری برای مهار و نگهداری آب در زیر زمین بوده است.

افزایش مصرف آب در بخش های کشاورزی و شرب متأثر از رشد جمعیت، هدر رفت آب در شبکه‌های نامطلوب آبرسانی و انتقال آب به شهرها و روستاها، حفر چاه های مجاز و غیر مجاز، برقی شدن چاه ها، افزایش سطح اراضی کشاورزی و استفاده از روش‌های نادرست و پرمصرف آبیاری و یا انتخاب نوع کشت‌های نامتناسب با محدودیت‌های اکولوژیکی حاکم بر منطقه می باشد.

حال مسئله این است که به موازات چنین وضعیت بحرانی، مدیریت بخش کشاورزی بام ایران سیاست های اجرایی خویش را بر مبنای ترویج کشت های پرمصرفی چون برنج بنا نهاده است. مجری طرح حبوبات و برنج جهاد کشاورزی چهار محال و بختیاری در گفتگو با خبرگزاری فارس اعلام کرده است که قرار است در سال جاری ۳۵۰۰ هکتار از اراضی استان را زیر کشت برنج ببرند!

اکنون در چنین وضعیت بحرانی آب و لحاظ تبخیر بالای ۲۰۰۰ میلی متر بام ایران، نیاز آبی بالای محصولی چون برنج و همچنین راندمان پائین تولید این محصول در استان، آیا تهیه چنین بسته های مدیریتی و ترغیب کشاورزان به کشت چنین الگوهایی اصولی و منطبق بر شرایط اکولوژیکی منطقه می باشد؟

آیا بهتر نیست با تقویت منابع انسانی و زیرساخت های نرم افزاری، راندمان تولید کشاورزی مان را افزایش داده و فاصله آن را از استانداردهای جهانی کاهش داده و کلیشه های کشاورزی سنتی را بشکنیم؟

به نظر می رسد در شرایط کنونی، توسعه روش‌های آبیاری تحت فشار، ترویج کشت های گلخانه‌ای و انتخاب و کاشت آن گروه از محصولاتی که با کمترین نیاز آبی و بیشترین بازده دارای تناسب اکولوژیکی لازم با محدودیت‌های بوم شناختی بام ایران می باشند، مهمترین راه‌کارهایی است که باید برای برون رفت از وضعیت بحرانی کنونی و پیشرفت بخش کشاورزی استان از آنها بهره‌ برد.

در بهشت آباد؛ زور اصفهانی ها از همه بیشتر است!

شنبه, ۱۳ آذر, ۱۳۸۹

   علیرضا الماس‌وندی مدیرعامل شرکت مدیریت منابع آب ایران؛ در تیر ماه سال جاری با حضور در جمع خبرنگاران، مسئولان و امام جمعه و نماینده ولی فقیه در استان چهار محال و بختیاری از توقف اجرای پروژه انتقال آب بهشت‌آباد چهارمحال و بختیاری به فلات مرکزی خبر داده بود.  این مقام مسئول مشکلات اجتماعی و اعتراض مردم و مسئولان چهار محال و بختیاری را مهم‌ترین عامل توقف این پروژه دانسته و تبعات ناشی از خشک شدن چشمه‌های موجود بر سر راه عبور این پروژه، غیر فنی بودن پروژه، هزینه بالای اجرا و زمان‌بندی آن را از دیگر عوامل دانستند که سبب گردیده تا کمیته تخصصی مدیریت منابع آب ایران این طرح را تأئید نکرده و آن را متوقف سازد.

   البته مخالفت های سازمان حفاظت محیط زیست کشور در سال ۱۳۸۶ و مرکز پژوهش های مجلس در سال ۱۳۸۷ و شرکت مدیریت منابع آب ایران به عنوان متولی آب کشور در تیر ماه سال جاری را نیز می توان در شمار مستندات غیر فنی و غیر تخصصی بودن پروژه بهشت‌آباد یا همان طرح آب‌رسانی به فلات مرکزی ایران به حساب آورد.

   اما این روزها خبر دریافت مجوز کتبی احداث سد بهشت آباد توسط اصفهانی ها که در بیانیه مورخ ۷/۸/۱۳۸۹  انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان آمده؛ آب سردی بوده است که بر خلاف اظهارات امیدبخش مدیرعامل و تصمیمات فنی کمیته تخصصی شرکت مدیریت منابع آب ایران، بر سر مردمان خوزستان و چهار محال و بختیاری ریخته شده است.

   انجمن صنفی مهندسان صنعت آب خوزستان در این بیانیه که با عنوان ” در سوگ مرگ کارون” منتشر گردیده است اعلام نموده اند که؛ «بنا بر اطلاعات دریافتی مجوز کتبی برداشت آب به طرح انتقال آب از سرشاخه های کارون تحت عنوان سد بهشت آباد به میزان متوسط ۸۴۶ میلیون متر مکعب در سال – که حداکثر آن مشخص نشده وقابل افزایش است – در تاریخ ۲۱/۶/۱۳۸۹ به شماره ابلاغیه ۷۰۰/۴۹۲۵۹/۸۹ توسط وزارت نیرو به شرکت های آب منطقه ای اصفهان، کرمان و یزد ابلاغ شده است»

   با این اوصاف آیا  صدور مجوز برداشت آب و موافقت با چنین طرحی غیر فنی ، غیر اقتصادی و خلاف منافع منطقه ای و ملی نشان از کم همتا بودن زور اصفهانی ها ندارد؟

و همین حقایق تلخ است که تارنمای مهار بیابان زائی؛ این بهشت را معبری برای ورود به جهنم می داند!

درهمین رابطه:

سد بهشت آباد؛ اصفهانی ها یا خوزستانی ها ؟

بسته ظرفیت سنجی یا نامدیریتی آب در حوضه کارون بزرگ!؟

شنبه, ۶ آذر, ۱۳۸۹

   مدیر عامل شرکت آب منطقه ای چهارمحال و بختیاری در گفت و گوی اخیر خود با خبرگزاری ایرنا از تهیه «بسته ظرفیت سنجی» آن شرکت در زمینه پروژه های برق آبی در چهار محال و بختیاری به عنوان یکی از مهمترین سرچشمه های کارون بزرگ خبر داده است. بسته ای که برای مدیریت بر آب های این سرزمین، تعداد ۳۵ نیروگاه برق آبی بزرگ و کوچک را پیش بینی و برنامه ریزی کرده است. بر مبنای این ظرفیت سنجی، عمدتا” محل های احداث این نیروگاه ها در مناطق جنگلی چهار محال و بختیاری پیش بینی گردیده که در حال حاضر بیش از ۳۰۰ روستای آن با قحطی و بحران آب دست و پنجه نرم می کنند و آب شرب آن ها بوسیله تانکر تأمین می شود!

   و اما هشدارهای هم زمان مدیران سازمان آب و برق خوزستان در خصوص شیوه های مدیریتی حاکم بر آب های سرچشمه های کارون بزرگ قابل تأمل و شنیدنی است! مدیران سازمان آب و برق خوزستان، آورد فعلی کارون بزرگ را در حدود ۶۸ درصد سال‌های نرمال اعلام کرده اند و بر اساس پیش‌بینی کم‌بارانی در سال زارعی جاری، آورد این رودخانه‌ حیاتی در خوزستان را در سال‌جاری معادل ۳۸ درصد سال‌های نرمال پیش بینی می کنند.

   معاون مطالعات پایه و طرح‌های جامع منابع آب سازمان آب و برق خوزستان از کاهش ۵۰ درصدی آورد رودخانه کارون در مهر ماه امسال در مقایسه با نرمال خبر داده و از شرایط سخت‌تری که این رودخانه بزرگ کشور در پیش رو هشدار می دهد.

   تهیه بسته های پیشنهادی منطقه ای و عدم توجه به ابتدائی ترین اصول مدیریت بر سرزمین، نادیده گرفتن اصل پروانه در بهره برداری از ظرفیت های محیطی و طبیعی، غفلت از تهدیدی های ناشی از نادیده گرفتن حق آبه های طبیعی مناطق پائین دست، نابودی رویشگاه های جنگلی و زیستگاه های جانوری و گسستگی در برنامه های مدیریتی مقامات و مدیران مناطق در وزارت نیرو، تأسف آور و تأمل برانگیز است! باید تأسف خورد به روزگار کارون بزرگی که اولویت مدیران آب یک منطقه اش تولید برق و اولویت مدیران منطقه دیگرش افزایش کیفی آب اعلام می شود.

   آیا به نظر شما در اولویت های آن بسته پیشنهادی شرکت آب منطقه ای چهارمحال و بختیاری جایگاه سزاواری هم برای مسائل زیست محیطی استان مد نظر بوده و آیا در این بسته کمترین توجه ای به تهدیدهای این ظرفیت سنجی که جنگل ها و حیات جانوری مناطق کوهرنگ و اردل و لردگان را به نابودی می کشاند شده است؟

چشم «هامون» منتظر باران رحمت و خردمندی است!

یکشنبه, ۲۳ آبان, ۱۳۸۹

   دریاچه هامون در این سال ها فقط بر روی نقشه های جغرافیا وجود دارد. سومین دریاچه بزرگ ایران که خشکسالی های پی در پی دهه ی اخیر و نامدیریتی حاکم بر منابع آبی آن، این بزرگ ‌ترین پهنه آب‌های شیرین سیستان را به یکی از بزرگ ترین کانون های برداشت ماسه و ریزگرد بدل ساخته است!

   هامون بزرگ که حکیم طوس در شاهنامه با نام «زره» از آن یاد می کند از ۳ دریاچه کوچک به نام های صابری، پوزک و هامون تشکیل شده است که در ترسالی ها و در زمان پرآبی، وسعت آن ها به ۵۶۶ هزار هکتار می رسیده است که از این مقدار ۳۸۲ هزار هکتار آن متعلق به ایران و مابقی آن در سرزمین افغانستان واقع شده است. در سال های نه چندان دور رودخانه هیرمند به همراه خاشرود و فراه و هاروت رود و شوررود و حسین آباد و نهبندان، دریایی با ظرفیت قریب به ۱۰ میلیارد متر مکعب آب را به زیستمندان سیستانی اش هدیه می کرده است.

ادامه مطلب»

هشدار برای آماده باش در تالاب گندمان

یکشنبه, ۱۴ شهریور, ۱۳۸۹

   در نوشتار پیشین از وضعیت بحرانی و خشکی بی سابقه ی امسال تالاب گندمان و سایه مرگی که بر روی آن گسترده شده و آرام و بی صدا آن تالاب بین مللی را به کام مرگ و نابودی می کشاند نوشتم، خشکی بی سابقه ای که تاکنون هیچ یک از ساکنین آبادی های اطراف به یاد نداشتند.

   در حالی شاهد این قحطی و بحران آب مرگبار در تالاب ارزشمند گندمان هستیم که این زیست بوم تنش فاجعه باری را در سال گذشته پشت سر گذاشته است. آتش سوزی گسترده ای که مهار و اطفاء کامل آن قریب به یک ماه طول کشید و نهادهای متولی به دلیل نداشتن تجهیزات سخت افزاری مناسب در مقابله با آن عاجز و درمانده بودند!

   در آن رخداد تلخ دیدیم که تنها آبگیرهای پراکنده در گستره ی تالاب بودند که توانستند آتش به عمق رفته را مهار کنند و از پیشروی آتش جلوگیری کنند. شرایط ویژه تالاب و ضخامت ۱۲ متری تورب ها (زغال سنگ نارس) سبب گردید به رغم مهار آتش سوزی سطحی، آتش به زیر رفته و با اندک بادی به سطح آمده و مجددا” شعله ور گشته و کار اطفاء را با مشکل مواجه سازد.

   در شرایط فعلی که پدیده های طبیعی – خشکسالی و افزایش درجه حرارت – و اقدامات نابخردانه انسانی – عدم رعایت حق آبه طبیعی تالاب، حفر چاه های مجاز و غیرمجاز و برداشت های بیش از حد مجاز آب جهت بخش کشاورزی، تغییر مسیر و بستر رودخانه آقبلاغ و جلوگیری از ورود آب چشمه ها به تالاب – وضعیتی به مراتب بحرانی تر و خشک تر از سال گذشته را برای گندمان رقم زده اند، خطر آتش سوزی بیش از سال گذشته این تالاب خشک و آسیب پذیر را تهدید می کند.

ادامه مطلب»

مرگ آرام تالاب گندمان!

جمعه, ۱۲ شهریور, ۱۳۸۹

   تالاب گندمان را که یادتان هست؟ تالابی که در دفتر بین المللی تحقیقات پرندگان آبزی «لندن – ۱۹۵۲» به ثبت رسیده و با مساحتی حدود ۱۰۰۰ هکتار در فاصله ۲۰ کیلومتری جنوب بروجن و ۴ کیلومتری شهر گندمان قرار گرفته است. همان تالابی که در اوایل پائیز سال گذشته قریب به یک ماه در آتش می سوخت و تا مدت ها آتش در عمق جانش جا خوش کرده بود.

   همچنان که در مطالب پیشین گفته شد نزولات جوی، رودخانه آق بلاغ و چشمه های حاشیه تالاب از جمله منابع آبی گندمان را تشکیل می دهند و رویشگاه های گیاهی آن – گونه های حاشیه ای و نم پسند –  زیستگاه های جانوری منحصر به فردی را برای زمستان گذرانی و تخمگذاری پرندگان مهاجر و اسکان دائم پرندگان بومی بوجود آورده که قریب به ۱۵ گونه پرنده ی بومی و قریب به ۳۰ گونه پرنده مهاجر نواحی سردسیر شمالی با جمعیت های زیاد، انواع مارها و قورباغه ها و لاک پشت ها و پستانداران و ماهی ها در خود جای داده است.

   در بازدیدی که امروز – ۱۲/۶/۸۹ – به همراه دوستان ساکن در آبادبوم های اطراف تالاب داشتم شوربختانه تاکنون اقدام چندانی برای مهار و جبران تهدیدهای طبیعی و انسانی وارد بر تالاب صورت نگرفته بود و سایه مرگ بر قسمتهای زیادی از تالاب سایه گسترده بود!

ادامه مطلب»

قحطی آب در مرکز آب !

سه شنبه, ۲۶ مرداد, ۱۳۸۹

   بر بنیاد گزارش اخیر مدیرعامل آبفار چهارمحال و بختیاری، هم اکنون ۲۴۸ روستا در چهارمحال و بختیاری با کمبود آب آشامیدنی مواجهه اند که این نابسامانی بیشتر در منطقه لردگان مشاهده می شود! این مقام مسئول در مدیریت آب «سرزمین آبها و چشمه سارها» اعلام داشته است که: «آبدهی چشمه‌ها و قنات‌ها کاهش چشمگیری داشته و بیش از ۵۰ درصد آب چاه‌ها کاهش یافته است، این در حالی‌ست که ۱۳ حلقه چاه تامین کننده آب آشامیدنی نیز خشک شده است و خطر جیره بندی آب تعداد زیادی از مناطق روستایی را تهدید می کند».

   در حالی شاهد این نابسامانی مدیریتی هستیم که سرزمین بختیاری با کمینه ای یک درصدی از وسعت سرزمینی کشور، قادر است به برکت مهرورزی‌های بی‌منت آسمانش، به تنهایی تأمین کننده ۱۰ درصد آب شیرین کشور باشد و در حال حاضر بخشی از حیات و شادابی استان های اصفهان و خوزستان و یزد و رفسنجان و … را مرهون روان آب های خود کند.

   و در شرایطی شاهد قحطی و بحران آب در آبادبوم های لردگان هستیم که این منطقه از بارش میانگین بلند مدت ۵۷۸ میلیمتر در سال برخوردار بوده و به لحاظ ویژگی های اقلیمی اش، بخش اندکی از بارش های سالانه اش به صورت برف بوده و بارش های بارانی و مایع از جمله شناسه های اقلیمی آن منطقه است. لردگان هر چند در سالهای زراعی ۸۶-۸۷ و ۸۷-۸۸ از کاهش بارندگی نسبت به میانگین بلند مدت رنج برده است – به ترتیب ۲۴۸ و ۴۰۸ میلیمتر– اما در سالهای آبی ۸۴-۸۵ و ۸۵ – ۸۶ با بارش های ۸۷۰ و ۹۷۶ میلیمتر، روزگارانی بهاری را سپری کرده بودند. یافته های اقلیم شناسی سال آبی ۸۸-۸۹ هم بر خلاف بسیاری از بخش‌های کشور، نشان از روزگاری سبزتر – حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد بیش از میانگین ۳۰ ساله – برای آبادبوم های لردگان دارد.

   از جمله شناسه های طبیعی لردگان، استقرار نیمی از جنگل های استان در این زیست بوم بوده که ۱۵۷ هزار هکتار از وسعت ۳۰۰ هزار هکتاری این ناحیه جنوبی سرزمین بختیاری را شامل می شود. وجود چنین پوشش جنگلی در لردگان سبب شده است که سرانه جنگل اهالی این سرزمین بیش از ۲ برابر میانگین استان چهارمحال و بختیاری و بیش از ۴ برابر میانگین کشور باشد.

   این نکته حائز اهمیت است که گرچه خشکسالی نسبی ۲ سال گذشته و عواملی چون شرایط حاکم بر میزان رطوبت خاک و ذخایر آب‌های سطحی و زیرزمینی سال قبل و همچنین معضل درجه حرارت و افزایش آن در سال جاری نسبت به سال قبل و افزایش تبخیر بارش‌های دریافتی و در نتیجه کاهش میزان رطوبت خاک در ایجاد وضعیت اسف بار فعلی بی تأثیر نبوده است اما این قحطی و بحران آب فقط محدود به شرایط فوق نبوده، بلکه شرایط مدیریتی حاکم بر این سرزمین، مثل برداشت های اضافی چاه های مجاز و غیر مجاز از آب های زیر زمینی، کشاورزی سنتی، پائین بودن راندمان آبی و استفاده از روش های آبیاری غیر مکانیزه و غیر علمی، اصرار بر کشت محصولات با نیاز آبی بالا – برنجکاری ها و … – و در نهایت عدم توجه سزاوار به برنامه های آبخوان داری و آبخیزداری ارزان قیمت برای مهار و نفوذ آب در زیرزمین و دلباختگی نسبت به احداث سدهای غول پیکر بتنی، بیشترین نقش غیرقابل انکار را در ایجاد این بحران آب داشته اند.

   سد احداثی کارون ۴ و چهار سد در دست احداث کارون ۵ و خرسان های ۱ و ۲ و ۳ بر روی رودخانه های ارمند و خرسان که آبادی های لردگان را به محاصره ی خود درآورده اند سبب گردیده است تبخیر بارش‌های دریافتی به شدت افزایش یابد. در صورت آبگیری این ۵ سد عظیم، سالانه بالغ بر نیم میلیارد متر مکعب آب – معادل آب مورد نیاز بیش از ۳۰۰ هزار نفر در سال – از سطح دریاچه های این سدها تبخیر شده و از دسترس خارج می شود.

   عدم توجه سزاوار به مدیریت خردمندانه بر ظرفیت های طبیعی و اقلیمی منطقه، و نامدیریتی حاکم بر منابع آبی و پتانسیل های سرزمینی لردگان، سبب پائین رفتن سطح آب های زیرزمینی، کاهش آب چاههای تامین آب آشامیدنی و کشاورزی، ایجاد بحران و قحطی آب در مرکز آبها گردیده است.

   برای مقابله با این وضعیت های ناخوشایند و بحران های ایجاد شده، خردمندانه ترین چاره آن است که فلسفه آبخوانداری و آبخیزداری را به جای سدسازی های پرهزینه، طبیعت ستیزانه و منفعت طلبانه بخشی پذیرفته، و با بهره وری از دانش بومی گرانسنگ آبخوانداری و آبخیزداری، مقاومت زیست بوم های کشور در مقابل تغییرات اقلیمی کوتاه مدت و دراز مدت افزایش داده و زیستن در همه سرزمین های خشک را با صرف هزینه های اندک در قیاس با هزینه های سرسام آور سدسازی میسر و آسان نمود.

   نکته تأسف انگیز آن است که اعتبار اختصاص داده شده به پروژه های آبخیزداری در مقابل ۲ هزار میلیارد تومان صرف شده در سد سازی های منطقه لردگان در ۱۰ سال گذشته، سالانه رقمی کمتر از ۱۵۰ میلیون تومان بوده است!

   امید آنکه سیاستگزاران و دولتمردان ما قبل از آنکه خیلی دیر شود و فرصت ها از دست رود، با تخصیص اعتبارات مناسب و درخور به پروژه های آبخوانداری و آبخیزداری، از هدر رفت سرمایه ها، زمان، آب و خاک این سرزمین جلوگیری کنند و از بروز فجایع دهشتناک خودساخته در آبادبودم های کشور پیشگیری نمایند.

در همین باره:

۲۸۰ رشته قنات در چهارمحال و بختیاری خشک شد!